رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ مهر ۱۳۸۷
از اینجا و اونجا چه خبر؟

فقط مشکی رنگ عشقه!

میس زالزالک
misszalzalak@gmail.com

۱- فقط مشکی رنگ عشقه!

آقای آیت‌الله صافی گلپایگانی از اینکه این‌قدر کفش و کیف و شال و مانتو و حتی چادر رنگارنگ مُد شده بسیار ابراز نگرانی کرده. او در همایش حجاب در دانشگاه علوم پزشکی گفته که خیلی اهمیت دارد که همه چادر بپوشند، آن‌هم از نوع مشکی‌اش! این که هر کسی رنگی که دوست دارد بپوشد می‌شود عین «زینت» و در آینده کار به همین متوقف نخواهد شد!

من نمی‌دانم از جمله‌ی «کار به همین متوقف نخواهد شد» یعنی چه؟ مثلا حالا که دختری مانتوی زرشکی می‌پوشد با شال و کیف و کفش صورتی، اگر به او رو بدهیم، فردا مانتوی زرد می‌پوشد با شلوار بنفش، شال سبز، کیف سیکلمه‌ای و کفش نارنجی با خال‌خال سفید؟


آقا راست می‌گوید اصلا جامعه‌ی رنگی رنگی به چه درد می‌خورد؟ مگر در احادیث نداریم همه باید باهم یک‌رنگ باشیم!

ایشان همچنین فرموده مگر تربیت فرزندان کار کوچکی‌ست و ثواب کمی دارد که زنان هوس وکالت و وزارت به سرشان زده! اگر بانوان بفهمند که خانه‌داری و تربیت فرزندان صالح و همسرداری چقدر ثواب دارد در این کار ذره‌ای کوتاهی نمی‌کنند.

پس تا اینجا متوجه شدیم زن خوب زنی‌ست که چادر بپوشد آن‌هم فقط مشکی! کیف و کفش و مانتو مقنعه و شلوارش هم مشکی باشد! (اصلا زن خوب فکر رنگ را از سرش بیرون ‌می‌کند). و بعد بنشیند خانه بسابد و بشورد و بپزد و بچه‌داری کند. موقع ورود شوهر کت و کفشش را از تنش درآورد. با مهربانی کیفش را از دستش بگیرد. چایی از نوع تازه‌دم جلویش بگذارد و شانه‌ها و پاهایش را بمالاند.

بعد قرمه‌سبزی جاافتاده برای او بکشد. فرزندان زیادی به دنیا بیاورد و آن‌ها را بسیار صالح بار بیاورد (اسمشان را هم صالح بگذارد فبها)... و هر شب هم حاضر به یراق باشد(!). هر وقت هم آقا از او خسته شد همان چادر و بقیه چیزهای مشکی‌اش را سرش کند و برود برای شوهرش که مولا و آقای اوست از دختران دیگر (که آن‌ها هم حتما باید لباس‌ها و کفش و کیف و چادرشان فقط مشکی باشد) خواستگاری کند.

آقای صافی اگر یکی از این زنان سراغ داشتید سلام مرا به او برسانید!

یکی از دوستانم که به یکی از مهمانی‌های مراجع عظام در قم رفته بود می‌گفت زن‌ها و دختران شماها (آخوندها را می‌گویم) بیشتر از ما به رنگ و زیبایی و هیکل و پوست و موهای های‌لایت شده و... اهمیت می‌دهند.

۲- نوازنده‌های دوره‌گرد کوچک

این نوازنده‌های دوره‌گرد کوچک که در پاساژها، خیابان‌ها و مراکز پر رفت و آمد برای ما موسیقی می‌نوازند، فقط برای دل خود یا رضای خدا این‌کار را نمی‌کنند. به همان اندازه که از موسیقی‌شان لذت می‌بریم باید پولی هم به آن‌ها بدهیم.

این‌ها کودکان کار هستند و تا چند وقت پیش در اثر فشار خانواده و بدون آن‌که خودشان خواسته باشند از صبح تا شب دستشان پیش مردم دراز بود. یا دنبالمان راه می‌افتاند و به‌زور فال یا آدامس و شکلات به ما می‌فروختند.


یک سازمان غیر دولتی آمد آن‌ها راجمع کرد. برایشان به صورت رایگان کلاس های مختلف برگزار کرد. یادشان داد که چطور به جای التماس و آویزان شدن به مردم هنری یا زدن سازی را بیاموزند و از این طریق امرار معاش کنند.

حالا ما می‌بینیمشان، می‌شنویمشان و بدون اینکه توجهی بهشان کنیم رد می‌شویم.

چه خوب است قدری به موسیقی‌شان گوش کنیم و پولی هر چند اندک به خاطر هنرشان، حرمتشان و متعزت‌نفسشان به آن‌ها بدهیم.

۳- تا سربازیِ اجباری هست، کلک برای معافیت هم هست...

دوران سربازی معضلی‌ست که بیخ خِر تمام افراد ذکور جامعه را گرفته‌است. حالا هر چقدر هم یک نفر بگوید من اصلا از جنگ و اسلحه و تمرینات سخت بدنی خوشم نمی‌آید اگر دلیل محکمه‌پسندی نداشته باشد رد خور ندارد که باید برود.

البته داریم کسانی که بهترین دوره‌ی زندگی‌شان را دوران سربازی می‌دانند و دوستی‌های این دورانشان تا آخر عمر برایشان می‌ماند. اما هستند کسانی که به هزار حقه و کلک متوسل می‌شوند تا به سربازی نروند.

در قدیم فرار کردن از سربازی آسان‌تر بود. دستگاه‌های چشم پزشکی و شنوایی سنجی و علم روانشناسی آنقدر پیشرفت نداشت تا بتواند کسی که خودش را به نابینایی یا ناشنوایی یا دیوانگی زده کاملا تشخیص دهند.

داستان‌های زیادی از قدیم در این مورد هست. مثلا می‌گویند یک آقا پسری تامراحل آخر معافی پزشکی رفته و با زرنگی خود را به نشنیدن زده. گواهی‌های لازم را گرفته و وقتی رفته پیش سرهنگ تا امضای آخر را بگیرد یک‌هو سرهنگ مربوطه از پشت با انداختن یک دوریالی و برگشتن پسرک برای دیدن پول تمام نقشه‌هایش را نقش برآب کرده.

بعضی‌ها هم با پول و رشوه گواهی می‌گرفتند.

به مرور زمان، بخصوص در زمان جنگ ایران و عراق، اداره نظام وظیفه سخت‌گیرتر شد و گرفتن معافی سخت‌تر. خیلی پسرانشان را از طریق غیرقانونی از مرزها خارج کردند.

بعد در دوران کوتاهی سربازی خریدنی شد و پولدارها به راحتی مدت سربازی پسران خانواده را می‌خریدند و فقیرترها باید می‌رفتند که البته بعد از مدتی این قانون ملغی شد.

عده‌ای با ناکار کردن انگشت اشاره دست راست (انگشتی که باید ماشه تنفنگ را بکشد) یا سوراخ کردن پرده صماخ گوش با خودکار و میل‌بافتنی معافی گرفتند و عده‌ای با مرارت و رژیم غذایی شدید خود را به ۴۰ کیلو، یا با خوردن شبانه‌روزی خود را به ۱۲۰ کیلوگرم رساندند. عده‌ای رفتند ۱۶ دندان یک فکشان را کشیدند برای گرفتن برگه‌ی معافی!

بعد از مدتی که این روش لو رفت، تمام معافی‌های اینچنینی لغو شد. حالا ترکش‌هایش به والدین رسیده. پدر و مادر طلاق توافقی می‌گیرند که پسر قند عسلشان بشود کفیل مادر. بعد که تحقیقات تمام شد به صورت صیغه ادامه می‌دهند که مبادا دوباره شناسنامه بخواهند. یا پدر خودش را می‌زند به سکته و می‌رود بیمارستان. با هزار خواهش و التماس یک هفته می‌خوابد برگه برایش می‌گیرند که ناراحتی قلبی دارد و مدتی هم بیمارستان خوابیده. بعضی‌ها شانس(!)‌ می‌آورند و این وسط یک عارضه هم در خودشان کشف می‌کنند و...

این اواخر دو مرحله‌مدت سربازی را کاهش دادند. یک‌بار از ۲۴ ماه به ۲۰ ماه و تازگی‌ها به ۱۸ ماه. اما باز هم برای جوانانی که معتقدند در این روزگار کلی سختی می‌کشند تا دانشگاه قبول شوند و دوران تحصیلی در شهری غریب صدبار از دوران سربازی سخت‌تر می‌گذرد، همین ۱۸ ماه را هم تلف شدن وقت زندگی‌شان می‌دانند.

چند روز پیش در تاکسی در صندلی عقب کنار پنجره نشسته بودم. از موقع سوار شدن به سرخ بودن چشم‌های پسری که حالا بغل دستم نشسته بود توجه کرده بودم. همان اوائل راه، گوشی‌اش زنگ زد. نمی‌شد گوش‌هایم را بگیرم. پس شنیدم.

داشت با لحنی خسته و کشدار گزارش روند ِ گرفتن معافی پزشکی‌اش را برای مادرش تعریف میکرد. با خوشحالی می‌گفت از دکتر سوم هم تأییدیه‌ی بیماری‌اش را گرفته و احتمالا کار تمام است. می‌گفت که از خواب دارد می‌میرد. قرص‌هایی که خورده بد جور رویش تأثیر گذاشته و...

بعد که گوشی‌اش را قطع کرد پسر دیگری که او هم در صندلی عقب منتها کنار آن یکی پنجره نشسته بود گفت: ببخشید فضولی می‌کنم. می‌دانم داری چه قرص‌هایی می‌خوری و چه‌جوری می‌خواهی معافی بگیری. من هم از همین روش استفاده کردم. کمی باید راهنمایی‌ات کنم. مرحله‌ی آخر که پیش سرهنگ می‌روی سعی کن زیاد کم‌خوابی نداشته باشی که مثل الان تابلو باشی. شیشه (یک نوع مواد مخدر از آمفامین‌ها که باعث بی‌خوابی می‌شود) هم مصرف نکن.

پسر وسط هول شد و گفت شیشه نکشیده‌ام. به من گفته‌اند برای رفتن پیش هر دکتر سه شب نخوابم و قرص ... بخورم تا مغزم خوب کار نکند و گیج بزنم. پسر آن‌وری گفت یک شب کافی‌ست. آن سرهنگ آخری خیلی زبل و باتجربه است و همه چیز را می‌فهمد. قرصی که می‌خوری خوب است ولی شیشه نزن! (فکر کنم معتقد بود شیشه مصرف کرده) و کلی مشاوره به پسر وسط داد که چه‌جوری رفتار کند که شک برانگیز نباشد.

این هم یک نوعش است! تا ببینیم سال دیگر چه مدلش می‌شود!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

حاج خانمها در مهمانی خصوصی بهترین و شیک ترین لباس هارو می پوشن اون وقت به مردم توصیه می کنند ساده بپوشید. واعظ غیر متعظ که می گن اینان. از سربازی هم نگو که هدر رفتن عمره

-- Heydar ، Oct 17, 2008 در ساعت 07:48 PM

vaghti zan az jamee hazf she dige ye jameye salem nakhahim dasht ke mardanash ham betoonan salem fekr konand hamoon chizi ke akhoondha mikhan

-- بدون نام ، Oct 18, 2008 در ساعت 07:48 PM

لطفا به این نکته توجه داشته باشید که اگه قرار باشه دیگه کسی تو ایران چادر اونم از نوع مشکی نپوشه.اونوقت دیگه از کجا اون سودهای کلان ناشی از واردات چادر مشکی از ژاپن به جیب آقایون سرازیر میشه.
من پیشنهاد می کنم زنان ایرانی برای به دست آوردن حق آزادی پوشش،طبق یه قرارداد به جمهوری اسلامی تضمین بدن که هر زن ایرانی حداقل سالی دوازده متر پارچه چادر مشکی بخره،حالا می خواد استفاده بکنه می خواد نکنه.در عوض جمهوری اسلامی هم اجازه بده خانوما هرچی دلشون می خواد بپوشن.به همین سادگی،به همین با مزگی!

-- مهدی ، Oct 18, 2008 در ساعت 07:48 PM

آقاي حيدر كه پيش از من نظر دادي! خودت هم مي‌گويي در مهماني خصوصي! حاجيه خانم ها كه در خيابان ها اين كار را نمي‌كنند بلكه در جايي انجام مي دهند كه آفريننده آنها به آنها اجازه داده است.
در ضمن خانم زالزالك كه بدون اينكه در طول روز حتي نيم ساعت مطالعه ديني داشته باشي به نقد نصايح مرجعي مي‌نشيني كه ده‌ها سال از عمر خود را در پاي حرف آفريننده تو و پيامبرانش نشسته!
گفته‌اي: آقای صافی اگر یکی از این زنان سراغ داشتید سلام مرا به او برسانید!
اگر از اين زنان در جامعه ما وجود داشت كه وضع جامعه اين نبود كه آمار فساد و مصرف مواد مخدر و فحشا و فقر ناشي از افزايش گناه اين گونه وحشتناك بالا برود. بيشتر اينها به همين دليل است كه ديگر از اين انسان‌ها يافت مي‌نشوند و ما در آستانه آخرالزماني قرار داريم كه فسادها به اوج خود رسيده و هدف آفرينش كه اطاعت و پرستش محض آفريننده توست فراموش شده است.
علاوه بر اين نخست تعريف خود را از خوبي و بدي ارائه بده و بعد بگو زن خوب كدام مي‌تواند باشد زيرا ممكن است بعد از جدايي روح از بدنت بعد از لحظه مرگت كه چه بسا لحظاتي بعد فرا برسد ناگهان پرده از روي حقيقت و باطن جهان كنار بزنند و ببيني كه واقعيت چيز ديگري بوده كه تو ساعتي پيش آن را به سخره مي‌گرفتي و بهشت و جهنمي هست كه پيش از مرگ تو را در انتخاب آن مخير كرده بودند و تو همان راهي را در پيش گرفتي كه همه پيرو آن بوده اند و راه زناني را كه ديگر از آنان در جامعه ما يافت مي‌نشود رها كردي..
نامه آفريننده‌ات گفته است: إن تطع اكثر من في الارض يضلوك عن سبيل الله...
اگر از اكثريت مردم روي زمين پيروي كني گمراه مي‌شوي...
و چه بسا حق با همان زنان غريبي باشد كه حتي آقاي صافي هم نمي‌تواند يكي از آنها را بيابد تا سلام شما را به او برساند...

-- شاپور سنگاني ، Oct 18, 2008 در ساعت 07:48 PM

. . راستی دنیای بدون رنگ و یا یکرنگ چفدر میتواند زشت باشد .
گل ها را بخاطر رنگ های مختلف شان دوست داریم .کاشی کاری ها ی مساجد و ساختمان ها را بخاطر تنوغ در رنگهایشان تحسين ميکنم .
در و دیوار خانه ها یمان را با رنگهای مورد علاقه ما جان میبخشیم
اما زنها یمان اگر بخاطر خودشان لباس های رنگی بپوشند انها را از استفاده از رنگها منع میکنیم
حال اگر بعضی از آقایان با دیدن رنگ لباس خانم حال شان دگرگون میشود گناه زنها دراین میان جیست ؟
بنطر من این مردان حتما بیمار هستند بهتر است به چشم پزشک مراجعه فرمایند !! و یا بهتراست که غینک دودی بزنند ویا چشم هایشان را ببندند که رنگ لباس خانم ها اذیتشان نکند !!
اما یک سوال جدی این ایت االه ها که خانم ها را از پوشیدن البسه رنگی منع میکنند لطفا بقرمایند به استناد کدامیک از آیه های فران زنان حق پوشیدن لباسهای رنگی را ندارند ؟ فقط باید از رنگهای تیره استفاده کنند!!!
از طرف دیگر مگر نگاه کردن به زنان نامحرم گناه نیست ؟حالا چه فرق دارد که رنگ لیاس او چه رنگی باشد !!

-- سارا ، Oct 19, 2008 در ساعت 07:48 PM

آقای شاپور سنگانی عزیز
نوشته‌اید:"ما در آستانه آخرالزماني قرار داريم كه فسادها به اوج خود رسيده و هدف آفرينش كه اطاعت و پرستش محض آفريننده توست فراموش شده است."
از شما می‌پرسم آیا چون زنان ما لباس رنگی دوست دارند دوره‌ی آخرزمان شده؟ منظورتان این‌است که اگر زنان همه رویشان را بپوشانند و چادر و کیف و کفش و مقنعه و جوراب و با عرض معذرت شورت و سوتین مشکی تنشان کنند دنیا روبه‌راه می‌شود و فساد از دنیا رخت بر می‌بندد؟
اگر رنگی پوشیدن باعث به جهنم رفتن می‌شود که الان تمام 7 میلیارد آدم روی کره‌ی زمین به جز آن‌هایی که دائم السوگوارند باید در جهنم باشند شما اگر مردم مسلمان مالزی یا بنگلادش را ببینید حتی یک‌نفرشان مشکی نمی‌پوشد.
متاسفم ملاک خوبی و بدی و بهشت و جهنم رفتن برای شما شده مشکی پوشیدن و روگرفتن.
شما همین عکس بچه‌های مطرب دوره گرد را ببینید که دختر با چه عشقی یک کفش زرد تهیه کرده و پوشیده و پسر تی‌شرت بنفش! انسان به رنگ احتیاج دارد چه در درون خانه و چه در بیرون.
در جواب حیدر گفته‌ای که حاجیه خانمها در خانه و مهمانی‌هایشان که ماشالله کم برگزار نمی‌کنند رنگی بپوشند و هفت قلم آرایش کنند و دو کیلو طلا به خودشان آویزان کنند و لباس‌های دکولکته پولکی دو میلیونی تنشان کنند هیچ عیبی ندارد! لابد با ماشین‌های بنز شیشه سیاه پرده‌دار هم به این‌ور و آن‌ور بروند تا کسی متوجه نشود. ما بنز شیشه مشکی پرده دار با راننده نداریم پس خیلی ساده‌تر از حاج‌خانم‌ها در کوچه و خیابان می‌آییم و از جهنم شما نمی‌ترسیم.
آقای صافی مرجعیتشان محترم اما مطمئنم نمی‌توانند جنین زنانی حتی در خانه‌ی خود پیدا کنند و سلام مرا برسانند!

آقای سمنگانی آمار فساد و فحشا و فقر و مواد مخدر و نابرابری و... به خاطر چیز دیگری بالاست نه به خاطر نپوشیدن مشکی!
شما هم بهتر است جز کتاب‌های دینی کمی هم جامعه‌شناسی و روانشناسی و اقتصاد و... مطالعه بفرمایید تا بفهمید دنیا دست کیست.
شاید به قول آقا مهدی دنیا دست وارد کنندگان چادر باشد:) به همین سادگی...

-- میس زالزالک ، Oct 19, 2008 در ساعت 07:48 PM