رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ مرداد ۱۳۸۸

«آلیس» جشنی برای سوگواری

ناصر غیاثی

محمود حسینی‌زاد با ترجمه‌ی آثار قابل نشر یودیت هرمان در ایران، خوانندگان فارسی زبان ادبیات را با این نویسنده‌ی معاصر آلمانی نویسنده‌ای آشنا کرده است. «این سوی رودخانه‌ی اُدر» با استقبال اهل کتاب در ایران مواجه شد. کتاب جدید یودیت هرمان با عنوان «آلیس» به تازگی در آلمان منتشر شده و مورد توجه‌ی منتقدین قرار گرفته است. در نگاهی کوتاه به این کتاب می‌پردازم.

یودیت هرمان

یودیت هرمان در سال ۱۹۷۰ در برلین به دنیا آمد، تحصیل در رشته‌های زبان و ادبیات آلمانی و فلسفه را نیمه‌کاره رها کرد و به شوق روزنامه‌نگاری به آمریکا رفت. پس از چندی به آلمان برگشت و به عنوان گارسون در رستوران‌ها به کار مشغول شد و با گروه موسیقی « Poems for Laila» به کنسرت‌های مختلف رفت.

سال ۱۹۹۸، نخستین مجموعه داستانش را با عنوان «خانه‌ی تابستانی، بعدا» منتشر کرد. منتقدین آلمانی این کتاب را با شور و شوق و با آغوش باز پذیرفتند، او را یکی از مهم‌ترین نویسندگان معاصر آلمانی خواندند، به او عناوین مختلفی مثل «صدای نسل تازه» و «راوی زندگی در برلین پس از وحدت دو آلمان» دادند.

در کوتاه زمانی نیم میلیون نسخه از کتاب به فروش رفت و چند جایزه‌ی ادبی نصیب او کرد. پنج سال بعد مجموعه‌ی دوم داستان‌های او با عنوان «تنها و تنها ارواح» انتشار یافت. این کتاب اما موجب دلسردی عده‌ی زیادی از خوانندگان و منتقدین آلمانی شد و برخی‌شان حتا نوشتند این کتاب در کنه خودش، در حوزه‌ی ادبیات عامه پسند (Trivialliteratur) قرار می‌گیرد.

می‌گفتند، تقریباً هیچ‌کدام از شخصیت‌ها نام خانوادگی و شغل ندارند و خواننده نمی‌فهمد، هزینه‌ی زندگی‌ و سفر آن‌ها چگونه تأمین می‌شود. با این وجود اما چند تایی از داستان‌ها دست‌مایه‌ی ساختن فیلم شدند. دو کتاب اول یودیت هرمان تاکنون به ۲۴ زبان درآمده است.

به تازگی، پس از این‌که شش سال تمام کتابی از او منتشر نشده بود، کتاب سوم او «آلیس» به بازار آمده و بلافاصله پس از انتشار جایزه‌ی فردریش هولدرین شهر بادهامبورگ را برای او به ارمغان آورد که تا چندی دیگر به او اعطا خواهد شد. یودیت هرمان امروز با پسر هشت ساله‌اش در برلین زندگی می‌کند.


یودیت هرمان

آلیس

کتاب شامل پنج داستان و یک شخصیت اصلی، زنی میان‌سال به نام «آلیس» است و روایت‌گر رویارویی او با تجربه‌ای تعیین‌کننده در زندگی هر انسان: مرگ عزیزان. نویسنده از گذشته‌ی آلیس چیزی نمی‌گوید و مکان سه داستان‌ از پنج داستانش برلین است.

عنوان هر داستان اسم مردی است که مرگ یا مُردن او ـ اغلب در نتیجه‌ی ابتلا به سرطان ـ باعث واکنش آلیس در برابر مرگ می‌شود. میشا، مردی است که همسرش مایا به آلیس تلفن می‌زند و از او می‌خواهد مواظب کودکش باشد تا او بتواند به تیمار مردش برسد که در بیمارستان شهری پرت در بستر مرگ است.

کونراد دوستِ پدر آلیس است که از او دعوت می‌کند به ملاقات او و همسرش در ایتالیا برود. یک روز پس از این‌که آلیس با دوستش آنا و مردی که به خواننده فقط به عنوان رومانیایی معرفی می‌شود، به خانه‌ی کونراد می‌رسند، او ناغافل به خاطر تب مرموزی می‌میرد.

ریشارد، شوهر مارگارت به کمک مرفین زنده است، وقتی آلیس به ملاقات او می‌رود. مالته عمو یا دایی آلیس، مردی هم‌جنس‌گرا است که پیش از تولد آلیس دست به خودکشی زده و آلیس با معشوق او دیدار می‌کند و سرانجام رایموند که خواننده غیر از خال‌کوبی دست چپ او و این‌که اهل مطالعه است، چیز زیادی از او نمی‌داند.

می‌بینیم آلیس با هر کدام از این مردها رابطه‌ی نزدیکی داشته است. تمامی این شخصیت‌ها در داستان پنجم کتاب بار دیگر سر بیرون می‌آورند. هرمان توانسته است با مهارت پنج داستان را با نخ نامرئی جزییات به هم متصل کند. او شخصیت‌هایش را از امروز و اکنون و این‌جا می‌گیرد و آن‌ها را پیش روی خواننده می‌گذارد.

درون‌مایه

درون‌مایه‌ی اصلی کتاب نه مردان و مرگ و پیامدهای مرگ آن‌ها، بلکه در وهله‌ی نخست، خود آلیس و چگونگی تحول او به واسطه‌ی این مرگ‌ها است و سپس رفتاربازماندگان در برابر پدیده‌ی مرگ، هضم آن و کنار آمدن با آن. این کتاب نیز مثل دیگر کتاب‌های هرمان سراسر پر از احساس پوچی و تجربه‌ی از دست دادن است.


روی جلد کتاب

روایت درون‌مایه

داستان اول در قریب به پنجاه صفحه، آن‌چنان خواننده را مجذوب می‌کند که به زحمت می‌تواند کتاب را کنار گذاشته و به کار دیگری بپردازد. هرمان با زبانی ساده و در عین حال شاعرانه و ریتمیک چنان داستانش را پرداخته است که با دو سه جمله‌ فضا برای خواننده ملموس می‌شود، تو گویی او شاهد عینی کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌هاست.

آلیس با هم‌دلی در کنار دوستش در شهری پرت می‌ایستد تا شاهد مرگ شوهر او ـ معشوق پیشین خود آلیس ـ بر اثر سرطان باشد. بقیه‌ی آدم‌های داستان گرچه با سوگوران هم‌دردی دارند اما سرانجام به زندگی روزمره‌ی خود باز می‌گردند. توانایی یودیت هرمان در این است که موضع آدم‌ها را در برابر زندگی آن چنان جلوی چشم خواننده می‌نشاند که گویی روح و روان‌شان دچار بی‌خانمانی است.

رنگ‌باختگی روایت

دست کم با آغاز مطالعه‌ی داستان سوم دست‌مایه‌ی اصلی کتاب ـ یعنی تغییرات درونی در اثر روبه‌رو شدن با مرگ نزدیکانش ـ برای خواننده روشن می‌شود. اما هرمان به جای نشاندن عناصر غافلگیرکننده برای کمک به غنای داستان، زاویه‌ی دید راوی را تنگ و تنگ‌تر می‌کند و همه چیز حول شخصیت اصلی می‌گردد.

از داستان سوم دیگری خبری از آن توصیفات جاندار از فضای شهری کوچک در دو داستان اول نیست، آن کنار هم گذاشتن متناقض مکانی جذاب و دل‌چسب و اندوه ناشی از مرگ عزیز جای خود را به فضایی خاکستری می‌دهد. بیش‌تر آن عناصری که به داستان اول آن همه جان می‌بخشیدند، آرام آرم کم‌رنگ می‌شوند.

برای بازماندگان، زندگی جاری که خارج از سوگ آن‌ها جریان دارد، تبدیل به امری پیش پاافتاده می‌شود. و در عین حال همین زندگی روزمره که باعث می‌شود آدمی نفس بکشد، ظاهری بی‌رنگ و بو به خود می‌گیرد. اشتیاق آلیس به کسی که به طرز برگشت‌ناپذیری از دست رفته است، اوج می‌گیرد و به این تریتب دیگر برای آن چه موجود و معاصر است، شور چندانی باقی نمی‌ماند.

هرمان آن فاصله‌ای را که در دو داستان اول کتاب از آدم‌های داستان داشت، در سه داستان آخر رعایت نمی‌کند. سوگوارنش عاشق سوگواری‌اند و درد کشیدن امری جاری و ساری است و روایت چالاک هرمان در دو داستان اول، در خدمت ـ شاید بشود گفت ـ شادی برای سوگواری قرار می‌گیرد. انگار آلیس به جشن سوگواری‌اش نشسته باشد.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
گفت و گوی مجتبا پورمحسن با محمود حسینی‌زاد درباره‌ی یودیت هرمان

نظرهای خوانندگان

salam nasser, halet?
mamnopun az in moarefi, daram ( alice) ro tarjomeh mikonam o dar toul tarjomeh lezat mibaram az in ketab.
omidwaram zoudtar montasher she . salam beresoun. .

-- حسینی زاد ، Jun 9, 2009 در ساعت 02:30 PM

سلام محمودجان، آقا ببخشید من خیلی دیر کامنت ات را دیدم. خسته تباشی و تبریک می گم به خاطر ترجمه. امیدوارم به زودی شاهد انتشار ترجمه ات از این کتاب باشیم.

-- ناصر غیاثی ، Aug 19, 2009 در ساعت 02:30 PM