رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ خرداد ۱۳۸۸

ردیابی تولد زبان انسان

برگردان: ناصر غیاثی

روزنامه‌ی «نویه تسوریشا» در شماره‌ی دوشنبه‌ی هفته‌ی گذشته، از قلم گوتفرید شاتس، پرفسور بیوشیمی‌ در دانشگاه بازل بهره گرفته است، تا به یکی از پرسش‌های هنوز بی‌جواب مانده‌ی علم، یعنی چگونگی پیدایش زبان بپردازد. در زیر ترجمه‌ی این مقاله را می‌خوانید.

به ما انسان‌ها چیزی غیر از توانایی زبان اصالت نمی‌بخشد. این توانایی را حتا شمپانزه که فامیل نزدیک بیولوژیک ما و آواهایش تصنعی و مادرزادی است، ندارد. گرچه برخی از پرندگان آوازخوان آوازشان را از پدر و مادرشان یادمی‌گیرند و حتا می‌توانند به‌صورت فردی به آن شکل خاصی بدهند، اما هیچ نشانه‌ای از این‌که بتوانند با آوزاشان افکار پیچیده یا حتا انتزاعی را منتقل کنند، در دست نیست. در طی طریق‌مان برای انسان شدن تا کنون آخرین و بی‌نظیرترین نقطه‌ی اوج، شدن زبان بود.


یک ده و یک مدرسه

اما چطور شروع کردیم به حرف زدن؟ مدت‌ها به نظر می‌رسید پاسخ به این پرسش غیرممکن است، چرا که زبان‌ها اغلب هزاران سال پیش به وجود آمدند و هیچ فسیل سنگی از خود باقی نگذاشتند. بسیاری از پژوهش‌گران از مدت‌ها پیش حدس می‌زنند که زبان، کودکِ زبانِ اشاره است که با علامت دادن توسط دست شروع شد، بعد صورت هم وارد شد و سرانجام حالات صورت را توسط آواهای دهانی و حنجره‌ای درونی کرد.

این حدسیات اکنون مبتنی بر مشاهداتی است که تفاوت‌های بسیار زیادی با هم دارند و به صراحت یک‌پارچگی تمام علوم را نشان می‌دهند. یکی از نشانه‌ها مال دهی مال اعراب بادیه‌نشین در بیابان‌های نه‌گو اسرائیل است. تقریباً همه‌ی سه هزار و پانصد نفر ساکنین ده از بادیه‌نشینان السید و یک عده مهاجر مصری هستند که دویست سال پیش ده را به وجود آوردند و ژن ناشنوایی را نصیب‌شان کردند. و چون ازدواج بین فامیلی در ده متداول بود بعد از تقریباً سه نسل تعداد ناشنوایان زیاد شد.

امروز، پس از سه نسل، تقریباً صد و پنجاه نفر از افراد ده ناشنوا هستند و نه تنها منظور خود را به دیگر بلکه به دیگر ساکنان ده هم‌ می‌فهمانند، آن‌هم به زبان اشاره‌ای که همه‌ی اعضای ده بر آن مسلط‌اند و باعث می‌شود ناشنوایان عضو تمام عیار جمع باشند. زبان اشاره‌ی السید تقریباً هفتاد سال پیش به وجود آمد و در طول فقط یک نسل واژگان پربار و دستور زبانی به ثمر نشاند که با دستور زبان اشاره‌ای که در اسرائیل به ناشنوایان آموزش داده می‌شود و زبان‌های محلی عربی و عبری فرق دارد.

اما از آن‌جا که زبان برای انسان نه تنها ابزار بلکه اسباب‌بازی نیز هست، ساکنین ده، زبان اشاره‌ای‌شان را مدام تغییر دادند، ضمن این‌که کودکان بیش از همه به عنوان نیروی پیش برنده تأثیرگذارند. هر کدام از سه نسل زنده با تفاوت‌هایی جزیی به این زبان اشاره «حرف می‌زند» و نسل جدیدتر با سرعتی دو برابر نسل قبلی حرف می‌زند و جمله‌های پیچیده‌تر نیز بکار می‌برد. تولد و مراحل تکمیل این زبان تازه، مثل گسله‌ای در زمین‌شناسی، به طرز روشنی قابل تشخیص‌اند.

یک کودک معمولی با هوش متوسط به راحتی حتا چندین زبان یاد می‌گیرد. و وقتی یک کودک ناشنوا معلم ندارد، خودش زبان اشاره‌اش را اختراع می‌کند تا بتواند حرف خود را به دیگران برساند. این زبان‌های فردی اشاره اما فاقد قابلیت توسعه یافتن‌اند، چرا که فاقد تأثیرات متقابل یک گروه «هم زبان»‌اند.

اما وقتی در نیکاراگوئه پس از انقلاب ۱۹۷۹ برای نخستین بار صدها کودک ناشنوا را در مدارس خاص خودشان جمع کردند، آن‌ها در ظرف سال‌های بسیار کمی زبان اشاره‌ای ویژه‌ی خود را اختراع کردند. این زبان بدون دخالت معلم‌ها و در واقع از هیچ به وجود آمد و به تدریج پیچیده‌تر شد، چون بچه‌ها آن را از هم‌کلاسی‌های بزرگ‌تر از خود یاد می‌گرفتند و بعدها هم با هم رفت و آمد داشتند.

زبان‌های محلی اشاره‌ای در چندین روستای دورافتاده‌ی آفریقایی و آسیایی به وجود آمدند که در آن‌ها ناشنوایی بومی بود. این زبان‌ها پنجره‌هایی هستند که از طریق آن‌ها تولد یک زبان را مشاهده می‌کنیم. چه ژن‌هایی چنین تولدی را هدایت می‌کنند و این ژن‌ها در طول پیشرفت انسان مدرن چگونه تغییر یافتند؟ نخستین پاسخ‌ها را پژوهش در یک خانواده‌ی انگلیسی ـ پاکستانی در اختیار ما می‌گذارد که در آن از هر دو عضو، یک نفر به زحمت می‌توانست روشن و واضح حرف بزند، حرف‌های زده شده را بفهمد و یا تقلید کند و حالات چهره را کنترل کند.


یک ژن

توالی موروثی این بیماری حاکی از این بود که این بیماری ناشی از حذف تنها و تنها یک ژن است. پژوهش‌گران این ژن را ردیابی کردند و به او نام «FOXP2» دادند. گرچه هر سلول بدن دو کپی از آن را در اختیار دارد، اما کمبود فقط یکی از آن‌ کافی است تا باعث به وجود آمدن بیماری بشود. این ژن فعالیت صدها و شاید هزاران ژن‌های دیگر را هماهنگ کرده و به این ترتیب پیشرفت منظم موجودات زنده‌ی پیچیده را تضمین می‌کند.

این ژن در فرمی کم و بیش مشابه در میمون‌ها و موش‌ها هم پیدا می‌شود و در طول صدها میلیون سال تغییری بسیار جزیی یافت. اما پس از این‌که، تقریباً شش تا هفت میلیون سال پیش، اجداد شبیه انسان ما در آفریقا پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند، ژن FOXP2 آن‌ها در دو جای مهم تغییر کرد و احتمالا دارای کارکردهای اضافی شد.

نیم میلیون سال پیش این نوع از ژن جز لاینفک ژن‌های وراثتی همه‌ی انسان‌های مدرن بود. آیا ممکن است این ژن‌ها موفقیت بی‌نظیرشان و ژن تغییریافته‌ی FOXP2حاصل از آن را مدیون زبان پیچیده‌ای باشند؟ این ژن به‌ویژه در آن نواحی از مغز فعال است که مسئول زبان، دستور زبان، کنترل ماهیچه‌های صورت و دهان و توانایی تقلید است.

گرچه وجود او برای پیشرفت در حرف زدن ضروری است اما «ژن ویژه‌ی زبان» نیست، چرا که برای پیشرفت ریه، روده قلب هم مهم است. احتمالاً او فقط یکی از ژن‌های بسیاری است که پیش‌شرط‌های آناتومیک و نویرلوژیک برای توانایی حرف زدن و زبان را به ما هدیه می‌دهند. متأسفانه هنوز نمی‌دانیم که آیا این ژن‌ها برای پیشرفت خودانگیخته‌ یا تسلط به یک زبان اشاره‌ای ضروری هست یا خیر. پژوهش‌ در مورد نقش این ژن و در مورد پیشرفت زبان اشاره‌ای جدید وعده‌ی نتایج شگفت‌آوری در شدن زبان انسان می‌دهند.

وقتی برای نوه‌ی کوچکم کلمه‌ی «پدربزرگ» را ادا می‌کنم و او با هیجان بسیار زیادی گوش می‌دهد، معجزه‌ی این شدن را احساس می‌کنم. بعد با صدایی کودکانه‌اش جواب می‌دهد، که هر هفته بیشتر شبیه «پدربزرگ» به گوش می‌رسد. کی نخستین شعر کودکانه را دکلمه خواهد کرد؟ این لحظات هم ، درست مثل پیشرفت خودانگیخته زبان اشاره‌ای در مدارس ویژه‌ی نیکاراگوئه، به طرز گیرایی به من نشان می‌دهند که برای پیشرفت یک زبان جمع انسانی دقیق چقدر اهمیت دارد.

چنین زبانی اما پیش‌شرط یک جمع پایدار انسانی نیز است، چرا که باعث می‌شود، انتزاعی فکر کرده و دانش و ارزش‌ها را به نسل‌های بعدی منتقل کنیم. از این منظر آثار نویسندگان و شاعران و فیلسوفان نیز در تحلیل نهایی آثاری جمعی هستند. پیوند پیچیده‌ای که من و نوه‌ام را در اشتیاق به زبان و وجوه مشترک به هم پیوند می‌دهد، تحت تأثیر رشته‌های ژن‌ها است. FOXP2 یکی از بسیار ژن‌هاست. وقتی زمانی همه‌ی این ژن‌ها را بشناسیم، در برابر این پرسش عظیم قرار خواهیم گرفت که این اشتیاق چگونه در آن‌ها به رمز درآمده است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چه جالب. تیم زبانشناسی که روی این زبان اشارۀ روستایی در اسراییل کار کرده بودند، دو هفته پیش هلند بودند و من باشون حرف زدم. موضوع سخنرانیشون هم همین شکل گیری پیچیدگیهای زبانی بود.
مرسی از ترجمه این مقاله. فقط کلمۀ "مال" توی این جمله همسطح زبان بقیۀ مقاله نیست. باید عوض بشه:
"یکی از نشانه‌ها مال دهی مال اعراب بادیه‌نشین در بیابان‌های نه‌گو اسرائیل است"
مثلاً اینجوری:
یکی از نشانه ها مربوط به دهی از اعراب...

-- سارا ، Jun 5, 2009 در ساعت 05:30 PM

به جای پیشرفت ریه و قلب می توان کذاشت بالیدن ریه و قلب. محسن

-- بدون نام ، Jun 6, 2009 در ساعت 05:30 PM