رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ بهمن ۱۳۸۶

بینش آخرالزمانی و سیاست در ایران

مهدی خلجی

به تازگی مقاله‌ای بلند از این قلم به زبان انگلیسی درآمده با عنوان «سیاست آخرالزمانی؛ درباره‌ی عقلانیت سیاست در ایران» که «موسسه‌ی واشنگتن برای مطالعات خاور دور» آن را منتشر کرده و نسخه‌ی آنلاین آن نیز در وب‌سایت موسسه دست‌یاب است.

درون‌مایه‌ی اصلی این مقاله‌، تبیین مفهوم «آخرالزمان‌» و جریان‌های «‌آخرالزمانی‌» در ایران امروز و تأثیر آن در تصمیم‌گیری سیاسی است. این مقاله، هم‌چنین، می‌کوشد ذهنیتِ دینی رهبران کنونی ایران، به ويژه رهبر جمهوری اسلامی و رييس جمهوری اسلامی را تحلیل کند و نسبت میان این ذهنیت و نوع تدبیر سیاسی آنان را بازنماید.

نوشتار زیر که در چند بخش می‌آید نه تنها گزیده‌ای از آن پژوهش را پیش روی خواننده‌ی فارسی‌زبان می‌نهد، که به اختصار، اهمیت مفهوم آخرالزمان و پیوند آن را با سیاست نیز شرح دهد. در مقاله‌ی انگلیسی، پانوشت‌های بسیاری هست که خواننده را به منابع اصلی عربی و فارسی و نیز پژوهش‌ها به زبان انگلیسی و فرانسه ارجاع می‌دهد. در گزیده‌ی فارسی – برای رعایت اختصار – از یادکردِ دوباره‌ی آن منابع پرهیز شده است.

آخرالزمان؛ دغدغه‌ای به قدمت تاریخ

«آخرالزمان» یا پایان تاریخ و فرجام بشر، مفهومی بنیادی است که از نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم توجه شمار فراوانی از پژوهندگان رشته‌های گوناگون علوم انسانی، به ويژه فیلسوفان سیاسی را برانگیخته است. درباره‌ی «آخرالزمان‌» و سویه‌های دینی، تاریخی، فلسفی، جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی این مفهوم در اروپا و آمریکا صدها کتاب و مقاله نوشته شده است. اما در ایران و به زبان فارسی، شمار پژوهش‌ها و حتا ترجمه‌ها در این زمینه – اگر وجود داشته باشد – شاید به اندازه‌ی انگشتان یک دست نرسد.

«آخر الزمان‌» دغدغه‌ی بشر امروزی تنها نیست. از هنگامی که تاریخی ثبت‌شده در دست است، یکی از دل‌مایه‌های مستمر آدمی، «آخرالزمان» بوده است. از کهن‌ترین اسطوره‌های موجود تا کنون، بشر دوست داشته بداند که سرانجام جهان چیست و چه زمانی است و تاریخ و زندگی او چگونه به پایان می‌رسد. این دغدغه قلمروی گسترده را برای تخیل و خیال‌اندیشی انسان گشوده است. از جهان باستان یونان، ایران و چین گرفته تا عصر جهانی‌شده‌ی امروز، مقوله‌ها و مفاهیم‌ِ کانونی بسیاری آفریده شده‌اند که آدمی را در پیش‌بینی رخدادهای آینده یاری دهند. این «آخرالزمان»اندیشی، در مقام دغدغه‌ای فراگیر برای همه‌ی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، تنها اندیشیدنِ به آینده‌ای مبهم و نامعلوم نیست؛ بل‌که سرشت اندیشه و رفتار بشر را در هر دوره‌ای تعیین می‌کرده‌ و می‌کند. بینش «آخرالزمانی»، پدیدآورنده‌ی رفتار و سمت‌گیری «آخرالزمانی» است. کسی که به پایانِ نزدیکِ جهان باور دارد، به ضرورت، طرز دیگری زندگی و عمل می‌کند تا خود را برای آن پایان آماده نماید.

آخرالزمان؛ مفهومی دینی و عرفی

آن‌چه در زبان فارسی و عربی «آخرالزمان» خوانده می‌شود، در زبان‌های فرنگی امروز – مثلاً انگلیسی – آپوکالیپس (Apocalypse) نامیده می‌شود. این واژه، يونانی و به معنای «انکشاف» و «آشکارگی‌» است. در سنت یهودی- مسیحی این واژه به صورت اصطلاحی درآمده برای اشاره به بینش و گفتاری که سرنوشت نهایی بشر، فرجام غایی و قطعی تاریخ و پایان کیهان را بازمی‌نماید و آشکار می‌کند.
«آخرالزمان» در اصل، مفهومی اسطوره‌ای و دینی است. گفتار «آخرالزمان» می‌کوشد مخاطب خود را متقاعد کند که روز داوری (یوم الدین)، روز واپسین یا رستاخیز نزدیک است. این گفتار، چارچوبی منسجم برای فهم واقعیت شر و شیوه‌ی تحمل یا رویارویی با آن را به دست می‌دهد. گفتار «آخرالزمان» ادعا می‌کند که شر (ظلم) به همین سان بالا می‌گیرد و افزایش می‌یابد و به اوج می‌رسد تا این‌که وقت مقرر فراآید و جهان پایان یابد.

در بیشتر گفتارهای «آخرالزمانی»، رستگاری امری است جمعی، زمینی، قریب‌الوقوع و معجزه‌آمیز. به سخن دیگر، بر پایه‌ی گفتار «آخرالزمانی»، ظلم و شر و فاجعه در جهان فراگیر می‌شود؛ اما ناگهان رویدادی معجزه‌آمیز رخ می‌دهد که در پی آن وضعیتی آرمانی پدید می‌آید و زمین پر از عدالت و خیر می‌شود و بدکرداران و تبهکاران نابود می‌شوند و نیکان و خوب‌رفتاران در بهشتی زمینی مدتی به سر می‌برند تا این‌که جهان به پایان می‌رسد و طومار تاریخ بشری به همراه کیهان فروپیچیده می‌شود و آن جهان دیگر آغازیدن می‌گیرد.

«آخرالزمان» از این رو، مفهومی تنها درباره‌ی آینده‌ی بشر نیست؛ مفهومی است که به دریافت انسان از وضع کنونی و گذشته‌ی او نیز پیوند دارد و درک وی را از مفاهیم بنیادی «زمان»، «تاریخ» و «شر» شکل می‌دهد.

هم‌چنین، شماری از فیلسوفان سیاسی معاصر تأکید کرده‌اند که «آخرالزمان»، مانند «اتوپیا» یا «آرمان‌شهر»، مفهومی است که در عصر جدید عرفی شده است و تنها به ادیان و اساطیر وابسته نیست. از دیدگاه آنان تقریباً همه‌ی ایدئولوژی‌های مدرنِ سکولار، از کمونیسم و فاشیسم گرفته تا لیبرالیسم، «آخرالزمانی» هستند. تجدد و ایدئولوژی‌های برآمده‌ از آن، تداوم کژ و مژ مذاهب دینی در دنیای قدیم هستند و ساختارها و مفاهیم کهنه را در جامه‌ای نو می‌پوشند. مجال بسط این نکته در این نوشتار نیست؛ در جایی دیگر به این انگاره‌ی بسیار گسترده‌ی «آخرالزمان» و صورت‌های گوناگون عرفی‌شده‌اش باید پرداخت. در این نوشتار تنها مفهوم دینی معاصرِ «آخرالزمان» واکاویده می‌شود.

گفتار آخرالزمانی معاصر

جریان‌های «آخرالزمانی» در سه سنت یهودی، مسیحی و اسلامی بسیار نیرومندند و حتا در جهان امروز نیز این جریان‌ها هواداران بسیار در کشورهای در حال توسعه یا توسعه‌یافته دارند. در سده‌ی بیستم، دو رویداد مهم به جریان‌های «آخرالزمانی» خون تازه‌ای تزریق کرد و قوت بی‌همتایی بخشید: یکی گسترش سلاح‌های هسته‌ای و دیگری تأسیس دولت اسراییل در سال 1948.

به ويژه تهدید هسته‌ای توانست این ادعای ادیان ابراهیمی را که روزی همه‌ی جهان و کیهان نابود خواهند شد، ملموس‌تر و باورپذیرتر کنند و قریب‌الوقوع بودن این پایان را برای اذهان عمومی واقعی‌تر جلوه دهد. پیدایش تهدید هسته‌ای، مسأله‌ی آینده‌ی بشر و پایانِ تاریخ را به صدر اولویت‌های ذهنی برکشید و مومنان، ناگهان، تأییدی علمی و بی‌مانند برای دعوی خود پیدا کردند؛ دعوی‌ای که پیش از این جنون‌آمیز و سخت غیرعقلانی به نظر می‌آمد. آن‌همه پیش‌گویی‌ها درباره‌ی پایان جهان، به ناگاه، زمینه‌ای مساعد برای پذیرش توده‌ی مردم یافت و مبلغان مذهبی دیگر ناگزیر نبودند مسأله‌ی پایان قطعی جهان را تنها با لزوم تعبد و ایمان دینی موجه و مدلل کنند. این موجب شد که گفتار «آخرالزمانی» بیش از هر وقت دیگر قبول عام یابد.

از آن سو، مسأله‌ی دولت اسراییل، به همه‌ی آن پیش‌گویی‌های «آخرالزمانی» که در سنتِ یهودی، مسیحی و اسلامی درباره‌ی ارض موعود وجود دارد، معنا و بعدی تازه بخشید. بازگشتِ مسیح و ظهور دوباره‌ی او، دیگر امری دور از دست و متعلق به جهانی ناشناخته به نظر نمی‌آمد. هم‌چنین، مسأله‌ی اسراییل، به یکی از کانونی‌ترین مقومات و عناصر شکل‌دهنده‌ی ادبیاتِ آخرالزمانی مسلمانان بدل شد. برای شماری از مسیحیان رجعت مسیح به ارض مقدس نزدیک‌تر شد و برای گروهی از مسلمانان نابودی اسراییل و «آزادکردن بیت المقدس از دست یهودیان» یکی از اقدامات لازم برای فراهم کردن ظهور مهدی قلمداد شد. ارض موعود در قلب گفتار آخرالزمانی نشست و رشته‌ای از پیش‌‌گویی‌های کهن در سنتِ دینی از نو زنده شد و در تحول چارچوب فکرِ دینی- سیاسی مومنانِ به ادیان توحیدی نقشی بنیادی گزارد.

«آخرالزمان» به مسأله‌ای اساسی و گیرا بدل شد؛ چه برای مومنان چه برای ناباوران، چه در الاهیات چه در صنعت فیلم‌سازی. میلیون‌ها نسخه از کتاب‌های مربوط به گفتار «آخرالزمانی» در دهه‌های گذشته، به ويژه در آمریکا به فروش رسیده است.

گفتار آخرالزمانی در ایران

گفتار «آخرالزمانی» با این حال، پیرامونی است؛ یعنی از نظر تاریخی در مرکز سخن رسمی دینی قرار نداشته و متولیان رسمی دین از پررنگ کردن آن پرهیز داشته‌اند. ایران نیز از این قاعده، مستثنا نیست. «آخرالزمانی»‌ها در ایران همواره در حاشیه‌ی گفتار دینی بوده‌اند.

دو رخداد هم‌زمان، مسأله‌ی جریان یا گفتار «آخرالزمانی» را در ایران امروز برجسته کرد. یکی بالاگرفتن مناقشه بر سر برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی و تغییر سیاست ایران از رویکردی توافق‌جویانه با غرب به رویکردی تحدی‌طلبانه؛ و دیگری برآمدنِ محمود احمدی‌نژاد در مقام رییس جمهوری اسلامی. وی از آغاز به قدرت رسیدن خود، بارها اشاراتی آشکار به مسأله‌ی مهدی و ظهور و حکومت جهانی او کرده است. تصویری که محمود احمدی‌نژاد در اذهان عمومی ایران و جهان بر جا گذاشته این است که وی از یک سو خواستار نابودی اسراییل است و از سوی دیگر به هیچ رو در برنامه‌ی هسته‌ای ایران به عقب‌نشینی یا توافق با کشورهای عضو اصلی شورای امنیت سازمان ملل متحد باور ندارد.

رییس جمهوری اسلامی ایران، همواره سخنان خود را با دعای «فرج» آغاز می‌کند و حتا در سخنرانی‌های خود در نشست عمومی سازمان ملل متحد نیز این دعا را خواند. هم‌چنین، وی در گفتارهای داخلی یا گفتگوی‌های خود با رسانه‌ها و شخصیت‌های بین المللی از موضع مبلغی مذهبی نیز سخن می‌گوید و به رهبران کشورها، از جمله پاپ رهبر کاتولیک‌های جهان، نامه می‌نویسد و آنان را به تعالیم اسلام و تشیع دعوت می‌کند. ترکیب این منش دینی با سیاستِ تندروانه‌ی هسته‌ای و نیز موضع‌گیری‌های ضداسراییلی، آن چیزی است که هویتِ رییس جمهوری ایران را در اذهان مردم جهان ساخته است.

رخدادهای یاد شده، نگرانی‌های بسیاری را در ایران و جهان درباره‌ی پیامدهای سیاسی اعتقاد رییس جمهوری ایران به ظهور قریب‌الوقوع امام پنهانِ شیعیان برانگیخته است. تصمیم‌گیرندگان و ناظران سیاسی در بسیاری کشورهای جهان می‌پرسند: آیا ایران به راستی در پی دستیابی به تسلیحات هسته‌ای است؟ از سوی دیگر، «آخرالزمانی» بودن رییس جمهوری اسلامی ایران به چه معناست؟ آیا بنابر اعتقاد وی، برای تسهیل و تسریع ظهور امامِ منجی، مهدی، تنها باید آرزو یا دعا کرد یا رشته‌ای از تدابیر عملی نیز لازم است؟ آیا به باور وی، شیعیان به ويژه رهبر دولت شیعی ایران وظیفه‌ای برای آماده‌سازی ظهور مهدی دارند؟ این وظیفه چیست؟ آیا میان برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی و این وظیفه‌ی دینی پیوندی وجود دارد؟ آیا می‌توان تصور کرد که رییس جمهوری اسلامی یا دیگر رهبران ایران، برای فراهم کردن زمینه‌ی ظهور مهدی، ساخت بمب هسته‌ای را ضروری بدانند و به همین سبب است که سیاستی تحدی‌طلبانه در قلمرو برنامه‌ی هسته‌ای خود در پیش گرفته‌اند؟

از هنگامی که محمود احمدی‌نژاد مسأله‌ی «آخرالزمان» و «امام زمان» را وارد ادبیات سیاسی خود کرد، بسیاری از روزنامه‌نگاران غربی و غیرغربی راهی ایران شدند تا درباره‌ی دریافت شیعیان ایرانی از این موضوع و ارتباط آن با سیاست و تصمیم‌گیری هسته‌ای تحقیق کنند. صدها مقاله در روزنامه‌ها و مجلات معتبر جهان درباره‌ی ذهنیت دینی رهبران ایران و نسبت آن با دستگاهِ دیپلماسی جمهوری اسلامی و سیاست هسته‌ای نوشته شده است. حتا چندین تک‌نگاری مستقل به صورت کتاب، در زبان‌های فرنگی، درباره‌ی شخص رییس جمهوری اسلامی ایران و رابطه‌ی «امام زمان» و «بمب هسته‌ای» منتشر شده‌ است. اما هنوز این مسأله به روشنی و قطعیت، پاسخی نهایی نیافته است.

مقاله‌ی «سیاست آخرالزمانی؛ درباره‌ی عقلانیتِ سیاست در ایران» مسأله‌ی ذهنیت دینی رهبران ایران و اثر آن را در تصمیم‌گیری سیاسی برمی‌رسد.


نسخه‌ی آنلاین مقاله‌ی «سیاست آخرالزمانی؛ درباره‌ی عقلانیتِ سیاست در ایران»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جناب خلجي، با سپاس از نگارش اين مقاله، بتازگی کتابی را ديدم که به نقش آخرالزمان در سياست جرج بوش می پردازد. حال آنکه بسياری از ايرانيان در داخل کشور بوش و بلر را کافر و يا حداقل سکولار می دانند. کاش اشاره ای هم به نقش اعتقادات فناتيک رهبران اين دو ابرقدرت می نموديد که ـبنظر اين حقيرـ نسخۀ کاتوليک احمدی نژاد هستند

-- arman ، Jan 18, 2008 در ساعت 02:17 PM

بیشتر انسانها در طول تاریخ همیشه دوست دارند که به آینده خود معنا و امید دهند . و برای این دوره حیات وزندگی خود بعنوان انسان بطور کلی
امیدواری های دارند و علاوه برآن امیدوارند که بعد از مرگ هم زندگی دیگری با شرایط خاص خود که نتیجه رفتار خود در این دوره از زندگی است داشته باشند . البته چگونگی بازگشت به زندگی دیگر" خود محل بحث است " مثلا مرحوم علامه طباطبایی مفسر برگ قرآن به معاد روحانی اعتقاد دارند و بعضی دیکر به معاد جسمانی .اخیرا هم در مقالاتی که بصورت مصاحبه با حجت الاسلام محمد مجتهد شبستری منتشر شده نقل شده است که ایشان اعلام نظر کرده اند که تهدیدهای عذاب آخرت که در قرآن ( عملا شامل انجیل وتورات خواهد شد) آمده است تهدیدهای مجازی است و نه واقعی . بعضی دیگر از مردم هم به هیچکدام از اینها را یعنی رهائی و نجات آخر الزمانی ونیز برگشت بعد از مرگ بیش از یک خرافه که ناشی از استیصال و علاقه انسان به زندگی دائم است بیش نمی بینند .
حالا صرف نطر از اینکه واقعیت چبست " توجه مسنولین محترم جمهوری اسلامی به این نکته جلب می نمایم که میگویند صدها سال قبل مردم بعضی از شهرهای ایران مثل کاشان هر روز چهارشنبه و چمعه یعنی همه چهارشنبه ها و چمعه های سرتا سر سال ها سوار بر اسب های خود میشدند و با طلا و جواهرات آذوقه ها برای استقبال از حضرت آقا امام زمان علیه السلام بخارج از شهر میرفتند و اکنون آنها که صد ها سال از مرگشان میگذرد " هنوز آقا تشریف نیاورده اند. پس بنظر میرسد بهتر است آقایان مسئولین جمهوری اسلامی ایران به فکرزندگی و معیشت مردم باشند و بار دیگر
وصایای حضرت علی علیه السلام را در مورد چگونگی حکومت کردن همرا با انصاف و عدالت را مطالعه کنند و به یاد گفته مرحوم سید جمال الدین آسد آبادی باشند که از وی نقل میشود که گفته : رفتم به غرب اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم برگشتم به شرق مسلمان دیدم اسلام ندیدم . لذا مسئولین نظام کار خود را در مدیریت مملکت پیچیده و بی نتیجه نکنند و ببینند کشور های موفق چگونه کشور خود را با استفاده از بهترین روش روز مدیریت اداره میکنند و خودشان همین کار را انجام دهند و یادشان باشد که جکومت با کفر ادامه پیدا میکند ولی با ظلم ادامه نخواهد داشت پس این را هم از یادشان نرود که به مردم فرصت نفس کشیدن و آزادی بدهند تا اگر آقا امام زمان آمدند " نفرمایید که شما بنام اسلام اسلام را بدنام کردید. علی

-- Ali ، Jan 20, 2008 در ساعت 02:17 PM

الحق که دست مریزاد

-- R ، Jan 21, 2008 در ساعت 02:17 PM