رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ آبان ۱۳۸۸
سی سال پیش در چنین روزی

حجاب زنان اجباری شد

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

سه‌شنبه هفدهم اسفند ۱۳۵۷ برابر هشتم مارس ۱۹۷۹ میلادی

آیت‌الله خمینی: حجاب اسلامی باید در مملکت رعایت بشود

در پی سخنان آیت‌الله خمینی درباره حجاب زنان در فیضیه قم، آیت‌الله اشراقی، داماد آیت‌الله خمینی گفت: «خواست امام این است که حجاب اسلامی باید در مملکت رعایت بشود.» اشراقی توضیح داد: «حجاب اسلامی لازم نیست حتماً چادر باشد.»

سخنان دیروز آیت‌الله خمینی در جمع طلب فیضیه قم انعکاس گسترده‌ای در تمام محافل و مجامع یافت و خصوصاً آن قسمت که درباره حجاب اسلامی بود، مورد شرح و تفسیر فراوان قرار گرفت.

بنا به نوشته روزنامه اطلاعات، در پی سخنرانی آیت‌الله خمینی که دیروز گفته بود «از فردا باید بانوان با حجاب اسلامی در وزارتخانه‌ها حاضر شوند» عده‌ای تندرو با شدت عمل از بانوان بی‌حجاب و اقلیت‌های مذهبی خواستند که از فردا حتماً با چادر حاضر شوند والا با شدت عمل مواجه می‌شوند.

در پی این وضع آیت‌الله اشراقی داماد آیت‌الله خمینی به روزنامه اطلاعات گفت: «امیدوارم که این حرف درست نباشد که مردم بخواهند با شدت عمل نهی از منکر کنند، اما آنچه خواست امام است این است، خلاصه باید حجاب اسلامی رواج پیدا کند و مملکت، مملکت اسلامی است و ما جمهوری اسلامی را داریم پایه‌گذاری می‌کنیم. باید قوانین اسلامی مو به مو به قدر امکان اجرا بشود. البته در سطح مقداری از خانه‌ها، ادارات، حتی دانشگاه‌ها، مدارس، دبیرستان‌ها بایستی توجیه بشود که خانم‌ها رعایت حجاب اسلامی را بکنند و معنای حجاب اسلامی هم چادر نیست. چادر یکی از مصارفش این است که البته بهتر خانم‌ها را می‌پوشاند، اما به صورت‌های دیگر هم می‌توانند خانم‌ها همان‌قدری که مو را بپوشانند، مواضع زینت را هم بپوشانند، چون حجاب یکی از ضروریات دین اسلام است. چون به هر شکلی و به هر نحوی که مواضع زینت، و مو و گردن که لباس آبرومندی بپوشند به هر شکلی که می‌خواهد باشد و لازم نیست که حتماً چادر باشد.»


آیت‌الله اشراقی افزود: «اما فکر می‌کنم مردم مسلمانی که آشنا با احکام اسلامی دارند با این‌که همه اشتیاق کامل دارند که حجاب اسلامی باشد و آقا نظر مبارکشان این است که همه جا حجاب اسلامی رواج یابد، خانم‌ها حتی‌المقدور حجاب را رعایت کنند ولی مردم نباید هرج و مرج ایجاد کنند و نباید در نهی از منکر، منکر را با منکر دیگری دفع کرد، منکر را باید با روش مسالمت‌آمیز دفع کرد. استدعا کنند، خواهش کنند از خانم‌ها که رعایت حجاب اسلامی را بکنند، اما اگر توهینی پیش بیاید یا جسارتی بشود یا بخواهند به طورهای دیگری که خود آن کارها منکر باشد از نظر اسلام محکوم است، چه بهتر که مردم حتی‌المقدور سعی کنند و کوشش کنند که رعایت موازین اسلامی را بکنند. و از طرف دیگر خود خانم‌ها هم باید این حکم اسلامی را خودشان اجرا کنند.»

وی گفت: «ما باید غرب‌زدگی را کنار بگذاریم و برای زن همه‌گونه شخصیتی قائلیم و رعایت کمال احترام نسبت به خانم‌ها می‌شودو تساوی حقوق که بین زن و مرد قائل هستیم و خانم‌ها را در تمام شئون لازم‌الرعایه می‌‌بینیم و موقعیت‌هایی که اسلام نسبت به خانم‌ها داده که شاید هیچ مذهبی یا هیچ مرام دیگری این‌طوری نسبت به خانم‌ها احترام قائل نیست. و در تمام شئون اجتماعی می‌توانند شرکت کنند، حتی حق رأی دادن دارند و می‌توانند فعالیت‌های اجتماعی داشته باشند. این‌که خانم‌ها حجاب اسلامی داشته باشند هیچ تزویدی برای آن‌ها نیست. این یک حکمی است که رعایتش بر عهده خود خانم‌هاست.»

به نوشته روزنامه اطلاعات، امروز در بسیاری از مدارس دخترانه تهران تظاهراتی در جهت موافقت و مخالفت با حجاب اسلامی برگزار شد. این تظاهرات در دبیرستان‌های دخترانه مرکز و شمال و قسمتی از غرب تهران گسترده‌تر بود. پاره‌ای از شعارهای این گروه عبارت بود از «حجاب ما پاکی ماست»، «الله اکبر» و «درود بر تو خواهر مجاهد». موافقان و مخالفان حجاب برای تظاهرات در این مورد به دانشگاه تهران رفتند.

کارکنان زن هواپیمایی ملی ایران امروز نسبت به حجاب اسلامی زنان اعتراض کردند. خانم فرزانه نظرعلی به عنوان نماینده کارکنان زن هما در ویلا گفت: «حجاب ما زنان پاکی ماست و دولت باید برای خانم‌ها در جهت تقویت حجاب فکری اندیشه کند، نه حجاب ظاهری.» وی گفت: «عده‌ای ما را متهم کرده‌اند نیمه لخت به محل کار خود می‌رویم حال آن‌که یونیفورم ما کاملاً پوشیده است.»

به گزارش روزنامه اطلاعات در محوطه دانشگاه تهران مخالفان حجاب به منظور بزرگداشت روز جهانی زن تظاهرات کردند. آنان که در آمفی تئاتر هنرهای زیبای دانشگاه تهران و محوطه دانشگاه گرد هم آمده بودند، ابتدا سرودی در بزرگداشت روز زن خواندند و آنگاه این شعارها را سر دادند که «اتحاد، مبارزه، آزادی»، «مرگ بر استبداد». این گروه زنان خواستار حقوق برابر و مزد مساوی میان کارگران زن و مرد شدند. سپس گروهی از دانش‌آموزان به دانشگاه رفتند و در حالی که استدلال می‌کردند چون زن و مرد در انقلاب با هم شهید شدند، پس هر دو باید آزاد باشند، به چپ‌هایی که در دانشگاه مراسم برگزار کرده بودند پیوستند.

در تظاهرات امروز دانشگاه تهران، گروهی از زنان که علیه حجاب اسلامی شعار می‌دادند به سوی دادگستری رفتند در اجتماعی که در مقابل دادگستری برگزار شد قطعنامه‌ای علیه حجاب صادر کردند. گروهی از زنان و مردان انقلابی مذهبی نیز در دانشگاه تهران به طرفداری از حجاب شعار دادند.

در همین حال جنبش ملی مجاهدین، هواداران سازمان مجاهدین در بیانیه‌ای به مناسبت روز جهانی زن، اقدامات «سرمایه‌داری غرب را در چهره کریه و بزک کرده آزادی زن» محکوم کردند، اما سازمان چریک‌های فدایی خلق رفتار ضدانقلابی مرتجعان در مورد زنان را محکوم کرد.


تظاهرات زنان در اعتراض به اجباری شدن حجاب

پیوند به ویدیوی تظاهرات زنان در هشت مارس ۵۷ در اعتراض به اجباری شدن حجاب

شکوه میرزادگی در فرودگاه دستگیر شد

به نوشته روزنامه اطلاعات، در فرودگاه مهرآباد شکوه فرهنگ معروف به شکوه میرزادگی دستگیر شد. روزنامه اطلاعات نوشت: «شکوه میرزادگی از سرسپردگان حزب منحله رستاخیز و سردبیر مجله تلاش هنگام خروج از کشور توسط پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شد.»

به نوشته اطلاعات «به شکوه فرهنگ این اتهام زده شده است که خسرو گلسرخی، دانشیان و یارانشان را به مأموران ساواک لو داده بود.» به نوشته همین روزنامه در همان خبر، مینا عابدی و عابدی، دو تن از مسئولان کارخانه شراب‌سازی پاکدیس با مقدار زیادی ارز در فرودگاه مهرآباد دستگیر شدند.


شکوه میرزادگی از سرسپردگان حزب رستاخیز

آیت‌الله طالقانی: ایسم‌های وارداتی مد شده

آیت‌الله طالقانی در گفت و گو با خبرگزاری پارس شرکت کرد و در مورد وحدت میان گروه‌های سیاسی گفت: «اساساً من نیروهای خلق‌های مختلف را درک نکرده‌ام. برای آن‌که اگر منظور عدالت اجتماعی باشد، ما در مبانی انقلابی اسلام، از هر مکتبی جلوتر هستیم و چون تا به حال مبارزه، یعنی تا چندی قبل در اثر فشار و اختناق مبارزه، محدود به گروه‌های مخصوص و متشکل و معین بود، این مبارزه و این گروه‌ها در آن شرایط می‌توانستند به اسم گروه و مکتب خاصی مبارزه کنند و یا مخفیانه یا آشکار، یا مبارزه سیاسی و یا مبارزه مسلحانه، ولی حالا که مبارزه در سطح عمومی کشور توسعه پیدا کرده و رژیم منهدم شده، حال دیگری از مبارزه، پیشگیری و سازندگی است...»

وی ادامه داد: «در اینجا دیگر موردی برای ایدئولوژی‌های مختلف که بخواهند مطرح بکنند و موضع‌گیری بکنند، برای همیشه باقی نمی‌ماند... در اسلام آزادی و شرافت انسان مهم‌تر از اقتصاد است. اقتصاد از نظر اسلام زیربنا نیست.»

آیت‌الله طالقانی در مورد حقوق زنان گفت: «به زودی یک سخنرانی در این زمینه در تلویزیون خواهم کرد.» وی گفت: «در اسلام به قدری حق به زنان داده شده که باید مردان قیام کنند و مطالبه حق نمایند... اسلام اولین دینی است که حق مالکیت مطلق به زن‌ها داده است. یعنی زن‌ها می‌توانند هم ثروت داشته باشند و هم در ثروتشان تصرف کنند. که این حق در دنیا نبوده و هنوز هم شاید در اروپا به این حد نباشد.»


آیت‌الله طالقانی

سه چریک فدایی خلق کشته شدند

براساس خبر اعلام شده در صفحه اول روزنامه اطلاعات از سنندج «از سوی چریک‌های فدایی خلق در سنندج اطلاعیه‌ای به شرح زیر منتشر شد: شب گذشته آقایان هادی، علی خلیقی و خلیل حواری نسب در جریان یک مأموریت در جاده سنندج ـ کرمانشاه شربت شهادت نوشیدند.»

خرسندی: خدا یک شب به خواب شاه آمد

بی‌تردید مهم‌ترین اثر ادبی و هنری تأثیرگذار در انقلاب ایران، شعری از هادی خرسندی به نام «خواب شاه» است. این شعر پنج شش ماه قبل از انتخابات در لندن سروده شد و در تهران به شکل زیراکسی و در ابعاد وسیع توزیع شد.

هادی خرسندی، پس از بازگشت از ایران، در روزنامه اطلاعات، هجدهم اسفند برای نخستین بار متن کامل شعر را با مقدمه‌ای کوتاه و با نام رسمی شاعرش منتشر کرد. متن کامل نوشته و شعر هادی خرسندی به شرح زیر است:

به نام خدا (‌بسمه تعالی)
شعر «خواب پادشاه» را سه چهار ماه قبل در لندن درست کردم و توسط دوستی به تهران فرستادم. این شعر که به نام مستعار منتشر شد، آن‌طور که می‌گویند پرتیراژترین شعر «زیراکس» و فتوکپی ماه‌های اخیر بوده و اگرچه ممکن است اغلب خوانندگان عزیز قبلاً نسخه ماشینی و خطی آن را خوانده باشند، ولی مایلم که باز آن را در اینجا بیاورم که جداً و رسماً تکلیف خود را در مقابل انقلاب و ضدانقلاب! روشن کرده باشم و به پشتوانه آن، بتوانم حرف‌های آینده‌ام را صریح‌تر و راحت‌تر بنویسم و چماق تکفیر و ژ ۳ ی اتهام را خنثی کنم.

و به این ترتیب، ضمناً چاپ این شعر پاسخی است اگر نه مستقیم، به اظهارات رادیویی آقای بنی‌صدر و تلفن‌های مکرر گروهی از همفکران ایشان که اعتراض کرده‌اند که چرا گفته‌ای «شاید بختیار، از مرز بازرگان گریخت»، تا بدانند که ما، با عقل ناقص خودمان، هر جا لازم بوده و مناسبت داشته، حرف خودمان را گفته‌ایم و باز هم می‌گوییم و هر سخن را جایی و هر نکته را مقامی قائلیم.


هادی خرسندی

خدا یک شب به خواب شاه آمد
خمینی با خدا همراه آمد
شهنشاه جوانمرد جوانبخت
ز وحشت بر زمین افتاد از تخت
تو گویی طبق فرمان الهی
فرو افتاده است از تخت شاهی
به صد زحمت دوباره رفت بالا
چنین فرمود با بار‌ی‌تعالی
نمی‌دانم که ما هستیم در خواب
چرا این وقت شب، گشتی شرفیاب؟
تو که لطفی به شاهنشاه داری
خمینی را چرا همراه داری؟
اگر خواهی سراغ ما بیایی
از این پس سعی کن، تنها بیایی
که این آقا مرا بدبخت کرده
به ما شاهنشهی را سخت کرده
نمی‌دانی چه آورده به روزم
که می‌باید به روز خود بگوزم
یکایک عکس‌هایم پاره گردید
همه فامیل من، آواره گردید
تمام اختیارات از کفم رفت
دوباره باز آبجی اشرفم رفت
چنان آتش زده بر جسم و جانم
که دود آید برون از دودمانم
مرا معقول جایی بود و جاهی
برای خویش بودم پادشاهی
مقامی داشتم، والا مقامی
حریمی داشتم، با احترامی
عجب شخصیتی بودم، خدایا!
چه اعلی‌حضرتی بودم، خدایا!
همیشه شاه اردن آرزو داشت
که مثل من شود، ارباب نگذاشت
همین سلطان حسن، شاه مراکش
ز من تقلید می‌فرمود جاکش
همه چیزم ز فیصل نیز سر بود
فقط قدری دماغش گنده‌تر بود
شدم محبوب جمله پادشاهان
خصوصاً پادشاه انگلستان!
ولی در شیک‌پوشی، در رشادت!
به من می‌کرد الیزابت، حسادت!
به هر صورت، جلالی داشتم من
شکوه لایزالی داشتم من
علم کردم یکی حزب سیاسی
برای حفظ قانون اساسی
عجب حزبی، ز حزب توده بهتر
ز هر حزبی که قبلاً بوده، بهتر
شدند عضوش تمام کارمندان
که بهتر بود از رفتن به زندان
دریغا، چیز خوبی ساختم من
چه رستاخیز خوبی ساختم من
ترقی دادمش این چند ساله
به مردم کردمش هر روز، اماله
ولیکن آخر آن را ول نمودم
خمینی گفت و من "کنسل!" نمودم
چنان کوبید محکم، میخ خود را
که کردم منتفی تاریخ خود را
هر آن کاری که او فرمود کردم
غرور خویش را نابود کردم
ز پشت رادیو گفتم به تأکید
که "گه خوردم، غلط کردم، ببخشید."
ولی او رادیو را کرده خاموش
نکرده لابه و عجز مرا گوش
چنان از دست ایشان کرده‌ام دق
که صد رحمت به مرحوم مصدق
خداوندا! بگو با آیت‌الله
چه می‌خواهی دگر از جان این شاه؟
مرا یک‌باره کرده "سنگ رو یخ"
کشد چون گاومیشی سوی مسلخ
چنین که تیره روز و تیره بختم
چه سودی می‌برم از تاج و تختم؟
چنین که کار ما را کرده مشکل
مرا از آریامهری چه حاصل؟
ز بی‌خوابی شدم یک هفته ناخوش
هنوز آسوده خوابیده ست کوروش
بیا کورش که ما ریدیم اینجا
دمی راحت نخوابیدیم اینجا
اگر گفتم تو آسوده بخوابی
پشیمانم، بیا مرد حسابی
بیا و با خمینی روبه‌رو شو
تو هم چون من اسیر خشم او شو
بیا کورش که وقت خواب بگذشت
"عجایب خلقتی دیدم در این دشت"
نه او را تکیه‌ای بر انگلیس است
نه با دنیای چپ، در لفت و لیس است
نه آمریکا بود پشت و پناهش
درخت سیب باشد تکیه‌گاهش!
خدایا! خالقا! پروردگارا!
بگو آسوده بگذارند ما را
اگر او آیت‌الله است، باشد
به ظل‌الله می‌باید بشاشد؟
نه قاتل بودم اینجانب نه دزدم
که این شد دست آخر، دستمزدم
چه خدمت‌ها که کردم دانه دانه
که ماند نام نیکم جاودانه
نرنجاندم ز خود، یکدم "سیا" را
فرستادم حقوق "مافیا" را
عیالم را فرستادم به بغداد
به آقای "خوئی" پیغام ما داد
بدادم نفت‌ها را بشکه بشکه
که هرچه زودتر چاهش بخشکه
خریدم تانک‌ها را دسته دسته
بدادم پول‌ها را بسته بسته
ولی با این‌همه کار سیاست
ولی با این‌همه هوش و کیاست
نفهمیدم شمایی که خدایی
چپی؟ یا این‌که مأمور سیایی؟
شعور خود به کار انداختم من
شما را عاقبت نشناختم من
خدا فرمود، ساکت باش، ابله!
ندیدم از تو ابله‌تر شهنشه
نه هر که چپ نشد، عضو سیا بود
نه هر که "چپ‌گرا" شد، بی‌خدا بود
مرا نشناختن از تو، عجب نیست
خدا نشناسی شاهان طبیعی است
تو بر طبق اصول دیپلماسی
فقط ارباب خود را می‌شناسی
نه از چپ رفته‌ای هرگز، نه از راست
رهی رفتی که ارباب تو می‌خواست
به دست او، به این قدرت رسیدی
طناب از گرده ملت کشیدی
به امر او بر این مسند نشستی
قلم‌های مخالف را شکستی
به حکم او شدی خصم فلسطین
به اسرائیل دادی نفت و بنزین
نه نفت است این، که با زور گلوله
نمودی خون مردم توی لوله
زمین از خون مردم، لاله‌گون شد
وطن، یکپارچه حمام خون شد
از این خوش خدمتی‌ها بهر ارباب
فراوان کرده‌ای، ای شاه قصاب
سگی بودی، نگهبان در سرایش
مرتب دم تکان دادی برایش
کنون ای پادشاه دم بریده
زمان قدرت مردم رسیده
"غریبی، درد بی‌درمان غریبی"
سرآمد دوره‌ی مردم‌فریبی
به پایان آمد آن ایام شیرین
که می‌گفتی سخن از مذهب و دین
هزاران قتل کردی با مهارت
ولی غافل نبودی از زیارت
مسلمان می‌شدی در وقت لازم
به مشهد می‌شدی یک‌باره عازم
تو دست انداختی حتی خدا را
خودت را خوانده بودی سایه ما!
نکردی لحظه‌ای فکرش که شاید
از این کارت، خدا را خوش نیاید
کنون، ای سایه بی‌مایه من
نمی‌خواهند مردم، سایه من
همی گویند با من پیر و برنا
که یارب، سایه برگیر از سر ما
خدا رو بر خمینی کرد و فرمود
بکن فوتی بر این بیچاره موجود
خمینی در پی دستور "الله"
به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه
یکی طوفان برآمد، تند و بی‌تاب
حضور شاه، طوفان شد شرفیاب
ز وحشت پادشاه "دادگستر"
مرتب "داد" می‌زد توی بستر
به بالا پرت شد از جانب تخت
شهنشاه عظیم الشأن بدبخت
سرش خورد از عقب، محکم به دیوار
از آن خواب گران گردید بیدار
ندید آنجا خمینی، یا خدا را
فقط گوشش شنیدی این صدا را!
بکن توبه ز اعمال بد خویش!
بخوان ای شاه شاهان، اشهد خویش!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ba drrood mi khastam be in hady .......mesle .....

دوستان عزیز
لطفا کامنت های حاوی توهین را در زمانه نگذارید، چون قطعا آنها را منتشر نمی کنیم.
ابراهیم نبوی

-- pary ، Mar 18, 2009 در ساعت 09:00 PM

lol شعر جالبی
جناب خرسندی استادانه سرودند

-- میم ، Mar 18, 2009 در ساعت 09:00 PM

این تنها راه پیمایی بود که من از اول تا آخرش رفتم.آن زمان در دوره راهنمایی درس می خواندم.توی میدان فردوسی یک نفر عربده کشان از اتوبوس بیرون پرید و به ما حمله کرد ولی پسرها دوطرف راهپیمایان زنجیر بسته بودند وکسی نمی توانست تعرض کند.راستی حالا اون پسرها کجا هستند وقتی این گشت های ارشاد به دختران تعرض می کنند؟کی وکجا تمام آن یکدلی ها زایل شدند؟لابد همان وقتی که 98 درصد مردم ایران فریب چیزی را خوردند که واقعا لایقشان نبود. من شاه پرست نبوده ونیستم بلکه در یک خانواده با افکار چپی بزرگ شدم و همیشه از حجاب اجباری وهر آنچه که جنبه تحمیل واجبار داشته نفرت دارم. نوشته های این صفحه امشب برایم خاطراتی را زنده کرد.از اینکه با این حقایق مستند آنچه راکه در انباری های ذهنمان با غبار فراموشی پوشیده شده بیرون می کشید وحافظه تاریخی مان را می تکانید از شما ممنون هستم.

-- nadia ، Mar 18, 2009 در ساعت 09:00 PM

I'm so so so sorry for Hadi Khorsandi.he should have lived in Iran to enjoy the Ayattolah's generosity.London is safe place for my country men!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

-- بدون نام ، Mar 18, 2009 در ساعت 09:00 PM

ای وای.... استاد نبوی، شب عیدی باز شر درست کردی! این شکوه خانم همسر آقای نوری علا است. حالا باید یک جوابیه هم برای ایشان بفرستی.

بهار آزادی با > خوهران شروع میشود. امام راحل کم کم دارد مزد همه اقشار جامعه را که در انقلاب شکوهمند شرکت کردند میدهد. یکی پس از دیگری!

سال نو شما و همکاران محترمتان در رادیو فردا مبارک.

-- حسن ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

این خانم شکوه میرزادگی .... به گلسرخی .... .....


دوستان عزیز
لطفا کامنت های حاوی توهین را در زمانه نگذارید، چون قطعا آنها را منتشر نمی کنیم.
ابراهیم نبوی

-- mahshad ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

آی ستمگران بخود آیید. اینقدر فساد دزدی و ظلم نکنید.

خیلی دلم میخواهد سکوت کنم و هیچ نگویم و مثل اکثر مردم بیتفاوت شوم و بگویم بمن چه. ولی یک نیرویی درونی مرا وادار می کند که بگویم. و ساکت نباشم. در زندگی خود همیشه با خودخواهان و منفی بافان مثل همه مردم دیگر برخورد هایی داشته ام. البته انسانهای شریف و زحمت کش هم بسیار دیده ام ولی متاسفانه این نوع انسان ها تنها و بیکس هستند و برنامه ای و پشتیبانی ندارند در صورتیکه غارتگران و دزد حرفه ای متحد و در تمام دنیا با برنامه ریزی و مرتب پیش میروند.

خودتان قضاوت کنید و ببینید که عاقبت و سرانجام آن افراد شرور و سرکش چه شد؟ از هیتلر شروع میکنیم دیدید که آنهمه قدرت و عظمت را از کف داد و با کشتن پنجاه میلیون انسان بی گناه خودش هم خودش را سوزانید. آیا آن همه وحشیگرهای وی به آن سرانجام وحشتناک می ارزید؟ اگر او با صلح و صفا زندگی می کرد و از قدرت و نیروی خود برای رهایی انسانها و دانش استفاده میکرد بهتر نبود؟

صدام را نگاه کنید. به او آن همه بمب و وسایل مخرب دادند مردم محروم کرد برادران ما را بمباران شیمیایی کرد و آن همه قصر و وسایل تفریح برای خودش ساخت . آخرش چه شد. مثل موشی از سوراخی بیرون کشیده شد و مانند یک مرد بز دل به دار آویخته شد. آیا کارهایی که او کرد و انسانهایی را که کشت ارزش داشت که آنگونه مثل یک جانی به دار آویخته شود؟
اگر این دو روزه زندگی مردم با هم مهربان وخیرخواه همدیگر باشند بهتر است یا با فساد و دزدی و قتل وغارت روبرو باشند؟

استالین که روزی نامش لرزه به پشت همه میانداخت آخرش چه شد. میگویند که بدست یکی از دوستانش مسموم شد. او که آن همه ظلم کرده بود و مردم را در یخ و برف نگه داشته بود آخرش خودش هم مسموم شد یا مرد.

نادر شاه افشار را بنگرید تا مادامیکه برای مردم کار می کرد و برای سربلندی آنان شمشیر می زد گردنی برافراشته داشت ولی هنگامیکه به ظلم افتاد و چشم مردم را در می اورد و حتی پسر خودش رضا قلی را هم کور کرد بدست دوستانش و سردارانش کشته شد. آن هم درهنگام شب که خقته بود. و آن شاه قوی دست و پهلوان که هیچ کس حریفش در نبرد نبود بدست سرداران خودش آنهم در موقع خفتن کشته شد.

حال هم رهبران دنیا که بهر حال ابدی نیستند و روزی در پای مرگ به زانو در میایند بایست تا هستند برای مردم کار کنند. و نام نیکی از خود بیادگار گذارند و نه اینکه نفرت و دشنام ابدی برای خویش بخرند. بایست از این نامها درسی بگیرند و خود را وقف مردم کنند نه اینکه مردم را نوکران خود بدانند و با زور چماق و اسلحه آنان را به تسلیم وادارند.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند. شما که در مسند قدرت نشسته اید از این قدرت اگر بخدا اعتقاد دارید برای رفاه بندگانش استفاده کنید که دنیا و آخرت را برنده شده اید. نه اینکه با ظلم و دزدی و افزودن مال و فساد خود و اطرافیان خود را به نفرت ابدی دچار سازید.

حسادت و ظلم دزدی و دغلی و فریب دادن مردم و گول زدن جوانان کار انسانهای شریف نیست. به دست جوانان مشعل علم و دانش بدهید و نه آنان را بر ضد هم تحریک کیند و به جنگ هم بفرستید.

یک روز شاگرد من که چهارده سال داشت با گریه به کلاس وارد شد و گفت که دو روز پیش مادرش درگذشته است. برایش گفتم که این دنیا پر از بدبختی و مشگلات است. این تنها یک نمونه آنست . پدر من هم هنگامیکه شانزده ساله بودم درگذشت و من برای اینکه بچه ها یک اسم جدید دیگر روی من نگذارند نظیر پدر مرده و بچه یتیم حتی مدرسه خود را عوض کردم و به مدرسه ای رفتم که یکساعت تا منزل ما پیاده روی داشت.

متاسفانه اشخاص فکر می کنند که قدرت در دست آنان ابدی و دایمی است و از آن تا می توانند سو استفاده می کنند. حتی کسانی مثل چرچیل هم که مورد احترام بودند بالاخره به کهولت و مرگ در رسیدند.

حتی آن قیافه های زیبا روزی از بین میرود و آنان هم به افرادی معمولی و یا حتی زشت تبدیل میشوند. ای برادر صورت زیبای ظاهر هیچ نیست گر توانی سیرت زیبا بیاور.

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. ای برادر تا توانی دلی بدست آورد که دل شکستن هنر نمی باشد.

هیتلر که یک مرد معمولی بود و از طبقه فقیر و حتی کار هم نتوانست پیدا کند و در آزمون ورودی کالج هم مردود شد به آنجا رسید که معبود شده بود ولی متاسفانه از این موقعیت خوب استفاده نکرد و کمر به خدمت دردمندان نبست و به آزار هما ن مردم پرداخت و جوانانشان را به کشتن داد بطوریکه تا مدتها در آلمان مرد کم بود و زنان از نظر تعداد از مردان خیلی بیشتر بودند. این بود حالا خودتان قضاوت کنید که کدام راه بهتر بود.

-- Sahameddin Ghiassi ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

هادی خرسندی شاهکار کاشته خداییش. هادی جان هیچی ازت باقی نمونه تو نمیری من بمیرم این شعرت می مونه. خوشم اومد که چه جوری از سر سلسله ی خائنان به نهضت ملی شدن نفت، یعنی کوروش به دروغ کبیر جنبودی تا رسیدی به خاتم الجابرین، المحمد بن الدماغ بن قصاب؛ با یه همچین سابقه ای شک نداشته باش که به عنوان تندیس شرافت و وطن پرستی در تاریخ خواهی ماند هادی جان.
واقعا درود بر تو، واقعا حلالت شیری که خورده ای. واقعا اگه رشیدمردانی از جنم تو نبودند هادی جان ما هیچ وقت از شر اون سگ زنجیری امپریالیسم، یا به قول امام بزرگوار تو شاعر گرانمایه، امپرالسم، خلاص نمی شدیم. ولی کلا در عجبم که چطور این انگلیسیای پدر سوخته جسد سگشونو ور نداشتن بیارن بذارن ور دل خودشون؟ آهان، آره، حالا فهمیدم، احتمالا از ترس وجود ذی جود و خیلی خیلی مبارک تو شاعر ملی میهنی بزرگ ما بوده که اون پیر مکار جرات همچین جسارتی نداشته.
آره حالا فهمیدیم، تا زمانی که تو طناز اعظم اونجا هستی اجازه ی چنین کارهایی نمی دهی. پس باش در انگلیس هادی جان و پرچم را همواره محتزز نگه دار، چرا که جنازه ی شاه ملعون از ترس تو چون بید در گور بر خود می لرزد. بگو مرگ بر شاه، آی امت مسلمان، تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود، بگو مرگ بر شاه.
من امروز تو دهن آمریکا می زنم، و به شما می گویم بگویید زنده باد امام و پاینده باد ارشد المداحین عند القبیله الطنازیین که به خواب دیدند همی همراه الله روح الله را، زنده باد الشاعر العظم، الطناز الکبیر، الهادی الخرسندی.
هادی جون دوست داریم، هادی جون دوست داریم؛ به خدایی خدا که آبروی نسل خودتی هادی جون

-- رفیق قدیمی ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

aghay nabavi bad tori khodarat ra lo dadi tarikh navici ast ya moch giry as aghay khorsandi .dorshti horof???noroz bar shoma mobark bad


دوست عزیز
از نظر من شعر هادی مثل اکثر آثار او از نمونه های برجسته شعرطنز فارسی است. ممکن است کسی با محتوای این شعر موافق نباشد، ولی در قدرت و تاثیر آن تردیدی نیست.
ابراهیم نبوی

-- arad ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

میگفتن که طالقانی فهمیده ترین ملای مملکت بوده. این هم گفته ایشون: «در اسلام به قدری حق به زنان داده شده که باید مردان قیام کنند و مطالبه حق نمایند... شاید در اروپا به این حد نباشد.» مث اینکه روشنفکرامون در باره فقه تز دکتراشونو می نوشتن و ملاهامون در باره حقوق بشر زنهای اروپایی تحقیق می کردن.

-- بیژن بابا کوهی ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

خدا رحمت کند پدر طالقانی را !

-- میلاد ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

من نمیدونستم که در ایران تظاهراتی علیه حجاب اجباری بوده... آنزمان هشت ساله بودم و همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا کسی در مقابل این زورگویی نیاستاد... بعدها با دوستی آشناشدم که دهسالی از من بزرگتر بود و او برایم از این تظاهرات گفت و اینکه زنها یک صدا ترانه ؛لا لا لا گل لاله ؛ را یکصدا خوانده اند....تعدادی دستگیر شدند و این مقاومت ها ادامه داشته تا اینکه در آغاز ریاست جمهوری بنی صدر ایشان در یک سخنرانی اعلام میکنند که : (موی خانم ها اشعه دارد و باعث تحریک شدن آقایان میشودپس خانمها باید موی خود را بپوشانند) .

-- From Canada ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

aghye khorsandi hala charkhshe360 daraje peida karde

-- from u.s ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

با درود
چند نظر: ١- از فردا باید بانوان با حجاب اسلامی در وزارتخانه ها حاضر شوند و اما آنچه خواست امام است این است، خلاصه باید حجاب اسلامی
رواج پیدا کند؛ نشانه اهمیتی است که به زن در روابط قدرت در جامعهٌ ما داده می شود و تمام زور پرستان به کنترل زن توجه می کنند، از طریق
زن است که روابط قدرت خانوادگی می شود( با ازدواجها برای خودی کردن روابط قدرت)، با توجه به پوشش زن (حتی آن را حجاب یعنی پرده، حائل
معنی کردن) درک سکسی خود از روابط قوا را عرضه می کنند. در اینجا اهمیت دین و مرام ها در جامعه و درک صحیح از دین و مرام ها بعنوان
بیان آزادی ( در مقابل بیان قدرت) مشخص می شود، بمحض اینکه بیان آزادی را که درکی است حقوقی در یکی از عرضه ها، ارائه نکنیم، خلاء ای
ایجاد می شود که قدرت با تنها وسیله اش که زور است پر می کند. محال است که بتوان حکمی را در دین قدرت داد، بدون آنکه تبعیض و دروغی
در کار نباشد، از جمله تبعیض ها نپذیرفتن برابری زن و مرد در حق تصمیم گیری است و این فقط به پوشش زنان محدود نمی شود، مرد سالاران
در همهٌ قلمرو ها برای خانم ها می خواهند بفهمند و بجای آنها تصمیم بگیرند. از دروغ حجاب بجای پوشش که بگذریم، اجباری بودن حجاب در
قرآن است که بنا بر تحقیقات گوناگون از جمله تحقیقات آقای احمد قابل دروغ بودن آن آشکار می شود. ٢- شرک بودن فرمانبری در قرآن که شکلی
از پنج شکل شرک است ( قدرت سیاسی،قدرت اجتماعی، قدرت مالی، قدرت فکری و فرمانبری پنج نوع شرک اند) میزان مسئولیت تک تک ما
ایرانیان را در مواجهه با بحران سازی های قدرت از جمله بحران حجاب از همان اولین روزهای بعد از انقلاب نشان می دهد. ٣- در مورد خانم شکوه
میرزادگی تا زمانی که این اتهام لو دادن در دادگاه علنی و با هیئت منصفه و بر اساس موازین شناخته شدهٌ جهانی حکمی صادر نشده، محکومیتی
در کار نیست.
سپاسگزار محمدرضاراعی

-- Mohamed Réza ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

اي كه نهان مي روي از ديده ام

زود بيا تا كه نپوسيده ام

چاره بينديش كه اهل نفاق

كرده به نابودي خلق اتفاق

-- بی نشان ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

در تایید آن دوست ارجمند که از ظالمان گفته اند:
سر شب سر قتل و تاراج داشت
سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه نادر به جا ماند و نه نادری

-- سام ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

"شکوه میرزادگی از سرسپردگان حزب رستاخیز"
لطفاً نظرات شخصیتون رو در زیر عکس افراد نگذارید. شکوه میرزادگی کفایت می‌کند.

دوست عزیز
نوشته درباره خانم شکوه میرزادگی عزیز نظر شخصی نبود، عین مطلب از روزنامه اطلاعات نقل شده بود و برای نشان دادن حال و هوای همان روزها هم درج شده بود، وگرنه همه می دانستیم که کل داستان و ماجرای خسرو گلسرخی یا بازی امنیتی احمقانه بود.
ابراهیم نبوی

-- رضا ، Mar 19, 2009 در ساعت 09:00 PM

با درود

اين داور خان نيست كه كنار لاجوردى رفته سيزده به در؟
لطفا اگر takzibi جايى ديديد بنويسيد.
referance سايت نورى اعلا

-- kevan ، Mar 21, 2009 در ساعت 09:00 PM

چگونه طبفه متوسط را به سوی نابودی میکشانند؟
ب
blog
print share
rss[3 reads]


by Sahameddin Ghiassi
20-Nov-2009

چطور طبقه متوسط را رو به نابودی میکشانند؟ نمیدانم به این موضوع فکر کرده اید که به یک عده عنوان زرنگ و یا قالتاق میدهند و به عده ای دیگر عنوان ببو ساده ساده لوح و یا خنگ و ابله . مثلا فلانی از فرط سادگی به تله افتاد و سرش را کلاهی بزرگ گذاشتند. حتی آدمهای خیلی ناقلا و زرنگ هم ممکن است که به تله زرنگتر از خودشان بیفتند و هست و نیست آنها غارت شود. ولی با وجود این دلیل نمیشود که اشخاص شیاد و شارلاتان همیشه هم موفق باشند بعضی وقت ها سیستم حاکم بر جهان شاید ترجیح بدهد که از آدمهای خنگ و خل چل هم غولهای مثلا سیاسی و رهبران ظاهرا بسیار محبوب بسازد. برای اینکه مجموعه ارتباطات در زیر کنترل آنهاست و هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند. وسایل ارتباط جمعی میتواند از یک شخص ابله یک فیلسوف بسازد و به مردم کوچه بازار بقبولاند.


مردمی که بدون تحقیق هر مزخرفی را قبول میکنند. مثلا در کشوری که اینقدر نویسنده استاد دانشگاه سیاستمداران مردمی دارد ناگهان یک آدم بیسواد و بی شعور و مسخره را علم میکنند و با زور و فشار او را الاهه دهر قلم داد مینمایند و به عنوان رهبر و پیشوا و بت به مردم زورچپان میکنندو بعد هم به او اسلحه و قدرت و ثروت میدهند تا دستش برای انجام هر جنایت وخیانت و آدمکشی و دزدی و فساد باز باشد. و هر وقت هم که حرف گوش نکرد او را با هزینه کم و زیاد سرنگون میکنند. نمونه اش را شما میدانید و لازم به تکرار نیست. در حالیکه سیل بیکاران در آمریکا زیاد میشود. کمپانی های آمریکایی به استخدام هندیان و چینی ها مشغول است. یک کارگر چینی حاضر است با روزی نزدیک به یک دلار و یا دو دلار کار کند در صوریتکه همتایی آمریکایی او ساعتی بین ده دلار تا صد دلار میخواهد. فرض کنید که وسایل و خرت و پرت هایی برای ساختن یک مثلا ویدیو حدود بیست دلار باشد. و خرج ساخت آن هم اگر در آمریکا ساخته شود شاید حدود صد دلار هزینه کارگر و متخصص داشته باشد. پس اگر یک ویدیو در آمریکا ساخته شود حدود صد و بیست دلار خرج دارد حالا اگر مخارج دیگری نظیر مالیات هزنیه انبار داری و حمل و نقل و در صد حق فروشنده را هم به آن اضافه کنیم شاید حدود سی دلار و یا چهل دلار دیگر هم بشود. پس این ویدیو برای شرکت تولید کننده آن با حساب کردن همه هزینه ها شاید چیزی حدود یکصد و شصت دلار تمام شود. سرمایه دار اگر حتی این ویدیو را صد هشتاد دلار بفروش برساند از هر ویدیو بیست دلار سود خالص کرده است.


و باحتمال او ویدیو را تا دویست دلار راحت میتواند بفروشد که از هر ویدیو چهل دلار سود خرج در رفته برده است. حالا اگر او مثلا بیست هزار ویدیو در ماه تولید کند میبینید که ثروت سرسام آوری بدست آورده است. ولی او همین ویدیو را در چین تولید میکند در آمریکا هزینه کارگر و متخصص او چیزی حدود صد دلار بود. ولی در چین با حساب اینکه دستمزد ساعتی تنها پانزده سنت است تا دو دلار است. خرج کارگر او برای تولید یک ویدیو شاید به حدود یک دلار هم نرسد. خوب او اکنون بجای پرداخت یکصد دلار هزینه کارگر فقط یک دلار پرداخت کرده است. به فرض که سایر مخارج یکسان باشند و تنها یک هزینه باربری به تولید او اضافه شده است که شاید برای یک ویدیو حداکثر ده دلار باشد. بنابراین او بجای پرداخت صد دلار به کارگر و متخصص تنها یک دلار پرداخته است و تنهاده دلار اضافی برای باربری اضافی میپردازد. که جمع آن میشود. یازده دلار بجای صد دلار. وی براحتی هشتاد و نه دلار بیشتر سود میبرد از هر ویدیو ساخت کشور چین. و حالا اگر هما ن مقدار فروش و تولید را داشته باشد میبیند که هشتاد و نه در صد بیشتر سود برده است.


حالا کارگر و متخصص آمریکایی بیکار میشوند این دیگر مشگل او نیست مشگل دولت و مردم مالیات دهنده میباشد که بایست بیشتر مالیات بدهند تا شکم کارگر و متخصص بیکار را سیر کنند و او هم زندگی راحت و مفرحی مانند زمانی که کار دارد را نخواهد داشت پس او و مردم مالیات دهنده هر دو فقیر تر شده وبدین ترتیب از لایه و حجم طبقه متوسط کاسته میشود و به خیل بیکاران وفقیران اضافه میگردد. بدین ترتیب پیکان و نوک آن برای درهم کوبیدن طبقه متوسط نشانه رفته است. بدین ترتیب اگر یک شرکت بخواهد مثلا تلفن چی و یا سکرتر و یا کارمند آمریکایی استخدام کند بایست ساعتی ده دلار بدهد باضافه سایر مخارج نظیر بیمه و غیره. که شاید بشود ساعتی دوازده دلار. که روز آن میشود میشود نود و شش دلار. و باحتمال این کارمند برای او شاید ساعتی بیست تا بیست پنج دلار سرمایه بسازد و اگر حساب کنید این کارمند روزی بطور متوسط برای سرمایه دار حدود صد دلار پول میسازد. ولی او یک دخترک زیبای هندی استخدام میکند و در هند برایش دفتری دست و پا مینماید و یک تلفن راه دور و بین المللی هم در اختیارش میگذارد. به او شاید ماهی صد دلار حقوق ومزایا بدهد یعنی حدود یک سی ام آنچه که بایست در ایالات و ولایات متحده آمریکا بپردازد. پس استفاده خالص او اکنون بیست و نه بار بیشتر است.


دختر و جوان آمریکایی بیکار میماند. و یا بایست به اعتیاد روی آورد و یا تحمیل پدر و مادر واجتماع بشود. و بدین ترتیب کل مردم طبقه متوسط زیر فشار بیشتری قرار میگیرد و سرمایه دار ها ثروتهای نجومی پیدا میکنند آنان بهتری وکلا را استخدام میکنند و تا جایی که من شنیده ام از پرداخت مالیاتهای واقعی هم فرار میکنند. این مردم عادی و طبقه متوسط هستند که بایست مالیاتها را درست و دقیق بپردازند. مامور مالیاتی برای آنان دقیق کار میکند و هرچه قانون گفته در باره شان مو به مو اجرا میشود. بعد هم رهبران بخصوص رهبران دنیای سوم از بین وابسته های خودشان انتخاب میشود تابا ایجاد تفرقه جنگ و نفرت هم بازار فروش اسلحه های و بیمه هایشان رونق داشته باشد و هم جوانانشان بجای درس خواندن و ترقی علمی و معنوی به جان هم بیفتند و با نابودی هم از هر طرف که کم و کشته شوند به نفع آنان است. این است که هر روز شکاف بین فقیر و غنی بیشتر میشود. در حالیکه غنی وابسته میتواند با تریلی میلیارد ها دلار را در یکبار جا بجا کند فقیر از داشتن حتی یک دلار پس انداز محروم است. فاصله بین فقیر و غنی تا آنجاست که میشود اصلا فقیر را از صورت مساله حذف کرد.


در برابر ثروت دزدان وسرمایه داران وابسته با ارقام نجومی چند دلار پس انداز طبقه متوسط و فقیر هیچ جایی ندارد. در دنیای سوم با زورچپان کردن مردان و رهبران وابسته نادان مردم را کنترل و بسوی فقر و فلاکت و جنگ و نفرت هدایت میکنند و چون مردم چاره ای ندارند به هم فشار و با هم در میافتند. تفرقه بیانداز و حکومت کن مردم با هم بد و دشمن میشوند و بجای مبارزه با سیستم جهنمی با هم گلاویز میشوند و همدیگر را تا آنجا که بتوانند غارت میکنند. دادگستری و مراجع بی تفاوت هم کاری به اینکار ها ندارند و عملا آتش بیار معرکه هستند. یک لشگر قاضی و پلیس برای مردم جز بیهودگی اثر دیگری ندارند آنان در عمل تنها برای حفظ رژیم آماده کارزار و کشت و کشتار هستند نه برای اجرای عدالت بین مردم و طرف های درگیر و با یک بمن چه و برو پدرت را خدا بیامرزه و یا یک متلک که میخواستی نکنی میخواستی اطمینان نکنی چرا اعتماد کردی چرا کمک کردی چرا نگفتی بمن چه مردم را روانه میکنند.


در کشورهایی مثل ایران سرمایه کوچک سپرده به بانک ها را با تورم بی امان نابود میکنند. در ایران بانک ها مثل آمریکا وام نمیدهند و بایست مقداری پول پس انداز داشته باشی تا بتوانی یک وام کوچک بگیری و مثلا اگر بخواهی یک خانه مثلا هفتاد هزار تومانی( مثال مال زمان شاه) است بخری بایست پنجاه هزار تومان نقد در بانک داشته باشی تا بیست هزار تومان هم بتو وام بدهند. یکسال مثلا طول میکشد که تا تو پنجاه هزار تومان را پس انداز کنی آنهم با بخور نمیری. بعد از یکسال برای خرید مثلا همان خانه مراجعه میکنی. حالا همان خانه شده یکصد و پنجاه هزار تومان. مثلا اگر یکسال دیگر هم بتوانی صبر کنی و مثلا صدهزار تومان پس انداز کنی حالا خانه شده است دویست هزار تومان و بدین ترتیب تو هیچوقت با این برنامه نمی توانی صاحب خانه بشود. و حتی در زمان شاه که تورم به این حد نبود پول تو روز به روز قدرت خریدش را از دست میدهد و به عبارت دیگر تو روز به روز فقیر تر شده ای. تازه در زمان شاه تورم شاید شش در صد بود حالا که سی در صد است. در آمریکا درست عکس این عمل میکنند. خانه ای میخری مثلا سیصد هزار دلار. بیست در صد نقد میدهی یعنی شصت هزار دلار پول نقد میدهی که یک عمر پس انداز کرده ای.


و بعد هم دویست و چهل هزار دلار به تو وام میدهند بهره ات هست چهار در صد. سال بعد میشود پنج در صد و سال سوم میشود شش و نیم در صد و سال چهارم میشود هشت در صد. خوب بهره ات شناور بود بانک به تو پیشنهاد میدهد که میتواند بهره ترا مثلا شش در صد ثابت کند. به بانک میروی از تو ده هزار دلار بعنوان مخارج میخواهند که به وام اضافه میشود بعد هم بهره ات را شش در صد ثابت میکند. یکسال بعد بهره ها سقوط میکنند و به سه در صد میرسند و قیمت خانه هم که مثلا سیصد هزار دلار بوده یکهو میشود صد و بیست هزار دلار. راستی مالیاتها را هم سال به سال زیاد کرده بودند. میبینی برای خانه ای که مثلا هزار دلار در ماه میدادی حالا بایست دو هزار پانصد دلار در ماه بدهی. مسلم است که نمیتوانی میآیند و خانه را به قیمت یکصد و بیست هزار دلار میفروشند و تمامی شصت هزار دلار پیس قسط که داده بودی مالیده میشود. و تو دوباره مستاجر میشوی. خانه را آنکس که خریده کمی تعمیر میکند.


و سال بعد دوباره قیمت ها بالا میرود و او خانه را براحتی به دویست هزار دلار میفروشد. هر چه به بانک میگویی که تو خانه را با صد و بیست هزار دلار میتوانی نگه داری میگویند نه بایست به کسی دیگری خانه را بفروشیم نه به تو. میبینی که سیستم دنیا یکی است و در همه آنها میخواهند طبقه متوسط مزاحم را نابود کنند و تبدیل به طبقه فقیر دست به دهن نمایند تا کسی نتواند بر علیه آنان چیزی بگوید و یا بنویسد. در مدارس آمریکای فروش مواد مخدر رواج دارد و پلیسی که براحتی با لیزر میتواند ترا که مثلا خوب در پشت تابلوی ایست توقف نکرده ای مثل اجل معلق سرت میرسند و ترا جریمه میکنند ولی از بازداشت کردن کسانی که مواد مخدر میفروشند عاجز هستند. یا اگر دزد خانه ات را ببرد. از تعقیب دزد ناتوان هستند. و شرکتهای بیمه هم تنها پول جمع میکنند وقتی به آنان احتیاج داری براحتی بهانه میتراشند و از دادن کمک طفره میروند بایست به وکیل و دادگاه مراجعه کنی. بعد هم چون به دادگاه مراجعه کرده ای استخدام تو در جای دیگر مشگل دارد. میبینی که همه قانون ها برعلیه طبقه متوسط است تا بطور کامل نابود. شوند.


در ایران هم که روشن است دست دولت برای دادن اعتبار و استفاده بخارجیان باز است. بطوریکه یک دبیر آلمانی ممکن است تا دویست برابر یک دبیر ایرانی حقوق ومزایا بگیرد. و اعتراض تو به خاتمه خدمت تو پایان میپذیرد. خوب برو قوی شو اگر طعم زندگی خواهی که در این سیستم ضعیف محکوم است. خوب اینها که دیگر افسانه و داستان که نیست. حقایقی هست که شاید همه ما آنرا با گوشت و پوست خود تجربه کرده ایم. تا بتوانند ما را بی تفاوت نسبت بهم و یا حتی ظالم نسبت بهم بکنند.

ب
blog
print share
rss[3 reads]

-- سهام الدین غیاثی ، Nov 20, 2009 در ساعت 09:00 PM