رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ بهمن ۱۳۸۸
گفت‌وگو با مهدی خلجی، پژوهش‌گر مؤسسه مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن

یکی شدن اشخاص و ایدئولوژی در جمهوری اسلامی

سراج‌الدین میردامادی

سخنان روز سه شنبه ۲۹ دی‌ماه آیت‌الله خامنه‌ای و خطاب ایشان به خواص جامعه، نظرات و تحلیل‌های گوناگونی را در محافل سیاسی داخل و خارج از کشور برانگیخت.

رهبر جمهوری اسلامی در این سخنرانی خاطرنشان کرد: موضع‌گیری دو پهلوی خواص مطلوب نیست و خواص باید مواضع خود را در قبال سخنان و اقدامات دشمن، شفاف بیان کنند.

Download it Here!

ایشان افزود: وقتی سران استکبار و ظلم، و اشغال‌گران کشورهای اسلامی وارد میدان می‌شوند و موضع‌گیری می‌کنند، دو پهلو و مبهم سخن گفتن صحیح نیست.

زیرا باید مشخص شود، افرادی که داخل نظام جمهوری اسلامی ‌هستند، چه موضعی دارند، و آیا حاضر هستند از دشمن تبری بجویند؟

ایشان تأکید کرد: شفاف سازی، دشمنِ دشمن و غبارآلودگی کمک به دشمن است و این، یک شاخص و معیار برای عمل‌کرد همه افراد و جریان‌ها، و به ویژه خواص است.

از مهدی خلجی، پژوهش‌گر مؤسسه مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن پرسیدم تحلیل ایشان از سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی چیست؟

طبیعتا کلمات و اصطلاحات آیت‌الله خامنه‌ای را باید در بستر ادبیات کلی و کلان تفکر ایشان قرار داد.

بسیاری از کلماتی که ایشان به‌کار می‌برد ممکن است در سیاقی دیگر و یا در جهان معنایی دیگری، حامل معنای دیگری باشند. من تصور می‌کنم اتفاقی که افتاده این است که آقای خامنه‌ای از فرسایش سرمایه‌های مشروعیت‌بخش به جمهوری اسلا‌می ‌رنج می‌برد.

جمهوری اسلامی ‌یک نظام ایدئولوژیک است و طبیعتا مبتنی است بر یک‌سری از سرمایه‌های ایدئولوژیک. یک بخش این سرمایه‌ها مربوط به حوزه‌های علمیه و پشتوانه مذهبی جمهوری اسلامی است؛ و یک بخش آن مربوط است به سابقه انقلابی و حادثه انقلاب ایران.

بخش دیگر را خود آقای خامنه‌ای به‌عنوان سرمایه ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی ساخته و آن مبارزه با آمریکا است.

نمونه دیگر بحث عدالت است که در این چهار سالی که آقای احمدی نژاد قدرت را به‌دست گرفته، بحث عدالت و آرمان عدالت هم تبدیل شده است به یکی دیگر از سرمایه‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی.
هر چهار موردی که من ذکر کردم اکنون در بحران به سر می‌برند.

ناخرسندی آقای خامنه‌ای از این است که جمهوری اسلامی از این پس ناتوان است که اولا رفتار خودش را برای مردم توجیه و عموم مردم را قانع کند، و ثانیا به دلیل فشارهای گوناگونی که بر مردم وارد شد، جمهوری اسلامی که هم‌واره خودش راحکومتی مردمی، نماینده مردم و اقشار مختلف معرفی می‌کرد، از این پس برایش دشوار خواهد بود ادعای این نمایندگی را داشته باشد.

نتیجتا آقای خامنه‌ای، خودش و آقای احمد ی نژاد را معادل نظام قرار داده است؛ که در این شرایط معادل شدن نظام با رهبران آن یک بحران ایدئولوژیک به‌وجود آورده است.

با این توضیح که هرگونه تفسیر دیگری از ایدئولوژی و یا هرگونه انتقاد از ایدئولوژی می‌تواند خطرناک بوده و هویت نظام را تهدید کند.

درست است که جمهوری اسلامی مبنتی بر ایدئولوژی اسلامی است اما این به آن معنا نیست که تمام مخالفان او مخالفان ایدئولوژی اسلامی هستند. اتفاقا برعکس بسیاری از مخالفان آن مخصوصا رهبران اعتراضات و سران اصلاحات خودشان از بنیان‌گذاران ایدئولوژی اسلامی در ایران، و هم‌چنان از وفاداران به آن هستند.

اما مشکل آقای خامنه‌ای نه با مخالفان ایدئولوژی اسلامی، بل‌که با موافقان آن است؛ چراکه موافقان ایدئولوژی اسلامی مثل آقای خاتمی ‌و آقای میرحسین موسوی فاصله‌ای می‌گذارند بین ایدئولوژی و رهبران آن؛ یعنی می‌خواهند تفسیری از ایدئولژی اسلامی بدهند که مستقل از رهبران آن معنا شده و قابل دفاع باشد.

که البته آقای خامنه‌ای این فاصله گذاری را نمی‌پذیرد. اگر آقای خامنه‌ای الان از فتنه سخن و از ابهام سخن می‌گوید؛ و از خواص می‌خواهد که به میدان بیایند و مواضع خودشان را شفاف بیان کنند؛ منظورش این است که اگر کسی در خیابان آمد و علیه آقای خامنه‌ای شعار داد، طرفداران ایدئولوژی اسلامی مثل آقای خاتمی، ‌مثل آقای کروبی و موسوی و دیگران باید بیایند و از آقای خامنه‌ای دفاع کنند.


برای آقای خامنه‌ای دفاع از ایدئولوژی اسلامی مهم نیست، آن‌چه اهمیت دارد آن است که از ایشان دفاع بشود.

الان آقای خامنه‌ای اصل نظام و اصل ایدئولوژی اسلامی شده و مخالفت با ایشان مخالفت با اصل ایدئولوژی و با اصل نظام است و ایشان نمی‌پذیرد کسانی انتقاد از ایشان را تحمل کنند، و در عین حال خودشان را وارثان انقلاب اسلامی و هواداران آیت‌الله خمینی و معتقدان به ایدئولوژی اسلامی بدانند.


آقای خلجی، در ادامه همین سخنرانی ایشان تعبیری دارند که در این فضای غبار آلود دشمن صریح می‌تواند چهره خودش را پنهان کرده و وارد شده و ضربه بزند. ایشان از کسانی یاد می‌کند که با ظاهر دوست، اما باطن دشمن وارد می‌شوند، فکر می‌کنید منظور ایشان از این تعابیر چه باشد؟

منظور ایشان از دشمنانی که در ظاهر دوست هستند، همان وفاداران به انقلاب و جمهوری اسلامی‌ای می‌باشد که ایشان را معادل نظام نمی‌دانند و اعتقاد دارند آقای خامنه‌ای موقعیتی معادل قانون و ورای انتقاد ندارد.

یعنی آقای خامنه‌ای نمی‌پذیرد که کسی خودش را وفادار به جمهوری اسلامی بداند و تحمل کند انتقاد به آقای خامنه‌ای را و طبیعتا بسیاری از یاران آیت‌الله خمینی، خانواده آیت‌الله خمینی و انقلابیون قدیمی ‌برای آقای خامنه‌ای بسیار آزاردهنده هستند و در مقابل، آقای خامنه‌ای انقلابی حقیقی و واقعی را کسانی می‌داند که نیاز به سابقه انقلابی نداشته، بل‌که اکنون حالت تعبد و فرمانبرداری نسبت به ایشان دارند و در حقیت اطاعت خودشان را نسبت به مقام رهبری اثبات می‌کنند.

به همین دلیل است که کسانی مثل آقای هاشمی ‌شاهرودی و مصباح یزدی که سابقه انقلابی ندارند و دهه اول انقلاب غائب بودند، به دلیل این‌که مطیع آقای خامنه‌ای هستند در صف دوستان واقعی ایشان قرار می‌گیرند.

و همین‌طور بسیجیانی که در جنگ و در انقلاب نبودند ولی الان ذوب در ولایت هستند، این‌ها هم الان از نظر آقای خامنه‌ای در صف یاران اصلی انقلاب قرارمی‌گیرند.

در عوض کسانی‌که نه با مراحم شخصی آقای خامنه‌ای، بل‌که براساس موقعیت و شخصیت خودشان اعتباری در انقلاب و جمهوری اسلامی پیدا کرده‌اند و در عین حال منتقد ایشان هستند؛ کسانی هستند که نزد آقای خامنه‌ای در ظاهر دوست و در باطن دشمن تلقی می‌شوند.

▪ ▪ ▪

نهایتا بسیاری از منتقدان و حتی برخی از موافقان رهبری منظور ایشان از شفاف سازی و غبارآلودگی را به درستی درک نکردند. آگاهان می‌پرسند، اگر واقعا رهبری و حاکمیت نظام اسلامی به دنبال شفاف سازی و مبارزه با غبارآلودگی هستند پس چرا این‌قدر در برابر کار رسانه‌های آزاد که وظیفه‌ای جز شفاف‌سازی و تلاش برای رفع ابهام و غبارآلودگی ندارند مانع تراشی می‌کنند؟

Share/Save/Bookmark