تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با فرشید یدالهی، یکی از وکلای دراویش نعمت‏الهی گنابادی

«فشارها بر دراویش، هدفمند است»

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

فرشید یدالهی‏، یکی از وکلای دراویش نعمت‏الهی گنابادی است. او که در پرونده‏ی دستگیری دراویش در کیش نیز مورد توبیخ قرار گرفته بود، در ارتباط با حقوق دراویش نعمت‏الهی گنابادی در ایران و بررسی وضعیت آن‏ها در سی سال گذشته توضیح می‌دهد.

قسمت اول گفت‌وگو را از اینجا بشنوید

قسمت دوم گفت‌و گو را از اینجا بشنوید

در مواد قانونی اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر و هم‏چنین در قوانین جاری ایران، در ارتباط با آزادی ادیان، آزادی افراد به لحاظ قومیت و انتخاب مذهب، صریح و روشن قید شده است که محدودیتی در این زمینه وجود ندارد، مگر با اشاراتی که در قوانین ایران، تحت عنوان «فرق ضاله» می‏شود. اما شاهد برخوردهایی در جهت عکس این ماده‏های قانونی در ایران هستیم.

با توجه به این که در حال حاضر بسیاری از اقلیت‏های دینی تحت فشار هستند، تحلیل شما از این که در جمهوری اسلامی با گروه‏های دینی این‏گونه برخورد می‏شود، چیست؟

اصولاً یکی از ویژ‏گی‏های حکومت مذهبی‏، عدم مدارای مذهبی است. این تجربه‏ای است که از دوران حکومت کلیسا در قرون وسطی، حکومت اسلامی در جمهوری اسلامی و حکومت طالبان در افغانستان داریم.

هم‏چنین در تمام کشورهای اسلامی که مذهب هم‏چنان نفوذ خود را نه تنها در حوزه‏ی فرهنگی که در حوزه‏ی سیاسی هم حفظ کرده، به تغییر مذهب، آزادی عقیده، آزادی وجدان و باور حساس هستند.

این موضوع بیشتر در کشورهای اسلامی در خصوص آزادی مذهب، وجدان و عقیده مبرز و آشکار است.
بنابراین، حکومت مذهبی، از جمله جمهوری اسلامی، نسبت به این که یک عده از مسلمانان عقیده‏ی متفاوت با عقیده‏ی حاکم بر جمهوری اسلامی داشته باشند، فوق‏‏العاده حساس هستند.

به ویژه در مورد دراویش گنابادی که مسلمان و شیعه‏ی دوازده امامی و مانند سایر شیعیان، منتظر ظهور امام زمان می‏باشند.

هرچند که دراویش بزرگ‏ترین اقلیت مذهبی ایران هستند، ولی حقوق قانونی آنان در جمهوری اسلامی مورد توجه قرار نمی‏گیرد و مرتب شاهد دستگیری، بازداشت، زندان و تخریب حسینیه‏ی آنان هستیم.

در همین چند روز گذشته، تعداد زیادی از دراویش دستگیر شده‏اند و هم‏اکنون تعدادی از آن‏ها در سلول‏های انفرادی زندان اوین به‏سر می‏برند و خانواده‏‏ و وکلای آنان هیچ اطلاعی از وضعیت بازداشت‏شدگان ندارند.


فرشید یداللهی، وکیل دراویش گنابادی

چه اختلافی بین شیعه‏ی اثناعشری و شیعه‏ی با گرایش اقلیت شما وجود دارد. وقتی که شما شیعه‏ی دوازده امامی و در انتظار ظهور هستید، پس اصلا اختلاف در کجاست؟ تخریب‏ها برای چیست؟

اختلاف اساسی از آن‏جا ناشی می‏شود که گروهی تمامیت‏خواه دین و اعتفادات مذهبی را خلاصه در صورت و ظاهر شرع و اعمال عبادی می‏دانند.

در صورتی که متصوفه به این موضوع قائل‏اند که اصلاح عمل تا زمانی که نیت و باطن فرد اصلاح نشده باشد‏، ممکن نخواهد بود.

در نتیجه‏، مروجان دینی، چون صاحب قدرت تصرف در نفوس مؤمنین نیستند و حتا قدرت تصرف در وجود خود را ندارند، وظیفه‏ی دینی را به انجام اعمال عبادی بسنده کرده‏اند و ائمه‏ی دین را در این موضوع خلاصه می‏کنند.

از این رو، اصل تقلید را در کلیه‏ی ابعاد دینی بسط داده و در این مکانیسم، هر مقلدی، نیازمند مقلد و رهبری است که آن مرجع از سوی خدا خمس و ذکات می‏گیرد، فتوا می‏دهد و صاحب قداست می‏شود. در صورتی که در تصوف، اصل بر معرفت و شناخت و اصلاح نیت و خیال است.

درتاریخ تشیع، عده‏ای بیشتر به احکام فقهی توجه داشتند و نظریاتی در این مورد بیان کردند که فقها باشند. عده‏ای دیگر از اهل تشیع هم مساله‏ی اعتقادی و توجه به سیر تکامل به سوی خداوند را مقدم می‏دانستند که آن‏ها جنبه‏ی تصوف را گرفتند.

این‏ها هردو همان‏طوری که اصطلاح شده، به منزله‏ی دو دست از یک بدن بودند. منتها بسیاری از اوقات، بعضی بدون این که توجه کنند، بین این دو دسته اختلاف قائل می‏شوند. بسیاری از مستشرقین هم این کار را می‏کردند. برای این که اختلاف هرچه بیشتر شود، به نفع آن‏ها است.

اسلام و روح اسلام در تشیع است و روح تشیع هم در تصوف. تصوف غیر از تشیع نیست و تشیع واقعی هم غیر از تصوف نیست.

فکر می‏کنید، دیدگاه کلی نظام هم همین است؟

دیدگاه کلی نظام، الان متاسفانه این نیست. اگر دیدگاه کلی نظام این بود که این برخوردها صورت نمی‏گرفت.
الان، در ایران گروهی دارند حکومت می‏کنند که بیشتر تحت نفوذ انجمن حجتیه هستند. فکر می‏کنم این تشدید فشارها هم بیشتر به خاطر ارتباط با انجمن حجتیه است که متاسفانه، عده‏ای از آن‏ها هم در حاکمیت حضور و قدرت دارند.

در ابتدای انقلاب، گرایش‏های نزدیک‏تری در رهبر انقلاب نسبت به دراویش نعمت‏الهی گنابادی وجود دارد. چرا بعدها این گرایش از بین می‏رود؟

عده‏ای از فقها به امور باطنی و مسایل عرفانی و تصوف توجه داشته‏اند و همیشه حتا در خود حوزه، فقهایی که دارای سبک و شیوه‏ی عرفانی بوده‏اند، با بقیه اختلاف داشته‏اند.

حتا بیان می‏شود، زمانی که آیت‏الله خمینی در حوزه‏ی علمیه‏ی قم، عرفان تدریس می‏کرده است، پسر ایشان (حاج آقا مصطفی)، کوزه‏ای را که او از آن آب می‏خورده‏، می‏شکسته است و می‏گفته: چون پدرش درس عرفان می‏دهد، کوزه‏ای که از آن آب می‏خورد، نجس است.

این اختلاف نظر بین فقها هم بوده، همیشه عده‏ای از فقها سبک و شیوه‏ی عرفانی داشتند و به مسایل باطنی توجه می‏کردند.

آیت‏الله خمینی هم در آثار و کتاب‏هایش به این موضوع اشاره می‏کند و مشخص است که ایشان یک شیوه‏ی عرفانی هم داشته است. در کتاب «آداب صلاۀ» مشخصا این مسایل را توضیح می‏دهد.

اوایل، ایشان تفسیر سوره‏ی حمد داشت که از تلویزیون هم پخش می‏شد. اما بعد از چند جلسه، همان قشریون و متحجرین حوزه چنان فشاری به ایشان آوردند که باعث تعطیلی درس سوره‏ی حمد شدند.

در این تفسیر، ایشان از تفاسیر معتبری که در خصوص قران نوشته شده، چند نمونه را نام می‏برد که یکی از آن‏ها تفسیر«بیان‏السعاده»، تالیف حضرت آقای سلطان علی شاه گنابادی است.

حتا برخوردی که اوایل انقلاب با حسینیه‏ی امیرسلیمانی در تهران صورت گرفت و به آتش کشیده شد، پس از این که موضوع به اطلاع آیت‏الله خمینی رسانده شد، به شدت برخورد کرده بود و دستوری به آیت‏الله محمدی گیلانی داده بود که نامه‏ای بنویسد و به تمام کمیته‏ها ابلاغ کند که حافظ جان و مال دراویش باشند و حق تعرض به آن‏ها را ندارند. هنوز این نامه‏ها هست.

ولی با رحلت ایشان و دوره‏ی جناب آقای آیت‏الله خامنه‏ای، عده‏ای از این تفکرات که آن زمان جرات ابراز نظر نداشتند، مخصوصا انجمن حجتیه که آیت‏الله خمینی شدیدا با آن‏ها برخورد می‏‏کرد، نفوذ و قدرت پیدا کردند. تفکر انجمن حجتبه روز به روز گسترش پیدا کرد و برخوردها بیشتر شد.

آن چه که در قم اتفاق افتاد را ممکن بود، برخورد گروه محدودی ارزیابی کرد. اما بعد از جریان‏هایی که در بروجرد و بعد هم اصفهان پیش آمد، این احتمال بیشتر می‏شود که این برخوردها می‏تواند هدف‏مند باشد. فکر می‏کنید، چرا این پروسه طی سه سال گذشته شدیدتر شده است؟

با وجود سی سال استقرار جمهوری اسلامی و حکومت مذهبیون و فقها، با این که قدرت تمام و کمال در اختیار آقایان بوده، نتوانسته‏اند از نظر مذهبی مردم را آن‏طور که باید و شاید، راهنمایی کنند.

به همین علت، عده‏‏ای با این تفکر مذهبی آن‏ها مخالف هستند و دنبال عقاید مذهبی دیگری می‏روند. دراویش سلسله‏ی نعمت‏الله گنابادی که عقایدشان مشخص است و در تمام کتاب‏های‏شان بیان شده، مسلمان هستند، شیعه‏ی دوازده امامی و منتظر ظهور امام زمان هستند.

اشتیاق و علاقه‏ی به خصوص جوانان، روز به روز به تصوف و این سلسله بیشتر شد و تعداد این دراویش افزایش پیدا کرد.

از آن طرف، این آقایان چون می‏خواهند فقط یک تفکر و عقیده‏ی خاصی در کل این نظام و مملکت باشد و با تفکر دراویش مخالف هستند، وقتی دیدند تعداد این دراویش دارد زیاد می‏شود، خصوصاً از دوره‏ی ریاست جمهوری آقای احمدی‏نژاد، به این برخوردها شدت بخشیدند و با مکانیسم خاصی دارند عمل می‏کنند.

تصورشان هم این است که با تخریب حسینیه‏ها، بازداشت دراویش، تحت فشار قرار دادن آن‏ها، می‏توانند ابتدا از گسترش تفکر تصوف جلوگیری کنند و بعد هم اگر بتوانند اصلا آن را از بین ببرند.

در صورتی که این خیالی باطل و واهی است. چون عرفان و تصوف در مملکت ما، ریشه در فرهنگ ما دارد و در تمام ادبیات و حتا زندگی شخصی افراد جامعه رسوخ کرده و مردم اصلا با فرهنگ تصوف زندگی می‏کنند. پس هیچ‏گاه نمی‏توانند چنین اقدامی بکنند.

از طرفی، درویشی و تصوف موضوعی است باطنی و در دل و در قلب انسان‏ها جای دارد. با این اقدامات زور و اجبار و فشار، شاید حسینیه‏ای را خراب کنند و درویشی را بازداشت کنند، اما آیا می‏توانند تفکر او را هم عوض کنند؟

آیا آن چیزی که در وجود، ذهن و باطن این درویش هم هست را می‏‏‏‏توانند عوض کنند؟ این چیز بعید و محالی است.


نورعلی تابنده که دراویش نعمت‌اللهی وی را مجذوب علی شاه می‌خوانند

ممکن است مرور وار گزارشی از وضعیت دراویش، از نظر تعداد افرادی که زندانی هستند، میزان دستگیری‏ها وبه طور کلی، برخوردهایی که با آن‏ها صورت گرفته، به ما بدهید؟

در سال‏های گذشته، وضعیت دراویش همیشه سخت و بحرانی بوده است. تضییقات زیادی از لحاظ حقوقی، اداری و اجتماعی به آن‏ها وارد شده است.

تنها در سه سال اخیر سه حسینیه‏ی دراویش در شهرهای قم، بروجرد، اصفهان و منزل یک درویش در شهرچرمهین اصفهان تخریب و حسینیه‏ی جزیره‏ی کیش و بندر عسلویه پلمپ شده است.

دراردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶، پیشوای دراویش گنابادی، حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‏علی‏شاه در بیدخت، توسط مأمورین وزارت اطلاعات دستگیر و به تهران بازگردانده شد.

مشایخ و مأذونین این سلسله حتا برای سفرهای درون مرزی خود نیز از سوی ادارات اطلاعات مورد بازخواست و مزاحمت قرار دارند و عموماً به حبس خانگی محکوم هستند .

قریب به سه هزار درویش در طول این چند سال به تناوب دستگیر، بازداشت و به مجازاتهای حبس و شلاق و تبعید ازشهر و دیار خود محکوم شده‏اند.

برای اقامه‏ی نماز جماعت نیز باید مجازاتهای بدنی و سالب آزادی را تحمل نمایند. از جمله‏ی آنان، آقای مهندس امیرعلی محمدی لباف است که هم‏‏‏‏اکنون در زندان قم به‏سرمی‏برد. ایشان به دلیل اینکه درشهر قم نماز جماعت برپاکرده است وعده‏ای از دراویش پشت سر ایشان نماز جماعت می‏خوانده‏اند، به جرم اهانت به مقدسات اسلامی و نشر اکاذیب، به پنج سال حبس، ده سال تبعید و هفتاد ضربه شلاق محکوم کرده‏اند.

کارکنان دولت، معلمان، اساتید و دانشجویان هرازگاهی به جرم درویش بودن از ادارات، مدارس و مراکز دانشگاهی و علمی کشور اخراج می شوند. مورد اخیر آن آقای صلاحی‏، دانشجوی دانشگاه آزاد بود، که از دانشگاه آزاد اخراج شده است.

اینجانب و دو تن دیگر از وکلای دراویش، آقایان امیر اسلامی و غلامرضا هرسینی، با شکایت اداره‏ی اطلاعات تحت پی‏گرد قضایی قرار داریم.

دو تن دیگر از همکارانمان، آقایان امید بهروزی و مصطفی دانشجو که از وکلای قوه‏ی قضاییه بودند، پروانه‏ی وکالت‏شان به علت دفاع از دراویش، باطل شده و مدتی نیز در بازداشت و تحت محاکمه بودند.

به دلیل تعصبات نامعقول، حتا نام شهر بیدخت، زادگاه و مدفن بزرگان این سلسله، ازاطلس جغرافیایی ایران حذف و فشارها بر مزارسلطانی در این شهر افزایش یافته است.

به دستور شورای‏ عالی امنیت ملی ایران، دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی بایکوت خبری بوده و بارها سایت‏ها و وبلاگ‏های خبری و پژوهشی این سلسله از سوی دستگاه‏های امنیتی مسدود و فیلتر شده اند.

به علت همین اقدامات، دراویش، روز سوم اسفندماه ۱۳۸۷ را برای تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی ایران انتخاب کردند تا بتوانند از این طریق بر حقوق قانونی و شهروندی خود تاکید و ندای مظلومیت خویش را به گوش نمایندگان و منتخبان ملت در پارلمان ایران، برسانند.

اما این بار نیز ناشنواتر از قبل، مورد هجمه‏ و حمله‏ی نیروهای امنیتی نظامی و لباس شخصی‏ها قرار گرفتند و هم‏اکنون تحت عناوینی چون اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام، تجمع غیرقانونی و تمرد از دستور پلیس، در سلول‏های انفرادی و یا بندهای عمومی زندان اوین، بازداشت و زندانی هستند.

آیا در آینده، شاهد فشارهای بیشتری بر دراویش خواهیم بود یا وضعیت رو به بهبود است؟ آیا این درک در رابطه با آزادی‏های فردی در ایران دارد به‏وجود می‏آید؟

متاسفانه، تضییق حقوق و فشارها روز به روز بیشتر شده است. بعد از تخریب حسینیه‏ی قم شکایت کردیم، پرونده‏های متعددی مطرح کردیم، دفاع کردیم و از سوی دراویش به همه‏ی مسئولین و مقامات نامه‏هایی نوشته شد.

امید داشتیم که این کار به علت اشتباه گروه خاصی صورت گرفته باشد. ولی متاسفانه، دیدیم ادامه پیدا کرد. حسینیه‏ی بروجرد را هم تخریب کردند و بعد از آن هم این فشارها بیشتر شده است. مخصوصاً در دروه‏ی ریاست جمهوری آقای احمدی‏نژاد، این فشارها بیشتر و روز به روز هم افزایش پیدا می‏کند. در حال حاضر هم حسینیه‏ی کرج تا به حال چندین بار مورد تهدید قرار گرفته است.

متاسفانه، برای اجرای اقدامات‏شان هم پوشش قانونی درست می‏کنند و از طریق کمیسیون ماده‏ی ۱۰۰ شهرداری اقدام می‏کنند که بهانه و پوششی برای تخریب مکان‏های مذهبی باشد.

با شرایطی که الان مشاهده می‏کنیم، امیدی به روشنی وضع نیست. مگر این که عقلای نظام جمهوری اسلامی تصمیمی اتخاذ کنند و جلوی این تندروی‏ها را بگیرند.

در همین حکومت، افرادی مخالف این برخوردها هستند و مخالفت خود را هم ابراز می‏کنند. ولی گوش شنوایی فعلا وجود ندارد.

مانیفست یا دیدگاه خود دراویش در مورد حقوق اقلیت‏ها چیست؟

مساله‏ی اعتقاد به خداوند و باور قلبی به مبانی دینی که ‏ظهور آن در جان انسانی‏‏‏‏‏‏‏‏‏، به صورت ایمان متجلی می‏شود، موضوعی صرفاً شخصی و قلبی است.

به شکل کلیشه‏ای و صوری، احدی را نمی‏توان متقاعد به تبعیت از یک نوع روش ایمانی نمود و اساساً هر شخصی نسبت به ظرفیت‏های وجودی خویش، صاحب ایمان و اعتقادی متفاوت با دیگران است.

حتا در یک مذهب و مرام مشخص، اگر افراد را با تحکم مجبور به تقلید از یک روش و منش خاص نماییم، از آن رو که عقاید درونی و ایمانی با هم متفاوت هستند، خلوت و جلوت آن‏ها با یک‏دیگر در تضاد قرار می‏گیرد. نتیجتا در فضای اجبار و تحکم، افراد را عملا به گونه‏ای مجبور به ریا خواهیم نمود.

در عرفان و تصوف، اولین قدم را طلب نامیده‏اند. طلب خواست قلبی شخص است و در یک طلب افراد آزاد هستند. زیرا بر اساس نماد فطری و درونی، به دنبال حقیقت می‏روند و امرکننده در درون آدمی است و نه در بیرون او.
لذا در امور اعتقادی، آزادی و حق انتخاب، ملاک و معیار است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تا جایی که من میدانم: این آقا مصطفی (فرزند آقای خمینی) نبوده که کوزه ای را که پدرش از آن آب میخورده را - به دلیل آموزش دادن عرفان توسط پدرش! - شکسته است. بلکه آخوندهای دیگری که از فلسفه ( و نه عرفان!) درس دادن آقای خمینی ناراحت بوده اند از روی تحجر و جمود فکری، آن کوزه ای را که فرزند ایشان (آقا مصطفی) از آن آب میخورده اند را میشکسته اند. این آقای وکیل اگر تصمیم دارد که اینگونه و با مغالطه در تاریخ، از دراویش دفاع کند، همان بهتر که آنان را به حال خود واگذارد.
عزت زیاد.

-- mehdi ، Mar 23, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)