رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ دی ۱۳۸۷
۳۰ سال پیش در چنین روزی

بختیار؛ نوکر بی‌اختیار، سنگرتو نگه دار

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

شنبه نهم دی‌ماه ۱۳۵۷ برابر ۲۹ دسامبر ۱۹۷۸ میلادی

بختیار؛ نوکر بی‌اختیار، سنگرتو نگه دار!

شاپور بختیار به عنوان نخست‌وزیر ایران معرفی شد. به گزارش خبرگزاری پارس و رادیو کلن، بختیار به عنوان نخست‌وزیر ایران مطرح شد.

خبر استعفای ازهاری و تعیین بختیار به عنوان نخست‌وزیر بعدی توسط رادیو صدای ایران که توسط نظامیان اداره می‌شود، مطرح شد.

در تلویزیون ملی ایران نیز پس از پخش این خبر، شاه ایران و فرح پهلوی ملکه ایران پس از مدت‌ها در برابر دوربین قرار گرفتند و پس از دادن این خبر، با خبرنگاران نیز سخن گفتند.

شاپور بختیار، مرد دوم جبهه ملی گفته بود برای پذیرش نخست‌وزیری نظر جبهه ملی را جلب کرده است، اما کریم سنجابی مرد اول جبهه ملی ضمن تکذیب این ادعا گفت: «بختیار از جبهه ملی اخراج شده است.»

حزب ایران نیز اعلام کرد بختیار را از ریاست این حزب کنار گذاشته است. بختیار گفت شاه پذیرفته است که مدتی برای معالجه به خارج از کشور برود و قانون اساسی اجرا شود.

از سوی دیگر، بامداد امروز هیأت رییسه‌ی مجلس با شاه ملاقات کردند. هم‌زمان با اعلام نخست‌وزیری بختیار، دو شعار از سوی مخالفان و موافقان بختیار در میان مردم مطرح شد، مخالفان بختیار شعار می‌دادند، «بختیار بختیار نوکر بی‌اختیار» و طرفداران بختیار شعار می‌دادند «بختیار بختیار، سنگرتو نگه دار!»


شاپور بختیار، مرد دوم جبهه ملی

خلخالی روی تانک

به دنبال دعوت آیت‌الله خمینی، کشور همچنان در حال اعتصاب و تعطیل عمومی است. آیت‌الله خمینی سالگرد نوزده دی ۱۳۵۶ را که به سال قمری مصادف با نهم دی‌ماه سال ۵۷ می‌شد، عزای عمومی اعلام کرد.

به مناسبت عزای عمومی و سالگرد حادثه نوزدهم دی‌ماه قم، راهپیمایی عظیمی در مقابل حرم حضرت معصومه انجام شد.

با وجود این‌که تانک‌ها و زره‌پوش‌ها در خیابان‌ها مستقر شده بودند، حجت‌الاسلام صادق خلخالی از یکی از تانک‌ها بالا رفت و خطاب به مردم سخنانی را ایراد کرد.

صادق خلخالی در این مورد در خاطراتش نوشت: «یک روز به اتفاق عده‌ای، از منزل آقای فاضل لنکرانی موحدی بیرون آمدیم و تصمیم گرفتیم که برای ادای احترام به قبرستان وادی‌السلام برویم. خیابان آذر به وسیله تانک‌ها بسته بود. سربازان می‌خواستند تیراندازی کنند؛ اما من جلو رفتم و گفتم فرمانده شما کیست؟»

خلخالی ادامه می‌دهد: «آن‌ها فرمانده خود را به من نشان دادند. من به افسر فرمانده گفتم: چرا می‌خواهید تیراندازی کنید؟ او گفت: به خاطر این‌که شما می‌خواهید تانک‌ها را بگیرید و آتش بزنید. من گفتم: ما می‌خواهیم به گورستان برویم و قصد چنین کاری را نداریم. او گفت: اگر این طور است مانعی ندارد.»

خلخالی در پایان خاطراتش نوشت: «من بلافاصله روی تانک پریدم و به مردم گفتم: بگویید مرگ بر شاه، و به راه خود ادامه دهید. با دادن شعار مرگ بر شاه، آن هم در حضور افسران و سربازان و در محل استقرار تانک‌ها، به این شعارها رسمیت دادیم. علما و مدرسین و همچنین مردم از این شگرد ما خوششان آمد و خیلی سرحال شدند.»


صادق خلخالی

عزای عمومی در مشهد و سایر شهرها

به مناسبت اعلام عزای عمومی توسط آیت‌الله خمینی در تمام کشور مراسم عزاداری و تظاهرات برگزار شد. شهر مشهد شاهد یک تظاهرات عظیم بود.

در مشهد، در حالی که روحانیون این شهر پیشاپیش جمعیت در حرکت بودند، با شلیک فرمانده‌ی نیروهای نظامی در محل، هشت نفر کشته و ۶۰ نفر نیز مجروح شدند.

در تظاهرات مردم رشت و صومعه‌سرا، چهار نفر کشته و ۲۳ نفر مجروح شدند. مردم در صومعه‌سرا پس از هجوم نظامیان و کشته شدن این عده، به خانه پنج نفر از اعضای ساواک شهر حمله کردند و خانه‌های آنان را به آتش کشیدند.

در شهر اردبیل، پنج نفر کشته و ۴۰ نفر مجروح شدند. همچنین ۲۴ شعبه بانک به آتش کشیده شد. در شهر تبریز نیز مردم به کنسولگری آمریکا حمله کردند و پس از کشته شدن یک نفر در این تظاهرات، کنسولگری آمریکا در تبریز به آتش کشیده شد.

سنجابی، یهودای تراژدی ایران

پرویز راجی، در خاطرات خود وقایع هشتم و نهم دی‌ماه ۵۷ را چنین نوشت: «افشار در گفت و گویی تلفنی از تهران گفت که ظرف ۲۴ یا ۴۸ ساعت آینده، دولت جدیدی به ریاست شاپور بختیار، نفر دوم جبهه ملی تشکیل می‌شود. خود افشار جزو هیأت دولت جدید نخواهد بود، و در ضمن گفته بود «‌اوضاع آن‌چنان که در لندن به نظر می‌رسید بد نیست.»

راجی در ادامه نوشته است: «گزارش‌هایی از تیراندازی پراکنده در تهران، و اخبار ساعت یازده می‌گوید مشتی ساختمان دولتی در جنوب پایتخت آتش زده شده است. تلفن‌های همدردی همچنان ادامه دارد. بسیاری از تلفن کنندگان ظاهراً در این تصورند که ما غرق جنب و جوش و فعالیتیم.»

سفیر ایران در لندن می‌نویسد: «یکی از آن‌ها با لطف و دلسوزی می‌گفت لابد از فرط کار فرصت سر خاراندن ندارید. در واقع، شگفت این‌که خاموشی مرگ بر همه جا مستولی است. از موقع رفتن وزیر خارجه تاکنون، یک تلگراف هم برای نمونه از تهران نرسیده است. سلب اراده عمومی ظاهراً به وزارت خارجه هم سرایت کرده است.»

پرویز راجی در ادامه نوشته است: «صندلی‌ام را برگرداندم و به باغچه آراسته و زیبای سفارت نگریستم. پشته‌ای از برگ‌های زرین در گوشه‌ای از باغ می‌سوخت. آسمان ابری بود و خورشید گهگاه لحظه‌ای از خلال ابرهای ضخیم خودنمایی می‌کرد. نگاهم به ساختمان بی‌قواره دست راست ـ که آن همه از ایرانی‌ها در آن صاحب آپارتمان‌اند ـ افتاد. ناگهان رگباری شروع به ریزش کرد. از خودم پرسیدم، چند روز دیگر پشت این میز خواهم بود. و بعد چه؟ آیا به سرنوشتی ناروشن در ایرانی تصورناپذیر برمی‌گردم؟ یا در لندن می‌مانم و زندگی تازه‌ای شروع می‌کنم، پناهنده‌ای سیاسی، آواره‌ای در گریز از چنگ انتقامجوی هموطنان؟»

سفیر ایران ادامه می‌دهد: «خبرهای بعد از ظهر می‌گوید که شاه، در یک قمار نومیدانه‌ی نهایی، بختیار را مأمور تشکیل دولت کرده است. نامه‌های همدردی از لاری کالینز و لرد هیوم. هیوم نوشته دعا می‌کنم که اعلی‌حضرت به زودی امواج متلاطم را پشت سر گذارند.»

راجی در ادامه می‌افزاید: «خمینی در پاریس اعلام کرده دولت بختیار برای او قابل قبول نیست، و تنها چاره بحران رفتن شاه است. سنجابی نیز خودش و جبهه ملی را از ابتکار بختیار کنار کشیده، اصرار ورزیده که اقدام بختیار جنبه شخصی دارد. سنجابی دارد کم کم یهودای تراژدی ایران از آب درمی‌آید.»

سفیر ایران در پایان نوشته است: «در خبرهای ساعت شش صبح شنیدم که مادر شاه و هفت تن همراهان، از جمله چند کودک و تعدادی سگ، با یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ نیروی هوایی ایران، وارد لس‌آنجلس شده‌اند.»


کاریکاتوری از محصص

دیکتاتوری ملاها و آخرین روزهای مینی‌‌ژوپ

هفته‌نامه ایرانشهر به درج انتقادی مقاله‌ای به نام «دیکتاتوری ملاها» از اشپیگل شماره ۵۰ سال ۱۹۷۸ پرداخته است. ایرانشهر ضمن چاپ این مقاله در نیم ستون به اندازه دو ستون انتقاد و توضیح در مورد مقاله مذکور داده است.

در این مطلب ایرانشهر آمده است: «نگاهی کوتاه به همان عبارت پیش درآمد و درشت زیر عنوان مقاله، دست نویسنده را رو کرده و فاش می‌کند که مقاله دست پخت وفادارترین و لجوج‌ترین پشتیبان شاه است.» نکته اخیر درباره تحولات اخیر اشپیگل، حمایت این مجله از فاشیسم و نازیسم است.

در مقاله اشپیگل آمده است: «پیرمردی با ریش و عمامه، در فاصله تقریباً چهار هزار و پانصد کیلومتری از تهران، در حومه پاریس، در محله‌ای به نام نوفل لوشاتو، در تبعید به سر می‌برد: آیت‌الله خمینی، پیرمرد ۷۸ ساله، مردم را به جهاد، یعنی جنگ مقدس فرامی خواند.»

در این مقاله نویسنده می‌نویسد: «کشور عقب مانده اسلامی، نه از لحاظ معنوی و نه از لحاظ مادی قادر به هضم این سیاست نبود که شاه با چنین سرعتی آن را تبدیل به کشوری براساس مدل غربی کند.»

در ادامه این مقاله نظرات احسان نراقی ذکر شده است: «به عقیده احسان نراقی، جامعه‌شناس ایرانی، سرعت‌های گام شاه ـ بدون آن‌که اعلی‌حضرت خود بدان توجه کنند ـ به یک بحران تشخیص هویت ملی منجر می‌شود.»

نویسنده مقاله چنین نتیجه‌گیری کرده است که: «زنان و دخترانی که امروز در جانب دیگر در خدمت ارتش و پلیس هستند و در وقت آزاد با مینی‌ژوپ ظاهر می‌شوند، یعنی همان‌ها که در کنار مبارزه علیه شاه هم برای به دست آوردن حق شرکت در انتخابات و امکان پیشرفت در رابطه با اشتغال به کار تلاش می‌کنند، دوباره باید به دستور قرآن چادر سر کنند و به پناهگاه‌های آشپزخانه و اتاق بخزند.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چه پیش بینی دقیقی اشپیگل از آینده ایران داشت و چه خیالهای باطلی روشنفکران. از ماست که بر ماست.

-- بی نام ، Dec 29, 2008 در ساعت 04:34 PM

مشكل اين روزنگار اين است كه غير از نشريه ايرانشهر كه شاملو در لندن منتشر ميكرد و كمي تا قسمتي چپ ميزد و راست ميپيچيد منبع ديگري ندارد. بگذريم كه گاه براي تغير ذائقه خاطرات راجي نيز چاشني ميشود.
خلاصه اين كه خيلي سطحي و ژورناليستي برخورد كرده ايد و كار بيشتر به يك رفع تكليف ميماند تا كاري جدي و قابل بحث.

-- علي علوي ، Dec 30, 2008 در ساعت 04:34 PM

روشنفکران بی سواد و بی اطلاع از گذشته تاریخی خود بودند .اما این نویسنده اشپیگل با اشراف به تاریخ ایران اینگونه پیش بینی میکند ؟
آیا درآن دوره کشور دیگری هم بود که به وضع ما دچار شده باشد وآنها از روی آن تجربه چنین پیشگویی می کنند ؟
سرعت مدرنیسم در ترکیه چگونه بود ؟
امثال بازرگان و شریعتی مگر درجوانی در یکی از مدرنترین کشورهای دنیا تحصیل نکرده بودند ؟
دیکتاتوری علت انقلاب بود یا سرعت مدرنیسم ؟
آیا ما دهاتی هایی بودیم که شهری شدن زیاد به مزاجمان سازگار نبود ؟

-- kaveh ، Dec 30, 2008 در ساعت 04:34 PM

taarikh neshan dad keh doktor Bakhtiar nah tanha nokar nabood balkeh yeki az eftekharat mellat Iran ast. mobarezeh ba fashizm khaili sakht tar az anast keh yek nokar betavanad anjamash dahad...

-- بدون نام ، Dec 30, 2008 در ساعت 04:34 PM

شاید اگر آن روز روشنفکران آنگونه به دام خمینی گرفتار نمی شدند و گول حرف ها و وعده های اور را نمی خوردند و یا حد اقل بر اصول اولیه دموکراسی تاکید می کردند امروز ما حال و روز دیگری داشتیم. اگر آن روز که خمینی گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و یک کلمه زیاد به ذهن روشنفکران خطور می کرد که دیکته کردن اصول از موازین دیکتاتورها است و با آن مقابله می کردند و مردم را آگاه میکردند که باید جلوی خلیفه گیری مقاومت کرد و اگر آن روز که طالقانی به خاطر تهدید آزادی ها به قهر رفت از جانب روشنفکران حمایت می شد و آه که هزاران اگر دیگر .....

-- داریوش ، Dec 30, 2008 در ساعت 04:34 PM

یاد شاپور بختیار جانشین شجاع محمد مصدق پاینده باد.همچنین راه او و یاران او.مهشید امیرشاهی روشنفکری است که ابروی روشنفکری ایران است و پیرو این مرد بزرگ

-- محمد ، Dec 30, 2008 در ساعت 04:34 PM

مشکل بزرگ جامعه ایرانی در آن زمان این بود که اطلاع عمومی از علم جامعه شناسی کم بود. تکنوکراتها به جامعه همانگونه نگاه می کردند که به ریاضیات و تکنیک. همانگونه که دو ضربدر دو می شود چهار، لابد اگر یک آدم "مقبول" در پاریس وعده هایی بدهد، الزاما و همانگونه که دو ضربدر دو می شود چهار، او به این قولها عمل خواهد کرد. این انقلاب همه اش ضرر نبود. این انقلاب نه تنها مردم ما را عملا با علم جامعه شناسی آشنا کرد، بلکه اصولا نوع بشر را به آنها شناساند که دیگر حتا به خودشان نیز اعتماد نکنند و این جای امیدواری است که از این پس مردم روی زمین مشکوک قدم ننهند. از حاصل کار "هخا" ها نباید نا امید بود. قسمت پر لیوان را بنگرید. حتا در جوامع پشرفته نیز هخاها می توانند عده ای مرید پیدا کنند. پدیده ای مانند هخا اگر بجای خمینی پیدا می شد امواج میلیونی بدنبالش براه می افتاد. خمینی همان هخای زمان خویش بود که با مردمانی خوشباور طرف بود.

-- محسن کردی ، Dec 31, 2008 در ساعت 04:34 PM

راهی که بختیار در پیش گرفت درست بود ولی بدون هیچگونه تضمینی از بازگشت دوباره ی دیکتاتور. شاید به علت همین ترس بود که ملت ایران نپذیرفتش.
بحث مجله اشپیگل هم درست است. جامعه ی سنتی , ظلم پذیر , مذهبی و کم سواد آنروز ایران ظرفیت تحمل چنین رشدی در آن دوره ی کوتاه را نداشت. نمیتوانست به یکباره از قرن هفتم هشتم میلادی وارد قرن بیستم شود.

-- آرش ، Dec 31, 2008 در ساعت 04:34 PM

خدا رحمت کنه دکتر بختیار رو. همیشه اسمش تو تاریخ به نیکی خواهد ماند و اسم امثال سنجابی ها هم به عنوان .....

-- بدون نام ، Dec 31, 2008 در ساعت 04:34 PM