تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
۳۰ سال پیش در چنین روزی

شکاف و تزلزل در ارتش

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

چهار‌شنبه هجدهم بهمن ۱۳۵۷ برابر هفتم فوریه ۱۹۷۹ میلادی



شکاف بزرگ و تزلزل در ارتش

به نوشته روزنامه اطلاعات ۱۹ بهمن، رادیو لندن گفت که مذاکرات بین بازرگان و ارتش شروع شده است. بنا به گفته بی بی سی، عقیده بر آنست که مذاکرات میان جنبش جمهوری اسلامی آیت الله خمینی و ارتش از سر گرفته شده است. ظاهرا پس از یک وقفه کوتاه مدت ناشی از بازگشت پر شور آیت الله خمینی به کشور، اکنون به گفته منابع مطلع مذاکرات مستقیم میان مهندس بازرگان و افسران ارشد از سر گرفته شده است.


ارتش و بازرگان

گفته می‌شود که هدف مهندس بازرگان در درجه نخست آنست که با ارتش به تفاهم کامل برسد. در این مذاکرات، آینده شاه که از دیدگاه رسمی هنوز در کشور مغرب تعطیلات خود را می‌گذراند، عامل اساسی است. ولی چنین استنباط می‌شود که هنوز در این مورد نتیجه قطعی حاصل نشده است.

همچنین افسران ارتش در بندر عباس با فرستادن تلگرامی به آیت الله خمینی وفاداری خود را به آیت الله اعلام داشتند و خبرنگاران این را نشانه ایجاد شکاف در وفاداری ارتش می‌دانند. دین ترتیب افسران ارشد ارتش مجبورند با تمرد بیشتر و باز هم بیشتر نفرات پایین زیر فرماندهی خود روبرو باشند.

علاوه بر مطلب بالا، روزنامه اطلاعات در چند روز گذشته نوشته است که بسیاری از همافران در پایگاه‌های مختلف هوایی با ترتیب دادن تظاهرات، با انقلاب و رهبری آن آیت الله خمینی اعلام همبستگی کرده‌اند. تا کنون چندصد نفر از همافران به علت راه انداختن تظاهرات علیه حکومت در پایگاه های نظامی کشور دستگیر شده‌اند.

اعلام نخست وزیری بازرگان نیز شرایط را برای پیوستن فرماندهان ارتش به انقلاب فراهم‌تر کرده است. ارتشبد قره باغی در کتاب خود می‌گوید، فرماندهان نظامی فرق چندانی از نظر دیدگاه سیاسی میان بختیار و بازرگان قایل نبودند. با این تفاوت که مردم از بازرگان پشتیبانی می‌کردند.


سرلشکر خسروداد

همچنان‌که تیمسار نشاط، فرمانده گارد جاویدان همچنانکه در دادگاه خود می‌گوید، وی نماینده‌ای برای دیدار با بازرگان فرستاد. رییس گارد، نماینده دیگری نیز برای دیدار با قره باغی و راضی‌کردن وی به سازش با بازرگان گسیل می‌کند. در همین حال، سرلشکر خسروداد نیز مخفیانه به دیدار آیت الله طالقانی رفت و با انقلاب اعلام همبستگی کرد.

پس از انتخاب بازرگان به نخست وزیری، تیمسار مقدم رییس ساواک نیز که رابطه‌ای حسنه با بازرگان داشت، به سوی وی متمایل شد. بختیار گفت که بازرگان حتا قول ریاست اطلاعات در جمهوری اسلامی را به وی می‌دهد. چیزی که بعید نیست، خصوصا آن که تیمسار مقدم تا اردیبهشت ٥٨ وظایف اطلاعاتی خود را در خدمت مهندس بازرگان انجام می داد.


بختیار در کتاب خود، تمایل مقدم به بازرگان در هفته آخر را سرنوشت‌ساز دانسته است. شاپور بختیار، ارتشبد قره باغی را نیز به خیانت به وی و تسلیم ارتش متهم می‌کند. ارتشبد قره باغی رابطه خوبی با بازرگان داشت، اما این اتهام را رد می‌کند. در کل می‌توان گفت که انتخاب مهندس بازرگان به نخست‌وزیری توسط آیت الله خمینی، ترس بسیاری از فرماندهان ارتش از جمهوری اسلامی را ریخته است.


آیت‌الله یزدی: ما واسطه بین خدا و خلق هستیم

روزنامه اطلاعات پانزدهم بهمن گزارش خبرگزاری فرانسه از قم درباره نظر روحانیون در مورد جمهوری اسلامی را آورد. بنا به این گزارش «روحانیون شیعه در شهر قم در پاسخ به این سوال که برای چه یک جمهوری اسلامی در ایران تشکیل می‌شود، توضیح داده و گفته‌اند، مذهب در غرب یک کار دو ساعته در هفته است. اما در ایران بر همه افعال و اعمال ما نظارت دارد.»

آیت‌الله شریعتمداری در این مورد گفته است: «اسلام یک شیوه زندگی است. هر کاری و هر حرکتی که ما از صبح تا غروب آفتاب انجام می‌دهیم در کتاب آسمانی ما ثبت شده است.»

از دیدگاه روحانیون قم، اسلام تنها یک مذهب نیست، بلکه یک سیستم اجتماعی و سیاسی هم هست. یک دانشجوی انگلیسی که اسلام آورده است در قم در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان موازین اعصار گذشته را با موازین قرن بیستم انطباق داد می‌گوید: «مسئله این است که آیا باید از خداوند اطاعت کرد یا خیر؟» اسلام این اطاعت به خدا را قبول دارد، چرا که همه چیز از خدا است و احکام الهی به وسیله قرآن به رهبران مذهبی وحی شده است.


آیت الله یزدی / عکس از ایسنا

آیت الله یزدی در این مورد می‌گوید: «ما واسطه بین خدا و خلق هستیم. بنابراین یک امر طبیعی است که ما عالی‌ترین موضع را در جامعه داشته باشیم و قدرت‌های سیاسی و مذهبی در اسلام از این ناشی می‌شود.»

یک جمهوری اسلامی چیست؟ در قم به این سوال به اتفاق چنین پاسخ می‌دهند. گر چه تا کنون سابقه نداشته با این حال میلیون‌ها ایرانی خواستار آن هستند. ملت به رهبران مذهبی خود اطمینان دارند و آنها را نمونه زنده‌ای می‌دانند که باید از آنها تبعیت کرد. افزون بر این، شکست غرب ثابت می‌کند که جوامع بدون مذهب منحط هستند.»

انقلاب ایران: چین ناراضی، شوروی حامی، آمریکا غیر قاطع، انگلیس بی‌طرف

روزنامه اطلاعات هجدهم بهمن در صفحه آخر خود زیر عنوان «جنگ شوروی، چین و آمریکا درباره ایران» می‌نویسد: «دیروز و دیشب، مسئله ایران مهم‌ترین موضوع مورد بحث و برخورد قدرت‌های بزرگ بود که با دقت خاصی آن‌را تعقیب می‌کنند. «مسئله ایران» چین را به انتقاد از آمریکا و حمله به شوروی وا داشت که شوروی فورا به آن پاسخ داد.

توکیو ـ آسو شیتد پرس ـ تنگ شیائو پینگ نایب نخست وزیر چین دیروز در توکیو اعلام کرد سیاست آمریکا در قبال مسایل ایران سبب شده است تا شوروی نفوذ خود را گسترش دهد. تنگ که از آمریکا وارد ژاپن شده است، گفته است آمریکا به شوروی امکان می‌دهد که در صحنه شطرنج جهانی به دلخواه خود عمل کند.


تنگ شیائو پینگ نایب نخست وزیر چین

تنگ گفته است روس‌ها اکنون در ایران هستند و آمریکا نباید اجازه دهد شوروی بیش از این نفوذ کند. تنگ تاکید کرده است که با توجه به رویدادهای ایران و ویتنام، چین دیگر نمی‌تواند اجازه دهد که کارها به همین نحو ادامه یابد.

مسکو ـ خبرگزاری فرانسه ـ «تاس» خبرگزاری رسمی شوروی فورا نسبت به اظهارات تنگ عکس العمل نشان داد و پکن را متهم کرد که نسبت به حوادث ایران روشی نزدیک به امپریالیسم آمریکا در پیش گرفته و از نیروهای ارتجاعی حمایت می‌کند.

تاس خاطر نشان کرده است که پکن به طور رسمی ادعا می‌کند که از قضاوت مستقیم نسبت به اعمال دولت‌های سابق ایران خودداری می‌کند و گزارش‌هایی که پیرامون اوضاع ایران در روزنامه‌های چین منتشر می‌شود نشان می‌دهد که هیئت حاکمه پکن این‌بار نیز در سنگر نیروهایی که تظاهرکنندگان را در خون فرو بردند و بیهوده می‌کوشند دست مسکو را در حوادث ایران پیدا کنند قرار گرفته است.

تاس روزنامه‌های چین را به‌خاطر خودداری از انتقاد از «سیاست امپریالیسم آمریکا» که ایران را در آستانه یک فاجعه قرار داده است سرزنش کرده و افزوده است که مطبوعات چین همان جعلیات روزنامه‌های راست‌گرای غرب را در باره مخالفان رژیم و کشورهای همسایه ایران نقل می‌کنند.

لندن ـ خبرگزاری فرانسه ـ در این میان دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس تاکید کرد که انگلستان همچنان از موضع‌گیری درباره حوادث ایران خودداری خواهد کرد. وزیر خارجه انگلیس که در مهمانی باشگاه روزنامه‌نگاران سخن می‌گفت تاکید کرد که تنها ملت ایران باید راه حلی برای بحران کنونی پیدا کند. با این حال اوئن اعتراف کرد که «موضوع ایران» یک موضوع تشویش‌آور برای دولت انگلیس است.

دولت آمریکا اعلام کرد که در قبال ایران، موضع خود را تغییر نداده و همچنان دولت بختیار را تایید می‌کند. در همین حال یونایتدپرس از نیویورک گزارش داد، گروهی از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا، این سیاست را در سال ٧٥ غیر قاطع، نامتشکل و پراکنده توصیف کرده اند.

جان کامیل در مورد سیاست خارجی آمریکا می‌نویسد شاه قدرت خود را از دست داده اما این لزوما به آن معنا نیست که نفوذ شوروی در ایران زیاد شده باشد. اگر رهبران مذهبی به قدرت برسند ممکن است بیش از خود شاه ضد شوروی باشند. اما در هر حال تغییر اوضاع در ایران به موقع و حیثیت آمریکا لطمه می‌زند و شاید بتوان گفت فاجعه‌آمیز خواهد بود.

در مورد منطقه خلیج فارس کامیل بر آنست که آمریکا سیاست خود را بر دو ستون متکی کرده بود ـ ایران و عربستان سعودی ـ اما ستون ایران از پایه متزلزل شده است. اگر ایران در آشوب کامل فرو رود هیچ دولتی در منطقه خلیج فارس قادر به ایفای نقش این کشور نخواهد بود.»

در سال ٢٠٠٨، دیوید اوئن وزیر خارجه انگلیس در زمان انقلاب که از وی در خبر بالا نام برده شده است، گفت که اگر انقلاب ایران صورت نگرفته بود و شاه ایران را ترک نمی‌کرد، جهان امروز شکل دیگری داشت: صدام به کویت حمله نمی‌کرد، طالبان در افغانستان به قدرت نمی‌رسیدند، واقعه ١١ سپتامبر رخ نمی‌داد، آمریکا به عراق و افغانستان حمله نمی‌کرد، تروریسم قدرت و گستردگی امروز را نمی‌داشت و ایران یک کشور پیشرفته و قدرتمند در عرصه جهانی بود.

سنجابی: اگر آیت الله بگوید، مردم باید قبول کنند

در شماره ٨٦ مورخ چهارشنبه هجدهم بهمن ١٣٥٧ خبرنامه جبهه ملی ایران، اظهار نظر دبیرکل هیئت اجرایی جبهه ملی ایران آقای دکتر کریم سنجابی در مورد انتخاب مهندس مهدی بازرگان به سمت نخست وزیر موقت بدین شرح درج شد: «...نهضت ملی و دینی ایران به رهبری حضرت آیت الله العظمی خمینی پیش رفته است و مردم ایران طی تظاهرات میلیونی اعتماد و رای خود را نسبت به ایشان ابراز داشته‌اند.


دکتر کریم سنجابی، دبیرکل هیئت اجرایی جبهه ملی ایران

لذا هر شخصی که ایشان تعیین می‌کنند مردم باید قبول داشته باشند و حتی‌الامکان به او در انجام وظایفش کمک کنند. ایشان در مورد یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز برای رفع مشکلات ابراز امیدواری کردند و اعلام داشتند که گفت‌وگو و مذاکره برای یافتن راه حل مسالمت‌آمیز در جریان بوده و هست....»

منظور دکتر سنجابی از مذاکرات برای یافتن راه حل‌های مسالمت‌آمیز، آن‌طور که در کتاب سیاست و قلم می‌خوانیم، از یک سو انتقال پیام آیت الله خمینی به ارتشبد قره باغی توسط داریوش فروهر جهت دادن تامین جانی به ارتشیان و از سویی دیگر مذاکرات دکتر سنجابی با دکتر جواد سعید رییس مجلس شورای ملی برای استیضاح و برکناری شاپور بختیار از سمت نخست وزیری و سپس دادن رای اعتماد مجلس به نخست وزیر منتخب آیت الله خمینی و پس از آن تسلیم استعفای دسته جمعی نمایندگان مجلس به آیت الله خمینی است.

بختیار! تو یک موجود حقیر هستی!


شاپور بختیار، نخست وزیر

خبرنامه جبهه ملی در همین شماره مطلبی زیر عنوان «خیره‌سری کافی است»، به چاپ رسانده است که در آن بار دیگر به شاپور بختیار حمله شده است. در این مقاله به امکانات قدرت بختیار اشاره شده و آمده است: «... امکانات قدرت شما را رو در رویتان بگذارید تا درک کنید که با همه بزرگ‌نمایی و تظاهر به قدرت و آزادگی چه موجود حقیر و عاجز و ناتوانی هستید....»

پاسخ علی اصغر حاج سید جوادی به اتهام «تحریک ارتش»

علی اصغر حاج سید جوادی که حکم دستگیری وی توسط فرمانداری نظامی تهران، پس از نوشتن مقاله «ارتش از چه دفاع می‌کند» صادر شده است، با مخفی‌شدن در خانه یکی از نزدیکانش، مقاله دیگری نوشت که در اطلاعات امروز به چاپ رسیده است. وی در این مقاله بار دیگر بر درستی نظراتش در مقاله قبلی پای فشرد و ارتش را شریک در دزدی، فساد، جنایت و قتل عام مردم در ٢٥ سال گذشته دانست.



علی اصغر حاج سید جوادی

وی خود را به «طبیب جراحی» تشبیه کرد که درد را شناخته و با نیش زدن بر زخم، چرک و کثافت را از آن بیرون می‌کشد. وی توقیف خود را «توقیف گردش شرافت و فضیلت در رگ‌های یک ملت و تاریخ» خواند. وی گفت که اگر قرار است محاکمه شود او را در دادگاهی محاکمه نکنند که «دختر 15 ساله رضایی‌ها را تنها بخاطر نوشتن یک انشای ساده» به حبس ابد محکوم کرد و در پایان افزود که اما شما ـ ارتش ـ نیز دارای هیچ مرجع و دادگاه ذیصلاحی برای محاکمه من نیستید زیرا که رژیم از اصل و اساس غیرقانونی است.

خلاصه‌ای از مقاله «داوری بین قلم و گلوله» علی اصغر حاج سید جوادی را می‌خوانیم:

«در روزنامه‌ها خواندم که طبق اعلامیه شماره ٣٧ فرمانداری نظامی مرا به جرم انتشار مقاله‌ای «تحریک آمیز ـ بر خلاف واقع و موهن علیه ارتش شاهنشاهی»به حکم ماده ٥ حکومت نظامی توقیف کرده و پرونده مرا برای تعقیب به مراجع صالحه فرستاده‌اند.

وی سپس به این اتهامات پاسخ می‌دهد:

١ ـ تحریک‌آمیز در عرف حقوقی و قضایی و لغوی هنگامی است که من در مفاله خود کسی یا گروهی را تشویق و تحریک به عملی بنمایم که مخل نظم و یا مخرب امنیت عمومی باشد. در حالی که من به استناد به شایعات رایج درباره احتمال وقوع کودتا از طرف ارتش در این نوشته گفته‌ام که ارتش چرا می‌خواهد کودتا کند و در این عمل خود از چه چیز می‌خواهد دفاع کند؟ آیا استدلال این مسئله که برخی از امرای ارتش از چیزی می‌خواهند به صورت کودتا دفاع کنند که حاصلش جز بدبختی و ورشکستگی و عقب‌ماندگی مردم ایران نبوده است، تحریک‌آمیز است؟

٢ ـ بر خلاف واقع ـ فرمانداری نظامی ادعا می‌کند که نوشته من بر خلاف واقع است. کدام واقع؟ واقعیت از نظر مقامات فرمانداری نظامی چیست که مطالب نوشته من بر خلاف آن است؟ آیا در صورت خارج‌کنندگان میلیون‌ها تومان به بانک‌های خارج در دو ماه شهریور و مهر سال جاری اسامی امرای بانفوذ ارتشی که به طور مستقیم به دربار وابسته بودند و در راس مهمترین مقامات فرماندهی قرار داشتند نبود؟ و جنبه دیگر خلاف واقع که فرماندار نظامی طبعا به آن تکیه می‌کند کیفیت و کمیت کشتارهایی است که در ماه‌های اخیر در شهرهای ایران از مردم بیگناه انجام گرفته است. این هزار کشته بدست کی کشته شدند و فرماندهان صحنه‌های خونین و وحشتناک کشتارها چه کسانی بودند؟

در قم و تبریز و نجف آباد و قزوین و تهران و شیراز و مشهد و اصفهان و گرگان و کرمانشاه و رشت و یزد و کرمان و دزفول و اهواز و اراک و نهاوند و کاشان وبابل و آمل و شهسوار و ده‌ها شهر و روستای دیگر مملکت کشتار نشد. گلوله‌ها در نرفت و مسلسل‌ها بکار نیفتاد و هلی‌کوپترها از بالا مردم را به گلوله نبستند؟ آیا فکر همه این وقایع در روزنامه‌ها و در شکوائیه‌ها و در تلگرام‌ها در گزارش‌ها و در بازدید و در مطالب خبرنگاران خارجی همه اینها خلاف واقع است؟


٣- موهن – مطالب نوشته من به نظر مقامات فرماندار نظامی موهن است. موهن یعنی چه یعنی اینکه در نوشته من توهین شده است. توهین به کی و چگونه؟ دیروز شخصی به من تلفن کرد و گفت من از آبادان آمدم برای اینکه فقط بوسیله تلفن به شما بگویم که روزنامه‌ها درباره همه چیز و همه جا و همه کس می‌نویسند و از ساواک و اعمال وحشیانه آن انتقاد می‌کنند و عکس شهدا و گمشده‌ها و شکنجه شده‌ها را منتشر می‌کنند. صورت زندانی‌های سیاسی را می‌نویسند، اما هیچکس به این مطلب اشاره نمی‌کند که نقش دادرسی ارتش در میان این همه فجایعی که ساواک بر سر مردم ایران و هزاران شهید و شکنجه شده و زندانی آورد چه بود و تکالیف آن چه می‌شود.

او می‌گفت من چهار سال است بچه‌ام را از دست داده‌ام و همسرم در اثر غصه سکته کرد و مرد و خانواده‌ام متلاشی شد. چه مقامی باید به تقاضای من جواب بدهد و بگوید بچه من کجاست و چه بر سر او آمده؟ آیا جز دادرسی ارتش که ساواک ضابط آن و در برابر آن طبق قانون مسئولیت دارد، مرجع صلاحیت‌داری وجود دارد؟

آیا طرح این مسائل در زمینه انقلاب کنونی ایران توهین به ارتش است؟ یا تحریک است؟ کجای دنیا گفتن حقایق و نشان دادن عوامل فساد و اختناق جرم است؟ مگر در خدمت آقای ایدی امین و بینوشه و کسانی که می‌خواهند زیر پوشش حرمت و اعتبار گذشته خود را مخفی کنند و مردم را از گفتن حقایق بازدارند. طرح پرونده دزدی‌های افسانه‌ای نیروی هوائی و دریائی و پورسانتاژهای میلیون میلیون دلاری افسرانی نظیر طوفانیان‌ها توهین به ارتش است؟ آیا انتقاد از دزدی و فساد و جنایت و قتل عام برای حفظ وضع موجود حمله به وطن دوستی و شرافت ارتش و افسران شریف آنست؟


ما نوشتیم اگر در ٢٥ سال گذشته مجموع رژیم سیاسی ایران همان‌گونه که حتی شریف امامی‌ها و وکلای دست نشانده رژیم هم در مجلس فریادها در تایید آن زدند دستخوش فساد بود طبعا ارتش نیز نمی‌توانست از این فساد برکنار بماند مگر پرونده دزدی نیروی هوایی در دوران خاتم که هرگز آشکار نشد نام دیگری غیر از فساد دارد؟ آیا شناخت درد و نیش زدن بر زخم برای بیرون کشیدن چرک و کثافت از آن و درمان عضو بیمار عملی تحریک آمیز و موهن و برخلاف واقع و علیه بیمار است؟

آیا اگر این بیمار مسلسلی در دست داشته باشد طبیب جراح را به اتهام حمله به وجود ایشان و نشان دادن موضع درد او باید توقیف کرد؟ طرح این واقعیت که با شلیک مسلسل به سوی حاضران کانون چرکی را نمی‌توان معالجه کرد این تحریک علیه ارتش است و اساسا تحریک علیه ارتش و توهین به آن برای چه؟ شما مرا توقیف می‌کنید به چه جرمی؟ به جرم اینکه از شما پرسیده‌ام برای چه هدفی می‌خواهید کودتا کنید؟ مگر من و امثال من و همه مردمی که از پول و درآمد و ثروت آنها اسلحه می‌خرند، بدست شما می‌دهند حق ندارند این سئوال را بکنند؟ و حق ندارند عمق این سئوال را بشکافند و به این نتیجه برسند که اسلحه‌ای که مردم به دست شما داده‌اند برای دفاع از آزادی و از حق و از استقلال است نه دفاع از ظلم و تجاوز و اختناق و فساد؟

و آیا جرم این سئوال‌ها اینست که شما مرا به استناد ماده ٥ حکومت نظامی و باتهام استنادهائی که از اساس پوچ و جعل است توقیف کنید و حق داشته باشید تا زمانی که حکومت نظامی وجود دارد در توقیف نگه دارید و یا به استناد شاهکارهایی که اخیرا در آئین دادرسی ارتش بدست مجالس فرمایشی دوران اختناق بوجود آورده‌اید و در محضر برخی از بازپرس‌ها و دادرس‌های دادرسی ارتش که شمه‌ای از اعمال آن‌ها را از زبان آن پدر بی‌نوای آبادانی گفتم محکوم به اعدام یا حبس ابد و یا دهسال حبس با اعمال شاقه کنید؟

چرا فقط برای اینکه من گفته‌ام که حساب ارتش و افسران شریف از حساب کسانی که با از بین رفتن رژیم استبدادی مطلقه دیگر نمی‌توانند به زندگی پر از تجمل و فساد و عیش و نوش خود ادامه دهند جدا است و دیگر از پول‌های بی‌حسابی که بخاطر وفاداری‌های کورکورانه و خدمات نوکرمابانه دریافت می‌کردند در یک نظام عادلانه و مردمی خبری نخواهد بود؟

برای اینکه من گفتم آئین مردمی و مردانگی در هر لباس با پابوسی و دست بوسی و بردگی فکری تفاوت دارد؟ آیا ممکن است روابط عمومی ارتش به جای تکذیب‌های مختصر و بی‌توضیح بر سر همین مقاله و مطالب آن با من در رادیو و تلویزیون به بحث بنشیند تا مردم نیز از واقعیت آگاه شوند تا ببینیم که حساب ارتش در کل هویت و ماهیت خود مثل همه سازمان‌ها از حساب برخی از افراد وابسته به آن جداست. ما طالب ارتشی هستیم که متکی به نیروی مردم و آگاه از خواست‌های آنها باشد، ارتشی برخاسته از مردم و آگاه از خواست‌های آنها باشد ارتشی برخاسته از مردم و در کنار مردم نه در برابر آن.

ارتشی دارای غرور و حیثیت ملی و قومی و میهنی یعنی با آنچنان آگاهی که با گلوله به جنگ قلم نرود. شما مرا توقیف نمی‌کنید بلکه قلم و آزادی و اندیشه و تفکر انتقادی انسان را که تنفس حیاتی جامعه را منظم می‌کند و گردش شرافت و فضیلت را در رگ‌های یک ملت و تاریخ آن تضمین می‌نماید توقیف می‌کنید. روزگاری که ژان پل سارتر فیلسوف بزرگ فرانسه در مخالفت با سیاست استعماری فرانسه در الجزایر با قلم به میلیتاریسم طبقه حاکم فرانسه می‌تاخت، وزیر جنگ فرانسه در هیئت وزرا به ژنرال دوگل رئیس جمهور پیشنهاد کرد که دولت سارتر را مورد تعقیب قضائی قرار دهد. ژنرال دوگل با چهره‌ای عبوس به وزرا جواب داد «آقایان هیچ‌گاه ولتر را محاکمه نمی‌کنند»

من حقیر افتخار اینرا ندارم که خودم را با ولتر مقایسه کنم و شما نیز دوگل نیستید، اما لااقل برای حفظ شئون همین ارتشی که برنوشته نخوانده من خط بطلان می‌کشید بگذارید این داوری بین قلم و گلوله یا بین من و شما در دادگاهی انجام گیرد که دختر ١٥ ساله رضایی را بجرم نوشتن یک انشای ساده انتقادی از سر کلاس درس به پای میز محاکمه و از میز محاکمه به زندان ابد نبرده باشد. بنابراین شما می‌توانید مرا توقیف نمایید. اما شما نیز دارای هیچ مرجع و دادگاه ذیصلاحی برای محاکمه من نیستید زیرا رژیمی که از اصل و اساس غیرقانونی است، مراجع قضائی آن نیز مخصوصا دادرسی ارتش یعنی ضابط قدیمی ساواک مشروعیت و مرجعیتی برای محاکمه این قلم ندارد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هدف واقعی از نخست وزیر کردن بازرگان شیره مالیدن سر ارتش و بعد سر بریدن آن بود که بنحو احسن اجرا شد. به این می گویند سیاست ورزی به روش ‌روحانیت که همچنان ادامه دارد. احسن.

-- بدون نام ، Feb 6, 2009

اقايان نبوي و بشير تاش ,
با سلام وتشكر از زحمات شما:
زاويه ديد شما به وقايع انروزها چنان منحصر بفرد , جالب و خواندنيست كه واقعا حيفه فقط يك ماه ادامه داشته باشه.
ضمنا فكر كنم پيشنهاد يكي از دوستان مبني بر پي دي اف كردن كل مطالب خواست اكثريت خوانندگان باشه .
بااحترام

-- سورنا ، Feb 6, 2009

نامه حاج سیدجوادی نشان دهنده نگرش جامعه آنروز ایران از طبقه حاکمه سلطنتی میباشد بگیر و ببندها و اعدام های معترضین و شکنجه مخالفین گرچه ممکن است توسط مخالفین سلطنت مبالغه شده باشد ولی خطاست که آنرا نادیده بگیریم. فساد و پوسیدگی در ارکان رژیم قرون وسطائی شاه ریشه دوانده بود و سعی داشت با چماق ارتش و وحشیگری ساواک به ابقاء خود و تداوم چپاول منابع این سرزمین همچنان استمرار بخشد. وقایع تاسفبار بعدی نیز مستقیما گناهش برعهده شاه است که با نابودکردن نهادهای مدنی ایران که یگانه ابزار برای تمرین دموکراسی و کریدوری برای گذار معقول و منطقی این ملت از رژیم سراپا فاسد و مضحک سلطنتی به یک سامان دموکراتیک میتوانست باشد جلوگیری کرد. ملتی که در فقدان نهادهای مدنی مانند احزاب آزاد،روزنامه های آزاد، پارلمان آزاد، شوربختانه تنها طریق به زیر کشیدن حاکمان خونخوارش را انقلاب یافته بود.

-- yoonos ، Feb 6, 2009

سی سال گذشت...سی سال از بزرگ ترین فاجعه تاریخ ایران می گذرد... ای کاش در تمام این سال ها روشنفکران ؟؟؟ روزنامه نگاران و نویسندگانی که در جریاناث مربوط به انقلاب اسلامی نقش حامی را ایفا کردند مسئولیت کار خود را می یذیرفتند و از نسلی که در جریان انقلاب هیچ نقشی نداشتند ( متولدین دهه های 40. 50 .60....) پوزش می خواستند. مسئولیت پذر بودن یعنی بیان مطلب با ضمیر اول شخص نه کلی گویی های ضد فرد و البته جمع گرایانه. آنها با سکوت ویا با بیانات کلی نقشی انفعالی را در سال های بعد دنبال کردند. ای کاش آنها فاعلانه رفتار میکردند. ( بجز دو اسثناء : داریوش و پروانه فروهر)
با سپاس فراوان از شما.

-- Freethinker ، Feb 7, 2009

برام جالب هست بدونم آقاي سيد جوادي در زمان قدرت شاه، قبل از ورود آقاي خميني و به قدرت رسيدن انقلابيون، هم اينقدر جسارت داشتند و مقاله هايي به اين تند و تيزي مي نوشتند؟ اگر جواب مثبت هست كه درود بر ايشون و اگر منفي ايشون هم احتمالا فقط داشتند نان رو به نرخ روز مي خوردند.


آقای حاج سید جوادی اولین کسی بود که از سال 1356 با نوشتن نامه های سرگشاده مستقیما به شاه و حکومت حمله کرد. ایشون هر چه باشه نان به نرخ روز خور نبود و در 30 سال گذشته هم ایشون همون نظرات گذشته شون رو تکرار می کنند و از اونها دفاع می کنند.
ابراهیم نبوی

-- خشايار ، Feb 7, 2009

اقای سورنای عزیز
انچه که شما را ناراحت کرده است شرکت در انقلابی است که نتیجه اش این شده است که هزار هزار می کشند ودر گودال ها می ریزند وبه بازماندگان اجازه برسرخاک رفتن نمی دهند هیچ که قبرستان راهم خراب می کنند!!شما برای بنده حکومتی درست کرده اید که شهر من 5 سال پس از زلززله هنوز خرابه است اما بدون اجازه ما وبا پول ما غزه ولبنان را می سازند ..شما انقلاب کردید که شاه خودکامه ای را بزیر بکشید واستبداد غیر قانونی اورا قانونی به دیگری تفویض کنید..با اضافه کردن بار گناهان شاه هیچ چیز عوض نمی شود ومن همه بدبختیم رااز این می دانم که پیشینیانم افرادی چون سنجابی وبازرگان وآل احمد وشریعتی و حاج سید جوادی وکیانوری وحضرت سورنا هستند...کاشکی تحصیل کرده های شاعر ونویسنده ودانشگاه دیده ما به اندازه آن کارگر کم سواد (لخ والنسا)درایت داشتند.

-- کاظم ، Feb 7, 2009

با درود فراوان به نبوی و بشیرتاش و عرض خسته نباشید به آنها، استقبال فراوان و لینکهای متعددی که به این سلسله روزنوشت ها میشود حاکی از اینست که جای اینچنین ابتکاراتی چقدر خالی بوده است، گرچه توقع سنگینی است ولی ایکاش این دو بزرگوار بپذیرند که حداقل تا تابستان 58 دنباله این روزنوشت های گرانبها را که چرخشها و تحولات سرنوشت ساز در مسیر انقلاب پدید آمد به جوانان تشنهء آگاهی عرضه بدارند.

-- yoonos ، Feb 7, 2009

برخي تندروي‌هاي آقاي حاج‌سيدجوادي با توجه به شرايط آن دوران طبيعي بوده است به گمان من شاه با تك صدايي كردن جامعه و خاموش كردن صداي روشنفكران و نخبگان و اجراي فاجعه‌بار طرح انقلاب سفيد و در كنار آن واردات بي‌رويه كالا و خدمات با دست خود آن فاجعه 57 را به وجود آورد و متأسفانه شرايط براي ورود قشري‌ترين مخالفان حكومت فراهم شد كه با استفاده از كمي خوش شانسي و نبودن هيچگونه رقيب موثري در ميدان و استفاده از اصل تقيه و فريب روشنفكران و ليبرالها با شعارهاي مترقي دروغي بر خر مراد سوار شدند هر چند اين حكومت دير يا زود شرش به مانند تمام حكومتهاي فاسد تاريخ كم خواهد شد (ديگه نيرومندتر از اعراب 1350 سال پيش كه نيستند) ولي اميدوارم ما ايرانيان از اين واقعه كه به وقوع تداعي كننده قرون وسطي اروپاييان است به مانند آنان درس بگيريم و بعد از اينها از چاله به چاه نيفتيم

-- رضا ، Feb 7, 2009

جناب آقايان بشير تاش و نبوي عزيز
با تشكر از تهيه اين مقالات بايد عرض كنم كه امكان دانلود اين مطالب بصورت فايل pdf پيشنهاد جالبي بوده و مورد درخواست تعداد زيادي از دوستان است.
ضمنا با توجه به وقايع مهم بعد از پيروزي انقلاب و مشخصا دو-سه سال اول، در تعيين تكليف گروه هايي كه در انقلاب شركت داشتند، لطفا مطالب را به هر صورتي كه ممكن است يا به صلاح مي دانيد ادامه دهيد.

-- كيوان ، Feb 7, 2009

اشتباهات حاج سید جوادی در مقالات دیگرش به جای خود، ولی من هیچ مطلب خلاف واقعی در این نامه ی حاج سید جوادی نمی بینم. علی اصغر حاج سید جوادی از اولین روزنامه نگارانی بود که از شاه نه از دیدگاه اسلامی و نه از دیدگاه مارکسیستی بلکه از نظر آزادی بیان، دمکراسی، و حقوق شهروندی انتقاد می کرد.
پس از انقلاب نیز از اولین روشنفکرانی بود که از همین نقطه نظر به انتقاد از رژیم خمینی پرداخت. تا آن جا که به خاطر دارم مقاله ی هشدارآمیز «صدای پای فاشیسم» او در اسفند ۱۳۵۷ در روزنامه ی جنبش منتشر شد. مدت ها پیش از آن که بسیار کسان دیگر این صدای پا را بشنوند.

-- پیام ، Feb 7, 2009

یک روز یک دیوانه سنگی را می اندازد توی چاه، از اون روز تا حالا صد تا عاقل هم نتوانسته اند سنگ را از توی چاه دربیاورند بیرون.... ( دهه فجر مبارک بر فجر آفرینان مبارک باد!!!!!!!!)

-- آزیتا رضوی ، Feb 7, 2009

در پاسخ به مطلب فرستاده شده توسط yoonos.
عجب دیکتاتوری بود این شاه...اعزام دانشجو به کشورهای خارج از ایران ...ساختن ورزشگاه...سینما...تاتر...چیزهای دیگر... یک ارتش منظم و قوی که اگر آن را نداشتیم شما و خیلی های دیگر چون شما , مثل آقای مسعود بهنود که در مصاحبه با آقای ابراهیم نبوی شاه را بدترین فرد تاریخ ایران خواند (انتشارات همشهری) ,مجبور به یاد گرفتن رقص شمشیر می شدید ...عجب دیکتاتوری بود این شاه...بارها دیده ایم در تظاهرات آن سال ها آمبولانس هایی آماده در خیابان ...
برای کمک به انقلابیون ...به نظر شما وجود چنین چیزی در در یک کشوردیکتاتوری آن هم
در دوران جنگ سرد عجیب نیست؟ عجب دیکتاتوری بود این شاه...آقایان به راحتی خوردن یک لیوان آب به پاریس می رفتند تا با آقای ارتش دیدار کنند ( بخوانید کسب تکلیف) عجب دیکتاتوری بود این شاه...
با سپاس فراوان از شما .

-- Freethinker ، Feb 7, 2009

بنده از ابتدا که بخش روزشمار یک انقلاب را به سایت خود اضافه نمودید، مطالب این بخش را مطالعه و پیگیری می نمایم. اولا که از زحمات فراوان شما در جمع اوری و قرار دادن این مطالب در این بخش بسیار متشکرم و خسته نباشید بنده را بعنوان یک دوست بپذیرید. ثانیا از شما خواهش دارم که این بخش را تا چند ماه و یا حتی چند سال پس از 22 بهمن 57 نیز ادامه دهید، چرا که انقلاب ظاهری ایران ممکن است در این تاریخ به پیروزی رسیده یاشد ولی انقلاب اسلامی روحانیون مطمئنا در این تاریخ پیروز نشده و پس از چند سال خفقان و کشت و کشتار به پیروزی رسیده است. ثالثا، معتقدم که انقلاب ایران و جایگزینی جمهوری اسلامی به جای حکومت پادشاهی و خمینی به جای شاه کاملا با برنامه ریزی و رهبری ابرقدرتها صورت گرفت (جنگ سرد) و مردم جاهل و احساسی و روشنفکران تحریک شده و احساسی آن زمان ابزار دست ابرقدرتها برای این تغییر ناگهانی (انقلاب) و تغییرات تدریجی بعدی در ایران (بعد از انقلاب) شدند. چنانکه مطمئن باشید همین الان هم اگر ابرقدرتها حکومت ایران را در جهت منافع خود نبینند، توسط همین مردم و یک تعداد روشنفکر جدید این حکومت را نیز عوض می کنند (حوادث زمان خاتمی و 18 تیر 78).

-- arman ، Feb 7, 2009

از دست اندرکاران سایت زمانه ضمن سپاس چندباره از این کار جالب و بدیع اگر می شود این کار را یک سری پی دی اف در بیاورید که بسیار جالب است و حداقل چند ماه دیگر ادامه دهید چون هم بیطرف می نویسید و نسل امروز ما ما را با جزییات اشنا می کنید
با سپاس دوباره

-- احمد ، Feb 7, 2009

اقاي كاظم عزيز :
فكر ميكنم اسم منو اشتباه گرفتي . بخدا من شما روبدبخت نكردم چيزي هم در اين رابطه ننوشتم.
با احترام

-- سورنا ، Feb 7, 2009

من نيز به سهم خود از نويسندگان اين مقالات مي خواهم اين مجموعه را حداقل براي سه سال ديگر - تا رويدادهاي سال 1360- ادامه دهند.

-- حسيني ، Feb 7, 2009

آیا واقعا آقای بهنود در گفتگویی با آقای نبوی شاه را بدترین فرد تاریخ ایران خوانده اند؟ آیا جناب نبوی این موضوع را تایید می کنند؟
اگر چنین باشد که به راستی جالب است و البته نیاز به تفسیر هم ندارد.
در مورد سخنان آقای حاج سید جوادی فقط می توان گفت که ایشان همانگونه که در مقاله ی دیگر شان در مورد ارتش گفتند، نخستین ارتش ملی ایرانزمین پس از 1400 سال را قبول نداشته و شایسته نمی دانند و ارتش مورد علاقه ی ایشون همانگونه که فرموده اند یک ارتش انقلابی مانند ارتش اعراب در صدر اسلام است که ایران را فتح کردند و یا ارتش ویتکنگ ها. سلیقه ها متفاوت اند و دمکراسی یعنی همین. پیشنهاد می کنم در حکومت آینده ارتش را به دو بخش تقسیم کنند: نصف اش انقلابی باشد و نصف اش امپریالیستی که هم خیال امت راحت باشد و هم خیال ملت. به هر روی باید به نحوی هم ملت اُمی را راضی نگه داشت و هم امت ملی را. درود می فرستم به شرافت جناب سید جوادی که اگر ایشان و امثال ایشان نبودند بی شک رگ های قلب و مغز این ملت نجیب دچار رسوبات امپریالیستی می شدند و کلیت تمدن ایرانویچی ما دچار سکته ی مغزی می شد.

-- بی نام ، Feb 7, 2009

خیلی جالبه
هنوز کسانی هستند که از محمدرضا حمایت کنند!!!

-- بدون نام ، Feb 7, 2009

من در عجبم که آقای یزدی چگونه به خودشون اجازه می دهند که در جایگاه پیامبر الهی قرار بگیرند. آقای یزدی چند سال تحصیل علوم دینی کردند؟ چطور نمی دانند که واسطه بین خدا و بندگان فقط پیامبران الهی هستند و بس. چه که ما در عالم خلقیم و خدای عز و جل در عالم حق و پیامبران الهی در عالم امر قرار دارند. واسطه بندگان و خداوند وحی الهی هست که به پیامبران نازل می شود و این مظاهر مقدس هستند که پیام الهی را به ما منتقل می کنند، همیشه در تمام ادیان علمای دین باعث گمراهی بندگان می شوند و گمان می کنند که دارای مقام ویژه هستند. گمان می کنند که ما انسانها هیچ نمی فهمیم و آنها هستند که باید تعالیم دینی را به ما دیکته کنند. به خودتان آئید و این انسان های باهوش و درایت و عاقل را باور کنید و از این همه خودخواهی ها و ریاست طلبی ها دست بردارید. چه که در پیشگاه خداوند مسوول هستید.

-- mrjan ، Feb 8, 2009

اقای yoonos که از فساد دوران شاهنشاه ایران یعنی دورانی که یک دولار را معادل هفت تومان میخریدند ناراضی هستند. تشریف ببرند اکنون یک دولار را معادل هزار تومان!!!! بخرند تا ببینند حکومت شاه نالایق بود یا حکومت نایبان الله و امام زمان بر روی زمین؟!!!!!

-- افشین ، Feb 8, 2009

mrjan عزیز
خوب این عقیده خیلی از روحانیونه و بدبختی ما هم از اول انقلاب تا حالا سر همینه دیگه

یادمه یک جلسه استاد اخلاق اسلامی نیومد و به جای خودش یکی از روحانیون رفیقش رو فرستاده بود که تا حالا دانشگاه ندیده بود و فقط توی مسجد برای مردم عامی حرف زده بود که عین چی همیشه براش سر تکون داده بودند.

یه کم که حرف زد یه دفعه کفت: "نگاه کردن به علما خودش عبادته و شما الان همین که به من نگاه می کنید دارید عبادت می کنید!" ما نفهمیدیم که واقعا داره جدی می گه ولی یه کم که حرفاش رو ادامه داد معلوم شد اصلا شوخی نداره!

بعد از پایان حرفاش مطابق معمول کلاس سوال ها و انتقادهای دانشجویان شروع شد و اون موقع بحث آقاجری داغ بود و شروع کردیم به صحبت که اصلا تقلید درست نیست و دانشجوها استدلال های خودشون رو اوردن که اینجا بود که دیدیم آقا از عصبانیت سرخ شده و مدام از این ور به اون ور کلاس می رفت و ناگهان گفت: "بسه دیگه شما دارید مساله ساز می شید!" بعدها گفته بود نمی دونسته دانشجوها این قدر از اسلام دور افتاده اند

در واقع می خوام بگم یه کمی هم تقصیر خود مردم بوده که توی مساجد تا یه آخوند می دیدند دست به سرو و رو و پاش می کشیدند که تبرک بگیرند و به قول آقا همین که یه عالم رو می دیدند احساس می کردند دارند عبادت می کنند.
حتی اجازه دهید یک جریان جالب دیگر هم بگویم از زمانی که دبیرستانی بودم و در بعضی مجالس مذهبی شرکت می کردم و آنجا می گفتند فلانی چقدر چهره اش نورانی است. دیگری گفت: من که نوری در چهره اش ندیدم و اولی در جواب می گفت "چون سبزه است نور چهره اش پیدا نیست!!"
به هر حال این ما (یا در واقع پدران ما) بودند که مقصر بودند و با عقاید خرافی خود آقایون روحانی رو واسطه کردند بین خودشون و خدا

-- مریم ، Feb 10, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)