رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
۳۰ سال پیش در چنین روزی

تفریح ملی در تونل مخوف ساواک

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

سه‌شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۵۷ برابر سیزدهم فوریه ۱۹۷۹ میلادی

کارتر: اراده ملت ایران، رژیم را سرنگون کرد

به نوشته روزنامه اطلاعات، پرزیدنت جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا امشب در یک کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید اعلام کرد، دولت آمریکا آماده همکاری با دولت انقلابی ایران به ریاست مهندس بازرگان است.

وی اظهار امیدواری کرد روابط دوستانه ایران و آمریکا به نفع ملت‌های دو کشور همچنان ادامه یابد. کارتر گفت: «سفارت آمریکا در ایران به وی گزارش کرده که رهبری رژیم تازه ایران در زمینه تضمین سلامتی اتباع آمریکایی در ایران نهایت همکاری و معاضدت را به عمل می‌آورد و مقام‌های سفارت آمریکا در تهران مرتباً با رهبران جدید ایران در تماس است.»

از سوی دیگر واشنگتن اعلام کرد که دولت جدید ایران را به رسمیت شناخته است. آلمان فدرال نیز اعلام کرد، این کشور حوادث ایران را یک مسأله کاملاً داخلی می‌داند و آرزومند است خونریزی زودتر پایان یافته و اوضاع به حالت عادی بازگردد.

فرانسوا میتران، رهبر حزب سوسیالیست فرانسه دیروز پیش‌بینی کرد که انقلاب‌هایی مانند انقلاب ایران در کشورهای منطقه روی دهد. وی گفت: «در ایران هر کاری ممکن است.» میتران تأکید کرد: «انقلاب ایران، رژیم‌های مرتجع منطقه را زیر و رو می‌کند.»

در مسکو نیز الکسی کاسیگین طی تلگرامی برای بازرگان دولت وی را به رسمیت شناخت و انتخاب وی را تبریک و تهنیت گفت. در خارطوم خبرگزاری لیبی اعلام کرد که دولت لیبی دولت ملی ایران را به رسمیت شناخته است.

همچنین در فاصله یک روز از تغییر حکومت، دولت‌های سودان، هند، انگلیس و سوریه و بسیاری از کشورهای دیگر دولت بازرگان را به رسمیت شناختند. یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین با یکی از اطرافیان آیت‌الله خمینی تلفنی صحبت کرد، اما هنوز موفق به گفت و گوی تلفنی با شخص آیت‌الله نشده است، عرفات به زودی به ایران خواهد آمد.

حافظ اسد، رییس جمهوری سوریه نیز طی تلگرامی پیروزی انقلاب را به آیت‌الله خمینی تبریک گفت. در فلسطین و لبنان نیز شیعیان جشن گرفتند و با شلیک گلوله همبستگی خود را با انقلاب ایران نشان دادند.


کارتر، رییس جمهور آمریکا در کنار شاه

اسامی وزرای کابینه بازرگان اعلام شد

اگرچه هنوز فهرست کامل وزرای دولت مهندس مهدی بازرگان اعلام نشده است، اما روزنامه اطلاعات نام هفت تن از وزرای این کابینه را اعلام کرد. ترکیب افراد کابینه نشان می‌دهد که نهضت آزادی و جبهه ملی بیشترین سهم را در دولت موقت دارند.

اسامی به شرح زیر است:

دکتر کریم سنجابی، وزیر امور خارجه، سید احمد صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور، مهندس مصطفی کتیرایی، وزیر مسکن و شهرسازی، مهندس یوسف طاهری قزوینی، وزیر راه و ترابری، علی‌اکبر معین‌‌فر، وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه، دکتر کاظم سامی، وزیر بهداری و بهزیستی، داریوش فروهر، وزیر کار و امور اجتماعی، دکتر ابراهیم یزدی، معاون نخست وزیر در امور انقلاب، عباس امیر‌انتظام، معاون نخست وزیر در امور روابط عمومی، هاشم صباغیان، معاون نخست وزیر در امور انتقال حکومت

انتصابات زیر نیز صورت گرفت:

صادق قطب‌زاده، سرپرست رادیو و تلویزیون، سرلشگر محمد‌علی قره‌نی، فرمانده کل ستاد ارتش، سپهبد محمد نوروزی، رییس کل شهربانی، سپهبد مهدیون، فرمانده نیروی هوایی، دریاسالار حبیب‌اللهی، فرمانده نیروی دریایی، سرهنگ توکلی، فرمانده ستاد عملیاتی کمیته دولت موقت انقلاب


کابینه دولت موقت، ایستاده از راست: مهندس تاج، وزیر نیرو، اسد‌الله مبشری، وزیر دادگستری، دكتر اسلامی،وزیر پست و تلگراف، دكتر میناچی،وزیر ارشاد، ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه، دكتر سحابی، وزیر طرح‌ها و برنامه‌های انقلاب، دكتر شریعتمداری، وزیر علوم، مهندس امیر‌انتظام، معاون اداری نخست وزیری، صدر حاج سید جوادی، دادستان تهران، مهندس مهدی بازرگان ،نخست وزیر موقت، داریوش فروهر، وزیر كار، دكتر شكوهی، وزیر آموزش و پرورش، یوسف طاهری،وزیر راه، اردلان، وزیر دارایی، مهندس صباغیان،وزیر كشور، دكتر بنی‌اسدی، معاون نخست وزیر، سرتیپ ریاحی، وزیر جنگ. نشسته از راست: حكیمی، دفتر نخست وزیری، دكتر ایزدی، وزیر كشاورزی، مهندس رستگارپور، رییس دفتر، مهندس معین‌فر، وزیر نفت، دكتر سامی،وزیر بهداری / عکس: اسناد انقلاب اسلامی

شاه در اندوه عمیق

به گزارش خبرگزاری فرانسه از مراکش، بنا به اظهار نزدیکان شاه وی در اقامتگاه خود با اندوهی عمیق آخرین تحولات ایران را از رادیو مراکش گوش می‌دهد.

به نوشته روزنامه اطلاعات، منابع آگاه گفته‌اند که در قصر جنان کبیر که اقامتگاه سه هفته گذشته شاه بوده است، حالت ابهام‌‌آمیزی حکم‌فرماست. این منابع با تلخی از عدم پشتیبانی حامیان غربی شاه نسبت به وی سخن می‌گویند.

اطلاعات نوشت: «شاه روز گذشته را با زن و فرزندان خود در قصر به سر برد. وی با ناراحتی شدید گزارش‌های رادیویی مربوط به ایران را گوش می‌داد و به نظر می‌رسد مشاعر خود را از دست داده است.»

فرح پهلوی در خاطرات خود در کتاب کهن دیارا می‌نویسد: «روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پادشاه و همه ایرانیان همراه ما در اقامتگاهمان در مراکش، به اخبار رادیو تهران گوش می‌دادیم. هنگامی که از سرسرای خانه می‌گذشتیم، این جمله به گوشم نشست «انقلاب پیروز شد، کاخ استبداد فرو ریخت.» به مدت چند لحظه فکر کردم که ما موفق شده‌ایم، چرا که در نظر من ما مظهر «خیر» بودیم و آن‌ها مظهر «شر»، اما متأسفانه آن‌ها پیروز شده و آخرین دولتی که همسرم منصوب کرده بود، سرنگون کرده بودند. از فردای آن روز نخستین اطلاعات درباره قتل عام افسران در خیابان‌ها و یا اعدام نظامیان به امر روحانیون متعصب، به ما رسید. پادشاه که سخت منقلب شده بود، در سکوتی طولانی فرو رفت.»


شاه سابق ایران و همسرش، فرح پهلوی در مراکش / عکس: Ap

بختیار و خسروداد را گرفتند؟

خبرهای روزنامه‌ها بیش از آن‌که خبرهای واقعی باشد، شایعاتی است که در میان مردم وجود دارد. روزنامه اطلاعات در تیتر اول اعلام کرد «بختیار و خسروداد را مردم گرفتند.»

در صفحه اول روزنامه اطلاعات ۲۴ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ عکس جسد سپهبد بدره‌ای و سرلشگر بیگلری که به نوشته این روزنامه با سه گلوله راننده خود کشته شده بود، چاپ شد.

در همین روزنامه اعلام شد که تیمسار نادر جهانبانی، رییس سابق سازمان ورزش ایران و معاون سابق نیروی هوایی به اتفاق یک خانم و آقای آمریکایی دستگیر و به دفتر مهندس بازرگان تحویل داده شدند. خبرهای دیگر حاکی از آن است که ۲۳۰ نفر در شهرستان‌ها کشته شده‌اند. به نظر می‌رسد این آمار اغراق شده باشد.


ساختمان ساواک که به موزه‌ی عبرت تبدیل شده است

تفریح ملی در تونل مخوف ساواک

به نوشته روزنامه اطلاعات «ساواک برای کشتن امام خمینی توطئه کرده بود.» این تیتر برای مطلب انتخاب شد که طی آن گزارشگر روزنامه اطلاعات مشاهدات خود را از فتح یک مرکز ساواک نوشته بود.

«دیروز بزرگ‌ترین شکنجه‌گاه و ظالمانه‌ترین دژ عوامل فاسد و مزدور رژیم در زیر پای جوانان آزادی‌خواه و غیور تهران فتح شد.»

در این گزارش آمده است: روز گذشته وقتی که خبر تصرف مقر فرماندهی ساواک به گوش مردم رسید از کوچک و بزرگ و زن و مرد به سوی این دژ که سال‌ها فریاد و خون جوانان وطن را در خود مدفون ساخت حرکت کردند تا ستاد دژخیمان قرن را از نزدیک مشاهده کنند.

با آن‌که ساواک در تهران ساختمان‌های مختلفی در اختیار داشت، اما مقر اصلی آن در خیابان سلطنت‌آباد سه کیلومتری پادگان سلطنت‌آباد بود. این مقر حدود ساعت نه پس از مبارزات مسلحانه گروهی از انقلابیون تصرف شد و با آن‌که اعلام شده بود که محوطه وسیع و چمن‌کاری شده سازمان مین‌گذاری شده، پس از تصرف، مردم بی‌محابا از در و دیوار وارد ساختمان شدند که متأسفانه نه نفر در اثر انفجار مین مجروح شدند و یکی از آن‌ها شهید گردید.

به گزارش خبرنگار اطلاعات «قبل از ورود به ساختمان، محوطه چمن نظرم را جلب کرد. گفته شد که به احتمال زیاد در زیر آن انواع اتاق شکنجه و راهروهای باریک و سلول‌های مخوف وجود دارد (‌خبرنگار اطلاعات هنوز وارد ساختمان نشده است)... دکوراسیون ساختمان که برای آن مبالغ هنگفتی از بیت‌المال به مصرف رسیده بود، نشانگر خشونتی بود که در داخل آن به کار می‌رفت.

رنگ‌ها همه تیره بودند. سقف، دیوار و سنگفرش‌ها همه قهوه‌ای بودند، برق می‌زدند. اتاق‌های طبقه اول تخلیه شده بود و جمعیت در اتاق‌ها موج می‌زد. در طبقه دوم، اتاق رییس ساواک خیلی مجلل بود. یک اتاق خواب زیبا و مجلل در کنار آن قرار داشت و یک حمام مرمر هم در کنار اتاق خواب دیده می‌شد.

از تزئینات اتاق رییس ساواک و مبل‌های گران‌قیمت و اشیاء نادر و نقشه‌های متعددش چشم‌پوشی کردم و به اتاق‌های دیگر رفتم. در این اتاق‌ها وسایل ارتباطی، اداری و تعدادی کیف دستی به چشم می‌خورد که نشان می‌داد قبل از تصرف سازمان کسانی هنوز مشغول فعالیت بودند.

در بیشتر اتاق‌ها دستگاه‌های زیراکس، ماشین‌های تایپ و در یک اتاق پرچم‌های ایران و آمریکا دیده می‌شد. در یکی از اتاق‌ها عکس‌های بی‌شرمانه و مستهجنی دیده می‌شد که معلوم نبود به چه منظور تهیه شده است.

در قسمتی دیگر انبار فیلم بود و دستگاه‌های کامپیوتر به چشم می‌خورد. در این قسمت تعداد زیادی عکس روی زمین ریخته شده بود که نشان دهنده تعقیب خیابانی افرادی بود که به نظرشان مظنون می‌رسید.

در همین اتاق، مدارکی موجود بود که نشانگر فعالیت سازمان «سیا» بود. ولی چون کاملاً جوانان مسلح از آن‌ها حفاظت می‌کردند، از دست زدن به آن‌ها خودداری کردم.

یکی از محافظین گفت: مدارکی هم در اینجا به دست آمده است که معلوم شده برای کشتن امام خمینی هم توطئه‌ای چیده شده بودند. وی اظهار داشت شرح کامل این توطئه در پرونده قطوری به کمیته امام خمینی فرستاده شده است.

بعد از قسمت مخابرات ساواک که بسیار مجهز بود دیدن کردم. این تجهیزات با آنتن‌ها و دکل‌های عجیب و غریبی که در محوطه ساواک کار گذاشته بودند هماهنگی داشت.

عده‌ای کنجکاو درباره وجود یک تونل مرموز و مخوف سخن می‌گفتند. با گروهی به سوی محل تونل رفتیم. در سقف این تونل که بی‌انتها به نظر می‌رسید، یک رشته چراغ با فاصله‌ای نسبتاً دور نصب شده بود.

اطراف تونل هم کابل کشیده بودند. در وسط آن هم آب سردی جریان داشت. عده‌ای می‌گویند این تونل‌ها به کاخ نیاوران و بعضی از میادین شهر و ساختمان‌های دیگر ساواک در شهر ارتباط دارد.

عرض و ارتفاع تونل به حدی است که یک اتومبیل هم می‌تواند به خوبی از آن عبور کند. عده‌ای هم می‌گفتند که عوامل ساواک هنگام تصرف ساواک از همین تونل گریختند.

روزنامه‌ها و مجلات مختلف در روزهای اول انقلاب دائماً گزارشاتی چاپ می‌کردند تا تصویر مخوفی از ساواک و سیستم امنیتی نشان دهند و معمولاً تصاویر مربوط به ساواک در این روزنامه‌ها کمی اغراق شده و عجیب و غریب است.

گرگان دست پرورده، محاکمه انقلابی شوند

اتحاد دموکراتیک ملت ایران طی بیانیه‌ای پیروزی انقلاب را تبریک گفت و هشدار داد که دشمن سرکوب شده هنوز نیمه جان است. به نوشته روزنامه اطلاعات، اتحاد دموکراتیک ملت ایران در بیانیه خود نوشت:

«با این گرگان دست پرورده رژیم شاه جای دلسوزی و ترحم نیست. اینان باید در دادگاه انقلابی محاکمه شوند و به کیفر شایسته خود برسند.» اتحاد دموکراتیک ملت ایران که به رهبری به‌آذین تشکیل شد، در بیانیه‌اش نوشت:

«هموطن مبارز راه رهایی! همه ستم‌دیدگان، زحمتکشان، تحقیر‌شدگان ایران در عین پیروی از پرچمدار بزرگ و راستین امام خمینی، در عین پشتیبانی بی‌دریغ از تصمیمات درست و بجای آقای مهندس بازرگان نخست وزیر منصوب از سوی حضرت امام خمینی لازم است هشیار و بیدار باشیم.»


محمدعلی عمویی

حزب توده ایران: دشمن را باید سرکوب کرد

کمیته مرکزی حزب توده ایران اعلام کرد: «پیام شادباش حضرت آیت‌الله خمینیّ، رهبر جنبش انقلابی ملی و دموکراتیک ایران را کاملاً تائید می‌کند و مردم را به هوشیاری و آمادگی دعوت نمود.»

در بیانیه حزب توده ضمن بازگشت‌ناپذیر بودن پیروزی گفته شده است: «دشمن این مار زخم خورده هنوز بسیار خطرناک است، باید آن را سرکوب کرد.»

به گفته خبرگزاری فرانسه از بوداپست، نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده ایران دیروز از آیت‌الله خمینی ستایش کرد و اعلام کرد آیت‌الله خمینی «یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های ضدامپریالیستی تاریخ معاصر ایران است.»

کیانوری گفت: «مواضع آیت‌الله مترقیانه هستند و با مواضع حزب کمونیست ایران متضاد نیستند.» کیانوری متذکر شد: «هیچ وعده مشخصی دریافت نکرده اما تأکید کرد که مارکسیست‌ها خواهند توانست به آزادی در ایران کار کنند.»

رهبر حزب توده ایران، مهدی بازرگان، نخست وزیر تعیین شده از سوی آیت‌الله خمینی را یک شخصیت میهن‌پرست خوب توصیف کرد. تلویزیون مجارستان در پایان این مصاحبه گفت کیانوری که طی سی سال گذشته زندگی مخفیانه‌ای داشته است، آماده می‌شود به ایران بازگردد.


شهریار شفیق، فرزند اشرف پهلوی

شهریار شفیق از بندر عباس گریخت

بنا به گزارش روزنامه اطلاعات از بندر عباس، شهریار شفیق، پسر اشرف پهلوی با یک فروند قایق موتوری از بندر عباس گریخت و به نقطه نامعلومی رفت. وی که درجه ناخدا یکمی (‌سرهنگی) دارد با سمت جانشین فرمانده ناوگان دریایی خلیج فارس و دریای عمان در بندر عباس مشغول کار بود.

افراد نیروی دریایی از صبح امروز در خیابان‌های شهر بندر عباس علیه او شعار می‌دادند. گفته می‌شود قایقی که شهریار شفیق با آن گریخت متعلق به نیروی دریایی بوده است.

پاسداری از پیروزی‌های انقلاب

هفت نفر از اعضای قدیمی کمیته مرکزی حزب توده ایران با انتشار نامه‌ای خاطره شهدای آزادی را گرامی داشته و پیروزی را به رهبر انقلاب تبریک گفتند و از دولت موقت مهندس بازرگان حمایت کردند.

علی خاوری، محمد‌علی عمویی، رضا شلتوکی، اسماعیل ذوالقدر، تقی کی‌منش، ابوتراب باقرزاده و عباس محوی زیر این اطلاعیه را امضا کردند.

چهار مأمور سازمان سیا دستگیر شدند

روزنامه اطلاعات اعلام کرد در پی شلیک گلوله از هتل هیلتون به سوی افراد مسلح در اطراف هتل، مردان مسلح انقلابی به داخل هتل نفوذ کردند، ولی چون افراد مشکوکی را نیافتند، به سراغ خارجیان مقیم هتل رفتند و آنان را مورد بازجویی قرار دادند.

در پایان بازجویی سه تن از خارجیان به نام‌های «وین استوارت»، «روهامان» و «آندره آکاریا» که کارکنان شرکت هلی‌کوپترسازی بل بودند و یک ژنرال چهارستاره بازنشسته به نام مک کینون که رییس شرکت است، مظنون شناخته شدند.

مردان مسلح معتقد بودند که این چهار تن زیر پوشش کار در هلی‌کوپتر‌سازی، عضو سازمان سیا هستند. آندره کاریا در گفت و گویی اظهار داشت: از نوامبر ۱۹۷۷ با همسر و سه فرزند خود در ایران زندگی می‌کند و متخصص «مسایل امنیتی» است.

از این عده، تعدادی فرستنده و گیرنده بی‌سیم کشف شد. دستگیر‌شدگان به کمیته امام خمینی اعزام شدند و جوانی که در تیراندازی از هتل هیلتون به سوی مردم، هدف گلوله قرار گرفته بود، به بیمارستان قلب انتقال یافت.


امیرعباس هویدا در دادگاه

بازجویی مطبوعاتی از هویدا

روزنامه اطلاعات، مصاحبه مطبوعاتی خبرنگاران با هویدا و برخی دیگر از دستگیر‌شدگان را منتشر کرد. به نوشته این روزنامه، کمیته ارتباط مطبوعات امام به طور ناگهانی از روزنامه‌نگاران دعوت کرد در مصاحبه مطبوعاتی با برخی سران دستگیر شده حکومت پهلوی شرکت کنند.

پس از رعایت تدابیر امنیتی و انتقال خبرنگاران از این اتاق به آن اتاق‌، مصاحبه مطبوعاتی در یک اتاق کوچک برگزار شد در حالی که تعداد زیادی از خبرنگاران به دلیل نداشتن صندلی روی زمین نشسته بودند.

در این جلسه، امیرعباس هویدا، دکتر شیخ‌الاسلام‌زاده، منوچهر آزمون، غلامرضا نیک‌پی و منصور روحانی شرکت داشتند. به نوشته خبرنگار روزنامه اطلاعات چهره این افراد در هنگام ورود به اتاق مضطرب و آشفته بود.

هویدا خواست طبق روال همیشگی پیپش را در آغاز مصاحبه روشن کند، اما مسئولین به تمام افراد حاضر در اتاق تذکر دادند که از کشیدن سیگار خودداری کنند و هویدا نیز به ناچار با لبخندی پیپ خود را کنار گذاشت.

هویدا سعی می‌کرد با لحنی شوخ و با لبخند با خبرنگاران خارجی حرف بزند، ولی حالت اضطراب در تمام مدت مصاحبه در چهره‌اش مشهود بود. در این مصاحبه، دکتر ابراهیم یزدی نیز حضور داشت که در اداره جلسه و ترجمه گفتار کمک می‌کرد. بخشی از مصاحبه را می‌خوانید.

یکی از خبرنگاران پرسید: آقای هویدا! شاه شما را به زندان انداخت تا خودش را نجات بدهد، حالا امروز نسبت به او چه احساسی دارید و آیا مقصرش می‌دانید؟

هویدا در جواب گفت: سیستم را، تمام سیستم را... (‌هویدا در مورد بازداشتش گفت) من به دادگاهی نرفتم. طبق ماده پنج حکومت نظامی یک روز آمدند و مرا توقیف کردند. امروز ( ۲۳ بهمن ۱۳۵۷) صبح هم در بازداشتگاه هیچ‌کس نبود. بنده خودم تصمیم گرفتم که آنجا بمانم و به مقامات رسمی مملکتی مثل این آقایان (‌اشاره به دکتر یزدی) خودم را تحویل بدهم. توسط آشنایان با کمیته تماس گرفته شد و بنده را به اینجا آوردند و گرنه می‌توانستم بروم، حتی شش ماه پیش.

کجا؟ فکر می‌کنید اگر فرار می‌کردید در امان بودید؟

من الآن نیم ساعت است که به اینجا آمده‌ام و هنوز آقایان را (‌اشاره به دکتر یزدی) نمی‌شناسم و فقط عکس ایشان را در روزنامه دیدم که حتماً بعداً آشنا می‌شویم.

(در یکی از لحظات که دیگران صحبت می‌کردند، هویدا به آهستگی از دکتر شیخ‌الاسلام‌زاده که در کنارش نشسته بود سوال کرد، بقیه کجا هستند؟ و او گفت، همه فرار کردند.)

نظر شما راجع به دادگاه انقلاب چیست؟

نمی‌دانم چه دادگاهی است. حتماً طبق یک اصول صحیح اصلامی خواهد بود.

رابطه شما با ساواک چگونه بود؟

رییس ساواک، معاون نخست وزیر بوده، اما مسئولش خود او بود نه من، مسئول تمام جزء جزء آن.

پس نقش شما این وسط چه بود؟

این مسایل همه ناشی از سیستم است. قانون اساسی هم همین‌طور. مسایل روشن خواهد شد، بعداً در دادگاه.

یکی از خبرنگاران پرسید: کدام سیستم؟ مگر شماها نبودید که این سیستم را می‌ساختید؟

قرار نبوده من اینجا محاکمه بشوم. به هر حال گفتم که مقصر سیستم است. مسایل را باید از دید زمان وقوع آن دید.

... یکی از خبرنگاران از هویدا در مورد نقش وی در ایجاد فضای اختناق سوال کرد. هویدا پاسخ داد: من به اندازه هر فرد ایرانی دیگر در این مورد مسئولم.

چطور چنین چیزی امکان دارد، در حالی که شما مسئولیت‌های بسیار بیشتری از یک فرد عادی داشتید؟

باشد، با این حال باز هم به قدر یک فرد معمولی مقصرم.

پس از مصاحبه نیم ساعته با این گروه، تیمسار ربیعی، فرمانده سابق نیروی هوایی، تیمسار رحیمی، رییس سابق شهربانی کل کشور و فرماندار نظامی تهران، سرتیپ محققی و سرلشگر ناجی (‌فرماندار سابق نظامی اصفهان) برای مصاحبه مطبوعاتی به سالن آورده شدند.

در این جلسه، خبرنگاران از موضع بازجو از مقامات نظامی سوال کردند. متن مصاحبه در روزنامه اطلاعات منتشر شده بود و گوشه صفحه تصویری از هویدا قرار داشت که اشک به چشمانش آمده بود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این دکتر یزدی می گوید در محاکمه رحیمی نقشی نداشتم ولی در محاکمه هویدا هم هست. گویا ایشان بیکار بودند و برای هواخوری و تفریح به این محاکم تشریف می بردند!

-- بدون نام ، Feb 14, 2009 در ساعت 05:30 PM

و خون هرگز نمی‌خسبد
ابراهیم یزدی به خوبی در ذهن همه‌ی میهن‌پرستان جای دارد تا کی روز موعود فرا رسد ...


به عبارت دیگر قرار است همان کاری که او کرد تکرار کنیم؟
ابراهیم نبوی

-- ناخدا ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

یکی ازمشکلات فکر ما این است که دنبال مقصر می گردیم.یک روز هویدا مقصر می شود، روز دیگر یزدی ،و . . . باید اندیشید که چرا این قدر آدم های مقصر در میان ما هستند. آیا اشکال در خود ما نیست ؟
هم میهنان ، بیایید به دنبال تربیت خودمان برآییم . من از خودم شروع می کنم. لطفا مرا در کار خوب راهنمایی کنید . دنبال تقصیرات نگردید. اشتباه کرده ام . مرا ببخشید . اما مرا تربیت کنید.

-- بدون نام ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

مقر اصلی ساواک که در این مقاله از آن یاد شده در باغی بنا شده بود که متعلق به دولت بوده و باغ مهران نام داشت. این باغ در دهه دوم سالهای 30 محل نگهداری معتادین از طرف دولت بود.از وسط این باغ نهری از شمال به جنوب میگذشت که بمرور زمان نشست کرده و دره کم عمقی را بوجود آورده بود. گویا بعدا برای استفاده از مساحت زمین روی نهر را پوشانده و ساختمانی را که بنا کرده اند این قسمت را هم در بر گرفته.

-- نادر ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

در مورد این موزه عبرت نکته ای داشتم که بی ربط به مطلب هم نیست. سید علی خامنه ای که به بازدید "موزه عبرت" می رود تا از خاطرات برخورد با ساواک قصه بسازد، آیا عبرتی از این موزه گرفته که حالا حکومتش شکنجه گاههایی تاسیس کرده که روی ساواک را سفید می کنند؟ نام این "موزه عبرت" را باید "موزه اعاده حیثیت از ساواک" نامید.

-- دایی جان ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

آيادرست است که اخباري مثل اظهار نظر رييس جمهورامريکا يا فرارشهرام شفيق رااز روزنامه اشغال شده اطلاعات نقل کنيم که صداي پر کينه پيروزمندان انقلاب بود؟ آيا تهيه کنندگان اين مجموعه دلشان به سرهم کردن مشتي بريده سه - چهار تا روزنامه تصرف شده خوش است يا مايل به بيان حقيقت هستند؟ آيا عدم دسترسي به حقيقت واسناد و مدارک، استفاده ما را از منابع مشکوک ونادرست توجيه مي کند؟ آيا سکوت بهتراز پراکنده گويي و سخن بي اعتبار نيست؟

-- بدون نام ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

مثل انقلاب ما در شیلی هم انقلاب شد و یک دیکتاتور روی کار آمد. پینوشه که لابد معرف حضور همه هست. ولی پس از مدتی خوشبختانه عاقل شد و نتیجه این شد که شیلی بدون هیچ کدام از منابع ما ،الان دموکراتیک شده و یک نفر از ارتشی ها را هم مثل دفعه قبل که انقلاب کردند نکشتند. در اسپانیا هم پس از از بین رفتن فرانکو مثل ما کشت و کشتار راه نیانداختند و با همه دنیا در نیافتادند و میبینیم که بدون هیج کدام از منابع سرشار ما از عصر الاغ! در زمان پینوشه و فرانکو به عصر دموکراسی و پیشرفت جهیدند. امیدوارم رژیم ما هم به اندازه خوابیده باشد و تا سیل نبرده مان از خواب بیدار شود و بفهمد که وقت اش است از خر شیطان، خودش، پیاده شود و مثل پینوشه یک باقی الصالحاتی برای خودش و مملکت بگذارد!!!!

-- سام ، Feb 15, 2009 در ساعت 05:30 PM

کار بسیار ارزشمندی است جمع کردن این تکه پاره های تاریخ. تا گذشته و اشتباهاتش را درست نشناسیم آینده ای قابل تصور نیست.

-- محمد ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

مثل اینکه این آقایون تا همه ی کسانی را که در انقلاب و از بین رفتن رژیم استبدادی پهلوی حتی یک نقش کوچک مثل در دست گرفتن یک عکس داشتند ، دستگیر و با دست های خودشان خفه نکنند آرام نمی گیرند ، یه مدتی بود به براهنی و کسرایی و جبهه ی ملی و ... می تاختند حالاهم گیر دادند به یزدی . نرسیدن به حکومت مطلوب و خواسته های به حق نباید باعث بشود که تمام اقدامات و مبارزات قبل از انقلاب را مسخره کنیم و بیهوده بدانیم و حکومت پهلوی را حکومت موعودی که وعده داده شده بود و از عرش به فرش نزول اجلال نموده بود ، در همین حکومت مهندس بازرگان و اعضای دیگر نهضت تنها و تنها به خاطر انتقاد از اقدامات به اصطلاح اصلاح گرانه ی اعلی حضرت جمعا به بیش از 40 سال زندان محکوم می شوند و نه نفر از فرزندان ملت در تپه ماهور های اطراف اوین تیرباران می شوند ، ماجرای سیاهکل و اعدام کرامتیان و گلسرخی و از همه مهمتر کودتا بر علیه دولت قانونی مرحوم مصدق را فراموش نکنیم و همچنین قتل ده ها نفر از مبارزان از جمله مصطفا شعاعیان ، برادران رضایی و ... را . من قبول دارم که بعد از انقلاب ماجراهایی پیش آمد و حوادثی رخ داد که به هیچ وجه در زمان شاه اتفاق نیافتاده بود و البته این مسائل به چند علت بر می گردد :
1 ) حکومت پهلوی در دوران تثبیت بود ولی انقلاب می خواست تثبیت بشود .
2) انقلابیون با سرکوب مواجه شده بودند و سرکوب کردن جز وجود آنها شده بود .
3) فراموش نکنیم که بیشتر خشونت ها نه به دست عوامل حکومت بلکه به دست خود مردم انجام شد . من خود به عینه شاهد بودم که در آتش زدن بهاییان ، حمله به ادارات و بانک ها ، چپاول مغازه ها و اموال مردم ... هیچ مامور حکومتی حضور نداشت بلکه این مردم بودند که با تبر و شمشیر و ... به این جنایات دست می زدند ، برای مثال ماجرای تکه تکه کردن بیش از 10 نفر از افسران و ماموران شهربانی تبریز که در حال فرار از آن شهر بودند به دست مردم شریف ! آذرشهر با کارد آشپزخانه و قمه و تبر اتفاق افتاد و هیچ مامور حکومتی در آن صحنه حضور نداشت البته بعدا تعدادی از عاملان اصلی آن جنایت توسط دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند .
دوستان عزیز ! انتقام گیری و کشتن و اعدام کردن و ... هنوز آرزوی درونی و قلبی ماست پس این همه به مبارزان خرده نگیرید کمی هم به اصلاح خودمان بپردازیم ، همین حالا هم که شما در پشت رایانه هایتان لمیده اید اعضای نهضت آزادی به بیش از 100 سال زندان محکوم شده اند ، دفتر نهضت بسته شده است و روزی نیست که جناب آقای یزدی ( ایشان 15 سال در زمان حکومت عدالت پرور پهلوی به علت فعالیت های سیاسی مجبور شدند دور از ایران زندگی کنند .) یا یکی از اعضای نهضت در سراسر ایران به دادگاه یا نهاد های امنیتی فراخوانده نشوند .
در ضمن از یاد نبریم که یکی از مخالفان سر سخت اعدام هویدا و سایر سران رژیم پهلوی مهندس بازرگان و دکتر سحابی و مجموعه ی نهضت آزادی بودند و البته نخستین گروه انقلابی که به خشم حکومت گرفتار شدند و در سکوت نیروهای دیگر انقلاب از صحنه قدرت حذف شدند و غافل که حذف نهضت آزادی مقدمه سرکوب دیگر نیروها بود .
جناب آقای نبوی بد نیست شما هم اشاره ای به خدمات بی دریغتان در نهاد های مختلف جمهوری اسلامی بکنید .
و در انتها انقلاب اگر درست بود یا غلط رخ داد و اینک 30 سال از آن واقعه می گذرد و من گمان نمی کنم هدف جناب آقای بشیر تاش و نبوی از ذکر حوادث آن روزگار تقویت حس انتقام گیری در مردم ایران باشد بلکه هدف تجربه اندوختن از آن وقایع است پس بیاید حس انتقام گیری و محکوم کردن دیگران و سخن معروف کی بود کی بود من نبودم را کناری بگذاریم و در این ماجراها همه خود را مقصر بدانیم و همه دست در دست هم دهیم و به اصلاح امور مملکت قیام کنیم .

من خدمات بی دریغم را در یکی از کامنت ها گفتم و رسما هم عذرخواهی کردم، لطفا به همانجا مراجعه کنید. ضمنا ما اصلا قصد محکوم کردن کسی را نداریم. هرکسی هم که احساس می کند باید از کسی دفاع کند، دفاعش را بکند
ابراهیم نبوی

-- حنیف ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

یزدی چه فرقی با خلخالی داره؟ فقط شیکتره ودر قدرت نبوده. همین. کسی انتقام نمی خواد. حداقل بیاد از مردم عذر خواهی کنه. از خانواده رحیمی عذرخواهی کنه. از هویدا. باور کنید اعتبارش بالا میره.

-- amir ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

اين دوست عزيز تقريبا حرف دل منو زده:
"یکی ازمشکلات فکر ما این است که دنبال مقصر می گردیم.یک روز هویدا مقصر می شود، روز دیگر یزدی ،و . . . باید اندیشید که چرا این قدر آدم های مقصر در میان ما هستند. آیا اشکال در خود ما نیست ؟
هم میهنان ، بیایید به دنبال تربیت خودمان برآییم ."

-- J.O. ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

مسلما اقای یزدی را نباید تشویق کرد هر کسی باید در مقابل کارهایش پاسخگو باشد ورنه این چه فرقی با بی مسئولیتی دارد البته نه به طریقه ی شیوه ی بالا بدون قاضی بدون وکیل بدون قانون و تنها برای محکوم کردن .

-- احمد ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

بزرگترین دستاورد (حتی تنها دستاورد) این انقلاب به نظر من شناخته شدن هویت واقعی افرادی بود که همگی در مرگ بر شاه گفتن وحدت نظر داشتند و انقلاب را کم و بیش رهبری میکردند. عیب و ایرادات ذاتی شاه و نحوه حکومت کردن او بر همگان واضح بود ، ولی بعلت اختناق سیاسی، هویت، طرز فکر، توانایی ذهنی و قدرت مدیریت اکثر این مبارزان راه آزادی برای مردم ایران ناشناخته مانده بود. در پشت شعار دلچسب آزادی عده زیادی برای ارضای مشکلات شخصی و خانوادگی وارد عرصه سیاست میشدند تا به عنوان مخالف دستگاه برای خود وجه ملی و روشنفکری درست کنند. عده ای دیگر که اکثرا زیر ٣٠ سال بودند پس از ورود به دانشگاه و فرار از محیط بسته و سنتی خانواده هایشان در شهرهای کوچک و دور افتاده، با خواندن دو تا کتاب و اعلامیه و کمترین آشنایی با محیط پیرامون خود، تفنگ بدست بدنبال مزدوران امپریالیسم می گشتند تا به درک واصلشان کنند. عده ای هم مثل بازرگان و دوستانش که توانایی اداره یک نانوایی را نداشتند(درحالیکه کمیته ها درحال چپاول و دادگاهها گوسفندوار مردم را اعدام می کردند، بازرگان در پشت تلویزیون مشغول نصیحت کردن بود و داستان ملا نصرالدین تعریف میکرد) با پایه گذاری انجمنهای اسلامی در داخل و خارج کشور جوانان برومندی مثل نوربخش ها، عارفی ها، مرندی ها، نعمت زاده ها، قطب زاده ها، یزدی ها، محمد خان ها، و....و....و..... تربیت می کردند تا در دامن آخوندها با مدیریت انقلابی جامعه ایران را بوضع حال برسانند. یک عده اندک شماری هم بودندکه طرفدار واقعی آزادی و آزادمنشی بودند ولی با دیدن این هوچیگران سیاسی در کنج خانه نشسته بودند و حکومت شاه را به آلترناتیو های ممکن آن ترجیح می دادند.

حال اگر با مرور کردار و رفتار این انقلابیون در سال ٥٧ کسانی آنرا به دشمنی تعبیر می کنند این دیگر از خود شیفتگی و برتر دانستن خودشان است. حداقل بازده این قبیل روشنگریها، آشنایی نسل جوان داخل و خارج کشور با تاریخ معاصر خودشان است و جلوگیری از حرکت .... وار آنان بدنبال یزدیها و سایر منادیان دروغین آزادی می باشد.

-- بدون نام ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

راستی، من موزه عبرت را هم دیده ام و در موقع دیدن فقط به روح آنهایی را که کمیته مشترک را تاسیس کرده بودند، خصوصا شاه درود فرستادم. البته در مقابل رژیم فعلی! چون اولا جهت این تاسیس شده بود تا جلو بر خورد خودسرانه نیروهای نظامی را با سیاسیون بگیردو ثانیا در تمام مدت تاسیس تنها کمتر از ده هزار نفر به آنجا رفته و تنها تعداد ناچیزی از آنها زیر شکنجه هایی که بزگنمایی هم میشد کشته شده بودند! در مقایسه با آن چه که بعدا دیدیم! ولی جالب این بود که در بین تمام آنهایی که آنجا بوده اند از طیب حاج رضایی گرفته تا خامنه ای و دستغیب و.... که همه مجسمه دارند، هیچ زندانی غیر مذهبی غیر گلسرخی، آنهم لابد برای خالی نبودن عریضه، نام برده نمی شود! حال آنکه در بین لیست که نگاه میکنی و اگر اطلاعی و خاطره ای در ذهن داشته باشی اکثریت را غیر مذهبی میبینی و زمانی که من طاقت نیاوردم و از لیدر که داشت برای بچه های مدرسه ای داد سخن میداد پرسیدم آیا بین اینها غیر مذهبی هم بوده، چشم غره اش بهم فهماند که انگار تنم می خارد!!!

-- سام ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:30 PM

"یکی ازمشکلات فکر ما این است که دنبال مقصر می گردیم.یک روز هویدا مقصر می شود، روز دیگر یزدی ،و . . . باید اندیشید که چرا این قدر آدم های مقصر در میان ما هستند. آیا اشکال در خود ما نیست ؟
هم میهنان ، بیایید به دنبال تربیت خودمان برآییم ."

به نظر من ما یک مشکل اساسی تر داریم و آن "قهرمان پروری" است. یک روز خمینی قهرمان ما بود و عکس 2 متر در 2متر او را بر دیوارهای خانه مان می زدیم. بعد مثلا یک دوره در حماسه دوم خرداد خاتمی قهرمان ما شد، حالا مثلا ابراهیم یزدی...
در واقع ما ایرانیها فقط یاد گرفته ایم منتظر یک منجی بزرگ باشیم که بیاید و همه مشکلات ما را حل کند. یک فرشته که از راه برسد و آن روز به قطع روز پیروزی ماست؛ دست به سینه می نشینیم و اختیار تمام کارهایمان را به او می دهیم. و او همه چیز را درست خواهد کرد! پس ما ذاتا دیکتاتور پسندیم. بعد که می بینیم نه انگار هیچ معجزه ای نشد! آن وقت بنای فحش و ناسزا را می گذاریم که دیدید عجب دیکتاتوری بود! فلان بود و بهمان بود و ...
خوب این را بهتر است بپذیریم که هیچ کس فرشته نیست و هر کس بر اریکه قدرت نشست اول چیزی که به فکرش می رسد تامین منافع خودش است.
این خود ما هستیم که باید به فکر خودمان باشیم و قدمی هر چند کوتاه در اصلاح جامعه خود برداریم.
در جریان حماسه دوم خرداد افرادی را می شناختم که در حمایت از خاتمی خود را به آب و آتش می زدند؛ در اواخر دوره خاتمی همین افراد که دیده بودند معجزه ای نشده شعار مرگ بر خاتمی می دادند. در جریان آقاجری یادم هست که فریاد شعار "مرگ بر خاتمی" دیوارهای سالن را می لرزاند.
در جریان انتخابات همه در اعتراض (طبق معمول که ما همیشه فقط معترضیم!؟) کسی حاضر نشد به معین رای بدهد و خلاصه احمدی نژاد آمد و گلی به روی جمال همه معترضان.
حالا دوباره شعارهای "خاتمی حمایتت می کنیم" و ... امیدوارم دوباره به مرگ بر خاتمی نرسیم و اگر واقعا به دموکراسی اعتقاد داریم بدانیم که در دموکراسی واقعی قدم های اصلی را خود مردم جامعه برمی دارند نه آنکه بالای سر ماست.

-- مریم ، Feb 17, 2009 در ساعت 05:30 PM

من کمی دیر این مطلب را خواندم ولی چند تا نکته به نظرم رسید:
1 - اون تونل مخوف در واقع نهری بود که از میان ساواک می گذشت و عده ای از کارمندان وظیفه شناس کمی پیش از هجوم مغول ور مردم اسلحه ها را از آن خارج و مطابق اصول امنیتی در جایی به خاک سپردند. بگذریم که مزخرفاتی از قبیل اینکه در این تونل اجساد قطعه قطعه شده مبارزین به آب انداخته می شد را مردم از خودشان ساختند.
2 - در این مطلب و مطالب گذشته عده ای نشان دادند که اگر باز هم اتفاقی از این دست بیافتد باز هم حماقتها تکرار خواهد شد.
3 - فکر نکنید که هویدا و سایر آنهایی که ماندند و بدون محاکمه عادلانه سرشان را دادند ابله یا خائن و یا ... بودند بلکه همه افرادی با شعور و تحصیل کرده و ستاد دیده بودند اما خبطشان این بود که فکر نمی کردند بلاهت مردم و روشنفکران تا این اندازه باشد.

-- امیر ، Mar 1, 2009 در ساعت 05:30 PM