تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با محبوبه عباسقلی‌زاده، کنش‌گرجنبش زنان در آمستردام، درباره‌ی تاثیرخروج کنش‌گران جنبش زنان ازایران بر این جنبش

جنبش زنان ایران و تبعیدیان آن

کیارش پارسا عالی‌پور
kiaa@radiozamaneh.com

جنبش زنان ایران سال‌هاست که برای دستیابی به حقوق و مطالبات خود در حال مبارزه است.

Download it Here!

پس از آغاز جنبش اعتراضی مردم ایران در سال گذشته زنان ایران نیز، همگام با سایر آزادی‌خواهان ایرانی و چه بسا پیشروتر از آنان، در برابر نابرابری‌ها نوای اعتراض سر دادند و خواستار خواسته‌های‌شان شدند. اما برای این اعتراض‌ها هزینه‌هایی گزاف نیز پرداخت شد؛ برخی از کنش‌گران زن، در بند شدند و برخی نیز مجبور به ترک یار و دیار و زندگی در تبعید در خارج از کشور گردیدند.

اما اثر این سرکوب‌ها بر جنبش زنان ایران چه بوده است؟ و پس از رویدادهای اخیر، در رابطه‌ی کنش‌گران درون و بیرون از ایران چه دگرگونی‌هایی رخ داده است؟

در همین راستا به سراغ یک کنش‌گر جنبش زنان درآمستردام رفتم که به تازگی از کشور خارج شده وخود نیز از تبعیدیان است: محبوبه عباسقلی زاده.


محبوبه عباسقلی‌زاده

از او پرسیدم:

پس از آغاز جنبش اعتراضی مردم ایران، بسیاری از فعالان جنبش زنان مجبور به ترک ایران شدند. به نظر شما تأثیر این‌گونه تبعید بر جنبش زنان در ایران چه بوده است؟

ما در طول تاریخ سی‌ساله‌ی اخیر، سه دوره‌ی تبعید مشخص و جریان مهاجرت اجباری داشته‌ایم. یکی در دهه‌ی شصت بود که گروه قابل ملاحظه‌ای از سازمان‌های سیاسی که در حال مبارزه بودند، از ایران خارج شدند.
مرحله‌ی دوم تقریباً در اوایل دوره‌ی اصلاحات بود که شمار قابل ملاحظه‌ای از روزنامه‌نگاران و رهبران دانشجویی از ایران خارج شدند.

در سال اخیر هم شمار قابل توجهی از روزنامه‌نگاران، کنشگران زن و گروه‌های دیگر مهاجرت کردند.
آن‌چه در حقیقت این سه مرحله را ازهم می‌تواند جدا کند و ویژگی خاصی به مهاجرت اجباری زنان و روزنامه‌نگاران در سال اخیر می‌دهد، این است که اگر در دهه‌ی شصت، رهبران سازمان‌های سیاسی از کشور خارج شدند و در دوره‌ی اصلاحات، رهبران سازمان‌های دانشجویی از ایران خارج شدند، در سال اخیر شمار قابل ملاحظه‌ و قابل توجهی از کسانی که از جنبش سبز خارج شدند، شمار قابل توجهی از بخش رهبری جنبش زنان بودند. طبیعی است چنین خروجی روی کنش‌ها، روی استراتژی‌ها و روی کل سازماندهی و نقشی که جنبش زنان در تاریخ ایران دارند اثر می‌گذارد.

این تأثیرات به‌طور خاص چه بودند؟

خروج تعداد قابل ملاحظه‌ای از بدنه‌ی رهبری جنبش زنان، روی کنش‌ها و مطالبات خود جنبش زنان اثر می‌گذارد. ازجمله روی نحوه‌ی دسترسی به مراجع مختلف، این که چگونه با مجامع بین‌الملل در تماس باشند و بتوانند دنیا را از مسائلی که در داخل ایران می‌گذرد مطلع کنند و هم‌چنین از کسانی که در داخل ایران هستند، در سطوح بین‌الملل حمایت کنند.

علاوه‌ بر اینها بتوانند روی اتفاق‌هایی که در داخل ایران می‌افتد منشأ اثر باشند و استراتژی‌ها و کنش‌هایی را برایش مشخص کنند. همه‌‌ی اینها به‌طور طبیعی می‌تواند بخش‌هایی از تأثیرات جنبش زنان در بخش تبعیدی‌ها باشد.

از سویی دیگر، خود این زنان به دلیل این که در یک بستر وسیع‌تری از حوادث سیاسی و تاریخی جنبش سبز قرار می‌گیرند، به معنای تجربه‌ی فشارهایی که در داخل ایران است، تجربه‌هایی که در طول ترک اجباری ایران دارند و تجربه‌هایی که با دیگر کنشگران دارند که از دانشجویان و یا از روزنامه‌نگاران هستند، باعث می‌شود تمام این گروه‌های مختلف در مسیر تبعید و مهاجرت با همدیگر مواجه ‌شوند و تعامل کنند. خود پدیده‌ی تبعید، باعث می‌شود که لینکی بین گروه‌های زنده‌ای که در داخل ایران فعال هستند به‌وجود آید از طریق همین افرادی که هنوز با داخل ایران در تماس و منشأ اثر هستند.

یکی دیگر از تأثیرات را می‌توان بحث پل‌سازی‌ای بدانیم که بین داخل و خارج ایجاد می‌شود. چون فعالینی که از داخل ایران به‌طور اجبار ی خارج می‌شوند، هنوز آن روابط و فضای اجتماعی، سیاسی‌ای که در داخل ایران هست را با خود حفظ کرده‌اند و حمل می‌کنند. از طرفی تجربه‌ی سرکوب را دارند و وقتی وارد یک فضای باز می‌شوند، تجربه‌ی فضای باز را لمس می‌کنند و این که چگونه گروه‌هایی که از سال‌های پیش آنجا بودند، دارند فعالیت می‌کنند.

در واقع تجربه‌ی دوگانه‌ای از یک دنیای دوگانه برای اینها ایجاد می‌شود که زبان خاصی به کنش‌های‌شان می‌دهد، زبان خاصی را به مطالب‌شان و حتی به اعتراض‌ها و نقدهایی می‌دهد که می‌توانند به خود جنبش زنان داشته باشند. در واقع به نظر من تبعید‌ی‌های متعلق به جنبش زنان توانسته‌اند یک جریان سوم را در حال حاضر در خارج از کشور ایجاد کنند که نه آن فرم قدیمی را دارد که در خارج از کشور بوده، و نه آن چیزی است که در داخل ایران وجود دارد. نوع سومی است که بسیار شبیه ظهور یک طبقه‌ی اجتماعی یا یک جریان جدید حتی در گروه‌های دیگر دموکراسی‌خواه است.

در واقع می‌توان گفت که پدیده‌ی مهاجرت‌های اجباری، فضای سایبر، فعالیت این گروه از مهاجران در فضای سایبر و لینک این گروه‌های مختلف با همدیگر، از زنان گرفته تا روزنامه‌نگاران، دانشجویان، کارگران و غیره، باعث شده است ما بعد از سی‌سال در ایران شاهد نسل تازه‌ا‌ی باشیم که این نسل تازه می‌تواند به‌گونه‌ای نقشه‌ی جغرافیایی و حتی رابطه‌ی بین داخل و خارج را به‌هم بریزد.

به رابطه‌ی داخل و خارج اشاره کردید. به نظر شما روند رویدادهای یک‌سال اخیر ایران بر ارتباط میان کنشگران جنبش زنان درون و بیرون از ایران چه تأثیری داشته است؟ آیا این تأثیر را مثبت ارزیابی می‌کنید؟

به‌نظر من این تأثیر در عمل خیلی مثبت ارزیابی می‌شود، ولی در تحلیل هیچ‌وقت مورد توجه قرار نمی‌گیرد. ما می‌بینیم زنانی از ایران خارج می‌شوند که نقش فعال در ساختن جنبش زنان و فرم‌های اعتراضی زنان در سال‌های قبل داشتند. تجربه‌ی این فرم‌های اعتراضی، وارد جنبش سبز می‌شود. این زنان حامل این تجربه در بیرون از کشور هستند. از طرفی در بیرون از کشور، زنان تبعیدی از نسل‌های قبل هستند که مقاومت‌های ارزنده‌ای را در طول این سال‌ها داشتند. آنها تجربه‌های بسیار غنی‌ای در طول این ‌سال‌ها برای جنبش زنان داخل کشور به ارمغان آورده‌اند.


کنش و واکنش‌هایی که بین این دو طرف اتفاق می‌افتد، به‌طور طبیعی بسیاری از ابتکارات تازه را تولید می‌کند؛ مثلاً ما حضور فعال زنان در فضاهای بین‌المللی را می‌بینیم و در رسانه‌ها، در تظاهراتی که انجام می‌دهند، و حتی در ایجاد گفتمان‌های جدیدی که در گذشته در جنبش زنان بی‌سابقه بوده است. در واقع به ‌گونه‌ای شاهد از بین بردن مرزهایی هستیم که به لحاظ ایدئولوژیک یا فکری، تجربی و نسلی بین داخل و خارج وجود دارد. بنابراین این تأثیرات مثبت بوده و همچنان ادامه دارند.

ولی مشکلی که وجود دارد این است که برخی از گروهایی که در داخل ایران فعال هستند، تصورشان از فعالیت زنان در خارج از کشور این است که این زنان فقط باید نقش حمایتی داشته باشند. [فکر می‌کنند که] ابتکار عمل همیشه باید در دست داخل کشور باشد و آنها باید پیرو کنش‌هایی باشند و نقش زنان خارج از کشور فقط باید این باشد که صدای ما را به گوش جهانیان برسانند و آن‌چه ما در داخل انجام می‌دهیم، روی همان حرکت کنند و پیش بروند، و نه قدمی فراتر از آن.

از سوی دیگر، گروه‌هایی نیز از بین زنان در خارج از کشور هستند که اساساً می‌گویند تا رژیم تغییر نکند، هیچ تغییری در حوزه‌ی زنان نباید صورت بگیرد. گروهی دیگر نیز هستند که چشم بسته آنچه را که در داخل کشور در بین زنان اتفاق می افتد حمایت می کنند و همان ها را پیش می برند.

ولی به‌طور قابل ملاحظه‌ای نیز گروهی از زنان مقیم در خارج از کشور هستند که تجربه‌های بسیار زیادی در این مدت اندوخته‌اند چرا که در فضای سیاسی ایران به‌طور زنده حضور داشته‌اند و هیچ وقت از این فضای سیاسی جدا نشده‌اند. این‌ها البته همیشه ابتکار یک‌سری از حرکت‌ها و پیشنهادها و یا تولید بعضی از گفتمان‌ها را به‌عهده داشته‌اند.

شما به تازگی از کشور خارج شده‌اید. تصور شما از جنبش زنان در خارج از کشور چه بود و آیا در تصور شما در حال حاضر تغییری ایجاد شده است؟

بله. در تصور من جنبش زنان در خارج از کشور، بسیار پرتحرک‌تر از آن چیزی بود که الان می‌بینم. تصور من این بود که در بدنه‌ی جنبش زنان در خارج از کشور، گروه‌های فعالی به‌طور روزمره با همدیگر در ارتباطند و کنش‌هایی را سازماندهی می‌کنند. در واقع چیزی شبیه همان فرمی که در داخل ایران است در ذهنم بود. حال مواجه شدم با افرادی که بیش‌تر در کشورهای مختلف پراکنده‌اند و وقتی می‌خواهند دورهم جمع شوند و سر موضوعی تصمیم بگیرند، روزها طول می‌کشد.

تصور دیگری که داشتم این‌ بود که این دوستان علاقه‌مندند با افرادی مثل ما، وقتی به خارج می‌آییم، ارتباط برقرار کنند یا تشنه‌ی این باشند که روی حرکت‌ها یا کنش‌هایی برنامه‌ریزی کنند. متاسفانه این را هم ندیدم. در واقع زنانی که به تازگی از ایران مهاجرت کرده‌اند و فعال جنبش زنان هستند، هم‌چنان به نظر من در خارج از کشورهم تنها هستند و اگرهم بنا باشد برای کار خودشان برنامه‌ریزی کنند، باید روی نسل خودشان و روی حوزه‌ی کاری خودشان حساب کنند.

به عنوان آخرین پرسش، با توجه به اینکه هرگونه پیش بینی در زمینه جنبش زنان و سایر جنبش های کنونی در ایران دشوار است، شما چشم‌انداز مسائل جنبش زنان را در ایران چه‌گونه ارزیابی می‌کنید؟

ببینید الان جنبش زنان، همان‌طور که درسخنرانی مفصلی در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان گفتم، دچار بحران استراتژی و بحران گفتمانی است. به نظر من الان دارد وارد یک دوره‌ی تحولی جدید می‌شود. جنبش زنان در یک چرخه‌ی تاریخی جدید قرار دارد و من دارم تلاش‌هایی را از گروه‌های مختلف می‌بینم، برای این که بتوانند خودشان را با شرایط جدید بازتعریف کنند. این نشان می‌دهد که ما داریم وارد یک دوره‌ی تحولی و تاریخی تازه می‌شویم.

یکی از مهم‌ترین مختصات این دوره‌ی تحولی این است که ما چگونه می‌توانیم همراه با جنبش دموکراسی‌خواهی پیش برویم و در عین حال مطالبات زنان را همچنان زنده نگه داریم و به‌طور روزمره این مطالبات را وارد مطالبات عمومی جنبش دموکراسی‌خواهی کنیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ميشه اين به اشتراك گذاري رو درست كنيد
خوب كار نميكنه
مثلن وقتي ميخوايم اين مطلب رو شير كنيم ميره يه مطلب ديگه

-- رضا ، Aug 3, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)