تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
۳۰ سال پیش در چنین روزی

هشدار بختیار: خطر یک دیکتاتوری سیاه

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

سه‌شنبه یازدهم بهمن ۱۳۵۷ برابر سی‌ و یکم ژانویه ۱۹۷۹ میلادی

بختیار: خطر یک دیکتاتوری سیاه

شاپور بختیار نخست‌وزیر، در آستانه ورود آیت‌الله خمینی به کشور، در پیامی به مردم ایران که در اطلاعات دوازدهم بهمن درج شد، ضمن خطرناک خواندن وضعیت کشور، از آنها خواست که با روشن‌بینی و تعقل راه خود را انتخاب کنند.

نخست وزیر ایران افزود که ادامه انقلاب یک نظام دیکتاتوری در قفای خود به همراه می‌آورد. وی گفت که مفهوم آزادی برای من روشن است و در این مدت کوتاه آنرا نشان داده‌ام. بختیار از مردم خواست که از این آزادی‌ها با احترام به قانون استفاده کنند، چرا که در غیر این صورت مملکت بدون تردید به یک دوران سیاه دیکتاتوری باز خواهد گشت. بختیار در این پیام بار دیگر مطبوعات کشور را زیر فشار دو سانسور جدید که در پیام‌های قبلی آنها را سانسورمذهبی و سانسور سرخ خوانده بود، دانست.



شاپور بختیار

در بخش‌هایی از پیام نخست وزیر آمده است: «... مردم آزاده ایران! ... کشور ایران لحظات بسیار حساس و تا حدی خطرناک را می‌گذراند. مسئله وحدت و موجودیت ما هدف اصلی دولت است. و در این راه همانطور که بارها اعلام کردم از هیچگونه فداکاری و مجاهدت دست بر نخواهم داشت.

برای من مفهوم آزادی بسیار روشن است و در این مدت کوتاه عملا آنرا به کلیه مردم این کشور و به خصوص مخالفان خود نشان داده‌ام. در هر حال، در این ایام، من از تمام هم میهنان عزیز تقاضا دارم که با روشن‌بینی و تعقل راه خود را انتخاب کنند و دستخوش تحریکات اجنبی که اغلب بطور ماهرانه و به صورت دلسوزی و نصیحت جلوه‌گر می‌شود، نشوند.

تمام انقلاب‌های جهانی وقتی طولانی می‌شود، مردم را خسته می‌کند و یک نظام دیکتاتوری در قفای خود هدیه می‌آورند. سعی کنیم که از نهضت آزادی به نفع مردم کشور و با احترام به قانون استفاده بنماییم، و در غیر این صورت علاوه بر خطرات گوناگون که ما را تهدید می‌کند، مملکت بدون تردید به یک دوران سیاه دیکتاتوری و شاید ملوک الطوایفی باز خواهد گشت.

من به عنوان یک ایرانی شناخته شده و یک مبارز راه حق و آزادی از همه شما دعوت می کنم که به این تذکرات من توجه کنید. باز تکرار می‌کنم که مطبوعات ما که ٢٥ سال تمام زیر تسلط یک رژیم دیکتاتوری بودند، هم اکنون در تنگنای یک نوع سانسور جدید که از دو سمت به آنها فشار می‌آورد دست و پا می‌زنند و اکثرا همان افرادی که نوکران استبداد بودند، به منظور تطهیر خود را در پیشاپیش نهضت از همه انقلابی‌تر و پر جوش و خروش‌تر جلوه می‌دهند.


...من با صدای بلند به عموم هموطنان عزیز هشدار می‌دهم از این ساعت هر قطره خونی که در این کشور ریخته شود، با در نظر گرفتن آزادی‌هایی که داده شده و روش مسالمت‌آمیز دولت، به گردن افرادی خواهد بود که توطئه نموده و قوای انتظامی را به مبارزه دعوت می‌کنند.

با تمام آزادی‌های امروزه دیگر جای خشونت و زد و خورد نیست. از این روح مسالمت‌آمیز و روش انسانی نباید خدای نخواسته سوء تعبیر شود. دولت قانونی باید قانون را اجرا کند و اطمینان داشته باشید که خواهد کرد. از این رو از کلیه مردم انسان دوست و شرافتمند می‌خواهم که از این پس آرامش خود را حفظ نموده، تا دولت بتواند به وعده‌های خود که برچیدن حکومت نظامی ضمن آنها بیان شده، مبادرت نماید. این با شماست که مرا مصمم نمایید که سربازها را به سربازخانه‌ها برگردانم و در یک محیط آرام با سعی و کوشش عموم به نوسازی ایران مترقی، متدین و آزاد بپردازم...»
شاپور بختیار، یازدهم بهمن ۱۳۵۷

آخرین روز اقامت آیت الله خمینی در پاریس

هواپیمای دو طبقه ایرفرانس که به گفته دکتر یزدی در کتاب «آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها» توسط طرفداران بازاری آیت‌الله خمینی کرایه شده است، امروز نیز در انتظار آیت‌الله خمینی بر روی باندهای فرودگاه اورلی پاریس بر زمین ماند.


آیت الله خمینی در فرودگاه شارل دوگل

اما امروز آخرین روز انتظار است. امروز آخرین روز از اقامت آیت الله خمینی در حومه پاریس است. وی فردا با پرواز ایر فرانس به تهران باز خواهد گشت. آیت الله خمینی درطی ١١٨ روز اقامت در فرانسه از یک فرد گمنام در انظار بین‌المللی به یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های جهانی تبدیل شد.

به نوشته کتاب «هفت‌هزار روز تاریخ انقلاب» وی در طی این مدت ٥٩ سخنرانی، ١٠٨ مصاحبه و ٣٦ پیام و اعلامیه منتشر کرد. آیت الله خمینی تنها در روز ١٩ دی، در ده مصاحبه جداگانه شرکت کرد. و علاوه بر این در طی این مدت صدها دیدار با شخصیت‌های مختلف ایرانی و خارجی داشت.

در روز یازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ در ایران «کمیته استقبال از امام خمینی» با همکاری فرمانداری نظامی تهران، نیروی هوایی کشور و ساواک، شرایط یک استقبال بزرگ از وی را فراهم آورد.


موج همبستگی با روحانیون مبارز متحصن

روزنامه اطلاعات در صفحه اول خود با چاپ عکس بزرگی از روحانیون متحصن در دانشگاه تهران که در حال تظاهرات هستند، نوشت: «امروز روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه تهران دست به یک راهپیمایی در داخل محوطه دانشگاه زدند. راهپیمایی روحانیون که با خواندن سرود «ای خمینی تو ای رهنمای ما» انجام می‌گرفت مورد استقبال گروه‌هایی که در داخل دانشگاه گرد آمده بودند قرار گرفت و هزاران نفر به این راهپیمایی پیوستند.

در سومین روز تحصن روحانیت مبارز ایران، بسیاری از گروه‌های دیگر نیز ضمن اعلام همبستگی به آنها پیوسته‌اند. سندیکای مشترک کارکنان صنعت نفت، شورای هماهنگی سازمان‌های دولتی و ملی، انجمن اسلامی معلمان و جامعه کارکنان وزارت امور خارجه از جمله گروه‌های پیوسته به متحصنین هستند. کارکنان هواپیمایی ملی ایران «هما»، دانشجویان، کارکنان و استادان دانشکده مهدی رضایی و اعضای هیئت علمی دانشگاه ملی ایران نیز با صدور اعلامیه‌هایی پشتیبانی خود را از تحصن روحانیون اعلام کردند.


سازمان مجاهدین خلق ایران نیز همچون دیگر گروه‌های سیاسی پشتیبانی کامل خود را از تحصن روحانیت مبارز تا بازگشت قائد و مجاهد اعظم امام خمینی اعلام کردند.

اعضای هیئت مدیره «‌‌سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات» نیز در ستاد تحصن روحانیون که در دانشگاه تهران تشکیل شده است حضور یافتند و همبستگی قلمزنان مطبوعات را با روحانیت مبارز اعلام کردند. از سوی روحانیون مبارز متحصن در دانشگاه تهران، آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله مهدوی کنی، آیت الله محمد حقی و آیت الله امامی کاشانی در این جلسه حضور داشتند.

در آغاز جلسه، محمد علی سفری دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ضمن تشکر از مبارزات روحانیت، همبستگی نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات را با روحانیت مبارز که در تحصن هستند اعلام کرد و افزود: «اعضای هیئت مدیره سندیکا آمادگی کلیه نویسندگان و خبرنگاران را در جهت خدمت به انقلاب اصیل ایران اعلام می‌دارند و در سنگر خود برای انقلاب و در راه آن قلم می‌زنند.»

آیت الله موسوی اردبیلی ضمن تشکر از روزنامه‌نگاران مطبوعات گفت: «انقلاب ایران با صفوف فشرده با گروه‌های کثیر زندانی و شکنجه دیده و شهید به یک گروه خاص تعلق ندارد.»

وی ضمن محکوم کردن سازشکاری، از رهبری داهیانه آیت الله خمینی تمجید کرد و گفت: «رهبر عظیم‌الشان نهضت ایران دست تمام سازشکاران را رد کرده است و امیدواریم که در سایه یکپارچگی و وحدت از تفرقه افکنی‌ها و از ایجاد دغدغه جلوگیری کنیم و پیروزی را به دست آوریم.»

آقای محمد علی سفری، دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، پس از انقلاب در طی یک بازجویی که ماموران وزارت اطلاعات از وی به عمل می آوردند دچار سکته (ایست قلبی) شد و مدت کوتاهی پس از آن، در اثر عوارض ناشی از سکته در گذشت.

بختیار، چهره منفور یک مامور سیا

در آستانه بازگشت آیت‌الله خمینی به میهن، جبهه ملی ایران با انتشار مطالب مبسوطی در «خبرنامه» از اعمال سران ارتش و همچنین دکتر شاپور بختیار انتقاد کرده است. در شماره هفتم بهمن، این خبرنامه زیر عنوان «چهره منفور یک مامور»، دکتر بختیار را «عامل بی‌اختیار سازمان سیا، ساواک و استبداد» معرفی کرده که چون مهره گرانبهای بیگانگان در ایران نگهداری شده بود و حالا نقاب از صورت بر می‌دارد و مجری مقاصد پلید دستگاه سلطنت استبدادی است که می کوشد با قرار دادن نام مصدق در کنار نام خود، آن بزرگمرد تاریخ ما را بدنام و بی‌آبرو کند...

در این مقاله، بختیار یک میرزا آقا خان نوری دیگر معرفی شده که جای میرزا تقی خان امیر کبیر را گرفته است...

فرماندهانی که می‌خواستند اقدام کنند

جلسه شورای عالی فرماندهان نظامی در تاریخ نهم بهمن برگزار شد. در این جلسه فرماندهانی که می‌خواستند ارتش وارد عمل شود، نظر دادند. در جلسه شورای عالی فرماندهان نظامی، همه موافق نظرات ارتشبد قره باغی و سپهبد مقدم نبودند.

تیمسار رحیمی خواهان حمایت کامل ارتش از شاپور بختیار بود و در صورت استعفای نخست وزیر، وی دخالت ارتش و یک نخست‌وزیر نظامی را تنها راه حل می‌دانست. سپهبد رحیمی گفت: «انشاءالله که آقای بختیار موفق بشود و برود جلو. ولی اگر یک وقت خدای نکرده ایشان استعفا دادند، مرحله آخر است

و فکر می‌کنم که باید یک نخست وزیر نظامی داشته باشیم و یک هیئت دولت نظامی تشکیل بشود و بیایند شروع کنند و این آخرین عملی را که برای حفظ مملکت لازم است انجام دهیم. من فکر می کنم که جز این، راه دیگری نمی توانیم داشته باشیم."


ژنرال‌های نیروی هوایی

وی افزود: «شاید برسیم به آن مرحله که آخر جنبه کودتا بگیرد..... در موقعی که ما به بدترین شرایط رسیدیم، فکر می‌کنم تنها راه کاری که مانده است، راه - کار نظامی است. چون در آخرین لحظه وقتی که دیگر نه مجلسی هست، نه شورای سلطنت و نه نخست وزیر، تنها کسی که می‌تواند کشور را نجات بدهد ارتش است و توام با آن راه کار سیاسی از هم اکنون از طریق نخست وزیر تهیه شود.»

البته که منظور سپهبد رحیمی از راه کار سیاسی کاملا متفاوت از منظوری است که قره باغی و مقدم داشتند. رحیمی راه کار سیاسی را ایجاد شرایط داخلی و بین‌المللی برای عقب زدن آیت‌الله خمینی و بختیار را مجری آن می‌داند.

اما بعضی دیگر از فرماندهان بدترین شرایط را همین الآن می‌دانستند و نه هنگام استعفای بختیار. چرا که آن زمان را برای اقدام نظامی دیر می‌دانستند. در نتیجه اقدام نظامی را برای «همین الآن» تجویز می‌کردند. تیمسار محققی بیش از هر کسی از این نظریه دفاع می‌کرد. وی که در آنزمان رییس ژاندارمری کل کشور بود، پس از تیمسار رحیمی شروع به صحبت کرد و گفت:

«ببینید، فرض بفرمایید آن روز دیر است، ما دیگر کسی را نخواهیم داشت که اقدام بکنیم.... بله، همین الآن فکر کنید بدترین وضعیت است.... عقیده‌ام از روز اول که وارد این جریانات شدم ثابت بوده است. اگر مشکل یک چیز سیاسی است که ما نمی‌دانیم، بنده نمی‌دانم.

ولی اگر طرف واقعا همین خمینی است و ما او را می‌خواهیم راضی بکنیم، این راضی بشو نیست. و اطرافیانش در مملکت به علت تسامح ما، به علت چشم‌پوشی ما، به علت اینکه طناب درست می‌کنیم برای خفه کردن خودمان، وضع روز به روز بدتر شده است و این را بنده هزار دفعه گفته‌ام، باز فردا از امروز بدتر خواهد بود. الآن ما دیگر سرباز برای مراکز آموزشی نمی‌توانیم بگیریم. فکر کنید بدترین وضع همین الآن است.

آن روزنامه‌نگار کمونیست را چرا باید بگذاریم که باشد و هر پرت و بلایی می‌خواهد بنویسد؟ مردم که الآن یکسره «یا مرگ یا خمینی» است. خوب ما از خمینی نترسیم. این رییس دولت اگر می‌خواهد حکومت بکند، شب چه فاسدین گذشته و چه فاسدین فعلی را، همه را ماموران بگیرند، زندانی کنند، آویزان کنند، تند و انقلابی جلو برویم و هیچکس هم هیچکاری نخواهد توانست بکند. همه بر می‌گردند به طرف ما.

ما اگر بخواهیم اینطور شل شلی برویم جلو، دیگر این (بختیار) که رفت اصلا دیگر هیچکس نمی‌آید و جرات اینکه نخست وزیر بشود ندارد. ما هم که وسیله دستمان سرباز و افسر است، افسرهای جزء و سربازها همه می‌روند و دیگر نمی‌ایستند که ارتش بتواند کاری بکند.

هر عمل قاطعی که باید بشود، از همین الآن باید بشود. پس نباید کارش را از فردا شروع کند. الآن ٢٠٠ نفر آخوند که در دانشگاه تحصن کرده‌اند (بگیریمشان) و خوب، حالا فرودگاه را باز کردیم. آقا تشریف می‌آورند. باز کنیم تشریف بیاورند توی هوا آقا را بگیرند. آقا را زندانش کنند با همه نفراتش.»

سپهبد خواجه نوری رییس اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران نیز گفت: «تنها راه حل این است که بطور قاطع وارد عمل بشویم و ارتش اختیار تام مملکت را در دست بگیرد. ولی ریسک وارد آمدن تلفات شدید و رودر رویی با مردم وجود دارد. الآن بالاخره مردم مغزشویی شده‌اند.

مسلما مسلط شدن بر اوضاع توسط ارتش با تلفات شدید روبرو خواهد بود. ریسک را باید از لحاظ سیاست‌های خارجی و داخلی یررسی کرد و قبول کرد. ولی تنها راه حل همین است. مماشات کردن و امروز و فردا کردن نتیجه‌اش این خواهد بود که ارتش از دست برود.»


تیمسار رحیمی در دادگاه

تیمسار محققی تنها حدود یک ماه بعد، در حالی که توسط یکی از همراهان آیت‌الله خمینی بازجویی می‌شد بر صحنه تلویزیون ظاهر شد. چندی بعد نیز آیت‌الله خلخالی یکی از روحانیون متحصن در دانشگاه تهران، وی را محاکمه و اعدام کرد.

هادی غفاری در ناتینگهام

هفته نامه ایرانشهر با چاپ یک نامه اعتراض‌آمیز به نحوه حضور حجت الاسلام هادی غفاری در شهر ناتینگهام انگلیس اشاره کرد. در این نامه که با امضای م. بهرام از ناتینگهام و عنوان «گر مسلمانی همین است که...» منتشر شد، نوشته شده است:


هادی غفاری در جوانی

«چند روز پیش در دانشگاه شهر ناتینگهام یک جلسه سخنرانی برپا بود و در آن جناب آقای غفاری (فرزند هادی غفاری که به دست ساواکی‌ها شکنجه و شهید شده است) پیرامون معرفی اسلام صحبت کردند. ایشان نه بعنوان سخنگوی حضرت آیت الله خمینی بلکه بعنوان کسی که مدت‌ها تحت تعلیم ایشان بوده‌اند و اخیرا هم مدتی در پاریس از تعالیم ایشان بهره گرفته اند، سخنانی ایراد داشتند.

بدون تعارف بگویم این سخنان آن چنان تعجبی در من برانگیخت که اگر تا آن زمان به مسلمان بودن خودم احساس افتخاری داشتم، این احساس جای خود را به شرمساری در مقابل انسان‌های آزاده داده است، هرچند که هنوز این دلگرمی را دارم که سخنان ایشان نمی‌تواند ملاک قضاوت افکار حضرت آیت الله خمینی باشد، ولی اگر این دلگرمی هم از بین برود، باید با تاسف بگویم «وای بر این ملت! وای بر این انقلاب!» در زیر جملاتی چند از سخنان آقای غفاری را تا آنجا که در خاطرم مانده می‌آورم و قضاوت را به خوانندگان ایرانشهر می‌گذارم.


هادی غفاری

در جامعه جمهوری اسلامی یک مسلمان با یک غیرمسلمان از لحاظ حقوقی یکسان نیستند.
در جمهوری اسلامی آزادی بیان تضمین می‌شود، در صورتی که این آزادی به «توطئه!» علیه جمهوری اسلامی منتهی نشود. (آزادی بیان این چنینی از دیدگاه من فرقی با «آزادی بیان» شاهنشاهی ندارد. چون با تفسیرهای متفاوتی که ممکن است از کلمه «توطئه» بعمل آید می‌تواند خفقان گذشته را زنده نماید.)

از افراد غیرمسلمانی که در چند ساله اخیر در راه برانداختن رژیم جان خود را از دست داده‌اند نمی‌توان بعنوان شهید یاد کرد، زیرا شهید کسی است که در راه اسلام کشته شده باشد... چون مبارزه با مذهب یکی از دستورالعمل‌های مارکسیست‌هاست، بنابراین جمهوری اسلامی نیز مبارزه با آنان را در سرلوحه برنامه خود قرار خواهد داد.... یک مسلمان با یک غیرمسلمان (چه مذهبی چه غیرمذهبی) نه برابر است و نه برادر و نه متحد....

مسلمان کسی است که بگوید لااله الا الله.... انقلاب اخیر ایران تنها یک انقلاب مذهبی است و انگیزه ملت در این جنبش احساس خطری بوده که از نابودی اسلام در آنها ایجاد شده است.

در پایان بعنوان یک ایرانی مسلمان با ابراز تحسین و احترام نسبت به آزادگی و آزادمردانی که با هر عقیده و مرام در این انقلاب شرکت داشته اند، هرگونه سانسور و ترور فکری را محکوم می‌کنم. با عرض ارادت م. بهرام. ناتینگهام- انگلستان

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

انقلاب انفجار نور بود. خوشا به تاریخ ایران که انقلاب صفحه زرین را خلق کرد اما به نظر من صرف نظر از اینکه برخی اشخاص باید اعدام می شدند، اما متاسفانه محاکمه انها بر خلاف هدف انقلاب بر اساس اصول حقوقی و اسلامی نبود. صبح ساعت 4 محاکمه، نداشتن وکیل و خیلی از موارد دیگه که جناب خلخالی باید به انقلاب و امام و اعدامیان در اخرت جوابگو باشد و الان هم شاید در طبقه 5 جهنم می باشد

-- علی ، Jan 30, 2009

شاپور بختیار آدم خوبی بود، ایرانی و ایراندوست بود ملی بود در زمان نخست وزیریش تنها بود، ولی در پاریس که بود تبدیل به یک الترناتیو شده بود برای همین هم آخوندان دخلش را آوردند.

-- بدون نام ، Jan 30, 2009

Thanks for the article; Look at
Ghaffari's talk in Natingham. he , in all honesty, told our nation how they'd be crusified, but we refused to see their barberic agenda. Why???

-- Amir ، Jan 31, 2009

جناب آقایان نبوی و بشیر تاش
با سپاس از زحمات آن جنابان به گمان بنده این ملت یا این حرفها را نمیشنیدند یا اینکه فکر میکردند فقط یک شوخی در حال وقوع است. واقعا کسی نبود که با عقل و درایت حرفهای این مذهبیون متحجر را بشنود. گناه چپی ها و روشنفکران قابل بخشش نیست و خوب این انقلاب حق هر دو را ادا نمود و چه خوب به آنها طعم شیرین آزادی را نشان داد آنان در آتشی که خود روشن کرده بودند سوختند. اما سوختن آنها را چه باک که آنها مملکت را سوزاندند. ج ا خوب بختیار را ساکت کرد تا کسی نباشد که مهر از آن اسرار بردارد. بختیار در فرانسه به قتل رسید در مملکتی که خمینی سالها علیه این کشور توطئه کرد. اگر ساواک قدرتی بود که یک آخوند را هم زنده نمی گذاشت. این نظام حتی به ملایان هم رحم ندارد وای به حال باقی افراد. زبان از بیان قاصر است. آنوقت هی بگوئیم کار انگلیسهاست این حماقت تاریخی خودمان است که ما را به روز سیاه نشاند.
آقای نبوی اینها که گذشته الان بحث انتخابات مهم است ما باید جلوی انتخاب این تحفه ارادان را بگیریم. باز هم از شما تشکر میکنم.

-- الیاس ، Jan 31, 2009

با الياس موافقم،
ضمنا در مورد انتخابات فكر نمي كنم مير حسين موسوي و احمدي نژاد فرقي داشته باشند! هركدام انتخاب شوند وضع بدتر ميشود، اينطور نيست؟!

-- موافق ، Jan 31, 2009

توجه: يازدهم بهمن 1357 ، چهارشنبه بوده است، نه سه شنبه - از تاريخ شنبه هفتم بهمن ، ايام هفته اشتباه درج شده است.

-- حسيني ، Jan 31, 2009

به قول نوری زاده در مورد بختیار...او صبح صادق بود و ما بر فجر کاذب اقتدا کردیم......

-- بدون نام ، Jan 31, 2009

با خواندن نوشته‏های شما، احساس افتخاری نسبت به آقای بختیار پیدا می‏کنم. مرد بزرگی که آن زمان، واقعیت را درک کرد. لقب روشن فکر تنها برازنده‏ی اوست.

پ.ن: آقایان، تصویر این شماره‏ی روزنامه‏ی اطلاعات را منتشر نمی‏کنید؟ این پیام بختیار، سند تاریخی بزرگی‏ست. دریغ است در اینترنت منتشر نشود.
با سپاس.

-- موسی ، Jan 31, 2009

با درود

متاسفانه مرحوم بختیار بسار جلوتر از روزگار را به ملت گفت ، اما مردمی که از زمانه خود نیز بسیار عقب تر بودن ، نه از دموکراسی چیزی سردر آوردند و نه فهمی از حکومت اسلامی داشتند و نه تجربه ای از حکومت ملایان ...
از روشن اندیشان و روشنفکران فاصله عمیق داشتند ، و روشنفکران نیز از وقایع در حال وقع !
حرکتی پر شور اما خالی از شعور را تحقق بخشیدند . خمینی گفت ما شما را به مقام انسانیت می رسانیم ! کسی نفهمید که تا آن موقع انسان نبوده و تازه می خواهد انسان شود . حال چگونه ، خدا عالم است .
محمدرضا شاه در کاخ خود دل خوش خفته بود و ساواک تحت تاثیر نیروهای بیگانه فعالیت می کرد . چپ ها و توده ایها نیز در خیال ناخوش خود فکر می کردند که ملایان با آنها کنار خواهند آمد . اما دیدیم که چگونه نقره داغ گشتند . آن قشر مذهبی تحصیلکرده که بیشتر تحت تفکر دکتر شریعتی به خیابانها کشیده شدند ، از آخرین دگرگونی ها و پیامها و خواستهای شریعتی غافل ماندند و از میان آن گفته ها و مکتوبات ، تنها حسین وارث آدم و شهادت و ابوذر و ... خواندند و دریغ از آخرین تاملات وی که درست بر ضد یک انقلاب زودرس ناآگاهانه او را دگرگون ساخته بود .
حواریون خمینی نیز در پاریس هر کدامشان در خیالات خود کوهی از آرمانها و آرزوها را در سر می پروراندند و از آیت الله انتظار برآورده کردن آنها را داشتند !
بختیار در این میان تنها و بی یاور بود . گرچه بودند بختیارهای بسیاری که صدایشان در آن زمان کاملا گم بود و استعمارگران و استحمارگران در این میان از ماه ها قبل ، جزئیات برنامه آیت الله را برنامه ریزی کرده بودند . شاه با اشک از مملکت اخراج شد و خمینی با دست گل و پیامی همچون آن هیچ بزرگ وارد ایران .
امروز هیچ کدام آن شخصیت ها و بازیگران در صحنه نیستند . اما ملت ایران همچنان حاضر و تاثیر گذار ...
آیا حماقت ها تکرار می گردد !

-- علیرضا نو اندیش ، Jan 31, 2009

خدا بختیار را بیامرزد. خیلی زودتر از خیلی ها به ماهیت جمهوری اسلامی و خمینی پی برد.

-- سهراب ، Jan 31, 2009

همه ی آنهایی که امروز، دیروز خود را چنین باهیجان وقاطع نفی و ردمی کنند،همان ساده دلان ،انقلابیون وضدانقلابیون ناآگاه دیروزند که فرداامروزخودرانفی و کتمان خواهند کرد.

-- جواد ، Feb 1, 2009

بختیار قطعا روزگاری از اسطوره های ایران خواهد شد . او واقعا مظلوم بود و از همه طرف تحت فشار . سخن او که گفت :" دیکتاتوری نعلین هزاران بار بدتر از دیکتاتوری چکمه است" همچون سخن کسی است که آینده را با منطق می بیند. یادش گرامی باد .

-- آرش ، Feb 1, 2009

وصف حال زنده یاد بختیار و ملایان :

روی زشت چو زشت نماید در آینه
مرد حکیم خرده نگیرد بر آینه
نقش تو در زمانه بماند آنچنان که هست
تاریخ حکم آینه دارد، هرآینه


زشت رویان تاریخ هرچه کوبند بر آینه
تکه تکه هایش بازنماید حقایق در هر آینه
گر توان زدود حقایق ز صحیفه روزگار
تواند این یاوه و گزافه کند این درد ، معاینه

حسین ، تهران

-- حسین ، Feb 1, 2009

حداقل 400 سال روحانیت شیعه مروج تمامیت خواهی بوده است . آقای خمینی و غفاری از اسلام ارتدکس و حقیقی صحبت میکردند و سانسور دوران پهلوی مانع از روشن شدن این حقایق نزد مردم شده بود . و این توهم بود که کار را به جنون جمعی کشاند و در این کارزار خرد را راهی نبود !

-- بهمن ، Feb 1, 2009

شايد درخشان ترين برگ انقلاب ايستادگي سپهبد رحيمي در مقابل دكتر يزدي {...} است كه حتي خميني {...} را هم به زانو درآورد و وادار به تسليم كرد

-- بدون نام ، Feb 1, 2009

ظرات دوستان را خواندم ،اما انچه که بیشتر از همه در کلیت این نظرات یه وضوح دیده می شد این بود که اغلب بر آمده از احساس و تحت تاثیر جریان تبلیغی به وجود آمده و حضور تحلیل مبتنی بر واقعیت کمتر دیده می شود.دنیایی که ما زندگی می کنیم نه سیاه سیاهست و نه سفید سفید بود.

-- شمسا ، Feb 3, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)