تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
سی سال پیش در چنین روزی

یک میلیون نفر بر مزار مصدق

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۵۷ برابر پنجم مارس ۱۹۷۹ میلادی

هفت نظامی تیرباران شدند

هفت تن از نظامیان و مقامات حکومت سابق ایران تیرباران شدند. روزنامه اطلاعات خبر اعدام این هفت تن را منتشر کرد و تصاویر اعدام شده ها را به چاپ رساند. به نوشته روزنامه اطلاعات دادگاه انقلاب پس از نه ساعت رسیدگی حکم اعدام این هفت تن را صادر کرد.

اعدام شدگان سرتیپ فخر مدرس رئیس اسبق دادرسی ارتش، سرلشگر خواجه نوری رئیس سابق دادگاههای ارتش، سرلشگر بیدآبادی فرماندار نظامی سابق تبریز، سرتیپ یزدجردی فرماندار سابق مشهد، سرهنگ زمانی رئیس زندان سیاسی قصر، سالارجاف نماینده آخرین مجلس حکومت پهلوی و جهانگیر تارخ معروف به جهانگیری از بازجویان و به نوشته روزنامه اطلاعات از شکنجه گران ساواک بود.


به نوشته روزنامه اطلاعات سرتیپ یزدجردی قبل از اعدام به یک پاسدار حمله کرد تا با گرفتن اسلحه او و کشتن افراد بگریزد ولی موفق نشد. روزنامه اطلاعات در مورد جهانگیر تارخ که به عنوان شکنجه گر نام برده شد، نوشت:

«جهانگیر تارخ، جهانگیری، شکنجه گر معروف ساواک بود. خنده‌های شیطانی جهانگیری در زندان اوین موی بر اندام زندانیان راست می کرد. او سادیسم شکنجه داشت و از آزار مبارزان لذت می برد. جهانگیری معروف بود که به بسیاری از زنان و دختران رزمنده تجاوز می کرده و در محافل شبانه، جزئیات عمل خود را با آب و تاب شرح می داده است. او از شکنجه گرانی بود که بارها و بارها، برادران شهید رضایی را به شکنجه گاه برد و شکنجه کرد.»

به نوشته روزنامه اطلاعات «جهانگیر تارخ در دادگاه خود را بی‌تقصیر می‌دانست.»

یک میلیون نفر بر مزار مصدق

به نوشته روزنامه اطلاعات یک میلیون نفر برای بزرگداشت سالگرد درگذشت دکتر مصدق به احمدآباد رفتند. این روزنامه نوشت:


محمد مصدق

«امروز ایران پس از دوازده سال خون دل خوردن و خاموشی بخاطر عجز از برپایی مراسم تجلیل از شادروان دکتر محمد مصدق رهبر ملی خود باشکوهی خیره کننده یاد آن بزرگ مرد تاریخ مبارزات ضد استعماری ملل شرق را گرامی داشت. مراسم تجلیل از این ابرمرد چندان باشکوه بود که بی شک پرتو پرجلالش قرون متمادی بر صفحات تاریخ جدید ایران پرتو خیره کننده‌ای داشت.

برای انعکاس راستین مراسمی که امروز بر مزار دکتر محمد مصدق برگزار شد اطلاعات گروه های ویژه ای را بسیج کرده بود، مطالبی که در زیر می خوانید حاصل گزارش لحظه به لحظه حضور انبود کثیری از مردم در جلوی دانشگاه، حرکتشان به سوی احمد آباد تا زمان چاپ روزنامه است.»

در گزارش روزنامه اطلاعات آمده است:

«نه صبح روز دوشنبه دوازدهمین سالگرد مرگ مردی که در قلب ملت ایران زنده است: هر لحظه که می گذرد موج جمعیت فزونی می گیرد، کسبه، اصناف، بازاریان، دانشجویان، دانش آموزان، کارمندان دولت کارمندان بخش های خصوصی اساتید دانشگاه گروه ها و دستجات مختلف و جمع کثیری از اهالی شهرستان‌های مختلف ایران گروه بی‌شماری از زنان مبارز تهران با هیجان زیادالوصفی به محوطه دانشگاه وارد می شوند.


اتوبوس‌ها در صفوف منظمی در انتظار سوار کردن مشتاقان زیارت مزار دکتر مصدق ایستاده اند. جلوی دانشگاه مالامال از شمار و روزنامه های دیواری است که گروه های مختلف اجتماعی در ستایش از رهبر بزرگ ملت ایران نوشته‌اند:

آرمان ملت عنوان یک روزنامه دیواری است که دانش آموزان دبیرستان البرز بر نرده های دانشگاه نصب کرده اند. این روزنامه دیواری که در نهایت صداقت گروهی نوجوان و جوان تهیه شده، شمه هایی از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران را بوسیله محمد مصدق عنوان کرده است.

در شرح حال زندگی این رهبر بزرگ آمده است که من افتخار خدمتگذاری مردم را بالاترین و پرقیمت ترین افتخارات خود محسوب داشته و می دارم و به غیر از اطاعت و امتثال فرمان هموطنان محبوب هدفی ندارم.

در اعلامیه دیگری که بین جمعیت تقسیم می شود آمده است درود به روان پاک دکتر محمد مصدق و شهیدان راه آزادی و همچنین مگر نمی بینید که وطن در خطر افتاده و مواریث ملی هدف تهدید دشمنان قرار گرفته است. ساعت ۵/۹ صبح جمعیت از مرز صد هزار گذشته است. صدها اتوبوس از موسسات مختلف از جانب گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی و صنفی باشعارها و پلاکاردهایی به محوطه دانشگاه وارد شده‌اند.

با توجه به جمعیتی که دیشب را تا صبح بر مزار مصدق گذراندند جمعیتی که از تاریک روشن بامداد در صفی طولانی عازم احمدآباد شدند و سیل جمعیتی که هم اکنون به سوی دانشگاه و یا مستقلا به سوی احمدآباد در حرکتند، پیش بینی می شود امروز یک میلیون نفر بر مزار مصدق گره آیند.

سازمان چریک های فدایی خلق در خیابان فدایی (میکده سابق) مستقر شدند و هواداران آنان به اتوبوس های مخصوصی که به این خاطر منظور شده سوار می شدند و هر لحظه به تعداد آنها افزوده می شود. حزب توده ایران ده دستگاه اتوبوس در خیابان ۲۱ آذر مستقر کرده و طرفداران این حزب در اتوبوس‌ها جا گرفته اند و گروه دیگری از هواداران این حزب با اتومبیل های سواری عازم رفتن بر سر مزار دکتر مصدق هستند.

جبهه ملی و طرفدارانش که گروه بی‌شماری را تشکیل می دهند از اتوبوس های شرکت واحد برای رفتن به احمدآباد استفاده می کنند. جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شود و متاسفانه اتوبوس کافی برای خیل جمعیت به دانشگاه نیامده است.

هر اتوبوس چند برابر گنجایش خود را سوار کرده است. سقف اتوبوس ها مالامال از جمعیت است. جمعیت کثیری که موفق نشده به داخل دانشگاه بیاید در خیابان دانشگاه جمع شده اند و به طرف اتوبوس هجوم می برند بلکه خود را به اتوبوس برسانند به احتمال زیاد دهها هزار از جمعیت مشتاق موفق نخواهد شد خود را به احمد آباد برساند.

هیچ‌کس تصور چنین استقبالی را برای مراسم بزرگداشت مصدق کبیر نمی کرد. در مقابل دانشگاه این شمار واحد روی تمام اتوبوس ها بچشم می خورد: من ایرانی و مسلمانم و علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند مبارزه می‌کنم.

شماره‌هایی که از طرف حزب توده نوشته شده بدین‌قرار است:

در اختناق پهلوی مبارز مذهبی و پیکار مارکسیست در آتش یک دوزخ می سوختند. اندکی بعد از ساعت ۱۰ صبح حرکت کاروان شکوهمند ستایشگران مرحوم دکتر محمد مصدق به سوی احمدآباد آغاز شد. از این لحظه به بعد کاروانی تشکیل شد که آغاز آن جلوی دانشگاه و انتهایش نامعلوم بود.

اتوبان و جاده قدیم کرج را اتومبیلها یک سره پوشانده بود. در طول مسیر طولانی دانشگاه تا احمدآباد غریو شعارهای ملی فضا را پر کرده بود. در این لحظه ۱۲ ظهر که ما (خبرنگاران اطلاعات) در نیمه راه احمدآباد هستیم سیل جمعیت چند هزار نفری و حتی می توانیم بگوئیم میلیون نفری به سوی احمدآباد سرازیر است.


دستور آیت الله خمینی در مورد موسسه اطلاعات

روزنامه اطلاعات طی مطلبی با عنوان «دستور امام خمینی در مورد روزنامه اطلاعات» از دخالت رهبری انقلاب در کار این روزنامه خبر داد. در اطلاعیه روزنامه اطلاعات آمده است:

«بسمه تعالی، بنام خدا، بنام رهبری انقلاب و به حکم وجدان اعلام می شود: از زمان شروع اعتصاب مطبوعات که آغاز یک حرکت جدی بسوی سرنگونی رژیم سابق در رسانه های گروهی بود، عده ای از کارکنان موسسه اطلاعات، علیرغم خواست یکپارچه کارگران، کارمندان و اعضای تحریری نشریه های موسسه اطلاعات تلاش مذبوحانه ای را در جهت شکستن اعتصاب و انتشار روزنامه و مجلات این موسسه در طول مدت دولت نظامی آغاز کردند.

اگرچه این تلاش همیشه با واکنش اکثریت شرافتمند و معتقد به اصول انقلاب اسلامی ایران روبرو می شد و بهمین دلیل هرگز خللی در اراده ها و اعتقادهای این اکثریت شرافتمند و معتقد به اصول انقلاب اسلامی ایران روبرو می شد و بهمین دلیل هرگز خللی در اراده ها و اعتقادهای این اکثریت بوجود نمی آورد معهذا پس از پایان اعتصاب نیز تحریکات این عده، تا دیروز استمرار داشت.»

در ادامه این اطلاعیه آمده است:

«از آنجا که باید این تحریکات از یک مرکز فرهنگی و اجتماعی بزرگ مثل موسسه اطلاعات برای همیشه خاتمه می یافت شب گذشته خبرنگاران اعزامی روزنامه اطلاعات به حوزه علمیه قم (آقایان خلیل بهرامی و رسول صدرعاملی) جزئیات فعالیت های اخیر این گروه را بعرض امام رساندند. دیشب، پس از خاتمه مذاکراتی که حضرت آیت الله العظمی امام خمینی با حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری در مدرسه فیضیه قم داشتند، رسول صدر عاملی خبرنگار اعزامی اطلاعات با کسب اجازه از حجت الاسلام آقای حاج احمد خمینی به حضور امام رسید و گزارش گردش کار روزنامه اطلاعات را عرض کرد.»

در ادامه اطلاعیه که در روزنامه اطلاعات روز چهاردهم اسفند منتشر شد، آمده است:

«امام فرمودند «آنان را که در کار انتشار روزنامه و هدفهای انقلاب اسلامی خلل وارد می‌سازند به روزنامه خود راه ندهید.» سپس خبرنگار اعزامی اطلاعات، مذاکرات خود را به ترتیب با حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی و حجت الاسلام شهاب الدین اشراقی و حاج مهدی عراقی دنبال کردند و به توصیه حجت الاسلام حاج احمد خمینی، آقای حاج مهدی عراقی دستور استقرار نیروهای انقلاب به سرپرستی رسول صدرعاملی را در ساختمان موسسه اطلاعات دادند.

به منظور اجرای دستور امام شورای عالی نظارت بر موسسه اطلاعات مرکب از نمایندگان منتخب کارگران کارمندان و اعضای تحریری موسسه اطلاعات تا برقراری کامل نظم و عادی شدن حرکت و گردش کار روزنامه، موقتا از امروز (۱۴/۱۲/۵۷) از ورود عده ای از کارکنان به داخل موسسه جلوگیری کرد. بدیهی است که درباره این افراد برابر مقررات رفتار خواهد شد." این اطلاعیه به امضای شورای عالی نظارت بر امور موسسه اطلاعات رسیده است.

امام: توهین به روزنامه‌ها جایز نیست

آیت اله العظمی امام خمینی روز گذشته در قم اعلام کردند که مردم حق هیچگونه تعرضی به روزنامه ها ندارند. این در حالی بود که آیت الله خمینی در همین روز سرپرستی روزنامه اطلاعات را تغییر داد. به گزارش روزنامه مذکور " به دنبال تظاهرات و اعتراض هایی که طی دو روز گذشته در شهر قم و چند شهر دیگر بعنوان انتقاد از روش مطبوعات به عمل آمد و طی آن عده ای ناشناس از فروش روزنامه های آیندگان، اطلاعات و کیهان جلوگیری کردند و همچنین اشخاصی روزنامه ها را پاره کردند.


این خبر به عرض امام خمینی رسید و به دنبال آن کمیته تبلیغات قم اعلام کرد که امام راجع به مطبوعات فقط روزنامه نگاران را نصیحت کرده اند تا در جهت پیشبرد انقلاب اسلامی قدم بردارند و هیچگاه توهین به روزنامه ها و پاره کردن آنها بوسیله افراد را جایز نمی‌دانند.

همچنین حاج احمد آقا خمینی فرزند آیت الله در این زمینه گفتند: " امام به هیچ وجه راضی به توهین به روزنامه ها و یا پاره کردن آن نیستند بلکه اینگونه کارها را از سوی هرکس که باشد تقبیح می کنند.

«آیت الله العظمی امام خمینی دیروز همچنین به آقای اشراقی دامادشان دستور دادند که با تماس با رادیو و تلویزیون از قول ایشان اعلام شود مردم حق هیچگونه تعرضی به روزنامه ها را ندارند. البته روزنامه ها نیز باید خودشان را اصلاح کنند.»


آیت الله فلسفی در کنار آیت الله بروجردی

فلسفی: مطبوعات باید اسلامی شود

به نوشته روزنامه اطلاعات بدنبال سخنرانی پریروز دانشمند محترم حجت الاسلام آقای فلسفی در صحن حرم حضرت معصومه گروهی در قم علیه مطبوعات شعار دادند و خواستند که مطبوعات اسلامی شود.

این گروه سپس در برابر سرپرستی روزنامه اطلاعات در قم اجتماع کردند و خواستار درج سخنرانی آقای فلسفی و تصفیه مطبوعات شدند. آنگاه آقای حاج سید حسن ابطحی طی سخنانی گفت نهضت اسلامی ما به رهبری امام خمینی تحقق یافته و مطبوعات بایست اسلامی باشند.

روز گذشته پس از اتمام سخنرانی دانشمند محترم آقای دکتر محمد بهشتی در قم بار دیگر بیش از چند هزار نفر در مقابل سرپرستی اطلاعات در قم اجتماع کردند و یکی از خبرنگاران اطلاعات دستور امام را در مورد مطبوعات برای اجتماع کنندگان بیان کرد. تظاهر کنندگان سپس با دادن شعارهایی که روزنامه ها بایستی اصلاح گردد و درود بر اطلاعات متفرق شدند.

مسائل جدی انقلاب و نگرانی‌ها

مقاله علی اصغر حاج سید جوادی با عنوان «مسائل جدی انقلاب و نگرانی‌ها» در روزنامه اطلاعات منتشر شد. در بخشی از این مقاله چنین آمده است:

«رفتار افراطی و خونسردانه افراد و گروهها و مسئولان را باید انتقادی طرح کنند و قالب های منطقی و سازنده را ارائه دهند.» وی در این مقاله گفت:

«مهار کردن بی نظمی و هرج و مرج در سازمان های دولتی و موسسات خصوصی و تعیین حدود منطقی خواست های فردی و گروهی در چهارچوب امکانات اجتماعی و اقتصادی جامعه در صورتی میسر است که مسئولان دولت انقلاب از سوئی با دیدی انقلابی مجهز باشند و از سوی دیگروسایل ایجاد رابطه با افکار عمومی را بطور مستقیم و غیرمستقیم تامین نمایند.»

حاج سید جوادی به شیوه مدیریت کمیته‌های انقلاب اشاره کرد و افزود:

«فاصله ای که بین قدرت و اعمال قدرت کمیته های انقلابی که از سوی روحانیون اداره می‌شود با واحد های دولتی باید هرچه زودتر برداشته شود و بطور کلی این کمیته ها برای جلوگیری از اعمال فردی و شیوه های خصوصی و قدرت نمایی های خلاف شئون انقلابی در شعاع قدرت دولت قرار گیرند و دولت مسئولیت ایجاد نظم و تامین همکاری را برای جلوگیری از گسترش نارضایتی های ناشی از این اعمال برعهده گیرد.»

وی گفت: «ما در گام اول هستیم و همچنان در معرض خطر تهاجم از سوی دشمنان قرار داریم این خطر در صورتی افزایش می یابد که آهنگ انقلابی در مرحله کنونی سست شود و همبستگی و اتحاد انقلابی از بین رود و گروه‌های فرصت طلب به فکر نجات وضع خود و یا شرکت در تقسیم منافع افتاده و اصل و اساس موجودیت انقلاب را به خطر اندازند وسرکوبی ریشه‌ها و عناصر ضد انقلاب به بهانه های مختلف دستخوش عواطف ظریف و بشر دوستانه و عطرآگین کسانی قرار گیرد که در رژیم استبدادی سابق و در رابطه با شیوه‌های فاسد آن ماهی ده‌ها هزار تومان از دفتر وکالت خود عایدی به چنگ می آوردند و اکنون در لباس عالم حقوق و بشر دوست حساس در مقام دفاع از حق و عدالت برآمده اند و یا روشنفکرانی که تا سال قبل اجتماع و کانون نویسندگان خود را جز در کار صنفی وارد نمی کردند و کار سیاسی را خارج از موازین صنفی پیش بینی شده در اساسنامه خود می دانستند امروز با احساس استبداد تازه هراسان و فریادزنان پا به میدان کارزار گذاشته اند.»


علی اصغر حاج سید جوادی

حاج سیدجوادی به خطر شکل گیری استبداد اشاره کرد و گفت:

«و حقیقت اینست که ما نیز از استبداد به‌هر شکل و بهر نوع نگرانیم، اما ترس ما اینست که نه تنها محافظه کاری و ادامه آن کار بازگشت استبداد را آسان می کند نمایش های تبلیغاتی چپ گرایانه نیز بنوبه خود به جنگ داخلی آنچنان دامن می زند که سرانجام زمینه یک نظام فاشیستی تازه را مهیا خواهد کرد.»

وی نوشت:

«نیروهای ضد انقلاب تنها نیروهای وابسته به رژیم استبدادی و برخاسته از رژیم استبدادی نیستند بلکه گروهها و افرادی که منافعشان با روند تکامل انقلابی متضاد است دیر یا زود بدشمنی و خصومت با انقلاب بر می خیزند و بمواضع خاص سیاسی خود در جهت کند کردن هرچه بیشتر آهنگ اجتماعی و اقتصادی انقلاب باز می گردند، از اینجهت است که نباید از مواضع اعتقاد اسلامی ابزار و وسیله ای برای این گروهها در جهت ایجاد خفقان ساخت و یا مواضع اعتقادی را برای آنها بصورت سنگری بجهت مخالفت در مشخص کردن چهره ضد سرمایه داری امپریالیستی انقلاب برآورد.»

پاسخ شایگان به آیت الله العظمی شریعتمداری

دکتر علی شایگان، یکی از رهبران جبهه ملی که پس از انقلاب به ایران بازگشته و با آیت الله خمینی دیدار کرده بود امروز در مقاله ای به آیت‌الله شریعتمداری پاسخ داد. این پاسخ پس از آن داده شد که شایگان در مورد رابطه انطباق اسلام ۱۴۰۰ سال قبل با زندگی امروز ایران انتقاداتی کرده و آیت‌الله شریعتمداری به وی پاسخ شدیداللحنی داده بود. نوشته امروز دکتر شایگان پاسخی به نکات مطروحه در گفته های آیت الله شریعتمداری بود.


آیت الله شریعتمداری

علی شایگان در مورد این‌که آیا برای این‌که رئیس جمهور شود به ایران سفر کرده است، گفت:

«اساساً جز زیارت خاک وطن و دیدن خویشان و دوستان هیچگونه فعالیت سیاسی بخاطر من خطور نمی کرد و در اولین ملاقات با آیت الله العظمی خمینی در ایران بعرض ایشان رساندم که این جمله فقط یک شایعه است و بنده در اظهار آن هیچ دخالتی نداشته ام.»

وی در مورد این‌که چرا به عنوان کسی که فقه نمی داند ولی درباره دین اظهار نظر کرده است، افزود:

«در تمام عمر، اسلام شعار و دثار من بوده است. سوابق من در باب توضیح و تبلیغ اسلام یکی و دو تا نیست. بعضی را ذیلا بعرض می رسانم.


دکتر علی شایگان

الف- افتخار دارم که سید موسوی هستم و شجرنامه خانواده من (خانواده مولی) تا حضرت موسی الکاظم (ع) در خانواده مولی محفوظ است.

ب- رساله دکترای من به‌زبان فرانسه، در تاریخ قرون اولیه اسلام درباره امور مسلمین یعنی قضا و جهاد و خمس و زکات و غیره است.

ج- اولین حقوق یعنی فقه اسلامی را به زبان فارسی در باب نکاح و طلاق و حضانت و ولایت و قیمومیت و منابع فقه اسلام من منتشر کرده‌ام و تا زمانی که در ایران بودم آن را تدریس می‌کردم و تا چندی پیش هم کتاب من کتاب درسی سال اول دانشکده حقوق بوده است.

د- در آمریکا هم از اول تدریس یکی از دروس من برای ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها تدریس فقه اسلامی و مزایای فقه و مقایسه با دوره جاهلیت بوده درس دیگر تعلیم ادبیات فارسی بوده.

به خاطر دارم که در چند سال پیش در مجلس خطابه‌ای که برای تبلیغ متعصب یا به قول فرهنگی‌ها فناتیک بودن آیت‌الله العظمی خمینی تشکیل شده بود، به حضار حالی کردم که نه تنها حضرت آیت‌الله خمینی فناتیک نیستند بلکه ایشان مترقی و وارد به سیاست وقت نیز هستند.

بنابراین مقدمات تشبیه بنده به شخصی که از طب و مهندسی سررشته نداشته و در کار اطبا یا مهندسین بخطر دخالت می کند به حقیقت نزدیک نیست و من از فقه اسلامی اطلاع کلی دارم.

وی در مورد این‌که اگر کسی فقیه یا معمم نباشد حق دادن نظر دینی ندارد، اعلام کرد:

«من باب تذکر حدیث علوی پرمعنای ادبوا اولادکم بغیر ادابکم لانهم خلقوا الزمان غیرزمانکم گفته مرا راجع به اداره کشور توضیح می دهد و هیچ بیان دیگری راجع به برگشت به صدر اسلام لازم نیست. حکومت اسلامی (اداره کشور) از قوانین اسلامی که همیشه راهنمای هر مسلمانیست ممتاز و جداست. قوانین اسلام همواره باید برای مسلمانان رعایت شود و هیچ مسلمانی رعایت شود و هیچ مسلمانی نمی تواند برخلاف آن رفتار کند، ولی این امر صحیح نیست که هرکس معمم نیست، فقیه نیست. اگر چنین باشد تمام مردم باید سکوت کنند و فقط روحانیون برای آنها تصمیم بگیرند. چنین چیزی غیر ممکن است.»

دکتر علی شایگان در اهمیت دموکراسی گفت:

«مساله دموکراسی همانطور که کرارا گوشزد کرده‌ام مهمترین مسئله ایست که باید در مد نظر آزادی خواهان باشد. ایران خون داده است تا آزادی مستقر شود. برای مثال عرض می کنم چند روز قبل دستگاه تلویزیون با من مصاحبه ای کرد که من هیچ‌گاه تقاضای آن مصاحبه را نکرده بودم معذالک تاکنون آن مصاحبه منتشر نشده زیرا تصور می کنم از انتشار آن جلوگیری شده است.

همین‌طور از قول من گفته شده است که من معتقدم که دولت آینده باید فرم و شکل حکومتی آلمان فدرال را داشته باشد در حالیکه ابدا چنین نیست. این اختراع، استنباط غلط مصاحبه کننده است. من معتقدم در ایران باید جمهوری مستقل از نفوذ کشورهای بیگانه و نیز متکی بر دموکراسی واقعی به معنای حکومت مردم بر مردم تشکیل شود.»

احمد شاملو به ایران بازگشت


احمد شاملو

به نوشته روزنامه اطلاعات، احمد شاملو شاعر، پژوهشگر و نویسنده معروف ایران به وطن بازگشت. این روزنامه نوشت:

«شاملو قریب دو سال پیش ایران را در تاریک ترین روزهای آن ترک گفت و به آمریکا رفت تا بدور از محیط خفقان مسلط بر ایران از طریق نشر مقالات جهانیان را با مسائل و مصائب ایران آشنا کند." در این روزنامه آمده است: " در لندن شاملو با انتشار روزنامه ایرانشهر به انعکاس انقلاب ایران همت گماشت و با نشر روزنامه ای ملی به یاری نویسندگان ایرانی آزاد اندیش توانست سهمی موثر در مبارزه ملت ایران داشته باشد.»

ابراهیم یزدی: پشت پرده انقلاب ایران چه می‌گذشت؟


دکتر ابراهیم یزدی در کنار آیت الله خمینی

دکتر یزدی معاون نخست وزیر در زمینه انقلاب، در گفتگوئی که در پادگان هوایی انجام داد گفت:

«با انحلال ارتش در شرایط کنونی مخالف هستم. به نظر ما شرایط ارتش را با شکل فعلی بایستی حفظ کرد و بلافاصله یک سری برنامه در حد ایجاد یک انقلاب فرهنگی در ارتش، گندزدایی ارتش های نظام شاهنشاهی، تا این ارتش با از بین رفتن ضوابط حاکم بر ارتش به تدریج بتوانیم یک ارتش ایده آل برای حکومت اسلامی تدارک بدهیم.

تصفیه افراد ناصالح و بسیاری از موارد دیگر جزو برنامه های دراز مدت برای سازندگی ارتش است.


سرلشگر فخر مدرسی

شکی نیست که تغییر نظام ارتشی که ۵۷ سال با این ارزشها خو گرفته کار آسانی نیست." دکتر یزدی در قسمتی دیگر از سخنان خود گفت به اعتقاد من همان اندازه که ساواک در تثبیت رژیم ایران موثر بوده، رسانه های خبری ایران که برای ۵۷ سال در اختیار رژیم بوده اند مقصر هستند.»

دکتر ابراهیم یزدی گفت:

«من نهایت تعجب را دارم که از سازمانهای سیاسی که خودشان را انقلابی معرفی می کنند نسبت به انتصاب یک مدیر کل این اندازه حساس هستند، نسبت به فرمانده ارتش حساسیت از خود نشان می دهند، ولی یک نفر از اینها نیست به این رسانه های خبری که مثل روزنامه ها که چندین سال در خدمت این رژیم بودند کوچکترین حساسیتی نشان ندادند.

یک نفر نگفت که اینها را بایستی تصفیه بکنیم. آنهایی که تا دیروز مدیحه سرای رژیم بودند، امروز مدیحه سرای انقلاب شده اند که اعلامیه اینها را چاپ می کنند. این گله و انتقاد را ما از این آقایان داریم که به این مسئله کم بها داده‌اند.»

ابراهیم یزدی افزود:

«درجه بندی این تصفیه بر این اساس است که در این دوره میلیون ها دلار خرج تبلیغات می شود. به دلیل اهمیت رسانه های خبری اینها تماما در مدت گذشته در اختیار رژیم بوده اند و حالا خودشان را پشت سر چند بیانیه ی انقلابی پنهان نکنند. که این گول زدن مردم است.»

دکتر یزدی در مورد انتخاب صادق قطب زاده به سرپرستی رادیو تلویزیون گفت که چون او از سوی امام برگزیده شده، باید مورد قبول باشد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

رفتن توده ایها به مزار دکتر مصدق نیز جالب است. کاشکی کسی پیدا می شد و مقالات نشریات حزب توده در سالهای٣٠-٣٢را در باره مصدق و دولتش سر قبر برای حضار می خواند تا به قول آخوندها اشک بگیرد!

-- بدون نام ، Mar 13, 2009

‫عکسهای مراسم مصدق امسال را که چند روز قبل روی اینترنت میدیدم هزار نفر ادم هم نبود و اکثریت هم سالخورده. این گویای خیلی چیزهاست. شک ندارم یکی از دلایل عدم علاقه جمهوری اسلامی به تجدید روابط با مصر وجود مزار شاه در آنجاست که با ازادی رفت و امد بین مصر و ایران می تواند گویای چیزهای بیشتری باشد... البته این باید موضوعی باشد که خودمیراث دار خوانده های مصدق به ان بیاندیشند که چه بوده کارنامه اشان. بعله:

‫زمانه را قلمی و دفتری و دیوانیست.


-- farhad ، Mar 13, 2009

گاهی اوقات یک تصویر جایگزین صدها مقاله و کتاب میشود. منصفانه و بی غرضانه عکس مصدق را که عبایی برتن و عصایی بر دوش دارد با عکس رنگی خمینی در این مقاله دوباره بنگریم و مقایسه کنیم. اثار رنج و درد از تبعید و دلسوزی از برای کشور و مردم را در کدامین رخسار می بینیم ؟ یک میلیون نفر بر سر قبر مصدق گرد امدند و بعدها یک میلیون هم جنازه خمینی را تشیع کردند وجسدش را هم به هوا انداختند.. تاریخ دوباره نوشته شد و آن بی حرمت گشت و این صاحب عنوان امام راحل و مقبره و زیارتگاه. ولی عدل الهی است که در این میان فقط دفترچه اعمال را می سنجد و نه تظاهرات میلیونی و یا بیلیونی مخلوقات خود را و یا اندازه و محل قبور را.


-- بدون نام ، Mar 13, 2009

جناب یزدی مثلا آمد گند زدایی کند از ارتش آنچنان گندی زد به کل جامعه که الان پنج میلیون نفر از بوی گندش فرار کرده اند و 65 ملیون دیگش هم دستشون می رسید فلنگ رو بسته بودند.
نظر شما چیه جناب نبوی؟ آیا در گندزدایی موفق بودند برادران مبارز؟ یا اینکه خیر، یه مقدار موفق بودند بقیه ش رو باید رفقای اصلاح طلب انجام بدن؟
نمی دانم چرا هر بار اسم یزدی را که می شونم اتوماتیک یاد اِمشی می افتم؟

دوست عزیز
من که اینجا موضع اصلاح طلبی ندارم و تمام تلاشم رو می کنم تا روایتی صادقانه و درست از تاریخ روایت کنم، چرا سعی می کنید دائم فضای سالم گفتگو را به جای بی ربط ببرید؟ خواهش می کنم اگر من وظیفه ام را بخوبی انجام نمی دهم به من بگوئید تا خودم را اصلاح کنم. در این صفحه و در این کار من نه اصلاح طلبم نه طنزنویس، فقط یک راوی تاریخ به شیوه خاص این برنامه هستم. اگر انتقادی بود بفرمائید.
ابراهیم نبوی

-- رفیق قدیمی ، Mar 14, 2009

چند نکته:
محمد رضا پهلوی خود را شاه و بالاتر از حضرت یعنی "اعلی حضرت" و "معظم له" و "بزرگ ارتشتداران" می نامید و یا نامیده می شد. "خدا و شاه و میهن" شعار او بود و اعتقاد داشت که پادشاهی از طرف خداوند و بوسیله مردم به او تفویض گشته است. عکس وشمایل او هم روی کاغذهای رنگی بعنوان اسکناس دست بدست می گشت.
روح الله خمینی خود را فقیه و عالم به امور الهی!!! و بالا تز ازآایه الله (نشان ویا پیام خداوند به ترجمه فارسی) یعنی "آیه الله العظمی" می دانست. نظام حکومتیش ولایت خودش بود که اعتقاد داشت از طرف خداوند وتوسط امام غایب باو تفویض گشته است. حالا چرا اینکه ایشان اجازه فرمود و یا دستور داد که سنت قدیمی همه سلاطین و پادشاهان سابق در مورد چاپ عکسها یشان بر روی کاغذ پاره ای بنام اسکناس در مورد خودش هم ادامه یابد را فقط خدا می داند. در نامه هایشان همیشه مرقوم می کرد "بسمه تعالی" و نه با املای درست عربی ان یعنی "بسم الله تعالی." دلیل این را هم فقط خدا می داند و بس همچنانکه ایشان هرگز معنی "وحدت کلمه" را شفاف و یا روشن ننمود.
با تشکر از اقای نبوی.

-- بدون نام ، Mar 14, 2009

جناب دکتر یزدی نگران حضور روزنامه نگاران چپگرا در روزنامه های کیهان و اطلاعات بودند و از اینکه اینها بنام ایادی رژیم گذشته تصفیه شوند ابائی نداشتند. چپها هم به غلط "لیبرالها" را پلی می دانستند برای بازگشت "ضدانقلاب"! این دعوای احمقانه بین روشنفکران "جپ" و "لیبرا ل" هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم جوان 30سال و 55سال پیش راه را برای کسانی هموار می کند که نه عدالت اجتماعی را ارج مینهند و نه آزادی را.

-- Farid ، Mar 14, 2009

مصدق بزرگ بود و بزرگ ماند و بزرگ رفت. هم در زمان قدرت مردم را از ياد نبرد و هم زماني كه خارج از قدرت بود.
كاش جمهوري اسلامي اجازه مي‌داد يك مراسم آزاد و بدون حضور نيروهاي انتظامي-امنيتي و بدون عكسبرداري و فيلمبرداري وزارت اطلاعات انجام گيرد تا هواداران استبداد سلطنتي پهلوي بدانند مردمي بودن و مردمي ماندن يعني چه.
ضمنا محض يادآوري روابط سياسي ايران و مصر سالهاست كه پابرجاست و ايرانيان به سادگي مي‌توانند ويزا بگيرند. اما هيچ كسي پيدا نمي‌شود كه به قبر كسي كه عامل اصلي سيه‌روزي استبدادي قبل و حتا بعد از انقلاب بوده است حتا براي تفنن هم سري بزند.

-- اميد ، Mar 14, 2009

بسیار عالی بود ، مثل همیشه .

با تشکر.

-- چپ شیرازی ، Mar 14, 2009

گنه كرد دربلخ آهنگري/ به شوشتر زدند گردن مسگري

آقاي محترم «رفيق قديمي» اگه دنبال اصلاح طلبان هستيد، تشريف ببرين ايران، هزارتا هزارتاش ريخته اونجا ومطمئنم كه از يافتنشان نااميد نخواهيد شد. اين انگ زدن اصلاح طلبي به آقاي نبوي راوي داستان «انقلاب اسلامي» كه اصلا به بحث حاضر ارتباطي نداره.
نميدانم معناي عمل اين نظردهنده هائي كه بطور گمنام يا بي نام وناشناس درهمه جا حاضرند ودراكثر اوقات اظهار نظرهاي بي دليل ومنطق ميكنند، چيست؟ اگه مي ترسين، پس حرف نرنين. ولي اگه مي خواين حرف بزنين، پس لااقل خودتون را با اسم واقعيتون معرفي كنين تا مردم هم تكليف خودشون را با شماها بدانند. اين رسم انصاف نيست كه اينجا بطور ناشناس راجع به موضوعي يك نظري رابدين و جاي ديگه راجع بهمان موضوع نظر ديگه اي را وكسي هم نداند كه هردو اين نظرات از طرف يك نفر داده شده. اين رفتار را من سوء استفاده از محيطهائي دراينترنت مي دانم كه صرفا در راه تعميم وترويج دمكراسي وآزادي بيان فعالند. آخه ماهم بعنوان خواننده اين نظريات حق داريم بدانيم شماها كي هستين كه به مردم مثل اين كسي كه خودش را به نام «رفيق قديمي» آقاي نبوي معرفي كرده، برچسب اصلاح طلبي به ايشان مي زنه. آقاي نبوي اينجا يك راويست واگر نسبت به درستي روايت وي ايرادي دارين بيان كنين. ايشان كه اينجا دست به تبليغ اصلاح طلبي نزده كه شما دارين ويرا به اتهام جرم ناكرده، محكوم مي كنين. تازه اگه اصلاح طلب هم باشه مگه گناهي مرتكب شده؟ هر كسي حق داره هر مرامي را كه مايله داشته باشه وبه ديگران هم مربوط نيست كه چرا آن مرام رادارد. ولي موقعي كه خواست آن مرام را اشاعه دهد، شماي نوعي حق دارين اگر بانظرش موافق نباشين، او را مورد انتقاد قرار بدين. اينجا كه همچه عملي از نبوي سرنزده كه ويرا مورد عتاب وخطاب قرار ميدين. ايشان داره تاريخ «انقلاب اسلامي» را شرح مي دهد. اشكالي در شرح اين ماجرا هست؟ بفرمائيد تا ماهم متوجه بشويم.

-- علي كبيري ، Mar 14, 2009

مصدق( بر خلاف شاه و خميني)
چون با مردم بود و هدفش پيشرفت و استقلال ایران بود هميشه در قلب ملت ايران است

-- کورش ، Mar 14, 2009

آقایان امید و فرهاد ، اسطوره سازی مشکل گشا نیست. نظرات گوناگون در مورد شاه و مصدق بسیاراست و به احتمال قوی هیچکدام نه آنقدر خوب و بزرگ بود و نه آنقدر بد و کوچک. هردو اشتباه کردند وناتوانیشان در رسیدن توافق سیاسی درنهایت باعث عقب افتادگی ایران شد. مقایسه بین آنها و اینکه کدامشان چند در صد مقصر بود موضوعیست که نه تنها دیگر ربطی به درد کنونی مردم ندارد بلکه نسل امروزی و مطرح را به بیراهه کشانده و به قدرت و مشروطیت این نظام واپس گرا میافزاید.

-- اسی ، Mar 14, 2009

عجب بازار مکاره ی اخلاقی ای راه انداختن این ایرانی ها، این همه امانوئل کانت داشتیم و نمی دانستیم؟ پس بذارید برای رعایت حال شهدا و فروهرهای نیاکان آریایی مان از وسط شروع کنم:
جناب نبوی عزیز، ما از روی عشق بی پیرایه ای که نسبت به آن سید ایرانی الاصل احساس می کنیم به شخص شخیص خودمان این اجازه ی ملوکانه را می دهیم که در طی اظهار نظرها موسمی وشگانی هم از لپ های تبعیدی آن بزرگوار بگیریم، وگرنه بر ما آشکار و مبرهن است که کوشش های روشنگرانه ی آن عالم طنزپرداز بزرگ و منادی اصلاح طلبی هیچ ربطی با یکدیگر نداشته و آن عالیجناب بطور فوق حرفه ای عمل می کنند و امور را مثل بستنی فروش های خیابان پهلوی با هم قاطی پاطی نمی کند. باری، به هر حال امید است که به دل مبارک نگیرید و ما را ببخشائید.
حال می چسبیم به طبقه ی تحتانی:
جناب کبیری، والا اگه بنده هم اسمی به هیبت جنابعالی داشتم بلاشک با نام واقعی خود می نوشتم، ولی از آنجا که نام بنده چیزی در حد غضنفر و چراغعلی ست (تو سلیقه ی بابام فلان...) چاره ای ندارم جز پنهان شدن در پس پرده ی ضخیم استعارات و اشارات و کنایات و صنایع بدیع هفت گانه. به هر حال حضرت عالی به کبیری خود ببخشاید، الهی آمین.
و اینک طبقه ی فوق تحتانی:
حضرت «امید»، که نامت چون بهار است و جادوی شکوفه ها، عزیزم، حتا رفسنجانی سر قبر اون «خدابیامرز» (خدابیامرز به قول توده های چند ده ملیونی امروز و نه یک ملیون ماه گرفته ی سی سال پیش) گل فرستاد و دختر اش فائزه خانوم هم رفت فاتحه ای خواند و عرض ادب کرد که البته آن خدابیامرز را نیازی به این چاپلوسی های مارمولکی نیست، ولی به هر جهت برای صاف و مسطح شدن سنگ پای قزوین که خوب است.
به امید فردایی بهتر و کلوچه های روانی کوچک تر
.
پ.س: محض اطلاع همه ی اهالی تهران بزرگ: از فردا اصلاح طلبی در منطقه ی گیشا و سیدخندان و قیطریه جرم کامل تلقی می شود و حکم اعدام دارد؛ در نارمک و تهران پارس و خاک سفید نیمه ممنوع است و سه سال بازداشت تعریضی دارد و 25 ضربه شلاق، و در گمرک و بازار و توپ خونه کاملا آزاد است و هر که در این سه ناحیه اصلاح طلب نباشد چوب در آستین ملوکانه اش خواهیم کرد.

-- رفیق قدیمی ، Mar 14, 2009

هرچه بیشتر این روزنوشت ها را مرور میکنم و مطالب مربوط به انقلاب بلشویکی روسیه و برخی دیگر را میخوانم(شاید خلاصه و مفیدترینش در دائره المعارف بریتانیکا باشه) بیشتر متقاعد میشم که انقلاب ایران هم کم وبیش از یک خط واحد پیروی میکنه و از مراحل نسبتا مشابهی گذر میکنه البته با تفاوتهایی که مربوط میشه به تفاوتهای فرهنگی_تاریخی_اقتصادی و حتی اقلیمی. انگ زدن و برچسب زدن به شخصیتهای مثبت و منفی 30 سال قبل، نه تنها راهی را برای فهم منطقی تر و ژرف تر وقایع باز نمیکنه بلکه با غبارآلود کردن چشمها سبب سوء برداشت و نتیجتا تکرار اشتباهات و بازتولید شکستها میشه. خمینی نه یک قدیس و شبه پیامبر بود و نه یک مستبد بالفطره، بلکه در چارچوب تاریخی خاصی توانست تمامی خصوصیات و توانمندیهای شخصی خودش را در رهبری یک خیزش اجتماعی به عرصه عمومی در بیاره(منفی یا مثبت بودن نتایج کارش بحث دیگریست) از برجستگیهای بارز شخصیت او شهامت، موقعیت سنجی، خستگی ناپذیری، استمرار، رویکرد مداوم به عوام مردم، و البته پراگماتیسم و نچسبیدن به اصول و عدم بنیادگرائی بود به این معنا که با اصل قراردادن بقای رژیم سیاسی ای که به آن عشق میورزید هرگز همچون وهابی ها و یا طالبان، نهاد سیاسی مستقر شده را فدای اصول اعلام شده نکرد. به گمان من این رویکرد آخری، بسیار به تداوم عمر 30 سالهء جمهوری اسلامی کمک کرده است.

-- yoonos ، Mar 14, 2009

بادرود
انقلاب ایران، حرکتی آرمان خواه بود که وهم را، وهم قدرت را، اسطوره بافی رانابود کرد. زیرا امکان داد مکانیسم ها و همچنین شدت توخالی بودن قدرت
را بفهمیم. این خیزش او (قدرت) را خالی کرد، به پایان خط رساند ، او که دائماٌ مجبور به تجدید، دوباره سازی و جایگزینی بود. این طغیان امکان داد، در وضعیت ناممکنی نهادینگی آزادی، نزدیک بین نباشیم. او را از تقدس انداخت، تقدسی که ادعا می کرد. در چهارچوب قالبهای جامعه شناسی- اقتصادی
آن موقع، این خیزش، تنها سیاسی بنظر رسید، چرا که از قواعدش پیروی نمی کرد،اما در قالب یک حزب سیاسی، ظهور نیافت. بزرگترین سازمانهای
سیاسی( جبههٌ ملی، حزب توده)، کاملاٌ از درک آن عاجز بودند، بمحض ظهور طغیان در یک شکل سیاسی، طغیان پایان گرفت. درهم تنیدگی های
روابط، جوهر جامعه را سیاسی کرده بود، احزاب با توجیه و فریب، میدان سیاسی را غصب کردند اما نبوغ انقلاب ایران، طرد این وهم ها و معرف های
سیاسی بود. اما در این صفحه روزنامهٌ اطلاعات مشاهده می کنیم که برگشت قدرت سیاسی، اجتناب ناپذیر شده و از طریق شبکه های درونی
قدرت در درون خود انقلاب،برمی گردد،در واقع طغیان خالص(پاکیزه از قدرت) وجود ندارد. اما ارثیهٌ این خیزش، بدون شک قدرت متزلزل و انسان ایرانی
روشن بین تر و هوشیارتر است. نقشی را که بیان آزاد دینی(در مقابل بیان قدرت دینی) در انقلاب و پس از آن، بازی می کند، بستن میدان سیاسی
را بسیار بعید می سازد، زیرا دیکتاتوری در پر سازی خالی ها که تقدس در مرکز قدرت ایجادکرده، ناتوان است. بر اساس تحقیق در محقق، یکی ایران
و دیگری فرانسوی، مردم ایران در اقشار مختلف، با دین بعنوان بیان آزادی، کاملاٌ آشنا بوده و هستند، این آشنایی را در انتخابات اول ریاست جمهوری و
در هفتمین و هشتمین دوره که آقای خاتمی همان خواسته ها را ادعا کرد، مردم خوب ایران نشان دادند. در این صفحهٌ اطلاعات و همین طور در صفحه
های قبلی و بعدی، دیده و خواهید دید که به غیر از یک نفر و گروه متعلق به او( آقای بنی صدر)، هیچ کدام از شخصیت ها، کلمهٌ آزادی را بکار نمی برند. هر چند که شخصیت های بزرگی مثل آقایان طالقانی، شریعت مداری،شایگان، بازرگان، سنجابی، حاج سید جوادی و دیگر ملی ها، در موارد
مختلف از آزادی دفاع می کنند. دفاع آقای طالقانی از آزادی حجاب، بر اساس قول( قول در مقابل دنیا یعنی مساوی امضاء) آقای خمینی در پاریس
است. آقای شریعت مداری نمایندهٌ اسلام سنتی،اما اخلاقمدار و مورد حمایت جبههٌ ملی و نهضت آزادی، به یک دانشمند ایرانی، آنهم در سطح
جهانی، می گوید که فقه کار شما نیست، جواب آقای شایگان آنهم در نهایت تواضع خواندنیست. این همان تأیید نظر میشل فوکو که در بالا ذکر
کرده ام است که در زمان رژیم قبلی ناممکنی نهادینگی آزادی را گزارش کرد.
سپاسگزار محمدرضاراعی

آقای راعی عزیز
منظور آقای بنی صدر از آزادی آن آزادی که لیبرال ها می گویند نیست، کمابیش همان آزادی است که اهل دین می گویند، در برخی موارد هم منظور ایشان عملا استقلال است

-- Mohamed Réza ، Mar 14, 2009

این صفحهٌ اطلاعات صحنهٌ سیاسی آن زمان رو چه خوب نشان میده. قبضه کردن مطبوعات رو که با این حکم آقای خمینی شروع میشه ، احساس خطر
آقای حاج سید جوادی رو، تأکید آقای طالقانی بر آزادی حجاب، پا تو کفش روحانیت کردن استاد شایگان رو و صدای طرف مقابل در اومدن. چه صفحهٌ
جالبی. احتمالاٌ در روزهای آینده جالب تر هم خواهد شد.

-- نیکی ، Mar 14, 2009

بدون نامی که به بزرگنمایی شاه و خمینی اشاره کرد،، لطفاٌ دفعه بعد حتی بصورت مستعار هم که شده اسم بگذارد تا بری آدمهایی مثل من که
تحقیق می کنند با پی گیری نظرات شان که در بالای صفحه قسمت نوشته های پیشین وجوددارد بتوانند قالب نظری اش را دنبال کنند. ممنون
می شوم. نکته ای که به نظر ایشان باید اضافه کرد اینکه آقای احمدی نژاد ارتباط خود را به امام زمان مستقیم اعلان کردند در اینصورت احتیاج به
نایب امام منتفی ست.

-- هیلا ، Mar 14, 2009

هیلای عزیز:
خیلی خوب شما مرا سهیلا بنامید. خداوند در قران با ٩٩ نام ذکر شده ولی اثار خلقت اوست که بیننده را شاید به فکر بیاندازد که ایا در پس این عظمت قدرتی نهفته است و یا اینکه خود بخود همه چیز خلق گشته است؟؟ در صورت قبول وجود چنان خالقی دیگری نام وعنوان ذره مخلوقاتی همانند بشر چه اهمیتی خواهد داشت. بگذریم.
شواهد تاریخی مبنی بر ظهور و افول سلاطین و حکمرانانی را دارد که بجای قصد بزرگ نمایی خود را واقعا بزرگ و عظیم د روی این تکه زمین می دانستند. شاه و خمینی هم از این اصل مبرا نبودند. هر دو به اقتضای شناخت جامعه خود به "مکر" که انرا در عصر جدید "سیاست" می نامیم خود را برگزیده خداوند روی زمین می دانستند. "سلطان" در زبان عربی هم به معنای حاکم است و هم به معنای شاهد و مدرک. این سلاطین ادعای نمایندگی و ولایت از طرف خالق یکتا را داشتند بدون انکه پشیزی "سلطان" (مدرک و گواه) ارایه دهند. شاه سیاستش بر مبنای قراردادن روحانیون در صف های سلام عید نوروز خود و چاپ قران آاریا مهری و سفر به مکه و نمایشاتی از این قبیل بود و خمینی مدام از اسلام میگفت بدون اینکه ایه ای از قران را در گفته هایش ذکر کند. "اسلام" او هم همانند بکار بردن عباراتی مثل "بسمه تعالی" و "وحدت کلمه" و غیره بود که معنی انها را فقط خدا می داند. هر دو "سلطان" مبتلی به "سرطان" گشته و در قطع خاکی دفن شدند. قضاوت اعمالشان با همان خالقی که ولایت او را ادعا می کردند نه با هیچ احد ومخلوقی دیگر. ارتباط احمدی نژاد هم با امام زمان هم بخشی از ان سیاست و مکری است که تازگی ندارد.
با امید مو فقیت در کار و تحقیقتان. سهیلا.

-- سهیلا ، Mar 14, 2009

جناب رفيق قديمي

باتشكر از شكرپرانيهاي حضرتعالي، بايد به عرض مباركتون برسونم كه
بعضي ها هنوز نمي دونن كه شكر را بايد از طبقه فوقاني وارد كرد.

-- علي كبيري ، Mar 14, 2009

جالب است که جناب اقای دکتر شایگان اعتراف می کنند که سید ال عبا تشریف داشته و همواره در ابلاغ و تبلیغ شریعت حنیف با منتهای جدیت مشغول جهاد می بوده اند.
جالب تر اینکه ایشان لو می دهند که رساله دکترای خود را در تشریح امور خمس و ذکات و قصه خسن و خسین از فرانسه به زور دریافت نموده اند.
این دکترا ها مثل دکترای شریعتی یا نابغه زمانه بنی صدر همه از فرانسه و در مورد فقه حنیف بوده و سهمیه وار به عناصر خارجی در فرانسه اعطا می شوند. که در موقع مناسب به این عناصر در راستای منافع عالیه فرانسه هویت و مرتبه کاذب علمی داده و انها را در انظار موجه جلوه دهند.
ما را بگو که می پنداشتیم این حضرات با داشتن تیتر دکتری از فرانسه. المان. انگلیس. امریکا وووو چقدر ادمهای با سواد و ملایی هستند.
اخر یک دیپلمه ساده در ایران هم میتواند دویست سیصد صفحه در مورد تاریخ اسلام و خمس ووو پر کند ان را به عنوان تحقیقات علمی به فلان پرفسور خارجی بدهد و دکتر شود ان هم ٤٠ سال پیش که اینها به کسب علم و هنر مشغول بودند.
بیچاره مردم ایران با این الیت بیسواد ولی هزار ماشا الله پر مدعا حق داشت که انقلاب اسلامی کند نه یک کلمه بیشترنه یک کلمه کمتر.

-- farbod ، Mar 14, 2009

آقا یا خانم فربد، رسالهٌ دکترا بمعنی فقه را با تمام نقایص و عقب افتادگی تاریخی آن قبول داشتن نیست، بمعنی شناسایی کردن آن است،نه
بیشتر. برای نقد نظر یا منظومه ای، ابتدا باید آنرا خوب فهمید و پس از احاطهٌ فکری بر آن، نظر داد. شخصیتهایی که نام بردید، صرف نظر از اینکه
چه فکر می کنند، این شهامت را دارند که بگویند چه فکرمی کنند و نظر خود را در تاریخ ضبط می کنند. یکی از دردهای ما ایرانیان این است که
باندازهٌ کافی تاریخ نوشته شده نداریم و آنهایی هم که نوشته شده اکثراٌ دارای متد تاریخ نویسی نیستند. خطر از دانستن نیست از ندانستن
است. بعنوان مثال آقای شایگان مترجم هانری کربن در گفتگو با علامه طباطبایی بود، ترجمهٌ مفاهیم فلسفی کار بسیار مشگلی است. دکتر
مصدق هم رسالهٌ دکترایش در بارهٌ فقه بود. بعضی از این آقایان به اندازهٌ چند قرن ایران را بجلو برده اند. همانطور که خانم فروغ فرخزاد، طغیان
و آزادگی را در بیرون آمدن از لاک فرمانبرداری، به زنان ما آموخت. افسردگی شما از ندیدن راه حل هاست. قبل از هر تحولی،تحول در دین و مرام
لازم است. در اروپا برای تغییر، شناخت کلیسا و از انحصار کلیسا در آمدن دین، لازم شد. در ایران هم تا ما تکلیف خود را با این دین قدرت اسلامی
روشن نسازیم، بجایی نخواهیم رسید. توجه شما را بنقل از آقای اسماعیل نوری علا به این نکته جلب می کنم که شهبانو فرح با رئیس دفتر ایشان
آقای حسین نصر( پدر همین آقای نصر مشاور خاورمیانه ای آقای اوباما) که فیلسوف اسلامی هستند، برنامهٌ اسلامی کردن حاکمیت سلطنتی را
داشتند.

-- میرزا ، Mar 15, 2009

سهیلای عزیز ،ممنون از توجه ات. شکسته نفسی فرمودی، در قرآن خدا ما را خلیفهٌ خود بر روی زمین خطاب کرده تا امثال احمدی نژاد
بجای همه خرابکاری نکند، همینطور خمینی و شاه و هر قیم دیگر.

-- هیلا ، Mar 15, 2009

با تشکر از توجه حضرت متخلص به میرزا به کامنت این حقیربلا تقصیر.
مشگل اینجاست که این به ظاهر الیت نامبرده انگونه که شما فرمودید بی طرفانه و صرفا برای تحقیق این رسایل را نوشته باشند.
اقایان شریعتی و بنی صدر که معتقد به اسلام انقلابی بودند چه؟
ایا نسخه های ایشان برای کشور ایران قابل اجرا و در صورت اجرا مفید منافع ملت بود؟
شایگان و مصدق ووو اگر براستی اسلامجو نبوده باشند به شهادت تاریخ دین پناه تشریف داشته اند. از قران بر سر گرفتن مصدق بگیرید تا در افشانی های شایگان در همین اینه کوچک تاریخ که به همت دوستان بر ما گوشه هایی از حقیقت را می تا باند.:
«در تمام عمر، اسلام شعار و دثار من بوده است. سوابق من در باب توضیح و تبلیغ اسلام یکی و دو تا نیست. بعضی را ذیلا بعرض می رسانم....چند سال پیش در مجلس خطابه‌ای که برای تبلیغ متعصب یا به قول فرهنگی‌ها فناتیک بودن آیت‌الله العظمی خمینی تشکیل شده بود، به حضار حالی کردم که نه تنها حضرت آیت‌الله خمینی فناتیک نیستند بلکه ایشان مترقی و وارد به سیاست وقت نیز هستند.....؛
نصر و افرادی مثل او گربه های مرتضی علی یی هستند که هر طرف پرتاب شوند روی چهاردست و پا فرود می ایند تقصیر هم ندارند عایله مند هستند و پر اولاد.
افسردگی من صرفا بخاطر وضع فعلی کشور و ملت ایران است و بس.
ما دهقان زادگان را قناعت از پدرانمان مانده است.

-- farbod ، Mar 15, 2009

جناب فربد،از نظر من شما همه را در یک کیسه می گذارید،آقایان شایگان و مصدق و بنی صدر و خمینی و .... را در جایگاه شر و یا خیر می گذارید. اینها تولید عقل قیاسی شماست. از نظر من باید مسائل را در مقطع زمانی خودش، با عقل تجربی و در جریان عمل و با پیوستگی عملها به همدیگر و در عین حال با نگاهی بیطرفانه و با تأمل دید. آدمها در جریان عمل تغییر عقیده می دهند و با دیدن تغییر نمی توان آنها را محکوم کرد، اگر به شخصیتها و همینطور تمام انسانها نگاه کنیم، میبینیم که در جریان امور عکس العملهای متفاوتی را از خود بروز می دهند. این بستگی به میزان آلودگی آنها به میکرو قدرت ها( قدرت های ذره ای) دارد. به میزان آلودگی به آنها در جریان زندگی، انسانها از بلوغ های عاطفی متفاوتی بر خوردار می شوند.

شما مخالف دین و مذهب در هر نوع و شکلش بنظر می رسید، در صورتی که به مرامها از دینی و غیر دینی، توجه کنید، دو نوع می یابید، قدرت مدار و یا حقوق مدار. در ١٩٤٨ وقتی که اعلامیهٌ جهانی حقوق بشر تنظیم شد، به کشورهای مختلف ارائه شد، تا قبل از اعلان آن، نظر های خود را بدهند. تمام کشورها باستثنای کشورهای بلوک کمونیستی( شرقی) موافقت کردند، عربستان نیز چند ایراد به آن گرفت. دلیل این مخالفت کشورهای بلوک شرق ایدئو لوژیک دیدن این اعلامیه بود، در صورتی که حقوق انسان، مربوط به ذات انسان و چسبیده به انسان هستند، استدلالی نیستند که با تعقل و تعمق بخواهیم بفهمیم، آنهم با برداشتهای متفاوت، بلکه دلیل آنها در خودشان است، یعنی بجای گشتن در بیرون، از خود، با رجوع به خود آنها را باید فهمید. آن خود درونی و یا ذات انسان اینها هستند: ١-خود رهبری، یعنی هر انسانی رهبر خود است.٢- دوستی، یعنی همین کاری که شما و من وآقای میرزا و دیگران داریم در این ستون می کنیم، یعنی بی تفاوت به همدیگر نیستیم.٣- آرمان خواهی و توقع رشد بدون مانع قدرت.٤- امکان جبران اشتباه و فرصت برای اظهار پشیمانی. مارکس خود این را دانست و گفت که با مسیحیت ناب مشکل ندارد

آن دین افیونی که او می گفت، دین قدرت بود. در زمان انقلاب در کشور ما، نیز همین آلودگی به دین قدرت وجود داشت، اما در مدت اقامت در پاریس، آقای خمینی در مقابل جهانیان همین دین وجدانی مطابق با حقوق انسان را ارائه کرد، آنهم با کمک شخص آقای بنی صدر، یعنی در پاریس از آقای خمینی ضمانت برای اجرای حقوق و دموکراسی گرفتند، آنهم نه فقط ایرانی ها، بلکه خبرنگاران و روشنفکران در اروپا و غیره. اگر به اعلامیه جمهوری اسلامی که در آنزمان انشار یافت توجه کنید، می بینید که با چه ضمانتی ایرانیان با افکار دینی و یا غیر دینی، در این انقلاب که یک اعتصاب عمومی بود، شرکت کردند و مورد حمایت افکار عمومی دنیا قرار گرفتند و ایران محبوب ترین کشور دنیا در آنموقع بود. شاید فکر کنید که این نوعی ساده لوحی بود، که صحیح نیست، چرا که بمانند این می ماند که پذیرش چک امضاء شده را ساده لوحی بدانید. با توجه به حضور همه جانبهٌ مردم در صحنهٌ سیاسی و آشنایی صد ساله با آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، خود مردم و افکار عمومی جهان ضمانت اجرایی این تضمین بودندو می توانند باشند. آنچه باعث انحراف از مسیر انقلاب شد، آلودگی به قدرت جامعهٌ استبداد زدهٌ ایرانی بود که با وجود آشنایی به اصول انقلاب، از توان عملی و فرهنگی لازم، برای مقابله با معضلات بعدی پیش آمده، برخوردار نبود. یعنی با وجود استبداد هزاره ای در ایران، نهادینه شدن آزادی،در زمان شاه، ناممکن بود و پیش آمدن اشتباهات بعدی، اجتناب ناپذیر. پی گیری این جریان آزادی خواهی و حقوق مدرای راه حلی
است که ما ایرانیان باید دنبال کنیم. در این منطقهٌ حساس خاور میانه که قلب جهان است، با تکیه برخود و پیگیری قدرت زدایی است که کشور خود را می توانیم آزاد کنیم. مردم ایران هر بار که این وجدان بصورت طرح مطرح شده، به صحنه آمده اند.
محمدرضاراعی

-- Mohamed Réza ، Mar 16, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)