تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

چگونه فقط به یک نفر عشق بورزیم؟

ونداد زمانی
7koucheh@radiozamaneh.com

سایت اینترنتی « پروژه مردان نیک»1 از زمره‌ی نشریات مردانه‌ای است که در پاسخ به حضورِ قدرتمند زنان در اجتماع معاصر به وجود آمده است. این نشریه‌ی اجتماعی و فرهنگی به موج جدیدی از واکنش‌های مردانه تعلق دارد که به تعبیر خودشان دیگر نمی‌خواهند مثل کبک سر خود را در برف پنهان کنند. به نظر می‌رسد نسل جدید و جوان نشریات مردانه‌ی غربی، قراری برای کتمان حقوق زنان، آن‌هم بعد از ابراز وجودِ پرقدرتِ آنها در تمام زمینه‌های زندگی ندارد.

اما به نظر نسل جدیدِ مردان، انکار تغییرات و تحولات زندگی معاصر و اصرار لجبازانه بر حفظ ارزش‌های یک‌جانبه‌ی مردانه، نه تنها واقعی نیست بلکه در عمل باعث ضعف بیشتر مردان می‌گردد. نگاهی به مقالات، گزارش‌ها و ارزش‌های مطرح‌شده در سایت «پروژه مردان نیک» حکایت از چرخش تازه‌ای در شیوه‌ی دیدن دنیا دارد؛ دنیایی که در آن مردان، هم عاشقان خوبی هستند و هم همسران و پدران و دوستانی باوقار و واقع‌بین.


ماه عسل

مارینا رابینسون که صراحت نوشته‌هایش برگرفته از آخرین دستاوردهای روانشناسی تکاملی است از جمله نویسندگانی است که برای این مجله‌ی مردانه قلم می‌زند. نگاه زیرک و شدیداً ملموسی که این روزنامه‌نگار از آن برخوردار است، در حقیقت به شوکی می‌ماند که مدیران سایت بسیار موفق «پروژه مردان نیک» آن را برای مردان لازم و مفید می‌دانند.

نمونه‌ی حسابگرانه، متعادل و موفقی از نوشته‌های مارینا رابینسون را می‌توان در مقاله‌ی «چگونه مغز خود را فریب دهیم تا از جذابیت جنسی شریک ما نکاهد» جست‌وجو کرد. ویژگی نوشته‌های مارینا رابینسون فقط در آن نیست که برگردان شوخ‌طبعانه‌ای از دستاوردهای روانشناسی و زیست‌شناسی تکاملی ارائه می‌دهد. جذابیت اصلی نوشته‌های این روزنامه‌نگار در آن است که لحن گستاخ و کاملاً بی‌طرفانه‌ای نسبت به خوانندگان مرد و زن دارد.

در مقاله‌ی «چگونه مغز خود را ....» خواننده بلافاصله متوجه می‌گردد که مخاطبِ واقعیت‌های فراگیر این نوشته قبل از هر چیز انسان‌ها هستند. خانم رابینسون در همان پاراگراف اول به همه‌‌ی کسانی که تیر عشق به قلب‌شان اصابت کرده است می‌گوید که باید مراقب باشند که «دچار توهم گشته‌اند»؛ البته توهمی ضروری که در طی تکامل سیستم‌های عصبی برای تکرار نسل در مغز بشر ایجاد گشته است.

او در ادامه می‌افزاید: جفت‌خواهی و تعلق خاطر پر شور و هیجان به معشوق، پیامی است که در ذهن شکل می‌گیرد و به‌خود می‌قبولاند که موجودی دوست‌داشتنی یافته است که می‌تواند تا ابد به او عشق بورزد. پیام پرقدرتی که در حقیقت از بخشِ «لیمبیک»2 مغز ساطع می‌گردد. بخش بدوی فوق نقشه‌های از پیش‌ تعیین‌شده‌ای دارد که با قدرت تمام بشر را وامی‌دارد در توهمی زیبا به نام عشق، وظایف مربوط به تولید مثل و صیانت ذات را بر عهده بگیرد.


عشق و خانواده

اگر به ذات حیوانی دستورات شیمیایی بخش لیمبیک مغز فرصت ابراز داده شود با صراحت تمام اعلام خواهد کرد که تیر عشقی که در قلب عاشقان کاشته است برای آن بوده است تا اولاً با مجنون ساختن بشر، شتاب بی‌صبرانه و پرقدرتی فراهم شود و هر چه سریع‌تر و جدی‌تر شرائط آمیزش و باروری مهیا گردد. دوماً با ایجاد عاطفه‌ی قدرتمندِ فرزند دوستی، زوج انسانی تا به ثمر نشاندن فرزند ( که قادر به راه رفتن، تهیه‌ی غذای خود به همراه و در میان گروه خواهد بود) در کنار معشوق اولیه ماندگار گردند. و بالاخره آتشِ عشق با همان شعله و حرارت سابق، به فرد جدید ایجاد گردد تا فرصت متنوع‌تری برای تولید مثل فراهم گردد.


برنامه‌ریزی سرد و بی‌رحم فوق که پشت نقابِ عشق و در قسمت قدیمی‌تر مغز بشر تنظیم شده است در عمل قادر گشت تا موجودی به نام انسان را به سرانجام بهتر از سایر جانوران برساند. نقشه‌ی حیله‌گرانه‌ ولی موفقی که تضمین‌کننده تنوع ژن‌ها گشته است و متعابقاً شانس بقای هر چه بیشتر نسل‌های بعدی را بالاتر برده است. رابینسون با وجود پذیرش حقیقت مفید ولی وحشتناک فوق یک استثناء را هم در همان برنامه‌ریزی غریزه‌ی بشر اولیه نادید نمی‌گیرد.

تحول بیش از حد انسان در طی زمان طولانی تکامل، باعث پیدایش لایه‌ی تازه‌تری از برنامه‌ریزی‌های زیستی در مغز گشته است. برنامه‌ها و نقشه‌هایی که در بخش «مغز منطقی» گرد هم آمده‌اند، ترکیبی هستند از فرمان‌های تطبیق یافته‌ی سابق که در شکل جدید و تعلیم پذیرتر، راه‌های « انسانی‌تری» را به بشر ارائه ‌می‌دهند.

مارینا رابینسون به همان اندازه که در توضیح هدف‌های از پیش‌تنظیم شده‌ی شیمیایی بدن انسان صراحت داشته است، در توضیح عاطفه‌ی منطقی انسان‌ها نیز بی‌پروایی نشان می‌دهد. او بر همین اساس شگردهایی را برمی‌شمرد که فقط درصد بسیار کوچکی از پستانداران قادر به عملی ساختن آن هستند؛ شگرد‌هایی که پوسته‌ی جدیدتر و بیرونی مغز ما آن را آزموده است و توانسته است امکانِ عشق همیشگی بین انسان‌ها ( و در دوره‌ی ما افرادی که به زندگی متعهد همیشگی تن داده‌اند) را مهیا کند. راه حلی که بشر متفکر و متمدن شده برای جاودانگی عملی عشق یافته است در حقیقت تکرار معکوس فرمانی است که مغز بدوی برای عشق صادر می‌کند.

زوجی که با عشق و علاقه خواهان پایداری رابطه‌ای همیشگی‌ست، قبل از هر چیز باید از فعالیت‌های آتشین جنسی فاصله بگیرد. شدت فعالیت جنسی همان سرعتی را با فرمان مغز بدوی ایجاد خواهد کرد که بعد از دوران عشق پرشکوه اتفاق می‌افتد، آنها بلافاصله از هم دلسرد خواهند شد و ناگزیر شعله‌‌ی عشقی تازه در چشم‌انداز آنها قرار می‌گیرد. تجربه‌ی سردی رفتار و بی‌علاقگی، در فردای یک شب پر حرارت و زیبا که سرشار از شور جنسی بوده است، برای بسیاری از افراد بشر در عمل نیز ثابت شده‌ است.

دوران «ماه عسل» در بهترین و رؤیایی‌ترین حالت، بیش از دو سال دوان نخواهد داشت و اگر عشاق در فکر تمدید آتش فوق باشند راه دیگری برای آنها وجود ندارد جز آنکه از هم جدا گردند. انسان‌ بدوی به همراه تیرِ آتشین عشق، خوشبختانه به خاطر پرورش فرزند، برنامه‌های عاطفی دیگری نیز تدارک دیده بودند. بشر معاصر در قدم اصلی برای ماندگاری عشق باید به فکر توسعه و حتی تمرکز بیشتر به شگردهای عاطفی باشد که در غریزه‌ی بدوی بشر وجود دارد.


عشق عاطفی

دور شدن مختارانه از تعداد و شدت روابط جنسی پر شر و شور و جایگزینی آن با رفتار ملایم جنسی، باعث می‌گردد تا نقشه‌ی پرقدرت غریزه‌ی تعیین شده در مغز بدوی مسیر کامل خود را طی نکند. ازین‌رو رابطه‌ی عاشقانه‌ی پیچیده‌تر، از ظرفیت‌های متنوع‌تر جنسی استفاده خواهد کرد. تماس‌های ساده‌ی فیزیکی و نوازش‌های کوتاه در طول‌ روز از جمله‌ رفتارهای ملایم جنسی است. زوج‌هایی که همدیگر را دوست دارند، باید بدون وقفه به هم ابراز علاقه کنند. گفت‌وگو، همراهی، هم‌سویی سلیقه‌ها، هدف‌های مشترک و آرزوهای طولانی‌مدت تمهیداتی فرخنده‌ است که انسان‌های باشعور و عاشق برای همدیگر تهیه خواهند کرد.

به عبارتی ساده‌تر، رابطه‌ی موفق و طولانی‌مدت در زوج بشر، از تسلط بیش از حد کشش جنسی فاصله می‌گیرد و به جای آن از کشش‌ها و جذابیت‌های عاطفی و روحی که ساخته و پرداخته‌ی مغز منطقی بشر است استفاده می‌نماید.

چاپ مقاله‌ی «چگونه مغز خود را ...» در نشریه‌ای مردانه، نشانه‌ی دیگری از تضاد آشکار نسل جدید مردان است با مجلات قدیمی و معروف. نشریات مردانه‌ای که بعد از نزدیک به نیم قرن، همچنان در حال تبلیغِ مردان خوش‌هیکل «جیمز باند گونه‌ای» هستند که با موفقیتی بی‌نظیر در حال اغوای زنان ساده ولی جذاب هستند. مردانی که برای شکار موقت زن‌ها لازم نیست کار دیگری بکنند به جز بدن‌سازی و ژست گرفتن در ماشین‌های کورسی.

پانویس

1- The Good Men Project

2- Limbic

Marnia Robinson How to Trick Your Brain into Liking Sex With Only One Person

www.alternet.org/story/148430/how_to_trick_your_brain_into_liking_sex_with_only_one_person/?page=2

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

اگر حمل بر جسارت نیست می شود پرسید آیا شما یک خانم هستید که از اسم یک اقا استفاده می کنید؟

-- ؟؟؟ ، Dec 3, 2010

ادمهای متاهل اصلا حوصله و علاقه ای به سکس ندارند . این خانم توصیه اش به درد نمی خورد. گوش ندهید.

-- مهدی ، Dec 3, 2010

دوستی که پرسیده اید آیا زن هستم یا مرد؟ که البته سئوال راحتی است ولی جواب دادن به آن باید به قول این وری ها « پولیتیکالی کورکت باشد». بله من پدر یک دختر 8 ساله هستم. حالا که این سئوال را پرسیدید اجازه بدهید در مورد تولد دخترم بگویم. از شما چه پنهان زیاد علاقمند نبودم که صاحب دختر شوم و انهم به یک دلیل تلخ ولی واقعی. پیش خودم فکر می کردم در این دنیای بی مروت زن بودن نامرادی مضاعفی است و فرزندم را در زندگی محدود خواهد ساخت .
اما زندگی طولانی در غرب خوشبختانه نگاه مایوس و منفی مرا در عمل تغییر داد. من با تمام وجود شاهد ابراز وجود جانانه دختران و زنان ( با همه مشکلات باقیمانده) هستم. دخترم هم با شور و شری بیکران از دختر بودن خود خوشحال است. دوست عزیز، من قبلا هم در پاسخ به یکی دیگر از دوستان گفتم که شاید بعصی از مردان در زندگی شان از تغییرات و شاید گاهی، از زیاده روی های ناشی از فرصت های جدید زنان، صدماتی را متحمل شده اند. ولی راحت بودن و سالم و آزاد پرورش یافتن هر چه بیشتر نصفِ جمعیت جهان، در مجموع به نفع جهان خواهد بود
سپاس از توجه ات

-- ونداد زمانی ، Dec 3, 2010

من فکر میکنم که کلن باید نسبت به ریشه های چیزی به اسم روانشناسی تکاملی شک کرد. یعنی هرچه فکر میکنم و بررسی میکنم امر تکامل (که از طریق ژنتیک منتقل میشود) نمیتواند در این حد در روان ادم ها نقش داشته باشد.و به نظرم نمیتوان با این قطعیت به نتایج حاصل شده از این علم استناد کرد مگر اینکه راه مطمئن تری برای تایید نتایج وجود داشته باشد که در اینجا این کار انجام نشده و کلن فقط فرضیه پردازی شده است. پس این فرضیه هم در کنار خیل بیشمار فرضیه های دیگر قابل دیدن هست نه به عنوان یک صحبت کاملا علمی...

-- زین ، Dec 3, 2010

پیام مقاله جالب بود ولی چه ربطی داره به عشق ورزیدن «فقط به یک نفر»؟ و در ضمن چه ربطی داره به گسترش حضور اجتماعی زنان؟ خواست جذاب بودن برای شریک جنسی همیشه برای انسانها مطرح بوده

-- علی ، Dec 3, 2010

«ارزش‌های مطرح‌شده در سایت «پروژه مردان نیک» حکایت از چرخش تازه‌ای در شیوه‌ی دیدن دنیا دارد؛ دنیایی که در آن مردان، هم عاشقان خوبی هستند و هم همسران و پدران و دوستانی باوقار و واقع‌بین»
یعنی همه مردهای تاریخ جز نسل امروزی که مجله این خانوم را می خواند نه عاشقان خوبی بوده اند، نه همسر و پدر و دوست با وقار.
به این می گویند خودشیفتگی یک نسل که تصور می کند همه خوبی ها با تولد آنها آغاز شده است

-- بدون نام ، Dec 3, 2010

مگر چند درصد زنان عاشق فقط هیکل و ماشین کورسی میشوند؟ مگر اینکه درصدی از مغزشان مختل بوده باشد!

-- بدون نام ، Dec 4, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)