تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
سی سال پیش در چنین روزی

تیرباران ۱۲ مقام مهم حکومت پهلوی

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

سه‌شنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۵۷ برابر سیزدهم مارس ۱۹۷۹ میلادی

تیرباران ۱۲ مقام مهم حکومت پهلوی

به گزارش روزنامه اطلاعات، نیمه شب گذشته، ۱۱ تن دیگر از فرماندهان نظامی حکومت سابق و کارکنان ساواک که به حکم دادگاه انقلاب اسلامی ایران محکوم به اعدام شده بودند، در مقابل جوخه آتش قرار گرفتند و تیرباران شدند.

اسامی اشخاصی که اعدام شده اند به این شرح است:
۱. سپهبد نادر جهانبانی، رئیس سابق سازمان ورزش

۲. سرلشگر محمد ولی زند کریمی، رئیس سابق اداره زندان‌ها

۳. محمود جعفریان، قائم مقام حزب رستاخیز و معاون سابق رادیو و تلویزیون و مدیر عامل سابق خبرگزاری پارس

۴. پرویز نیکخواه، تئوریسین رژیم پهلوی

۵. غلامحسین دانشی، روحانی و نماینده مجلس شورای ملی

۶. منوچهر وثوقی، افسر گارد جاویدان

۷. محمد نوید معروف به نبوی کارمند ساواک

۸. میراحمد کوچ اصفهانی، کارمند ساواک

۹. حسین شه کمان از طرفداران رژیم سابق که متهم به جنایاتی با چند نام مستعار شد.

۱۰. عبدالله منوچهری قشقائی، کارمند ساواک

۱۱. حسین فرزین، سردسته اشرار طرفدار رژیم سابق

در آغاز دادنامه، دادستان دادگاه انقلاب کیفرخواست خود را علیه سپهبد نادر جهانبانی به این شرح قرائت کرد: «آقای سپهبد نادر جهانبانی در سمت‌های مهم و حساس نظامی و این اواخر در تصدی مشاغل ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی و شرعی به طریق غاصبانه و با اراده اجنبی در ایران سلطه پیدا کرد و مملکت را در جهت منافع اجنبی و در جهت خلاف شرع و خلاف مصلحت ملت و مملکت به قهقرا می‌برد و به نابودی می‌کشاند، با اقدام علیه امنیت به قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و رسول نایب امام متهم هستند. دلایل اتهام‌ها تصدی مشاغلی است که شایع است و احتیاج به توضیح یک به یک نیست...»


سپهبد نادر جهانبانی، رئیس سابق سازمان ورزش

سپهبد جهانبانی در جواب رئیس دادگاه که از وی خواست به آخرین دفاع خود بپردازد گفت: «من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت کاری بر ضد انقلاب نکرده‌ام، ولی به هرحال مهم نیست و من آماده اعدام هستم.»

به گزارش روزنامه اطلاعات پس از زند کریمی، محمود جعفریان در صندلی اتهام نشست و گفت: «من به حقانیت محکمه عدل اسلامی ایمان دارم، امیدوارم اگر قرار است من قربانی شوم همسر و فرزندان و هموطنانم از این پس در هوایی آزاد و به دور از هرگونه اختناق تنفس کنند.»

بعد از جعفریان نوبت سخن به نیکخواه رسید. به نوشته این روزنامه نیکخواه که «به او لقب نظریه‌پرداز رژیم دست‌نشانده سابق را داده بودند، از این‌که برای دومین بار است که در صندلی اتهام خیانت به وطن نشسته است اظهار تأسف کرد. وی گفت امیدوارم بودم انقلابیون امروز که به آن‌ها اعتقاد دارم که فرصت دیگر به من می‌دادند (جعفریان بامداد روز جمعه همراه با سپهبد صدری، سرگرد قوامی و سروان ژیان‌پناه محاکمه و به اعدام محکوم شده بود ولی به علت اعتراض به حکم دادگاه دیشب برای آخرین بار از خود دفاع کرد).»

بنا به همین گزارش غلامحسین دانشی، نماینده آبادان در مجلس شورای ملی که جزو اعدام شدگان بود، گفت: «اگر من می‌خواستم از مجلس استعفا کنم ساواک مرا می‌کشت. من حتی نمی‌توانستم جزو گروه مخالفین دولت در مجلس باشم. زیرا مخالفین دولت را در مجلس خود دولت انتخاب می‌کرد تا علیه دولت حرف بزنند!»

همچنین محمد نوید معروف به نبوی، کارکن ساواک معروف به شکنجه‌گر جلاد خانه ساواک به دادگاه گفت: «متأسفم که من نه تنها این دنیا را از دست داده‌ام، بلکه در آن دنیا نیز باید عذاب بکشم. من از مال دنیا هیچ چیز ندارم، یک خانه که پنج سال پیش قسطی خریدم و هنوز هم بدهکارم. وظیفه من تنها خبرچینی از درجه‌داران در شهرستان‌ها بود. به نام خدای بزرگ و به نام خلق مسلمان ایران، قسم می‌خورم که هرچه می‌گویم حقیقت دارد.»


پرویز نیکخواه، تئوریسین رژیم پهلوی

به نوشته روزنامه اطلاعات، میراحمد کوچ اصفهانی، شکنجه‌گر دیگر ساواک گفت: «من یک بازجوی متخصص هستم که دوره‌های تخصصی را در دانشکده ساواک؛ در تهران واقع در خیابان ملک دیدم و این تخصص را در زندان‌های شیراز و تهران و اوین بیشتر کردم. من بازجوی آیت‌الله طالقانی نیز بود. ایشان می‌دانند که من شکنجه‌گر نیستم.»

حسین شه‌کمان اعدام شده دیگر گفت: «من ستواندوم بود. من روی پای خودم ایستادم. یک ساله بودم که مادرم مرد و در دوازده سالگی پدرم را از دست دادم. نامادری بیرحم مرا پرورش داد.» وی ادامه داد:

«من گروهبان سوم بودم، یک برادر ناتنی داشتم که یک روز مرا جلوی همسرم مسخره کرد و گفت مثل گروهبان‌ها حرف می‌زنی. درس خواندم و دیپلم گرفتم و افسر شدم. من یک درد کشیده هستم و درد جامعه را می‌فهمم. من کسی نیستم که قادر باشم شکنجه بدهم. من هم از این دنیا چیزی نصیب نبردم. آخرین حقوقم ۴۲۰۰ تومان بوده که دو هزار تومانش را اجاره می‌دادم.»

یکی دیگر از اعدام‌شدگان، حسین فرزین از باج‌گیرهای معروف تهران بود. به گزارش اطلاعات حسین فرزین، قمه‌کش و باج‌گیر معروف ساکن خیابان ایرانمهر، آخرین نفری بود که از اتهامات خود دفاع کرد، وی متهم بود که در شهر ری به مردم مبارز با قمه در صحن مطهر عبدالعظیم حمله کرده بود و با همکاری دولت بختیار از زندان آزاد شده بود تا با همدستان خود با چوب و چماق اموال مردم را آسیب بزند. وی که از طرفداران تظاهرات قانون اساسی بود و این گروه را رهبری می کرد، گفت:

«من از رژیم سابق متنفرم و پرونده‌ای هم که جلوی شماست نشان می‌دهد که چندین بار توسط رژیم سابق زندانی شده‌ام.» قاضی دادگاه گفت: «رژیم گذشته هم تو را قبول نداشت!» فرزین گفت:

«من با کمیته انقلاب همکاری داشته‌ام و کارتی که از کمیته به من داده شده در پرونده من ضبط است. برای من توطئه‌چینی شده است.» ساعت هفت بامداد امروز متهمان پس از دو ساعت شور دادگاه انقلابی، به مرگ محکوم شدند و حکم اعدام، بلافاصله پس از صدور حکم دادگاه درباره آنان اجرا شد.


محمود جعفریان، قائم مقام حزب رستاخیز

حمله به اتومبیل قطب‌زاده و تیراندازی

صدای انقلاب اسلامی، دیشب در اخبار ساعت هشت خود اعلام کرد: مقارن ساعت پنج بعد از ظهر امروز عده‌ای خانم‌ها که به وسیله گروهی از آقایان حمایت می‌شدند در جلوی خیابان جام جم اجتماع و اقدام به دادن شعار و تظاهرات علیه دولت قانونی موقت و سرپرست صدا و سیمای انقلاب اسلامی ایران نمودند که پس از ۴۵ دقیقه درگیری و حتی مشاجره لفظی بین موافقین و مخالفین مأمورین حفاظتی دخالت نمودند و چون آن‌ها قصد ورود به جام جم به بهانه صحبت با سرپرست صدا و سیمای ایران وارد خیابان جام جم شد که ناگهان تظاهر کنندگان به این‌گونه اعمال و توهینات اکتفا نکرده، بلکه یکی از بانوان از داخل کیف خود اقدام به شلیک یک تیر نمود که نوع اسلحه و محل اصابت آن مشخص نگردید.

در همین زمان یکی دیگر از بانوان با چاقو به یکی از پرسنل نیروی هوایی ملی اسلامی ایران که عهده‌دار نگهبانی شبانه روزی تلویزیون می‌باشد، حمله کرد. خوشبختانه به وی آسیبی نرسید. لذا برای جلوگیری از هرگونه حادثه سوء بعدی اقدام به شلیک تیر هوایی گردید که تظاهر کنندگان متفرق و با دو دستگاه اتوبوس آبی رنگ محوطه را ترک نمودند.


صادق قطب‌زاده، سرپرست صدا و سیمای انقلاب اسلامی ایران

بنیاد مستضعفین ایجاد شد

شورای انقلاب اسلامی ایران دیروز طی صدور اعلامیه‌ای ایجاد بنیاد مستضعفین را اعلام داشت. متن اطلاعیه به این شرح است:

«در پی فرمان امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران درباره مصادره اموال منقول و غیرمنقول خاندان پهلوی و کارگردانان اصلی رژیم پیشین و صرف آن در امور رفاهی مستضعفان و محرومان، شورای انقلاب اسلامی اقدام به ایجاد موسسه‌ای به نام بنیاد مستضعفین کرده و وظیفه این بنیاد شناسایی و ضبط این اموال اعم از املاک و سپرده‌های بانکی و پول نقد و غیره و ایجاد واحد‌های مسکونی برای محرومان است.»

مرکز این بنیاد فعلاً در تقاطع خیابان پهلوی و پاستور روبه‌روی کلانتری مرکز واقع شده است.


از اقدامات ضد امپریالیستی حمایت می‌کنیم

سازمان چریک‌های فدائی خلق اطلاعیه جدیدی صادر کرد. در این اطلاعیه که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، آمده است: «ما طی اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها و مصاحبه‌ها مواضع خود را نسبت به تحولات اخیر و دولت موقت اعلام کرده‌ایم گفته‌ایم که تجدید سازمان ارتش سابق و گماشتن فرماندهان طرفدار آمریکا در رأس آن که مورد حمایت دولت است بزرگ‌ترین خطری است که انقلاب ایران را تهدید می‌کند.»

این سازمان نوشت: «گفته‌ایم که برای حل مسایل انقلاب باید راه حل‌های انقلابی به کار گرفت نه راه حل‌های محافظه‌کارانه.» سازمان چریک‌های فدائی افزود:

«گفته‌ایم که میزان حمایت ما از دولت بازرگان یا از هر دولت دیگر بستگی دارد به پیگیری آن‌ها در مبارزات ضد امپریالیستی و چگونگی دفاع از حقوق دموکراتیک خلق‌ها در چهارچوب برنامه حداقل ما گفته‌ایم که از اقدامات دولت در جهت تقویت نهاد‌های دمکراتیک پشتیبانی می‌کنیم....»

در ادامه این اطلاعیه آمده است: «اما وقتی پشتیبانی فدائیان از دولت بازرگان به صورت تیتر روزنامه در‌می‌آید، این امکان وجود دارد که برخی تصور کنند موضع ما در برابر جنبه‌های محافظه کارانه‌ی دولت تغییر کرده است. از این رو از مطبوعات خواستاریم که با چاپ نامه سرگشاده ما به دولت بازرگان امکان هرگونه توهم را از میان ببرند. در پایان اگر این نکته لازم است که ما در مصاحبه گفته‌ایم که شوروی را با همه انحرافاتش کشوری سوسیالیستی می‌دانیم اما در روزنامه کیهان سوسیال دمکرات چاپ شده است.»

اشرف دهقانی به ایران باز‌می‌گردد

جلال طالبانی، رهبر جنبش خودمختاری کردستان عراق با اشرف دهقانی دختر مبارز ایرانی دیدار کرد. بنا به اطلاعاتی که خبرنگار اعزامی اطلاعات به مرز ایران و عراق به دست آورده است، این دیدار چندی پیش در یکی از کشورها صورت گرفته و در جریان آن چند نفر ایرانی نیز حضور داشته‌اند.

به نوشته روزنامه اطلاعات «اشرف دهقانی که چند سال پیش به طرز شگفت‌آوری از زندان ساواک فرار کرد، در این دیدار به جلال طالبانی گفته است که امیدوار است به زودی به ایران بازگردد.»

وی این موضوع را هنگامی عنوان کرد که حکومت طاغوتی هنوز در ایران بر سر کار بود. بنا به این گزارش اشرف دهقانی که در آن هنگام همچنان مشغول فعالیت و تماس با مبارزان داخلی ایران بوده، گفته است که هر لحظه که شرایط را برای بازگشت به ایران مساعد ببیند به میان هموطنان خود بازخواهد گشت.

خبرنگار اعزامی اطلاعات با وجودی که از محل دیدار جلال طالبانی و اشرف دهقانی آگاهی دارد، اما به این علت که ممکن است اشرف دهقانی مایل به افشای این موضوع نباشد، از نوشتن نام این کشور خودداری می‌کند و فقط به آگاهی می‌رساند که این دیدار در یک کشور عربی (غیر از عراق) صورت گرفته است.

سرگرد یگانه: رژیم پهلوی مذهبی‌ها را ترور می‌کرد

به نوشته اطلاعات، یکی از پاسداران پاسگاه پلیس راه بندر عباس به سوی اتومبیلی که به فرمان ایست وی توجه نکرده بود تیراندازی کرد و در نتیجه راننده اتومبیل به نام ظهروی جافورزاده کهنوجی، راننده سازمان بهداری و بهزیستی استان ساحلی کشته شد.

خبرنگار اطلاعات در همین صفحه طی خبری نوشت: «براساس مدارک به دست آمده هر روز پانصد قالب یخ وسیله نیروی دریائی بندر عباس برای خنک نگهداشتن استخر ویلای شهریار شفیق خواهر زاده شاه سابق خریداری می‌شده است. این استخر دو مأمور خنگ نگاه داشتن آب داشت!»

در زنجان چهار پاسبان محاکمه شدند. به گزارش خبرنگار اطلاعات از زنجان محاکمه چهار سرپاسبان به نام‌های آیت‌الله سلیمانی، یوسف عمادی، کاظم ایمانی و سیف علی خمسه و پاسبان رضا قاسمیان و سرگرد یگانه در دادگاه انقلابی زنجان آغاز شد.

اتهام این عده شرکت در کشتار ۲۲ بهمن‌ماه زنجان است. سرگرد یگانه در دادگاه گفت: «در رژیم سابق اگر افسری به مذهب واقعی گرایش پیدا می‌کرد، بلافاصله ترور می‌شد و این ترورها را به گردن مارکسیست‌های اسلامی یا کمونیست‌ها می‌انداختند.»

سرگرد یگانه سرتیپ کهالی، فرمانده گارد اعزامی به زنجان را خائن به مملکت خواند. در سلماس نیز، سروان امامی، رئیس کلانتری، ستوان یکم شهبازی رئیس زندان، سرپاسبان هبوتی، پاسبان جواد قاسم‌زاده، استوار حسن عاطفی، پاسبان اصغر علیزاده، پاسبان حسن مجیدی و پاسبان میرقاسم فرقت به اتهام اعمال ضد انقلابی در سلماس آذربایجان دستگیر شدند.

در تهران یکی از پاسداران انقلاب به نام اکبر عبداللهی که مأمور گشت بود، توسط یکی دیگر از پاسداران هدف گلوله قرار گرفت. وی پس از چند روز در بیمارستان دکتر علی شریعتی تهران جان سپرد.

در منطقه همدان، راهزنان از مردم سلب آسایش کردند. به گزارش روزنامه اطلاعات، یک گروه از رزمندگان پایگاه حر (شاهرخی پیشین) با همیاری سایر نیروهای انقلابی همدان و با حمایت یک فروند هلی‌کوپتر به قلعه مخروبه‌ای که مقر راهزنان بود و در منطقه آهاروند قرار داشت، حمله بردند و در پی یک نبرد خونین فضل‌الله دهی (رهبر راهزنان) را از پای درآوردند.

وی که رهبری گروهی از راهزنان را در دست داشت در راه همدان، آهاوند دست به غارت و چپاول اموال مردم می‌زد. علی جانی از سوی یکی از بستگان خود که در این روستا ساکن است با اعلام مطالب بالا افزود:

«در پی این حمله، راهزنان که قنبر نجات، عزت، حسنعلی و حسن غلامی، اعضای یک خانواده و خداوری، خیراله همت و اکبر روشنی (اعضای یک خانواده) هستند، رهبری گروهی از دیگر راهزنان را به صورت جمعی در دست گرفته‌اند و در مناطق همدان، قلعه و چند ناحیه دیگر دست به غارت اموال مردم می‌زدنند. ساکنین این مناطق از دولت و کمیته‌های انقلابی تقاضا دارند هرچه زودتر جلوی اعمال ضد انقلابی رهزنان گرفته شود.»


تظاهرات زنان در اعتراض به اجباری شدن حجاب

راهپیمایی زنان در ارومیه

به دنبال راهپیمایی و تظاهرات در برخی شهرهای کشور در ارومیه نیز تظاهراتی علیه حجاب اجباری برگزار شد. به گزارش روزنامه اطلاعات، در پی اجتماع دیروز صبح بانوان شهرستان ارومیه که در محل دانشگاه این شهر تشکیل شد، بعد از ظهر دیروز نیز بانوان در خیابان‌های ارومیه به راهپیمایی پرداختند و طی شعارهای خود، خواستار برقراری حقوق سیاسی و اجتماعی متساوی با مردان و آزادی در انتخاب نوع حجاب و پوشش شدند.

در جریان این راهپیمایی گروهی از جوانان و عوامل ناشناخته شعارهایی علیه آزادی زنان دادند و پاسداران کمیته ارومیه با شلیک تیرهای هوایی و یورش به سوی تظاهر کنندگان آنان را متفرق کردند.

ساعتی بعد از این اقدام گروهی از جوانان ارومیه به طرفداری از حجاب به راهپیمایی و تظاهرات خیابانی پرداختند. گروهی از مردم ارومیه (رضاییه) در یک راهپیمایی خرید و فروش اسلحه را محکوم کردند. در دانشگاه ارومیه نیز تظاهرات وسیعی از سوی گروه‌های مختلف زنان به طرفداری از حقوق زن برپا شد.

صد و شصت نفر از تلویزیون اخراج شدند

هزینه تحصیلی تعداد زیادی از کارکنان سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران که در خارج از کشور به تحصیل اشتغال دارند قطع شد. این عده به دو گروه تقسیم شده‌اند، گروه اول کسانی که صرفاً به دلیل روابط نه ضوابط بورس گرفته و به خارج رفته‌اند و گروه دوم کسانی که تحصیل آن‌ها مورد نیاز سازمان نیست.

در بخشنامه به امضاء صادق قطب‌زاده، سرپرست موقت سازمان رادیو و تلویزیون اسلامی این دو گروه به این شرح اعلام شده است:

اسامی برخی از افراد گروه اول به شرح زیر است: ایراندخت اربابی، سیروس اخلاقی، پرویز ایل بیگیان، غلارضا دانشور، فریرز دمان پور، سیمیندخت رحیمی لاریجانی، نیلوفر شاه‌بختی، روشن صابری، طهماسب طهماسبی، حمید غروی خوانساری، فیروزه فرازمند، زهرا کاظمی آزاد، شهرام کیوان فر، محمود کیهانی، حسن لاهوتی، محدرضا متین رزم، آذر میرزاده، میناوزیری، منوچهر عسگری نسب، شیرزاد بزرگمهر، کیومرث درم بخش، ژاله امین، ابراهیم ابراهیم‌زاده،نادعلی همدانی، محمود محمدیوسف، مریم معترف، سوسن دیهیم، قباد شیوا، نادر پیروان، فرشته سعادت، سیما دبیر آشتیانی، بهمن علامه جعفری، سهیلا نجم، ترانه حائری، ژولیت وارهانیان، مرتضی اصفهانی، همایون مجد، رحیم تیموریان، مسعود سلطان عربشاهی، مریم قراچه داغی و چند تن دیگر.

در میان گروه دوم نیز از این افراد می‌توان نام برد: زهرا دبیردانش، ناهید ریاضی، دریا قادری، میترا دیوشلی، ایرج صهبائی، مازیار نصیری، عفت هاشمی موسوی، جمشید صدری،آرزو سادات خمسی.

همچنین به گزارش روزنامه اطلاعات ۷۵ نفر دیگر از کارکنان رادیو و تلویزیون ملی ایران از کار برکنار شدند ولی برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم از انتشار اسامی خودداری شد. اطلاعیه رادیو تلویزیون که به امضای صادق قطب‌زاده رسیده است، به شرح زیر است:

«پیرو پاکسازی که در سازمان رادیو تلویزیون ملی اسلامی ایران انجام می‌گیرد از امروز ۷۵ نفر دیگر از کارمندان این سازمان از کار برکنار می‌شوند. این افراد عمدتاً مانند فهرست ۵۰ نفری اول شامل کسانی است که یا در خدمت مستقیم و غیرمستقیم به رژیم طاغوتی پهلوی بوده‌اند و یا سوء استفاده نموده‌اند. چون در فهرست منتشر شده قبلی نوعی اتهام تفکیک نشده بود و موجب بروز سوء تفاهماتی گردید. لذا به منظور جلوگیری از هر نوع سوء تفاهم از انتشار رسمی اسامی خودداری به عمل می‌آید.»

تنها راه نجات

ما کارگران عضو هفت سندیکای کارگری (زهتاب کشتارگاه تهران و حومه، کله پاک کن، شماع، سیراب پاک کن، جگری، دباغ، مغزی) تنها راه نجات ملت ایران را در برقراری حکومت عدل اسلامی می‌دانیم و خواهان جمهوری اسلامی به هدایت و رهبری امام خمینی هستیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اشرف دهقانی (لیلا خالد ایران) با به سر کردن چادر یکی از کسانی که به ملاقاتش در زندان قصر (نه زندان ساواک یا اوین) آمده بود از زندان فرار کرد.

-- بدون نام ، Mar 28, 2009

عکسی خانم کرد اسلحه به دست عکس خانم اشرف دهقانی نیست.

-- محمد ، Mar 28, 2009

تا آنجا که من عکس های اشرف دهقانی و... را دیده ام وی شباهتی به این عکس در دهه پنجاه نداشته است. لطفا منبع این عکس را مشخص کنید.

دوست عزیز
عکس منتشره هیچ ربط، شباهت و هیچ چیز دیگری با اشرف دهقانی ندارد، متاسفانه اشتباهی صورت گرفته که سعی می کنیم اصلاح کنیم.
ابراهیم نبوی

-- الف.ح ، Mar 28, 2009

محمود جعفریان هم کلاسی من در بابلسر بود. نامبرده هیچ شباهتی به عکس فوق نداشته و در ضمن زنده می باشد. آیا شما قصد گمراه کردن مخاطبانتان را دارید؟

-- م ا ، Mar 28, 2009

اولا که درود بر زنان شجاع و فهیمی که در سی‌ ساله پیش در ارومیه بر ضد حجاب اجباری تظاهرات کردن و فهم و درک خودشونو به نمایش گذاشتن و بعد میبینیم که taktikhye این حزب aalahihaye کثیف چقدر نخ نما و قدیمیه

-- alireza ، Mar 29, 2009

با درود
چندنظر:١- در سالهای هفتاد میلادی، جو روشنفکری در اروپا زیر نفوظ شخصیت های بزرگی چون آقای ژان پل سارتر و همراهش خانم سیمون دوبوآر ، میشل فوکو و غیره بود. این شخصیت های چپ، شاه را نمونهٌ بارزٍ وابستگی زیرسلطه با امپریالیسمِ آمریکا می دانستند. کنفدراسیون دانشجویی نیز در دههٌ شصت و اوایل دههٌ هفتاد بسیار فعال بود و در بعضی کشورها مثل آلمان، که بدنبال شکست در جنگ جهانی دوم ،دچار خمودی شده بود، نمونهٌ یک سازمان سیاسی فعال بود که توان بسیج از هند تا اروپا و آمریکا را داشت. این جو بسیار بضرر رژیم شاه و بنفع انقلاب ایران بود. در سال ٧٨ و اوایل٧٩ میلادی، ایران محبوب ترین کشور جهان بود،متأسفانه با این اعدامها، اقدامات اولیه برای اجباری کردن حجاب، رفراندوم با امکان آری یا نه به جمهوری اسلامی که مخالف عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی آقای خمینی در پاریس بود، این محبوبیت بسرعت خدشه دار شد که با گروگانگیری سفارت آمریکا، تشدید نیز شد. از قرار، توافقی (که مسئولان نهضت آزادی باید دقیق توضیح دهند) بین آقای خمینی و دولت موقت صورت پذیرفته بود که صد نفر از سران رژیم سابق اعدام شوند. دولت موقت متأسفانه چند اشتباه بزرگ در آنزمان
مرتکب شد و آن تأسیس نهادهای موازی بود که تشنج موجود را تشدید کرد، دادگاه های انقلاب، بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی نهادهایی بودند که دولت موقت تشکیل داد و چون خود فکر راهنمای مناسب نداشت، در مدت کوتاهی، این نهادها به کنترل آقای خمینی و حزب جمهوری اسلامی درآمد. راه حل در آنموقع دموکراتیزه کردن نهادهای موجود بود. بعنوان نمونه بدنهٌ ارتش که ملی بود و حتی درانقلاب شرکت نیز کرده بود را می شد بسرعت دموکراتیزه کرد که در اوایل جنگ ایران و عراق اینگونه هم شد.٢-دادگاه ها، در همان موقع اعتراض های وسیعی را در جهان بدنبال داشت . یک نمونهٌ وقیح را در این گزارش روزنامه می بینیم که دادستان دادگاه انقلاب دلایل اتهام ها را
تصدی مشاغلی است که شایع( دقت کنیم می گوید شایع است) است و احتیاج به توضیح یک به یک نیست، قرائت میکند.٣-سازمان چریک ها که سازمان محبوبی بود و بین دانشجویان بسیار نفوذ داشت، از دانش سیاسی لازم برای آنالیز وضعیت برخوردار نبود، از نظر من موضع گیری این سازمان در مورد ارتش صحیح نبود و مخالف تجدید سازمان ارتش بود. این سازمان موضع گیری های درست در مورد حجاب اجباری، رفراندوم
آری یا نه و اعتراض به بمباران کردستان داشت.
سپاسگزار محمدرضاراعی

-- Mohamed Réza ، Mar 29, 2009

بنده از صمیم قلب از اعضای هفت سندیکای کارکری (زهتاب کشتارگاه تهران وحومه,کله پاک کن ,جیگرکی ,سیراب پاک کن, سماع, دباغ,مغزی) و فدائیان محترم خلق و حزب محترم توده و مرحوم قطب زاده و سایر بزرگان و بنگاههائی که نامشان در روزنامه اطلاعات مذکور در بالا نیامده , به خاطر انقلاب شکوهمند اسلامی و عدل علی و رهبری امام خمینی و حکومت بر حق روحانیون محترم تشکر می کنم و از اینکه هنوز بدنیا نیامده بودم که با ضامندار و زنجیر و چاقو و پنجه بکس زنان بی حجاب را براه راست هدایت کنم از همه برادران ورفقا طلب مغفرت دارم.

-- کاظم ، Mar 29, 2009

کاش از کیهان آن دوره هم استفاده شود در خصوص نیکخواه و جعفریان مقاله ای با عنوانی شبیه به دو اسب یابو داشت که یادم نیست اسم نویسنده داشت یا نه ولی احنمالا بهنود دیگر بداند.


دوست عزیز
متاسفانه کیهان سال 57 و 58 فعلا در دسترس ما نیست، اگر توانستیم پیدا کنیم حتما استفاده می کنیم.
ابراهیم نبوی

-- حسن ، Mar 29, 2009

موضوع ساده است. عكسي را منتشر كرديد كه بارها چاپ شده و متعلق به همان خانم است.اما از سوي سازمانشان نامه گرفتيد كه چون آن خانم قرار است به عنوان يك اسطوره چريكي باقي بماند نبايد آن عكس را چاپ كنيد. ابراهيم نبوي عزيز هم اينطور دستپاچه هرگونه شباهتي را منكر شد. در حاليكه نزديك به 35 سال از آن عكس ميگذرد و ايشان ديگر هيچ شباهتي با آن روز ندارند. اين كامنت فقط از اين رو فرستاده ميشود كه بدانيد مخاطبينتان شعور داشته و به خيلي از مسايل اشراف دارند

-- مهناز شيوا ، Mar 29, 2009

در این جا من سخن پدرم را عینا در اینجا بصورت دیکته می نویسم. او می گوید بنویس: آقای خمینی و در مجموع روحانیت شیعه مراجع تقلید آدمکشی خود را در تاریخ پر از خون و خونریزی داشته و دارند. ....... اما در اینجا باید یک مسئله را روشن کنیم و آن اینکه انقلاب ایران را گروهای چپ و خصوصا مجاهدین به خشونت کشیدند. این بنده که اینک هفتاد شش سال دارم در انقلاب بسیار فعال بودم. این سیزده نفری که اعدام شدند ( که البته یکی از آنها بنام بهروز ناصری که بیگناه بود و بیچاره را طبق معیارهای حتا خودشان هم بیگناه اعدام کردند و بعد هم این بیچاره در هیاهوی انقلاب گم شد) در مدرسه بودند جالب است گفته شود که در میان همان چیزی که بحق « مردم شریف ایران » گفته می شد واقعا کسی در میان آن جونان و حتا ما چهل پنجاه سالگان نبود که این چند نفر را تیرباران کند. و اصلا حتا خمینی که واقعا یکی از {....} سرکردگان ناریخ ما شد هم دلش در ابتدا خواهان اعدام آنها نبود. گروهای چپ خصوصا فداییان و از همه لجوج تر مجاهدین و حزب توده فشار های وحشتناکی را به جامعه و انقلاب ایران که تا آنروز ها بسیار زیبا بود آوردند . من یادم است که ضربه ی کاری را رجوی و دوستانش به این زیبایی زدند. آنها یک روز با همان اورکتهای معمول آن روز گروههایی که امروز باید واقعا آنها را تروریست نامید امدند و رفتند نزد خمینی و گفتند ما حاضریم اینها را تیرباران کنیم. تا آن زمان این سران نظام پیشین را هی می بردند پشت بام مدرسه و دلشان نمی آمد که اعدام کنند و بر می گرداندند پایین و آنها هم کم داشتند باور می کردند که انقلاب ایران واقعا ایرانی و انسانی خواهد ماند. ولی آنچه آنروز اتفاق افتاد که درست یادم است یک شب جمعه بود. رجوی و همراهانش چنان در تشنگی خون دریدگی بخرج دادند که وقتی رجوی و مردانش رفتند اولا من خودم دیدم که آنها زیر اور کتشان کالاشینکف بود، آنها وقتی از در مدرسه بیرون می رفتند واقعا مثل گاگستر ها ی فیلمهای آمریکایی براست و چپ نگاه کردند و با سه یا چها تا اتومبیل که از سران نظام پهلوی مصادره کرده بودند محل را ترک کردند. وقتی آنها مدرسه را ترک کردند خمینی عمامه از سر برداشت، عرقچین سفید و نازکش را جابجا کرد، یک عرقچین سیاه زخیم روی آن گذاشت از جایش بلند شد و به اصرفیانش که پنج شش نفر بودند گفت : اگر شما شجاعت این کار را ندارید من خودم همین حالا می روم پشت بام! و اینچنین شد که پشت بام مدرسه که جای دانش و تعلیم و تربیت و انسانیت و مهر و محبت و...به خون انسانهایی آلوده شد که در هر صورت سزاوار قتل نبودند. گروههای چپ و خصوصا مجاهدین و پیروان شریعتی آتش خشم علوی و نبوی و خشونت اسلامی را با کبریت لنین و استالین و مائو و چگوارا و ...روشن کردند و ایران را در آتش سوزاندند سرانجام خود نیز در این آتش سوختند و هنوز تا بسوزند . و این است روزگار کسی که بدون اینکه «امکانات » یک اندیشه را داشته باشد ادای چپ و ادای راست درآورد. ما متاسفانه هرگز یک چپ ملی در مملکتمان نداشتیمو چپ های ما پیوسته سرشان در گرو دستهایی بود که آنان را دستآموز می کرد. بیخود نیست که سازمان مجاهدین از نظر {......} در حدی رسید که رییسش تبدیل نگهبان اتاق خواب عدی و قصی شد. آنان رفتند و آأرس خانه های خواهر و مادر خودشان را و زن و بچه ی مرا و شما را دادند به صدامیان تا آنها بیایند بکنند هر آنچه کردند.

-- امضاء محفوظ از تهران ، Mar 29, 2009

بحث خشونت در انقلاب بحث پیچیده ای است. ساده ترین کار این است که تمام کاسه کوزه ها را بر سر خمینی و خلخالی بشکنیم، در حالی که خیلی ها در این میان فعالانه شرکت داشتند یا حد اکثر سکوت تایید آمیز کردند. در بعضی از شهرستان ها و شهرهای کوچک خود مردم اعضای ژاندارمری و پلیس را بدون هیچ محاکمه ای اعدام انقلابی کردند. همه شعار مرگ می دادند. در همان فیلم کوتاه مربوط به تظاهرات ضد حجاب اجباری، خانم ها شعار می دهند "مرگ بر قطب زاده". از دل شعار "مرگ بر ..." گل و بلبل در نمی آید.
بر خلاف نوشته خانم مهناز شیوا، آن عکس مطعلق به خانم اشرف دهقانی نیست. عکس خانم دهقانی در کتاب "چریکهای فدایی خلق از نخستین کنش‌ها تا بهمن 135" هست. ایشان کوچک ترین شباهتی به صاحب این عکس ندارند.

-- محمد ، Mar 29, 2009

حسن عزیز از دیدن چهره ات خوشحال شدم یاد اونروزهای خوش برمن بخیر از خواهرم پرسیدی باید متاسفانه بگم آفاق عمرش را داد به شما و در واقع از زندگی با اون شوهر ......راحت شد دو پسر باسامی بابک و سهیل از او باقی مانده که واقعا تنها شدند این است دیگه زندگی امیدوارم تو و خانواده محترمت در استرالیا راحت هستید من یک دختر دارم که در تورنتو با مادرش یعنی زن سابق من زندگی میکند من و صدف خیلی مسافرت میریم شاید دیدی یه روز در ملبورن یا سیدنی یا تسمنیا دیدیم همدیگر را زندگی ادامه دارد قربانت فضی

-- بدون نام ، Mar 29, 2009

در ادامه باید گفت که مسعود رجوی آن روز به خمینی گفت که اگر شما از پس این کارهاها بر نمی آیید یعنی نمی توانید بکشید ما می توانیم. و اصولا رجوی برای کشتن آمده بود. برای همین هم خمینی بعد از رفتن او گفته بود این جوانک می گوید ما خودمان ما نمیدانیم این « خودمان » کیست؟ و دیگر اینکه عدی و قصی دو پسر صدام بودند که در زنبارگی و عشرتکده بازی سرآمد دیگران بودند. و اما من با تشکر از زمانه باید بگویم که هر کس باید در افشای واقعیات تاریخ و فرهنگ ما کوشش کند و آنها را ولو ناخوشایند بنویسد و بگوید. و البته اینترنت وسیله ی خوبی ست و بهتر است ممیزی در کار نباشد. در جاهای دیگر بسیار است.

-- امضاء محفوظ ، Mar 30, 2009

خواننده ای که با عنوان مهناز شیوا در باره عکس اشرف دهقانی نظر داده است در واقع بیشتر نظر منفی خود در باره وی را بیان کرده است والا روشن است که عکس مذکور ربطی به اشرف دهقانی ندارد که روزگاری عکس هایش این جا و آنجا بود و این روزها حتی در سایت خودش هم نیست. بهرحال عکس ابتدایی با جستجوی نام اشرف دهقانی در گوگل یافت شده بود که ظاهرا در یک سایت سلطنت طلبان توهمات بیمارگونه ضد چریکهای فدایی خلق را نمایان می سازد که مانند اغلب گفته ها و نوشته های این دار و دسته سندیتی ندارد و فقط بدرد خالی کردن عقده می خورد.

-- یک نفر ، Apr 1, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)