تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با سید ابراهیم نبوی

نبوی: دوره خاتمی، فرصتی برای روزنامه‌نگاران بود

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

سید ابراهیم نبوی، یکی از روزنامه‏نگاران و طنزپردازانی است که چندی است خارج از ایران و در اروپا زندگی می‏کند. او مجموعه ستون‏های طنزی را در مطبوعات دوم خردادی داشت و بعدها با مسائل و مشکلاتی مواجه و به همراه چند فعال روزنامه‏نگار دیگر به زندان محکوم شد.

در گفت‏گویی که با سید ابراهیم نبوی داشتم، از او پرسیدم: آیا فرصت‏های فعالیت روزنامه‏نگاران در دوره‏ی اصلاحات تغییر کرده و آیا این تغییرات به معنای رشد بوده است یا نه؟

قسمت اول گفت‌وگو را از اینجا بشنوید

قسمت دوم گفت‌وگو را از اینجا بشنوید

اصلا به این معتقد نیستم که در ایران در دوره‏ی آقای خاتمی یا بعد از آن و یا حتا همین الان در دوره‏ی آقای احمدی‏نژاد، سانسور کامل وجود داشته است. یعنی در ایران، آزادی انتقاد از دولت، در همین لحظه‏ی موجود از بسیاری از کشورهای منطقه بیشتر است.

در دوره‏ی آقای خاتمی که من و بسیاری از دوستانی که در ایران کار می‏کردیم، می‏نوشتیم و فعالیت‏های مختلف مطبوعاتی می‏کردیم، از نظر من، از آزادی‏های بسیار بالایی برخوردار بودیم و می‏توانستیم از دولت، مجلس و کلیه‏ی افرادی که در مدیریت سیاسی جامعه بودند، انتقاد کنیم.

البته، همان موقع هم محدودیت‏هایی وجود داشت و طبیعتا ما کارمان را با وجود آن محدودیت‏ها پیش می‏بردیم.
ولی در بخشی از دوره‏ی اصلاحات، مساله‏ی من این بود که هرچه که می‏خواستم، می‏نوشتم ولی می‏دانستم که ممکن است دستگیر شوم، چند ماهی به زندان بروم و تاوان واقعی یا تاوان اجباری یا هرچیزی را پس بدهم.

من آن دوره را ترجیح می‏دهم. یعنی ترجیح می‏دهم آدم چیزی را بنویسد و بعد از این که مثلا، بیست کتاب منتشر کرد، دو ماه به زندان برود تا این که هیچ کتابی منتشر نکند و هیچ زندانی هم نرود. این مشخصه‏ی آن دوره است.

در آن دوره آقای خاتمی، وزیر ارشاد او چه مهاجرانی، چه مسجد جامعی و مدیرانی که آن موقع بر سر کار بودند، با تمام وجود از آزادی مطبوعات، کتاب، بیان، موسیقی و… دفاع می‏کردند.

آیا فکر می‏کنید در حال حاضر، فضای حاکم بر جامعه به نحوی است که خود روزنامه‏نگاران نمی‏نویسند؟ یا فشارها به حدی است که امکان نوشتن وجود ندارد؟

از سه منظر به مساله نگاه کنیم؛ یکی بحث روزنامه‏نگاری خصوصی و غیردولتی است. ما جزو روزنامه‏نگاری غیردولتی بودیم. مثلا در روزنامه‏ی جامعه کار می‏کردیم که با سرمایه‏ی بخش خصوصی اداره می‏شد، پول ما را بخش دولتی نمی‏داد و خود ما مسئولیت کارهای‏مان را بر عهده داشتیم. برخلاف روزنامه‏هایی مثل ایران، همشهری، مناطق آزاد و… که زیر نظر موسسه یا سازمانی دولتی کار می‏کردند.

هرچه که این نشریات خصوصی بیشتر منتشر شدند، سازمان آن‏ها پیچیده‏تر شد. زمانی بود که ما را می‏گرفتند و می‏انداختند زندان. مثل اولین باری که من و چهارنفر دیگر را (سازگارا، شمس‏الواعضین، جلایی‏پور و جوادی حصار) دستگیر کردند که آقای سازگارا بیمارستان بود و چهار نفر بقیه در زندان بودیم.

منتها، بعد از آن شرایط طوری شد که دیگر آن‏ها این کار را نمی‏کردند، بلکه به مدیر مسئول فشار می‏آوردند و مدیر مسئول آن‌قدر بدهکار می‏شد و مشکل مالی پیدا می‏کرد که دیگر هیچ منطقی برایش وجود نداشت، اگر روزنامه‏اش تعطیلی می‏شد، نابود می‏شد. از این طریق، مقدار زیادی شروع کردند به کنترل کردن.

یک وقت، شما به زندان می‏روی، از زندان بیرون می‏آیی و کارت را ادامه می‏دهی. ولی زمانی هست که به زندان می‏روی، وقتی بیرون آمدی، باید صد میلیون تومان بدهی بازپرداخت کنی. هیچ پولی هم نداری. آن‏جا هم اصلا نمی‏شود با این‏گونه مسایل شوخی کرد.


سید ابراهیم نبوی

یک ‏طرف دیگر قضیه که به نظر من آن هم مهم است، این است که وقتی جنبشی وجود دارد، آدم‏ها جرأت دفاع از نظرات‏شان را دارند. مثل یک تظاهرات دانشجویی که همه با هم هستیم، همه حرف‏مان را می‏زنیم، نظرمان را می‏دهیم و نهایتا پای نظرمان هم می‏ایستیم.

اما وقتی که این حرکت تمام می‏شود و همه به خانه می‏رویم، بعد کسی می‏‏آید، شما را دستگیر می‏کند و به زندان می‏برد. آ‏ن‏جا دیگر نمی‏توانی از نظرت دفاع کنی.

الان مساله این است که افراد بیرون از آن جنبش دارند رفتار می‏کنند. این نکته هم وجود دارد که آزادی دست‏آورد شجاعت اخلاقی آدم‏ها است.

مثلا، من را دستگیر می‏کنند و می‏گویند: چرا چنین مطلبی نوشتی، حق نداری این کار را بکنی، نوشتن چنین مطلبی جرم است.

من هم مسئولیت نوشته‏ام را قبول می‏کنم، این حق را برای خودم قائل می‏شوم و می‏گویم: اعتقاد دارم که نوشته‏ام. از نظر شما جرم است، اما از نظر من جرم نیست.

بعد هم که از تو می‏پرسند، اگر بیرون بروی چه‏کار خواهی کرد، پاسخ می‏دهی: به خانه‏ام می‏روم و کاری نخواهم کرد.

اما بعد که از زندان بیرون می‏آیی، دوباره شروع می‏کنی به کار کردن. می‏دانی که به زندان می‏روی، اما بازهم کار می‏کنی. می‏دانی ممکن است برایت دردسر به وجود بیاید، ولی کار می‏کنی.

چنین حالتی‏، همان شرایطی است که ما در آن زمان داشتیم. اما الان، خیلی از بچه‏ها حاضر نیستند کار کنند. به خاطر این که، خیلی‏ها می‏ترسند، خیلی‏ها نمی‏توانند کنار هم بایستند.

بعد هم، گاهی وقت‏ها فضای ناامیدی بر آدم‏ها غلبه می‏کند و وقتی این فضای ناامیدی وقتی آمد، خیلی سخت می‏شود با آن درگیر شد.

خیلی وقت‏‏ها فضای مناسب یک زندگی فرهنگی را آن شجاعت و رهبری آن حرکت می‏تواند ایجاد کند. مثلا، من با شجاعت می‏‏ایستم، ده تای دیگر هم کنارم می‏ایستند. وقتی آن «من» وجود نداشته باشد، بقیه هم نمی‏آیند کار کنند. این یک مساله‏ی جدی است.

این نکته‏ی دومی بود که به نظرم مهم است که آزادی دستمزد رفتار شجاعانه‏ی ماست.

نکته‏ی سوم هم این است که در ایران تا همین الان هم دست‏‏‏‏آورد آزادی مطبوعات، چیزی نیست که وقتی آقای خاتمی رفت، تمام شده باشد. هنوز بخشی از آن را داریم، منتها به شکل‏های مختلف و رفتار دولت و حکومت تغییر کرده است.

دیگر آن شرایطی وجود ندارد که آزادی مطبوعات بتواند به نتایجی که در دوره‏ی دوم خرداد رسید، برسد.

الان تعداد مطبوعات‏ و کسانی که بیان گزنده دارند نسبت به آن دوره خیلی کم‏تر شده است. شما به روایتی، آن را به این حساب گذاشتید، که وارد بازی نمی‏شوند. اما آیا این را از این منظر نگاه نمی‏کنید که اتفاقاتی که دارد می‏افتد، با این که تعدادش کم‏تر است، اما ممکن است روی‏کرد خشن‏تری داشته باشد؟ مثلا، می‏بینیم، شب عید یک بلاگر ایرانی در زندان می‏میرد و یا دو هفته قبل از آن هم زندانی دیگری در زندان از بین می‏رود. فکر نمی‏کنید فضای فشار و یا فضای موجود جامعه تغییر کرده است؟

یک مقداری چرا. اما نه در این حدی که شما می‏گویید. این‏طور نیست که شرایط کنونی حاصل این باشد که فضای خشونت در جامعه بیشتر شده است.

مثلا، کسی مثل آقای احمد زیدآبادی، مطلب می‏نویسد، خیلی هم خوب می‏نویسد. یا کسان دیگری، مثل مسیح علی‏نژاد مطالب خیلی خوبی می‏نویسند. این که او این مطلب را می‏نویسد و منتشر می‏کند، با شجاعت، توانایی، قدرت و بینشی است که او دارد.

از آن طرف می‏بینیم یک وبلاگ نویس که خیلی هم آدم خوبی است و اصلا هم مطالب تندی نمی‏نویسد، دستگیر می‏شود و ده سال به زندان می‏رود. یکی از دوستان وبلاگ نویس من در ایران به سال‏ها زندان محکوم شد، بعد هم از ایران آمد بیرون، بچه‏ی خیلی خوبی هم بود. اما تمام مطالب او را که بخوانید، مطلب تندی پیدا نمی‏کنید. او قربانی یک بدشانسی و یک بازی شد.

شما نمی‏توانید بگویید او چون مطلب تندی نوشت، دستگیر شد. نه به این خاطر نبوده است. بلکه مجموعه‏ای از شرایط درکار بوده که او دچار مشکل شده است. کما این که تمام کسانی که دستگیر می‏شوند و به عنوان مطبوعاتی، به زندان می‏روند، همیشه به خاطر نوشته‏های‏شان نیست.

ولی نکته‏ی بسیار مهم به نظر من، مقداری هم تغییر وضعیت روزنامه‏نگاری و مطبوعات در ایران و کشانده شدن پای اینترنت به قضیه است.

یعنی، موقعیت نشریات کاغذی و اینترنتی در ایران مقداری در حال تغییر است. به این شکل که خیلی از آدم‏ها می‏توانند حرف‏شان را به‏خوبی در اینترنت با تیراژ بالا بزنند و همان کاربردی را که آن موقع در روزنامه‏نگاری داشتند، الان هم داشته باشند. خُب این‏ها زندگی‏شان در ایران است، دارند کارشان را می‏کنند و همه چیز به شکل مناسبی دارد پیش می‏رود.

شرایط مطبوعات در سه دهه‏ی اخیر در ایران، از نگاه شما، چگونه بوده است؟

در دهه‏ی شصت می‏توانیم بگوییم که اصلا مطبوعه‏ای نداریم. نشریات دولتی هستند. در دهه‏ی هفتاد، با جنبش اجتماعی دوم خرداد و رفتار نسبتاً منطقی و درست دولت آقای خاتمی، چیزی به اسم روزنامه‏نگاری خصوصی و حرفه‏ای در ایران رشد کرد که باعث شد سطح مطالبات سیاسی اجتماعی جامعه به شدت افزایش پیدا کند و این یکی از بزرگ‏ترین دست‏‏آوردهای آقای خاتمی و جنبش اصلاحات بود.

بعد از آن، وقتی آقای احمدی‏نژاد آمد، این‏ها آمدند سر روزنامه‏نگاری ایران را کلاه گذاشتند. یعنی با شیوه‏های کثیفی، مثل خریدن مطبوعات، در تنگنا گذاشتن آن‏ها، ایجاد فضا برای انتشار مطبوعات سبک و مانع‏سازی برای مطبوعات تاثیرگذار، جهت‏گیری روزنامه‏نگاری را عوض کردند.

اما در دوره‏ی آقای خاتمی، مقوله‏ای به اسم «رونامه‏نگاری حرفه‏ای» به وجود آمد که به نظرم به این سادگی‏ها از بین نخواهد رفت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این دوستان نویسنده و روشنفکر چه نوستالژی های عجیب و غریبی دارند! هنوز صحبت از بهتر بودن اوضاع در زمان آقای خاتمی است! مثل اینکه این دوستان علاقه ای به فراموش کردن گذشته ندارند!
آیندگان،

-- Ayandegan ، Apr 7, 2009

من نمی فهمم آیا صحبت کردن از یک دورانی که پشت سر گذاشتیم که اتفاقا همین 5 سال پیش بوده یک «نوستالژی عجیب و غریبه»؟؟

-- مهدی ، Apr 9, 2009

اصلاً چرا باید یک جامعه یا دولت آن به طوری باشد که عده ای از آن ناراضی بوده و مجبور به انتقاد از آن باشند؟

-- ادیب ، Apr 9, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)