پرسه در متن


نقدی بر رمان پیرهن رنگرزان نوشته‌ی جانان میرزاده
تفاوت چندانی میان همجنسگرایی و دگرجنسگرایی نیست

مرتضی. ش.: میرزاده ما را این‌جا با یكی دیگر از جلوه‌های گذار ایران از سنت به مدرنیته مواجه می‌كند: همجنسگرای ایرانی كه دیگر هویت جنسی خود را پذیرفته نمی‌تواند به جهان پیشامدرن شیخ‌ها و شاهدان برگردد حتی اگر بخواهد. سرك بكش! برایم مهم نیست. سوراخ كلید باز است، اما توقع نداشته باش كه من هم میل فضولانه‌ی تو را ارضا كنم.



چرا فریاد می‌زنم که همجنس‌گرا هستم؟

امیر: تقلید از سبک زندگی و روابط اجتماعی دگرجنس‌گرایان هدف من نیست. انگیزه‌ی من برای انکار نکردن وجود و افکار و احساساتم و برای آشکار زندگی کردن این است که همه‌ی روابط اجتماعی دگرجنسگرایان، کارکردهایی در زندگی، در زندگی اجتماعی دارند، که جای این کارکردها در زندگی من خالی است. بی‌دلیل نبوده که چنین روابط و پدیده‌های اجتماعی‌ای در بین دگر جنس‌گرایان شکل گرفته است. همه‌ی این روابط و گفت‌وگوها و تظاهرها قرار است به نیازهایی پاسخ دهند.



جامعه‌ی هم‌جنس‌گرایان و رویاهای من

امیر: وقتی شانزده هفده ساله بودم همیشه این تصور را داشتم که در آینده با یک پسر زندگی می‌کنم. هم‌دیگر را نوازش می‌کنیم و دوست می‌داریم. در ذهنم یک زندگی رویایی ساخته بودم. بعدها از طریق اینترنت با سایت گی‌ایران آشنا شدم. آن‌جا هم‌جنس‌گرایان ایرانی پیغام می‌نوشتند. در این زمان بود که ذهن من از حالت من و یک پسر دیگر خارج شد و خود را در میان جمعی دیدم که هم‌احساس من بودند.



نگه‌بان لرزه‌های آسمان

رسول معین: اینجا اگر دین‌ات را تغییر دهی، بعد از خانواده، حکومت بالای سرت ایستاده ، نظاره‌گر. حتی شب‌ها در رختخواب من سرک می‌کشد تا مبادا هم خوابه‌ای نامشروع و یا خدای ناکرده هم‌جنس داشته باشم. حکومت جمهوری اسلامی یک نگاهبان است، یک حس‌گر برای لرزه‌گیری‌های عرش خدای‌اش که با هر بار عشق‌ورزی من و معشوق‌ام به لرزه در می‌آید.