تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

سینمایی که به تصورات قالبی دامن می‌زند

EraZer Head

انسان‌ها درباره تمام مسائل موجود در جهان تصورات و برداشت‌هایی دارند. می‌توان گفت هر مفهومی که برای آن کلمه‌ای ساخته شده، می‌تواند در ذهن ما تصوری پیش ساخته ایجاد کند: سیاه‌پوست، امریکا، پنگوئن، خوک، سوسیس، انسان‌های اولیه، آدم فضای‌ها و ... .

لیست می‌تواند تا بینهایت ادامه پیدا کند. ممکن است که ما در زندگی واقعی با هیچ کدام از آن‌ها برخورد مستقیم نداشته باشیم. مسلماً هیچ یک از ما یک انسان اولیه یا یک آدم فضایی را به چشم ندیده است، اما بعد از آوردن نام آن‌ها بلافاصله تصویری از پیش تعیین شده در ذهنمان نقش می‌بندد: انسان اولیه به صورتی مردی خمیده و درشت هیکل با ریش و موی فراوان، و آدم فضایی به صورت موجودی کشیده و باریک با چشمان درشت و انگشتان دراز.


همجنس‌گرایان نیز از این نظر دست کمی از انسان‌های اولیه یا آدم فضایی‌ها ندارند. با آوردن نام همجنس‌گرا، در ذهن مخاطبان بلافاصله تصوری ایجاد می‌شود که نوع و ماهیت آن بستگی به محیط اجتماعی و فرهنگی رشد دهنده آن شخص، و میزان اطلاعات مستقیم و شخصی خود او دارد.

در جامعه‌ای بسته مانند ایران، شاید برجسته‌ترین تصویری که ایجاد شود، تصویر فردی هوسران و لاابالی است که در ذهن‌اش چیزی جز سکس و در باطن‌اش چیزی جز پلیدی پیدا نمی‌شود. ممکن است این تصور، به صورت شخصی منحرف و پدوفیل (بچه باز) یا شخصی با اختلالات روانی باشد. بعضی نیز مردان همجنس‌گرا را به شکل عده‌ای پسر خوش قیافه، با حالات و اطوار زنانه تصور می‌کنند و زنان همجنس‌گرا را خشن و بی ظرافت و مردوار.

نکته اساسی این است که تصورات قالبی یا Stereotypeها، چه درباره انسان‌های اولیه، اعراب یا وال باشد و چه درباره همجنس‌گرایان، بر پایه اطلاعات صحیح و تحلیل‌ها و استدلال‌های مشخص شکل نگرفته‌اند، و بنابراین با واقعیت امر منافات دارند.

تصورات، قالبی از مشخصه‌های یک قشر یا جامعه خاص نیستند و در همه طبقات جوامع مختلف و درباره موضوعات گوناگون به صورت طبیعی وجود دارند بنابراین حضور آن‌ها در دنیای سینما نیز چندان تعجب‌آور نخواهد بود.

در مقایسه با کشوری مثل ایران که حضور اقلیت‌های جنسی کلاً نادیده گرفته شده تا با حذف صورت مسأئله نیاز به جواب این به اصطلاح معضل نیز کمرنگ شود، می‌توان گفت حضور رسانه‌هایی که به تصورات قالبی دامن می‌زنند(مثل هالیوود) خیلی بهتر از هیچ است.

برای مردمی که همجنس‌گرایان را به صورت غول‌های وحشی شاخدار تصور می‌کنند، دیدن انسان‌های همجنس‌گرا در فیلم یا تلویزیون می‌تواند به تعدیل تصورات آن ها اندکی کمک کند، حتی اگر چهره تصویر شده از همجنس‌گرایان در این فیلم‌ها هم‌چنان اغراق‌شده یا غیر واقعی باشد. این گونه است که مخاطبان می‌آموزند اشخاص متفاوتی «وجود دارند» و همین عنوان کردن حضور طیف‌های متفاوت اشخاص در جامعه خود قدم مثبتی ست.

با این حال، از آن‌جا که طبیعت این‌گونه ذهنیت‌پردازی‌ها بر پایه نادرستی است، ادامه این روند توسط رسانه‌هاا باعث نهادینه شدن این تصورات غلط شده‌اند. حضور شخصیت‌های دگرباش (همجنسگرا، تراجنسی و دوجنسی) در رسانه‌های صنعتی و تولید انبوه، خود به ایجاد چنان تصورات قالبی سفت و محکمی منجر شده است که دیگر کنار زدن آن‌هاا از ذهن مردم به سادگی ممکن نیست.

گل سر سبد این شخصیت های کلیشه‌ای، نمونه مرد همجنسگرای «اوا» (Queen) است. مردی که به شدت ظریف و شکننده است. آرایش می کند. کلمات را کشیده و زنانه ادا می‌کند. لباس‌هایش بدن‌نما و متنوع‌اند و او را از دور چنان طاووسی رنگارنگ نشان می‌دهند. طراح دکوراسیون داخلی است. خوب می رقصد. هنرمند است. احساساتی است. با دیدن خون غش می‌‌کند. سطحی‌نگر و بی برنامه است.

نکته سنج و بامزه است و شما را به خنده می‌اندازد. با تفکر و تعمق میانه‌ای ندارد اما برای تفریح، اولین گزینه است. در یک کلام مردی است که از آن‌چه جامعه «مرد» می‌خواند کیلومترها فاصله دارد و دلقکی است که تنها فایده‌اش سرگرم کردن دیگران است.

نمونه پر کاربرد دیگر این شخصیت‌های کلیشه‌ای، شخصیت Club Boy است. پسری که خوش قیافه و خوش هیکل است. چشم همه به دنبال اوست و او هم در تور کردن اشخاصی که توجه‌اش را جلب می‌کنند هیچ مشکلی ندارد. همیشه در کلوب‌های رقص همجنس‌گرایان است و هر شب پسر تازه ای را در سالن رقص پیدا کرده و با خود به رختخواب می‌برد. مشکل مالی ندارد.

بی رحم و بی احساس است. تنها چیزی که برایش اهمیت دارد سکس است و لاغیر. به کسی باج نمی‌دهد و دلیلی هم نمی‌بیند با کسی مهربانی کند. با این وجود اطرافیان‌اش همگی مثل پروانه دور او می‌چرخند و قربان صدقه‌اش می‌روند چون خوش قیافه و سکسی است و کاریزما دارد.

نمونه بعدی، شخصیت همجنسگرای بازنده است. کسی که از نظر ظاهر، متوسط یا زشت محسوب می شود و «از آنجا که در دنیای همجنس‌گرایان اصل بر سکس و لذت است» از برقراری رابطه با دیگران عاجز است.

شب‌ها تنها می‌خوابد. افسرده و بداخلاق است چون نیازهای جنسی‌اش برآورده نمی‌شوند. بزرگ‌ترین آرزویش این است که جای شخصیت Club boy باشد و بتواند هر شب با فرد جدیدی به رختخواب برود. ممکن است از نظر هوش یا ذکاوت برتر از دیگران باشد، اما به هر حال شخصیتی است رقت‌انگیز و ضعیف.

نمونه بعدی شخصیت مرد موفق است. او زیبا چهره و خوش هیکل است. در کارش (که می تواند وکالت، مدیریت یک شرکت، یا هر کار شیک مشابه دیگری باشد) موفق است و مشکل مالی ندارد. به احتمال ٩٠ درصد سال‌هاست که با یک پارتنر ثابت زندگی می‌کند و شما هر چقدر که فکر می‌کنید چه چیزی این دو را عاشق هم کرده و کنار هم نگاه داشته است متوجه نمی‌شوید.

او مورد احترام همه است فقط و فقط چون دارای شغل خوب، چهره مناسب، آپارتمان بالای شهر و تاکسیدوی گران‌قیمت است. در کل این شخصیت تلاش مذبوهانه رسانه‌ها برای گنجاندن یک چهره از همجنس‌گرای خوب و با اخلاق است که در نهایت به خلق موجودی بی‌عمق و مصنوعی (و البته اخته و بی خطر) منتهی می‌شود.

ناگفته نماند که مسلماً همه تیپ شخصیت‌های یاد شده در جامعه همجنس‌گرایان حضور دارند (همان طور که در جامعه دگرجنس‌گرایان نیز وجود دارند) و بحث ما اصلاً بر تطابق یا عدم تطابق شخصیت‌های یاد شده با انسان‌های واقعی نیست.

نکته اساسی در این است که این‌ها شخصیت هایی «کلیشه ای» هستند که بر پایه تصورات قالبی شکل گرفته اند و موج غالب شخصیت‌های همجنس‌گرایان موجود در رسانه ها (اکثراً رسانه های تولید انبوه و صنعتی) را تشکیل می‌دهند. به طوری که عملاً جز چند تیپ یاد شده و اندک تیپ‌های بینابینی آنان هیچ‌گاه به شخصیت تازه‌ای در این رسانه‌ها به عنوان یک همجنس‌گرا پرداخته نمی‌شود.

تصورات قالبی در سینمای صنعتی چنان جزئیات عجیب و غریب و اغراق شده‌ای از زندگی همجنسگرایان ارائه می‌دهد که انگار این اشخاص در کره ای دیگر و تحت شرایطی دیگر زندگی می‌کنند و کوچک‌ترین شباهتی بین سبک زندگی آن‌ها و انسان های «عادی» (از دید جامعه) وجود ندارد.

در یک کلام، سینمای صنعتی علاقه ای به پرداختن به شخصیت‌های همجنس‌گرایی که عشق می‌ورزند، اشتباه می‌کنند، متنفر می‌شوند، جنایت می‌کنند یا مانند اشخاص معمولی زندگی می‌کنند، ندارد. در عوض همجنس‌گرایان را شخصیت‌هایی واکسینه و اخته شده می خواهد که چهارچوب‌های تعیین‌شده را نشکنند و تهدیدی برای ثبات شکننده جامعه نباشند.

نمونه ای از این اخته کردن همجنسگرایان در جهت نگهداری آن ها در چهارچوب های تعیین شده مثال زیر است که از فصل سوم سریال Queer as Folk گرفته شده است.

ملانی رو به تد : استاک ول الان دنبال قربانیه. اون برای مبارزه انتخاباتی‌اش که بر پایه مبارزه با پورن، مواد مخدر و سکسه می‌خواد از تو یه درس عبرت برای دیگران بسازه.

امت: این‌ها یعنی همه چیزهایی که تحت سلطه ما هستن

همه چیزهایی که تحت سلطه همجنسگرایان هستند؟ سکس؟ مواد مخدر؟ پورن؟ چرا نمی گویند تفکر، منطق، یا علم؟ نمونه بالا تنها یکی از صدها هزار تفکر کلیشه‌ای غلط گنجانده شده در این سریال است.

روی دیگر سکه، سینمای هنری و مستقل است که خود را ملزم به رعایت تابوها و عرف‌های رایج جامعه نمی‌بیند. برای ایشان مهم ترین مسأله در تهیه فیلم، هم‌سو بودن اجزا در راستای هدف فیلم (و کارگردان) در فرم ساختاری مورد نظر است و همه چیز می‌بایست با همین معیار سنجیده شود.

در این فیلم ها، معمولاً کارگردان به بالای منبر رفتن و موعظه کردن برای مخاطبان‌اش علاقه ای ندارد. این‌جا دیگر بحث دغدغه کارگردان برای طرح مسائل همجنس‌گرایان و اصلاح رفتارهای خشن جامعه با ایشان نیست. در این‌جا هنرمند تنها روایت‌گری است که تکه‌های پازل را کنار هم می‌چیند تا به خلق اثری بر پایه اصول مورد نظرش دست بیابد.

از این نظر، هنرمند مجاز است که از «هر وسیله ای» به هر گونه که صلاح می‌داند برای رسیدن به این مقصد استفاده کند. در این فیلم‌ها موجی از شخصیت‌های همجنس‌گرایان به چشم می‌خورد که با واقعیت امر نیز منافات ندارند اما اکثراً به بهبود دید جامعه به این اقلیت نیز کمک نمی‌کنند. در این فیلم ها خیانت، دروغ، فساد، جبر، ظلم و غیره همگی به آن صورت که فیلمساز طلب کند و صلاح بداند تصویر می‌شوند و لاغیر.

فیلم «Irréversible» می تواند هر بیننده ای حتی خود همجنس‌گرایان را از زشتی و کراهت صحنه های تصویر شده از یک کاباره همجنس‌گرایان به تهوع بیندازد. در فیلم «My Own Private Idaho» شخصیت همجنس‌گرای به تصویر کشیده شده، یک پسر خودفروش است.

در فیلم «Ellefente» گاس ون سنت، یک همجنس‌گرای نوجوان از اینترنت اسلحه خریداری می‌کند و به مدرسه رفته و به سبک کلمباین همکلاسی‌ها و معلمان‌اش را به قتل می‌رساند و حتی در آخر تنها دوست و هم خوابه‌اش را نیز می‌کشد.

فیلم های پازولینی بیشتر رابطه همجنس‌گرایی را به شکل رابطه مردی مسن با پسری جوان تصویر می‌کنند و اگر بیننده‌ای فیلم هایی مثل «Bad Education» (از پدرو آلمودوار) یا « Mysterious Skin» (از گرگ اراکی) را دیده باشد ممکن است خود دچار این تصور جا افتاده ولی غلط شود که همجنس‌گرا شدن فرد در نتیجه رابطه جنسی و یا تجاوز در دوران کودکی است.

البته فیلم‌های دیگری نیز در طیف مستقل یا هنری وجود دارند که این‌گونه نیستند و تصویر کننده یک شخص همجنسگرای کاملاً نرمال (از دید جامعه) می‌باشند. مانند فیلم‌های Presque Rien و Le Temps Qui Reste که در آن‌ها حتی می‌توان با اندکی تغییر جزییات فیلمنامه شخصیت‌ها را بالکل دگرجنسگرا کرد.

نکته اساسی این است که طیف هنری فیلمسازان با وجود اینکه خود را مقید به طرح مشکلات و دغدغه‌های فلان طبقه از جامعه یا موعظه برای بینندگان نمی‌بینند، باز در خلق شخصیت‌های متنوع و سازگار با واقعیت موفق‌ترند.

در نهایت، باید گفت که هرگز نمی‌توان از رسانه‌ها انتظار داشت تصورات قالبی ما را بشکنند و ما را با اقشاری از جامعه که نمی‌شناسیم مرتبط سازند.

مهم‌ترین و بهترین راه شناخت همجنسگرایان، همچنان برخورد مستقیم و روزمره با ایشان در جامعه و خانواده است، و تماشای شخصیت‌های قیچی شده و عروسکی در جعبه تلویزیون و پرده سینما تنها به تشدید تصورات قالبی دور از واقعیت ما می‌انجامد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

نویسنده نکته های بسیار ظریف و مهمی را مطرح کرده است و به تحلیل مساله ای پرداخته است که مورد غفلت قرار گرفته است. وجود چنین بنیان های تحلیلی برای اجتماع همجنسگرایان ایرانی سبب امیدواری بسیار است. با تشکر بسیار از نویسنده بابت این مقاله پرمحتوا

-- دیونیزوس ، Oct 16, 2009

همان طور که میدانی پازولینی و آلمادوار و ونسنت همجنسگرا هستند... اگر در دل فیلمهای خود شخصیت گی جا میدهند شاید می خواهند بخشی از خود را در فیلم تصویر کنند یا حتا شاید اینقدر همجنسگرایی برایشان درونی شده که داستانی را که میتوانستند با شخصیت سرراست روایت کنند با گی میکنند و بی دلیل سعی در توجیه او نمیکنند تا تصویر بهتری از همجنسگرایان بسازند... چون بیشتر (نه همه ی) فیلمهای این کارگردانها درباره ی همجنسگرایی نیست بلکه تنها شخصیت همجنسگرا دارد... اگر در فیلم ون سنت دو همجنسگرا همکلاسیهایشان را میکشند به این معنی نیست که همجنسگراها آدم کش اند... چون دلبل کشتن در فیلم همجنسگرا بودن آنها تعریف نشده (بازی کامپوتری و مجذوب هیتلر بودن دلایل ساده و گذرای ون سنت هستند) ... اتفاقا صحنه ی بوسه در حمام که تنها اشاره ی فیلم به همجنسگرایی آنهاست همان نقطه مکث کارگردان برای نزدیک شدن به شخصیتها و نشان دادن ابعاد انسانی آنهاست... (چرا درباره ی قاتلین مادرزاد استون کسی نمیگوید: یعنی دگرجنسگراها آدمکش زنجیره ای هستند؟) به نظرم با گیرهایی از این دست خودمان را تا حد اصناف شغلی ایران پایین می آوریم که اگر مثلا هم صنف شان در سریالی کلاه بردار باشد شکایت می کنند که: منظورتان این بود که همه ی ما کلاه برداریم؟ ... این ما ایرانی ها هستیم که به خصوص در هنر مشت را نمونه ی خروار می دانیم و بس و در شخصیتهای داستانی و سینمایی به دنبال ویژگی های طبقه ای - دسته ای- شغلی و قومی هستیم و نه فردی و هر رفتار فردی را به گروه و جامعه ای که او از آن می آید تعمیم میدهیم...راستی اپیزود ون سنت در پاریس دوستت دارم تصویر زیبایی از عشق همجنسگرایانه نشان می دهد...
در آموزش بد هم آلمادوار همجنسگرا (یا شاید ترنس سکشوالی) را نشان می دهد که در کودکی به او تجاوز شده... یعنی چون ممکن است بعضی ها فکر کنند چون به او تجاوز شده پس او گی (یا ترنس) شده آلمادوار نباید این موضوع را در فیلم اش بررسی کند؟!!
درباره ی نشان دادن تصورات قالبی تا حدود زیادی با تو موافقم اما بهتر است فراموش نکنیم که به هر حال برخی از این تصورات بازتاب دهنده ی اگر نه همه ی ما که (باز) برخی از ما هستند و این برخی همانهایی اند که چون به باور عموم از ما نزدیک اند خود ما هم انکارشان میکنیم تا بگوییم همجسگرایی این نیست... یکی از دلایلی که آلمادوار را خیلی دوست دارم همین است که بیشتر روی همین قشر از همجنسگراها دست میگذارد تا نشانشان دهد و بگوید این چنین بودن هم بد نیست...
ممنون... شاد باشی

-- pinoccio ، Oct 16, 2009

از نمونه موفق و زیبای فیلم Brokeback Mountain هم می توانستید نام ببرید.

-- eX ، Oct 17, 2009

پینوکیو جان منظور نویسنده این نبوده که آلمودوبار یا باقی مثال هایی که زدی دارن به استریوتایپ ها دامن می زنن یا به قول شما نویسنده بخواد گیر بده. نکته اینجاست که در طیف هنری کارگردان خودش رو ملزم به نشون دادن یه چهره خوب از همجنسگراها نمی دونه چون اصولاً وظیفه ش رسوندن پیام و ابراز دغدغه و اینا نیست. تو اون قسمت اصلاً بحثی از خوب بودن یا بد بودن این کار کارگردان نشده که بخوایم مثل شما همچین موضعی بگیریم

-- یه بابایی ، Oct 17, 2009

برای پینوکیو

زمانی هست که ما مدلول اثر رو بر حسب معنی سینمایی بررسی می کنیم و زمانی هست که معنایی که اثر در گفتار اجتماعی تولید می کنه رو بررسی می کنیم. شاید تسامحا بشه گفت اولی سمانتیک اثر هنری و دومی مطابق اصطلاحات زبان شناسی پراگماتیک اثر. در سمانتیک ما معنای ایزوله اثر رو بررسی می کنیم و تو می تونی بگی که این تحلیل زیاده روی کرده. چون معنای ایزوله این آثار چنین برداشتی را لزوما نتیجه نمی ده. اما به جهت معنای اجتماعا تولید شده یا پراگماتیک اثر درک متعارف ما می گه حق با نویسنده است چنین معنایی تولید شده. چون برداشت اجتماعی رسانه سینما چنین چیزیه.

-- نیما ، Oct 17, 2009

نه فقط درین مورد خاص بلکه کلاً در تمام اشکال زندگی روزمره میشه این تاثیر شدید سینما رو روی آدما دید مثلاً اونجا که حتی شیوه عشق ورزیدن رو از یک فیلم خاص اقتباس میکنن یا معیار درستی پدیده هارو از فیلمها تشخیص میدن توگویی فیلمها کتاب مقدسند در حالی که چیزی جز دید فیلمساز نسبت به زندگی و وابسته هاش نیستن یعنی خیلی راحت اون چیزی که ما از یه فیلم به عنوان فکر پشت اثر میبینیم میتونست بصورت چیزی کاملاً متفاوت جلوه گر بشه

-- غزاله ، Oct 17, 2009

ضمن تاييد نويسنده، بايد بگم مشكل اساسي تر اينه كه خود هوموسكشوال ها نمي خوان در جامعه مطرح بشن، از تعداد كمي از هم احساس ها نمي شنوم كه: "ما داريم زندگيمون رو مي كنيم و چه احتياجي به كام اوت كردن داريم و بذار هر طور كه مي خوان در موردمان فكر كنن و ...". اين طرز فكر ما را به جايي نخواهد رساند متاسفانه.

-- ماهان ، Oct 20, 2009

تبلیغ همجنسگرایی به هر شیوه ی ممکن؟؟!!!

-- karim ، Oct 20, 2009

salam maghalei ke darbareye francis bacon ast kamel baz nemishavad

-- بدون نام ، Nov 1, 2009

مطالب صفحهء دگرباشان برای من با اینکه همجنسگرا هستم اصلا جالب نیستند، اما این مطلب به نظر من دیگه آخرشه. معلوم نیست نویسنده اصلا چی می خواهد؟ ما آخر نفهمیدیم آیا ایشون منظورشان این است که همجنسگراها را آدم خوبه نشان بدهند یا نه، آیا همجنسگراها را آدم بده نشان بدهند یا نه؟ یکجا می نویسند چرا فقط همجنسگراها را آدم خوبه نشان می دهند. مگر ما همجنسگرای دزد و قاتل نداریم؟ بعد یک جای دیگه می نویسند چرا در فلان فیلم یک همجنسگرا همه را کشته یا تن فروشه؟ خوب اون فیلم دربارهء یک همجنسگرای قاتل یا تن فروش بوده. از طرفی کی گفته کشیش فیلم آموزش بد همجنسگرا بوده؟ او یک بچه باز بوده. از طرفی مگر ما همجنسگرای بچه باز نداریم؟ هرکسی می تواند بچه باز باشد. خوب موضوع این فیلم در همین مورد بوده. و اتفاقا شخصیت مرد هوسباز در سریال کوئیر از فالک یک جاهائی خوبیهایش را رو می کند و از حالت کلیشه ای خارج می شود. شخصیت اوا خواهرش هم برای خودش ارزش و احترام قائله و خیلی بهتر و منطقی تر از خیلیهای دیگر رفتار و عمل می کند. از طرفی در این سریال به مسائل و مشکلات اجتماعی مختلفی اشاره شده. من منکر کلیشه نیستم. اگر بخواهیم از یک فیلم خوب که کلیشه ها را شکسته نام ببریم کرش است که ربطی هم به همجنسگرائی ندارد و در آن مرد متجاوز جان زن تجاوز دیده را نجات می دهد. متأسفانه بقیهء فیلم را الان به خاطر ندارم. در همهء فیلمها از همجنسگرائی گرفته تا غیر همجنسگرائی آدمها یا خوبند یا بد. دو زن قهرمان بر سر یک پسر با هم در جنگند. یکی از آنها همه چیز تمام و عالی است و دیگری همه چیزش بد است. و غیره. به هر حال به نظر من این مطلب می توانست خیلی بهتر از این نوشته شود.

-- يك همجنسگرا ، Nov 3, 2009

آقا یا خانم یک همجنسگرا. منظور از نوشتن این مطلب تنها اشاره به شخصیت های کلیشه ای تکراری در فیلم ها و سریال هاست و ذکر این نکته که همجنسگراها مانند دگرجنسگرایان طیف گسترده ای از شخصیت های مختلف را در خود جای می دهند اما ارباب رسانه علاقه ای به پرداختن به شخصیت های غیر کلیشه ای از خود نشان نمی دهد.
در تمام مطلب سعی شده از قضاوت درباره شخصیت ها و نیت شخصیت پردازان پرهیز شود و هیچ جای نوشته گفته نشده که این شخصیت «بد» یا آن شخصیت خوب است. بد یا خوبی که مد نظر شماست و می فرمایید همه شخصیت ها یا بدند یا خوب دیگر نه در ادبیات و نه در سینما محلی از اعراب ندارند. چون در زندگی واقعی نیز سیاهی یا سپیدی مطلق وجود ندارد. کلا نویسنده در مقام قضاوت نیست. ذکر کننده تعدادی مثال است. بهتر بود با دقت بیشتری مطلب را می خواندید.

-- EraZer Head ، Nov 7, 2009

بهتر بود از فیلم Brokeback Mountain هم نام می بردید ...

-- amir ، Jul 31, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)