تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
دشواری‌های دگرجنس‌گرایی

در جست‌وجوی زمینی برای سکونت

نامیا علی‌پور

این مطلب برگرفته از سایت «جنسیت و جامعه» است.

آیا یکی از دلایل هم‌جنس‌گرا شدن افراد، مشکل رابطه با جنس مخالف در جامعه می‌باشد؟

این پرسش به‌ کرات از من و همین‌طور از سایر هم‌جنس‌گرایان پرسیده شده است. شاید خود شما هم پرسش‌هایی از این دست را با خود یا با دیگران در میان گذاشته باشید.

به‌همین‌دلیل به‌عنوان یک هم‌جنس‌گرا - و نه به عنوان یک سکسولوگ یا متخصص - چون هیچ‌کدام از دو صفت یادشده به من تعلق نمی‌گیرند - در این‌باره می‌نویسم.

نیاز جنسی مانند سایر خواسته‌های طبیعی فرد، نه‌تنها قابل چشم‌پوشی نیست بل‌که هم‌واره در هر اجتماع، هر گروه انسانی، تمهیداتی برای رفع خود، تولید و اجرا می‌کند، و به هر صورت ممکن راه‌حلی برای برون ‌رفت از خفقان می‌یابد.

این تمهیدات لزوما گرایش به هم‌جنس را تقویت نمی‌کند. البته این موضوع را نمی‌توان نادیده گرفت که در مواردی، بنا به محدودیت‌هایی که وجود دارند، رفتارهای جنسی انحرافی (به معنای دست‌زدن به رفتار جنسی‌ای مغایر با گرایش جنسی)، چه در جهت هم‌جنس‌خواهی و چه در جهت دگرجنس‌خواهی اتفاق می‌افتند.

اما این رفتار انحرافی، میل (گرایش) به هیچ‌کدام از این دو سمت‌گیری نیست، بل‌که انحراف از گرایش، یعنی قرار‌گرفتن هر فرد در آن‌جایی است که نباید باشد و هویت جنسی او در آن نقطه قابل دریافت نمی‌باشد.

چنین انحراف جنسی‌ای، قابل رصد از بیرون نیست، و قابل پی‌گیری توسط شواهد و قرائن عینی نمی‌باشد. معیار سنجش انحرافی بودن رفتار جنسی (مد نظر)، درجه مطابقت آن رفتار با گرایش جنسی فرد، و درجه پاسخ‌دهی آن به نیازهای عاطفی، جنسی و روحی فرد می‌باشد. بنابراین تنها خود فرد است، که می‌تواند اصالت رفتار خود را بسنجد و نه دیگری.


«و» اثر باربارا کروگر

همان‌طور که در جوامع سنتی و مذهبی عدم پذیرش هم‌جنس‌خواهی و مقابله با این پدیده موجب معضلات بسیاری از جمله ازدواج‌های تحمیلی به هم‌جنس‌خواهان می‌شود، از سویی دیگر، محدودیت روابط آزاد هم می‌تواند گروه اندکی را به سوی رفتارهای همجنس‌خواهانه‌ی مقطعی بکشاند.

که البته ذکر این نکته ضروری ست که رفتار صرفا جنسی در قالب هم‌جنس‌گرایی طبقه‌بندی نمی‌شود. هر‌چند که همان گروه اندک نیز به‌واقع بری از تمایل به جنس موافق نیستند گیریم که تمایل‌شان صد‌در‌صد نباشد. چراکه اگر به هر میزان هم که برای برقراری ارتباط با جنس مخالف محدودیت وجود داشته باشد، باز هم رابطه با جنس موافق، نیاز آن‌ها را برآورده نخواهد کرد و در نتیجه آن را تکرار نخواهند کرد.

اما این موضوع، در جوامع سنتی، کاملا صدق نمی‌کند. چون مشاهده می‌شود که تظاهر به دگرجنس‌گرایی در بین هم‌جنس‌گراهای جوامع سنتی به‌مراتب خیلی بیش‌تر از تعداد دگرجنسگراهایی است که دست به رفتارهای جنسی هم‌جنس‌گرایانه می‌زنند.

نکته‌ی دیگر این‌که در یک اجتماع، آن زمان که یک مقوله‌ی خاص - که در این‌جا سکس است - دارای سلامت وجودی نباشد، نمی‌توان و شایسته نیست که در مورد سلامت یا عدم سلامت بخشی از آن بحث کرد.

وقتی یک بیماری همه‌گیر است لزوما سرایت آن به یک گروه نمی‌تواند قابل اعتنا باشد، مگر آن‌که این اعتنای جزئی در موازات توجه کامل به معضل کلان باشد.

هر انسان یک زیست منحصر‌به‌فرد است. این زیست تنها و تنها در شرایطی طبیعی خوانده خواهد شد که در چارچوب حریم خصوصی، آزادی و استقلال فردی، بنا بر طبیعت و سرشت و پسند خود رفتار کند و نه لزوما آن چه مورد پسند و خواست ما و یا اکثریت جامعه و یا قدرت تمامیت‌خواه باشد.

علاوه بر این، درخواست‌ها و نرم‌های جامعه از افراد هم نیازمند بحث و پرسش‌گری است و گرنه اخلاق اجتماعی بارور نخواهد شد و از بالیدن باز می‌ماند.

بیان این نکته نیز ضروری است که اگرچه به‌طور کلی ایجاد رابطه‌ی جنسی در کشورهایی مانند ایران به خودی‌خود بغرنج است؛ ولی باید دانست که زندگی و ایجاد ارتباط در بستر هم‌جنس‌گرایانه بسی سخت‌تر و جان‌کاه‌تر از زندگی دگرجنس‌خواهانه است.

صحبت من از دشواری برقراری ارتباط هم‌جنس‌خواهانه‌ای است که کلیت هویت هم‌جنس‌گرا را در برمی‌گیرد و نه لزوما یک رفتار جنسی زودگذر منتهی به ارگاسم. چراکه انسان را یک مجموعه‌ی کلی هویت‌مدار، و ملاقات با انسان را یک برخورد کلیت‌محور می‌دانم.

اگر ارتباط خارج از عرف و شرع، تعذیر و حد به دنبال دارد یک هم‌جنس‌گرا همیشه با دلهره‌ی خطر مرگ و طرد و . . . روزگار به سر می‌رساند. اگر عاملین قتل‌های ناموسی با چشم‌پوشی اجتماع و سخاوت‌ورزی مراجع قانونی مواجه می‌گردند؛ تن‌های بی‌دفاع هم‌جنس‌گرایان جدا از پذیرش زخم‌های جسمی، مورد ترور شخصیتی نیز قرار می‌گیرند. و این تخریب و انهدام تا به آن‌جا پیش می‌رود که خود یک هم‌جنس‌گرا هم به بلعیدن خود مشغول می‌شود.


تنها خود فرد است که می‌تواند اصالت رفتار جنسی خود را بفهمد و نه دیگری

وقتی یک هم‌جنس‌گرا از حقوق جنسی و آزادی جنسی صحبت می‌کند در اکثر موارد شاهد آن هستیم که این فرد به آگاه‌سازی جمعی نسبت به هر گرایشی همت می‌گمارد و تلاش او متوجه یاری‌رسانی در هر جهتی است.

شاهد این نکته توجه و آگاهی‌رسانی بیش‌تر هم‌جنس‌گرایان در زمینه‌ی ایدز است. چگونه است که حتا قشر الیت و نخبه‌ی جامعه – چه در کشور و چه در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران – از اظهارنظر در مورد مسائل هم‌جنس‌گرایان شانه خالی می‌کنند و هم‌چنین کلیت مسئله‌ی جنسیت و آزادی جنسی را مسکوت می‌گذارند و فاجعه‌بارتر این‌ که گروهی از این دوستان در انظار و در خفا در صف مخالفان طرح این‌گونه مسائل قرار می‌گیرند.

صحبت بر سر خدشه‌دار کردن اراده‌ی این دوستان در جهت عدم ابراز موضع در این زمینه نیست. صحبت بر سر جای‌گاهی ست که معیار این اجتماع یعنی قشر روشن‌فکرانش در آن نقطه قرار گرفته‌اند.

از دید گروهی، محدودیت‌هایی برای ارتباط غیرهم‌جنس‌خواهانه در یک جامعه‌ی بسته چون جامعه‌ی ما وجود دارد که گروهی را به سمت ایجاد رابطه با هم‌جنس وا می‌دارد.

شاید نکات محدودیت‌زای قابل ذکر در مورد ارتباط دو غیر هم‌جنس را بتوان مسئله‌ی پرده‌ی بکارت، بارداری‌های ناخواسته، فاصله‌گذاری بین دو جنس در جامعه و در نتیجه دشواری ارتباط دو غیر هم‌جنس حتا در چارچوب ارتباط غیرجنسی، و از این قبیل بیان کرد. ولی باید دانست که در هر صورت رابطه‌ی بین دو فرد از دو جنس مخالف در نزد مردم و حاکمیت پذیرفته‌شده و شدنی است. یعنی این‌که ملموس و اجراپذیر است.

حاکمیت به‌صراحت به مدل مفروض خود از این نوع رابطه در قانون با عنوان ازدواج، صیغه، (و حتا حق چند همسری برای مردان) مشروعیت و حقانیت داده است. در عرف و در نزد مردم نیز شیوه‌ی پسندیده چنین است. هرچند در شرع و در قوانین جزا ایجاد ارتباط خارج از چارچوب‌های گفته شده بین دو فرد غیرهم‌جنس مجازات کیفری و حقوقی در پی دارد ولی در میان مردم و در عرف به نسبت وسعت دیدگاه گروه‌های اجتماعی موجود در جامعه و آگاهی و جای‌گاه اجتماعی هر کدام، برخورد آن‌ها نسبت به روابط دو غیر هم‌جنس خارج از مدلی که قانون ارائه کرده است متفاوت می‌باشد و این عکس‌العمل‌ها با شدت و ضعفی در دو سوی حدود قانون در جریان است.

ولی مسئله‌ی تمایل هم‌جنس‌خواهانه، نه ملموس است و نه پذیرفته ‌شده؛ نه‌تنها در قانون و در حیطه‌ی قوای حاکمه بل‌که در سطح اجتماع و در خانه‌ها و در میان خانواده‌ها. به زبانی ساده‌تر، یک هم‌جنس‌گرا جایگاهی برای تکیه‌کردن، و کسی را برای درخواست کمک ندارد.

پس اگر صحبت از این باشد که محدودیت‌ها و موانع، افراد را به دست‌زدن به رفتارهای جنسی مغایر با گرایش جنسی و خواسته‌ی ضمیر و باطن خود وا می‌دارد، آن‌وقت هر منصفی باید حق دهد که این موضوع بیش‌تر در مورد هم‌جنس‌گرایان صدق می‌کند تا در مورد دگرجنس‌گرایان.

قانون اعدام هم‌جنس‌گرایان، تبلیغات منفی گسترده بر علیه هم‌جنس‌گرایی در کتب درسی و دینی و در گفتارهای مسئولان مملکتی، عدم آزادی هم‌جنس‌گرایان در داشتن حق انتخاب سبک زندگی خود، ممنوعیت و سانسور هرگونه گفتار مثبت و واقع‌بینانه در باره‌ی هم‌جنس‌گرایی در جامعه، پیش‌داوری و تعصبات اجتماعی و خانواده‌ها در مورد هم‌جنس‌گرایی و غیره، هم‌جنس‌گرایان را به‌ناچار به دست‌زدن به رفتارهای جنسی دگرجنس‌گرایانه وا می‌دارد.

این یعنی رواج و دامن‌گستری سکسیسم در اجتماع. و سکسیسم یعنی معتبر و جایز شمردن تنها یک نوع رفتار و گرایش جنسی، و به‌کار‌بردن قانون، و انواع تلاش‌ها و ترفندها برای جا انداختن آن، و در عین حال سم‌پاشی و تبلیغات گسترده برای از میدان به‌در‌کردن دیگر گرایشات جنسی.

نکته‌ی قابل تامل دیگر این‌که تجربه‌ی شخصی این‌جانب بر این نتیجه‌گیری استوار است که خواست هم‌جنس‌خواهانه، خواست مصلحت نیست و حتا دریافت ضرورت هم نیست و حتا قضای حاجت هم نیست. چه، آن‌چه قضای حاجت و تمتع و لذت است در هر گرایش جنسی - و نه لزوما هم‌جنس‌گرایی، عشرت است. که خواست هم‌جنس‌خواهانه در چنین جای‌گاهی در حیطه‌ی خواست هر انسان در همین جای‌گاه قرار می‌گیرد و دوم این‌که به شخصه تصدیق می‌کنم که شرط محدودیت شرط ناروایی است برای گرایش به هم‌جنس.

به‌عنوان مثال در خانواده‌ی من و خانواده‌هایی از این دست که دیگر بنا بر تعریف جامعه‌شناسانه در شمار خانواده‌های سنتی و مذهبی قرار نمی‌گیرند و به نوعی قائل به پاره‌ای از آزادی‌های فردی می‌باشند، ارتباط با جنس مخالف از مدت‌ها پیش به امری عادی بدل شده است و ارتباط خارج از ازدواج به‌هیچ‌عنوان تقبیح نمی‌شود. ولی با این وجود من هیچ تمایلی به جنس مخالف ندارم و زیست هم‌جنس‌خواهانه نیز هم‌راه با قبول دشواری‌ها و ناملایمات بسیار بوده است.

در پایان این‌که پرداختن به مقوله‌هایی این‌چنین با طرح پرسش‌هایی از این دست قرین توفیق نیست. رویارویی با هر پدیده‌ای چه در جای‌گاه موافق و چه در جای‌گاه مخالف و یا حتا ناظر، برای رسیدن به نتیجه‌ی قابل قبول، بیش از هر‌چیز احتیاج به تعیین منظرگاه مناسب دارد. پیدا‌کردن زاویه‌ی دید مناسب و طرح پرسش‌هایی کلیدی و پایه‌ای در مرحله‌ی اول بسیار ضروری به نظر می‌رسد.

احقاق حق زمانی میسر است که مسئولیت دریافت آگاهی و ترمیم و رشد فردی و جمعی را هر یک از ما پذیرا باشیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سوالی داشتم در مورد این تصویر دوم(homelife)که قرار دادید ..اسم تصویرگرش رو می شه قرار بدین؟

-- w.G ، Dec 13, 2009

(...هم‌جنس‌گرایان را به‌ناچار به دست‌زدن به رفتارهای جنسی دگرجنس‌گرایانه وا می‌دارد...)

دریغا انسان
که با درد قرونش خو کرده بود

-- pinoccio ، Dec 13, 2009

به نظر حقیر شما خیلی ساده میخواهید چیزی را که به گفته خودتان در جامعه ایران هیچکس از هیچ گروه و طبقه قبول ندارد و نمی پسندد به زور تحمیل کنید یا بباورانید . با کمال معذرت از اسمتان متوجه نشدم جنسیتتان چیست اما شما یک نگاهی به تمام انواع موجودات به جز انسان بیندازید تا متوجه شوید که چرا در ایران از نخبگان گرفته تا مذهبی ها و غیر مذهبی ها و از سنتی ها تا مدرن و پست مدرن هیچکدام حاضر نیستند در این خصوص بحثی کنند /آیا باید ماداگاسکاری مثل ما بیندیشد و اگر نه یک جای کارش عیب دارد اینجاایران است و اروپا نیست و اکثریت بالایی بر خلاف شما می اندیشند اصلا روششان همین است فرهنگشان همین است همجنس گرایی را بسیار زشت و قبیه میدانند . خوب شما میخواهید ثابت کنید که تقریبا همه یک جامعه اشتباه میکنند . و امثال جناب عالی درست فرمایش میفرمایید . خوب شما آزادید اما مشت به سندان میکوبید و خود را خسته میکنید و بر خلاف آزادگی عمل میکنید که سعی در القای مطلبی دارید که ایرانیان اصیل مطرح کردنش را نیز شرم دارند . شما در جایی به سر میبرید که هم جنس گرایی یا هر اسمی که به این مقوله میدهید آزاد است خوب مشکل شما حل شده است اما اگر میخواهید استفاده های دیگری هم از مطرح کردن این مقوله ببرید و به یک جامعه با فرهنگ 10 هزار ساله آموزش هم جنس گرایی بدهید به خودتان و انتشار دهندگان اینگونه افکار مربوط است اما عزیزم گیرم که شما پی بردید که همجنسگرایی در وجود شما اصالت دارد و انحرافی نیست آیا با دریافت این موضوع توقع دارید کل جامعه ایران هم ناچارا و از روی اجبار بپذیرند که همجنسگرایی شما انحرافی نیست و اگر این فکر تحمیلی شما را نپذیرفتند یک جامعه به کلی املند یا عقب مانده اند یا خوی استبدادی دارند و شما تنها آزاد اندیشید چرا که مثل اروپایی ها فکر میکنید پس تفاوت فرهنگ ها یعنی چه ؟ پیشنهاد میکنم در هزاران مقوله ایکه امروز مشکل واقعی جامعه ایران است کار کنید و این بحث رابگذارید برای کسانیکه به مطرح کردن آن در ادارات محاجرت کشور های اروپایی میخواهند اجازه اقامت بگیرند اما اگر این کار شماست و میخواهید از این راه نان بخورید و ایرانی هستید پیشنهاد میکنم راه دیگری پیدا کنید حد اقل اجداد ایرانی شما از این کار شرم خواهند داشت /.

-- ماسال ، Dec 14, 2009

استدلالهای دوست گرامی که با این مطلب مخالفند بسیار جالب است.
اولا کسی قصد به زور اجبار کردن چیزی به بقیه ندارد. معمولا این همجنسگراها هستند که مورد لطف واقع می شوند! عزیزان اگر به این موصوع اعتقاد ندارید لازم نیست وقتتان را اینجا در بخش "دگرباش صرف کنید. "
ایشان صحبت از تاریخ ده هزارساله می کنند تا شاید عرق ملی بقیه را بادیدگاه خودشان پیوند دهند، اما ظاهرا چیزی از" شاهدبازی" در این تاریخ نشنیدند. من نمی دانم ایشان چه قشری را مایندگی می کنند که اینطور با یقین نقل قول و نتیجه گیری می کنند.
آیا کسی به شما برای اینکه به جنس مخالف گرایش دارید ایراد می گیرد؟ همجنسگرایی زبان فرانسه نیست که آن را ترویج دهند(نقل از فیلم Milk)، این مطالب برای بالابردن آگاهی اشخاصی نظیر شماست تا اگر از چیزی اطلاع نداشتید، در آن زمینه بی مقدمه اظهار نظر نکنید

خیلی ممنونم از بخش دگرباش!!

-- همجنسگرا ، Dec 14, 2009

آقای ((فرهنگ ده هزار ساله)) مهاجرت! نه محاجرت!!

-- بدون نام ، Dec 14, 2009

گاهی محدودیت برقراری رابطه با جنس مخالف باعث میشه یک همجنسگرا نیز دست به رفتار هایی مغایر با طبیعت خودش بزنه. چون انسان از هر چیز منع بشه نسبت به اون کنجکاو میشه و به طرفش میره.

-- سارا ، Dec 18, 2009

گاهی محدودیت برقراری رابطه با جنس مخالف باعث میشه یک همجنسگرا نیز دست به رفتار هایی مغایر با طبیعت خودش بزنه. چون انسان از هر چیز منع بشه نسبت به اون کنجکاو میشه و به طرفش میره.

-- سارا ، Dec 18, 2009

آقا یا خانم ماسال درست می فرمایند که چندین میلیون ایرانی در این مورد اشتباه و استبدادی فکر میکنند. اما اشتباه میکنند که همچین نسبت ناروایی را به همه ایرانیان تعمیم میدهند. چه بسیار ایرانیانی که به پشتوانه فرهنگ کهن و غنی از جهل و خطا دست میکشند و پذیرای مترقی ترین اندیشه ها میشوند.
نکته دیگر آنکه حقوق جانداری بر مبنای نظر اکثریت نباید مورد تعرض قرار گیرد. دفاع از حقوق اقلیت از اصول دمکراسیست.
خاتمه آنکه:
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند

-- بدون نام ، Dec 20, 2009

"تمام انواع موجودات به جز انسان بیندازید تا متوجه شوید" همجنیس گرایی در حیوانات هم مشاهده شده دوست عزیز.
"چرا در ایران از نخبگان گرفته تا مذهبی ها و غیر مذهبی ها و از سنتی ها تا مدرن و پست مدرن هیچکدام حاضر نیستند در این خصوص بحثی کنند" خوب اکثرا به خاطر ترس و دلیل دیگه اینکه اکثرا به اقلیت ها توجه نمیکنند.
"خوب شما میخواهید ثابت کنید که تقریبا همه یک جامعه اشتباه میکنند " دوست مسلمان من. مگر نه این است که سر موضوع امام حسین شما معتقد به اشتباه اکثریت جامعه هستید. هر جا که براتون منفعت داشته باشه این اصل برقراره؟؟
"بر خلاف آزادگی عمل میکنید " !!!!(فقط همین !! کافیه)
"کل جامعه ایران هم ناچارا و از روی اجبار بپذیرند" اجبار؟ کدوم اجبار؟
"پس تفاوت فرهنگ ها یعنی چه ؟ " پس احترام متقابل یعنی چه؟ پس احترام به حقوق اقلیت ها یعنی چه؟ پس....
" حد اقل اجداد ایرانی شما از این کار شرم خواهند داشت" اگر اجداد ایرانی ما هم تا این اندازه کوته فکر هستند . پس من از داشتن این اجداد شرمنده ام.

-- حامی دگرباشان ، Nov 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)