تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

بیهقی؛ دبیرِ تاریخ‌نگار

Download it Here!


بیهقی دبیر است و سخت آشنا با مقام، آداب، مخاطرات و ماجراجویی‌های مقام دبیری.

نخستین آموزشی که دبیر باید دارا باشد نویسندگی است. برای نوشتن، بیهقی بارها و به شیوه‌های گوناگون شرح داده که تنها خط خوب و سواد فارسی کافی نیست؛ دبیر باید اطلاعاتی گسترده درباره همه علوم و فنون روزگار خود داشته باشد و تاریخ‌های گذشته را خوب خوانده باشد و به روزگار خود نیز معرفت و بصیرتی به اندازه حاصل کرده باشد. دبیر پیش از آن‌که نویسنده توانایی باشد، خواننده‌ای سخت‌گیر و پرکوشش است.

بیهقی دبیری پرخوان و پرکار بود. او در کتاب تاریخ خود بارها به کتاب‌هایی اشاره کرده که به ويژه در قلمرو تاریخ خوانده است:

«و من که بوالفضل‌ام کتاب بسیار فرونگریسته‌ام؛ خاصه اخبار؛ و از آن التقاط‌ها کرده.»

دبیر در ساختار سیاسی ایران شغلی است مربوط به دیوان؛ یعنی دستگاه اداری دربار. بنابراین دبیری تنها نوشتن نیست. دبیر مانند دیپلمات امروزی باید بینش و شناخت سیاسی از احوال و اوضاع روزگار خود داشته باشد. بیهقی از کسی یاد می‌کند که نامزد دبیری شده بود تا با بونصر مشکان استاد بیهقی هماوردی کند:

«ایشان را می‌خواستند که به روی استادم برکشند که ایشان فاضل‌ترند. و بگویم که ایشان شعر به غایت نیکو بگفتندی و دبیری نیک بکردندی؛ و لیکن این نمط که از تخت ملوک به تخت ملوک باید نبشت دیگر است. و مرد آن گاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.»

«بومحمد دوغابادی؛ مردی سخت فاضل و نیکو ادب و نیکو شعر ولیکن در دبیری پیاده.»

« و عراقی دبیر، بوالحسن، هرچند نام کتابت بر وی بود، خود به دیوان کم نشستی و بیشتر پیش امیر بودی و کارهای دیگر راندی و محلی تمام داشت در مجلس این پادشاه.»


دبیر رایزن سلطان است و در امور مهم کشوری و لشگری به او مشاوره می‌دهد. پس دبیر باید مصالح ملک را بشناسد و از آن حفاظت کند:

«اکنون نگاه باید کرد در کفایتِ این عبدالغفارِ دبیر در نگاهداشت مصالح این امیرزاده و راستی و یک‌دلی تا چگونه بوده است.»

دبیر از آن جا که بر مقام مهمی نشسته است، به آسانی می‌تواند آماج کینه و توطئه اهل دربار قرار گیرد. از این رو باید که سخت هوشیار باشد تا به دام و کام خشم بدگویان و سرانجام سلطان فرونرود. بیهقی به خوبی این را در داستان نیرنگ‌هایی بازگفته که بوسهل زوزنی، وزیر سلطان مسعود در حق استادش بونصر مشکان می‌کرد:

«و دیگر آن‌که بونصر مردی بود عاقبت‌نگر. در روزگار امیر محمود بی‌آن‌که مخدوم خود را خیانتی کرد، دل این سلطان مسعود را نگاه داشت به همه چیزها؛ که دانست تخت ملک پس از پدر وی را خواهد بود؛ و حال حسنک دیگر بود.»

حسنک که در روزگار محمود وزیر بود در حق بوسهل زوزنی و نیز مسعود فرزند محمود سخت جفا و خطا کرده بود.

دبیر، حامل حکمت و عامل تدبیر است و بدون فرزانگی و سیاست‌اندیشی او کار ملک به تباهی می‌رسد:

«و این دو سپاه سالار را دو کدخدای شایسته دبیرپیشه گرم و سرد چشیده نه ... و ترکان همی گرد چنین مردمان گردند و عاقبت ننگرند تا ناچار خلل بیفتد که ایشان را تجربتی نباشد؛ هرچند به تن خویش کاری و سخی باشند و تجمل و آلت دارند، اما در دبیری راه نبرند و امروز از فردا ندانند؛ چه چاره باشد از افتادن خلل؟»

دبیر مقامی هم‌ارز وزیر است و در بسیاری اوقات سلطان با هر دو آن‌ها در یک مجلس مشورت می‌کند:

«وامیر پس از این سخت مشغول دل می‌بود و آن‌چه گفتنی بود در هر بابی با خواجه بزرگ و با من می‌گفت.»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

جناب خلجی من به دنبال مقاله هانری کربن و روایتی سیاسی از تاریخ فلسفه اسلامی هستم ولی در اینترنت قابل دسترسی نیست. برای پایان نامه ام به آن نیاز دارم و مجله ایران نامه هم در ایران نیست. اگر ممکن است محبت فرموده و برایم ارسال کنید. بی نهایت سپاسگزارم
=========
مهدی خلجی
مقاله را به نشانی الکترونیک شما فرستادم

-- ahmad ، Feb 28, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)