تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
بررسی پدیده روحانیون نظامی - بخش نخست

پدیده «حجت‌الاسلام سردار سرتیپ»

سید سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radiozamaneh.com

«حجت الاسلام و المسلمین سردار سرتیپ» این ترکیب شاید برای هر شنونده‌ای نامأنوس و عجیب به نظر بیاید؛ اما پدیده روحانیون نظامی، پس از انقلاب اسلامی و بویژه در سال‌های اخیر و در جریان سرکوب اعتراضات پس از انتخابات، نظر بسیاری را به خود جلب نموده است.

ابتدا از حسن شریعتمداری، کارشناس مسائل دینی و فرزند مرجع تقلید فقید، آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری پرسیدم تحلیل ایشان از این پدیده چیست. آقای شریعتمداری می‌گوید:

Download it Here!

این هم از عجایب جمهوری اسلامی است. در حقیقت با برپایی جمهوری اسلامی و آغاز جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی رییس شورای دفاع شد و آقای خامنه‌ای هم لباس جنگ پوشید و به جبهه‌ها رفت. از آن روز به تدریج این روند آغاز شد.

آقای خمینی در سخنرانی‌اش گفت طلبه‌های ما هم پزشک می‌شوند و هم خلبان؛ و نیز در خاطرات خودش نوشته بود که در جوانی شلیک کردن بلد بوده است و نیز روحانیون را تشویق می‌کرد که بر خلاف وظایف اصلی خودشان که ترویج دین و آن هم یک دین مدنی است، به سمت دین سیاسی و نظام ولایت فقیه و مناصب نظامی و غیره توجه کنند.

به تدریج عده‌ای از طلاب به ورزش‌های رزمی روی آوردند و تعلیمات نظامی دیدند و در بسیج و سپاه مسئولیت‌هایی پیدا کردند. بویژه که آقای خامنه‌ای بسیار علاقه‌مند بود در کنار هر سمت نظامی، یک روحانی هم نصب کند که مواظب هم‌دیگر باشند و به تدریج روحانیونی که در سپاه و بسیج بودند، سمت‌هایی هم پیدا کردند و قانون هم ریاست سازمان امنیت و اطلاعات ایران را به یک مجتهد داد که آن هم به نحوی مسئولیتی در رابطه با اطلاعات و فنون نظامی بود.

این‌ها همه باعث شد که روحانیت از شکل خودش خارج شود و ما امروز قشری را داریم که بیشتر واسطه بین روحانیت و نظامیون هستند و در آینده معلوم نیست که سپاه، روحانیت را کنترل خواهد کرد و یا عده‌ای از روحانیون سپاه را کنترل خواهند کرد. اما بیشتر این‌گونه معلوم است که این سپاه است که روحانیون خودش را به وجود خواهد آورد و بر حوزه مسلط خواهد شد.


حسن شریعتمداری، کارشناس مسائل دینی

همان طور که اطلاع دارید، در تعریف سنتی از روحانیت قالبی وجود دارد. آیا این روحانیون نظامی را می‌توان سبک جدیدی از روحانیت دانست که جمهوری اسلامی ایجاد کرده؟ یا نه، روحانیت در قالب خودش باقی مانده و این گروه از روحانیت اصیل و سنتی فاصله گرفته‌اند؟

خیر؛ این عارضه‌ای است زودگذر مانند اسلام سیاسی که در خاورمیانه هم رو به نزول است و در ایران هم نفس‌های آخر خودش را می‌کشد، روحانیون نظامی هم از عرصه روحانیت طرد خواهند شد.

اسلام در ایران یک دین مدنی بوده است و نهادهای دین هم مردم بنیاد مانند یک ان‌جی‌او (نهاد غیر دولتی) عمل می‌کرده است و وظیفه خودش را در حقیقت ارائه سرویس مذهبی به مردم می‌دانسته است.

این‌که روحانیت در سیاست دخالت کند و حکومت را به تصرف خودش دربیاورد و به مناسبت حکومت به سمت‌های نظامی هم دست پیدا کند، پدیده‌ای است تاریخی که مختص این دوره گذرای جمهوری اسلامی است و به زودی شاهد خواهیم بود با پایان گرفتن دوران جمهوری اسلامی، روحانیون نظامی و نظامیان روحانی عارضه‌ای زودگذر هستند که از بین خواهند رفت.

این خودش عاملی نمی‌شود که نوع نگاه مردم و بویژه قشر دین‌باور به روحانیت تغییر کند و پایگاه روحانیت در بین مردم روز به روز ضعیف‌تر شود؟

امروز مردم با روحانیتی مواجه هستند که بخش بزرگی از آن‌ها، از وظایف اصلی خودشان در این ۳۰ سال منحرف شده‌اند و به همین دلیل مردم یک نگاه ابزاری به روحانیت دارند. از روحانیتی که به قدرت نزدیک است، استفاده می‌کنند تا این‌که مشکلاتشان را حل کنند؛ اما دین‌باوری در بین مردم بسیار تضعیف شده است.

امروز اگر شما مقایسه کنید با احترام و باوری که مردم قبل از انقلاب به روحانیت داشتند، متوجه می‌شوید که به روحانیت لطمه شدیدی وارد شده است؛ که این نیست جز از جهت روی‌کرد جدید روحانیت به قدرت سخت و اسلام سیاسی. بی‌تردید خوب اثرات خودش را این نوع گرایش روحانیون به قدرت در دوری مردم از روحانیت گذاشته است.


احمد سلامتیان، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی

در ادامه از احمد سلامتیان، تحلیل‌گر مسائل سیاسی مقیم پاریس پرسیدم آیا پدیده روحانیون نظامی در تاریخ روحانیت شیعه سابقه داشته است؟ آقای سلامتیان معتقد است:

به طور کلی اگر به تاریخ مکتب شیعه جعفری - که در ایران به عنوان مذهب رسمی شناخته شده و مذهب اکثریت مردم هم هست - نگاه کنیم، نه از نقطه نظر تاریخی و نه از نقطه نظر فکری، این اندازه مخلوط شدن بین نقش روحانیت - که اساسش در این مکتب، یک کار فرهنگی، فکری، تبلیغی و موعظه‌گری و به اصطلاح تفقه بوده - با کار نظامی‌گری سابقه نداشته است.

به طور کلی شیعه جعفری عنصر عمده تعریفش از نظر تاریخی در برابر غلات شیعه تعریف شده است. غلات تنها اهل غلو در خصوص صفاتی که به ائمه می‌دادند، نیستند.

مسأله عمده این است که بین اهل غلو که در تاریخ تشیع بیشتر به زید ابن علی مشخص می‌شوند، اهل غلبه به شمشیر و قیام به سیف بوده‌اند. حال آن‌که مکتب جعفری به دنبال تجربه خاص تاریخی و مکتبی که به امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام نسبت داده می‌شود، مکتب تفکر و اندیشه و پیش‌برد دین را از راه بحث و گفت و گو بوده است و در برابر مکتب قیام به سیف و غلبه به شمشیر بیشتر تعریف می‌شد.

این وضعیت در طول تاریخ شیعه اثنی عشری هم کم و بیش وجود داشته است. تا آن جایی که بسیاری از فقها در زمان غیبت امام معصوم، توسل به شمشیر را به جز در مورد دفاع جایز ندانسته‌اند و به باب جهاد در کتب فقهی قدیمی شیعه زیاد پرداخته نمی‌شد.

این یک بحث جدید است که عملاً حرفه و سبک کار نظامی‌گری جانشین حرفه و سبک کار روحانیت شود، یعنی نوعی سیطره یافتن شمشیر بر عقل و منطق و کار فرهنگی است که این امر بی‌سابقه‌ای است و ما نداشته‌ایم.

مواردی اگر در طول تاریخ بوده، بیشتر دفاعی بوده است؛ مواردی بوده که در وضعیت خاصی که علمای شیعه حکومت معصوم را نمی‌دیده‌اند و بنابراین اغلب حکومت‌های مختلف را به عنوان حداقل فساد بین ایشان انتخاب می‌کردند؛ مگر در زمینه‌های دفاعی که مورد حمله قرار می‌گرفتند. آن هم کمک می‌کردند؛ نه آن‌که خودشان به حرفه نظامی‌گری روی بیاورند و این امر بسیار جدیدی است که در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است.

شما فکر می‌کنید این مخلوط شدن کار صنف روحانیت و امور نظامی‌گری چه‌قدر ریشه در اندیشه‌های آیت‌الله خمینی داشت؟ زیرا برخی فکر می‌کنند این مسأله بعد از مرگ ایشان رشد بیشتری پیدا کرد.

ببینید فکر می‌کنم با وجود این‌که در اندیشه آیت‌الله خمینی بروز چندانی نداشت، اما فراموش نکنیم که آقای خمینی ابتدا در دوره اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری حتی با نامزد ریاست جمهوری شدن خود روحانیت هم موافق نبود و خود ایشان هم به عنوان فرمانده کل قوا هیچ وقت مستقیماً عمل نکرد؛ به جز در موارد خاصی که بیشتر جنبه هدایت و جنبه کلی داشت.

آیت‌الله خمینی معمولاً وظیفه فرماندهی کل قوا را نمایندگی می‌داد؛ یک مدتی به رییس‌جمهور وقت آقای بنی صدر و بعد هم به آقای رفسنجانی در مدت حیات خودش. کسی در سابقه ذهنی خودش به یاد نمی‌آورد که آیت‌الله خمینی شخصا سردوشی به یک نظامی داده باشد یا از نظامیان سان دیده باشد و از برابر ایشان رژه رفته باشند.

آیت‌الله خمینی کاری را که در زمان خودش قبول کرد، آن هم آیت‌الله خمینی نبود بلکه نمایندگان او بودند، سازمان دادن مسأله ادارات ایدئولوژی سیاسی نیروهای مسلح بود.


گذشته از این‌که عملاً چگونه امکان دارد یک فرد هم‌زمان هم روحانی باشد و هم فرمانده نظامی و فرد مفروض چگونه می‌تواند به وظایف کاملاً متضاد این دو نهاد روحانیت و نظامی‌گری بپردازد، تغییر کارکرد این دو نهاد از بابت این ترکیب نامأنوس نیز جای تأمل دارد.

در برنامه بعدی بیشتر به پدیده روحانیون نظامی خواهیم پرداخت.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تشکر آقای میردامادی

فکر می کنم هنوز مشکل بر سر تعریف ذات دین و روحانیت باشد.

چه اصالتی دین و مبلغ دینی را از توحش و خون ریزی مبرا می کند؟
اساساً مگر شروع رسالت با تعداد زیادی جنگ و خون ریزی همراه نبوده؟
در تاریخ دین کتاب اصیل تر است یا شمشیر ؟

اصولاً وقتی دین جایگاه قدرتی فراقانونی را تصرف می کند آنگاه هرچیزی را می تواند بازتعریف کند و حتی برای آن سند قدسی هم بیاورد.
دین این پتانسیل را دارد اگر زور حاکم شود.
این قضیه با کار فرهنگی و ارجاع دادن به اصالت های بعضاً ساختگی حل نمی شود.
این که روحانیون را به بازگشت به اصالتی که اتفاقاً خودشان آنها را برساخته اند راهنمایی کنیم و از آن ها بخواهیم که انسان های پاکدامنی باشند و به سیاست کاری نداشته باشند آیا مساله ای را حل می کند ؟

-- علی ، Oct 15, 2009

شتر گاو پلنگ که می گن همینه

-- بدون نام ، Oct 15, 2009

اقا ! دکتر روهم باید اضافه می کردید: پدیده «حجت‌الاسلام دکتر سردار سرتیپ»

-- بدون نام ، Oct 16, 2009

مشکل ریشه ای است! و آن وارد کردن دین و مذهب به تمام شاخه های دولت و زندگی مردم است. در نظر حضرات جدا بودن دین از هر کدام از این دو انگار چیره نبودن مذهب به این کارهاست. که حضرات با این کارها در آینده به مذهب و دولت خود صدمه هم خواهند زد. چون همه چیز ارزشهایی که سالها در ذهن مردم داشته را از دست خواهد داد!
مذهبی بودن و یا روحانی بودن یک امر مقدس در نظر گرفته نخواهد شد بلکه برعکس!
اطاعت از خدای واحد تنها نخواهد بود. بلکه اطاعت از فرمانده عقیدتی - نظامی!
چه اوضاع نابسامانی!!!!
به هیچ وجه ابن طرز تفکر جالب نیست. یک نیرویی مشابه طالبان دوباره زندگی را بر مردم زهر می کند.

-- مسعود ازپارس ، Oct 17, 2009

when islamic democracy, islmaic intellectual, and many other iranian-made combinations are possible why not military clerics or clerical militray.

-- Dr. Ayatollah religous intelectual gunman ، Oct 17, 2009

این به خوبی نشان دهنده شکست تئوکراسی و تغییر حکومت ایران به یک الیگاریشی نظامی است. البته فراموش نکنیم که حکومت پهلوی هم یک الیگاریشی نظامی بود چون رضا شاه یک نظامی بود (یک قزاق) و ریشه دراریستوکراسی فئودالی ایران نداشت. الیگارشی سلطنتی بعد از انقلاب ایران به الیگارشی مذهبی تبدیل شده. هنوزایران وارد عصر دموکراسی نشده و شاید هزینه زیادی برای رسیدن به آن باید پرداخت. بخصوص که ایجاد نظام دموکراتیک در ایران نیازبه تغییرات عمیق در باورها وعادات مردم ایران به عنوان یک جامعه نیمه بسته دارد.

-- بدون نام ، Oct 17, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)