تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
مروری بر کتاب آنتونن آرتو، شاعر دیده‌ور صحنه‌ی تئاتر، نوشته جلال ستاری

مدعی است که شاعر است!

مهتاب سعیدی

«تئاتر بی‌رحم، تئاتر آزاردهنده به معنای مرض‌شناختی آن نیست و به بیانی دیگر، بی‌رحمی جسمانی یا اخلاقی و روانی منظور نیست، بلکه تئاتر زندگی‌ست و زندگی، بیرحم است.»

این نقل قولی‌است از «آنتونن آرتو» که با نظریه تئاتر بی‌رحمش در هنر تثبیت شد، هر چند که چندان فرصتی برای اجرای یک اثر کامل که نشان‌دهنده‌ی ذهنیتش باشد، نیافت. این گفته‌ی آرتو را جلال ستاری در کتابی با نام او آورده است؛ «آنتونن آرتو، شاعر دیده‌ور صحنه‌ی تئاتر.»


ستاری که عمری به پژوهش‌ و ترجمه در حوزه‌های اساطیر و آئین و البته «هزار و یک شب» مشغول بوده است، با استفاده از منابع کتابی در مورد آنتونن آرتو تالیف کرده است و اشتیاقش به این شاعر در سطر سطر این مقاله‌ی بلند دیده می‌شود. هر چند که خود نیز در درآمد گفته است که: «نگارنده از روزگار جوانسالی به آنتونن آتو ارادت می‌ورزد و همواره در این کار سخت به جد ایستاده بود که شرحی در معرفی احوال و افکار وی بنگارد.»

ستاری این کتاب را برای نخستین بار در سال ۱۳۶۸، توسط انتشارات نمایش مرکز هنرهای نمایشی منتشر کرد. وی می‌نویسد:

«آرتو روزگاری در اواخر سال ( ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۶) از جمله سران سوررئالیسم بود ولی خاصه به سبب چشمک زدن‌های آندره برتون و یارانش به مارکسیسم و حزب کمونیست فرانسه، از آنان گسست و جدایی در ۱۹۳۶ پیش آمد و در ۱۹۲۷ رسمیت یافت و سورئالیسم را انقلابی ناکام خواند که فقط در زمینه ادبیات تاثیری داشته است. در واقع آرتو، سوررئالیستی بود که نتوانست بدانگونه که خود می‌خواست در درون سوررئالیسم، مشخصاً انقلاب کند.» (ص ۲۷)

جالب است بدانید که «آندره برتون» در سرگذشت سوررئالیسم، در حالی که مصاحبه‌کننده آرتو را «مرد متکبر» می‌خواند و از او می‌خواهد که در موردش توضیح دهد، می‌گوید:

«آنتونن آرتو مدت بسیار کوتاهی بود که وارد محفل ما شده بود، اما هیچ کس مثل او تمام استعدادهایش را که بسیار چشمگیر هم بود، در خدمت سوررئالیسم نگذاشته بود. پیش‌ترها مهم‌ترین مرجع او - مثل الوار- بودلر بود، اما اگر الوار از «کشتی زیبا» الهام می‌گرفت، آرتو با نگاهی تیره‌بین «شراب قاتل» را مزه مزه می‌کرد. شاید او بیشتر از همه‌ی ما با زندگی ناسازگار بود. آن روزها بسیار خوش قیافه بود و از هر جا که می‌گذشت پرده‌ای از چشم‌انداز گوتیک را از پی می‌کشید که صاعقه در آن رخنه کرده بود. او در تسخیر نوعی خشم بود که بر هیچ نهاد انسانی ابقا نمی‌کرد. اما گهگاه این خشم در خنده‌ای تحلیل می‌رفت که سرشار از تمام سبکسری‌های جوانی بود. اما خشم او که قدرت سرایت حیرت‌انگیزی داشت، بر روند سوررئالیسم اثر گذاشت. این خشم همه‌ی ما را به هم پیوند می‌داد تا به هر مخاطره‌ای تن بدهیم و بی هیچ قید و بند، به هر چیزی که خوش نمی‌داشتیم حمله کنیم.» (ص ۱۱۱)، سرگذشت آندره برتون، گفت‌وگو با آندره برتون

برتون در قسمتی دیگر گفته است:

«با اعمال نفوذ آرتو متن‌های دسته جمعی سراسر خشونت در آن زمان به چاپ می‌رسید. یکی از موارد مشخص این متن ها، اعلامیه ۲۷ ژانویه ۱۹۲۵ بود. با این شعارها: «در زندان‌ها را باز کنید! ارتش را منحل کنید!» و نوشته‌هایی خطاب به پاپ، دالایی لاما، روسای دانشگاه‌های اروپا، مدارس بودایی یا مدیران تیمارستان‌ها. زبان این نوشته‌ها از هر آرایه‌ای بی‌بهره بود، این زبان از «موج رویا» که آراگون درباره‌اش حرف زده بود، پرهیز می‌کرد و می‌خواست برنده و درخشان باشد، اما درخششی مثل تیغه چاقو داشته باشد.» – همان، ص ۱۱۲

جلال ستاری می‌نویسد:

«آرتو که در شرح سیاهکاری‌های جامعه سرمایه داری داد سخن داده، البته مخالف انقلاب نبود اما فقط با انقلابی که انبوه خلق در کوچه و بازار کنند با منتهای خشونت، موافقت داشت، نه با نمایش انقلاب بر صحنه تئاتر. به عبارت دیگر آرتو مخالف تئاتر سیاسی بود. از سیاست گریزان نبود، بلکه تئاتر شورشی را بر تئاتر مطالبات و احقاق حقوق اجتماعی رجحان می‌داد.

آرتو تئاتر بی‌رحم را تئاتری می‌داند که نسبت به خود سخت‌گیر است. این بی‌رحمی یعنی کاری که به غایت رسیده‌، به منتهای خود انجامیده باشد. یعنی شفافیت بلورین و تیزی و برندگی اخلاق سخت‌گیر و انعطاف ناپذیر و بی‌مدارا. بی رحمی، اتحاد ناگسستنی خیر وشر است و همزمانی و همبودی و همخانگی آن دو، چون لازم و ملزوم یکدیگرند.» – ص ۴۲، آنتونن آرتو


آرتو معتقد بود که تئاتر چون طاعون است. یعنی چون طاعون بحرانی‌است که پایانش یا مرگ از بیماری است و یا درمان. به گمان آرتو، طاعون بیماری برتر از دیگر بیماری‌هاست. زیرا بحران کامل و تمامی است که پس از آن هیچ نمی‌ماند مگر مرگ یا منتهای طهارت و پاکی.

آرتو گفته است: «اگر دورانی از تئاتر روی برتافت و بدان بی‌علاقه شد، از این روست که برای مردم زمانه تئاتر دیگر معرف و نماینده آن دوران نیست و مردم آن دوران دیگر امید ندارند که تئاتر، اساطیری برایشان فراهم آورد تا بتوانند بر آن تکیه زنند »- ص ۵۲

آرتو نمایش اساطیری را ویرانگر اشکال کهنه و سازنده اشکال نو و رشد یابنده می‌دانست. حتی از لحاظ آرتو این نمایش باید به آئین‌های معمول و عادی که مردم بدان خو گرفته‌اند، اهانت روا دارد. آرتو نه پرستش شاهکارهای گذشته را سفارش می‌دهد و نه تقلید از آنها را. بلکه خواستار باز جست روح و گوهری‌ست که اصل و منشاء شاهکارهاست. او می‌خواست هر گونه فاصله و جدایی میان صحنه و جایگاه تماشاگران برداشته شود، تا ارتباط مستقیمی برقرار شود و تماشاگران، سحر و افسون شوند.

ستاری تجربه‌ی ناکام اجرای آرتو را چنین نوشته است: آرتو در سال ۱۹۳۴ برای آنکه تصویری از تئاتر بی‌رحم خود رقم زده باشد، نمایشنامه تراژدی Les cenci را بر اساس روایت استندال و شلی نوشت و در ۶ مه ۱۹۳۵ نمایش داد. کارگردان و بازیگر نقش اصلی نیز خود وی بود. داستان در محیط هرج و مرج اخلاقی کامل یعنی زنا، قتل و جنایت و... می‌گذرد و این همه در ذهن و زبان آرتو، نمودگار زیرپا نهادن ارزش‌های اخلاقی و فروپاشی نظم اجتماعی حاکم و ویرانسازی فرهنگ مستقر است. نمایش به علل مختلف که نقص تمرین و کارگردانی به سبب کمی وقت و فقدان وسایل مکفی و امکانات لازم، از مهم‌ترین آنهاست شکست خورد و آرتو باردیگر در کاربرد نظریاتش و تحقق آنها بر صحنه تئاتر ناکام ماند. آرتو پس از این شکست، در طلب فرهنگ حقیقی، بی‌درنگ به مکزیک سفر کرد.

یکی از علل عمده علاقه‌مندی فزاینده آرتو به نظام‌های باطنی‌گری و تفسیر و تاویل از راه ارقام و علامات و ثورا و قبالا، احساس انزوا در جامعه فرانسه است که آرتو خود را در آن بیش از پیش غریب می دید. پس از بازگشت از سفر مکزیک، در کتابی شگرف، پایان جهان را که در خرمن آتشی انبوه خواهد سوخت، پیش بینی می‌کند. آرتو در این کتاب لحنی پیامبر گونه دارد و غیب آموز است. برای بعضی این گونه سخنان آرتو طلایه جنون است که در آینده نزدیک بر وی خواهد تاخت. اما از دیدگاه بعضی دیگر جنون وی، انعکاس جنونی کلی و عمومی است.

آرتو در سال ۱۹۳۷، در جست و جوی حقیقت به ایرلند می‌رود و در همین سفر است که تمایلات دینی آشکاری در وی به ظهور می‌رسد و خود را صاحب رسالت نجات کیهان می‌داند و به نام خدا سخن می‌گوید. در همین سفر است که به دنبال ماجراهایی شگرف و بعضی پریشان گویی‌ها، آرتو را دست بسته به تیمارستان می‌فرستند که به مدت ۹ سال در شرایطی سخت اندوهبار در آنجا بستری می‌شود. در یکی دو سال پایان عمر که دیگر در تیمارستان نیست، بیش از پیش از فرهنگ زمانه بریده و دور افتاده از غریزه و سرچشمه زندگی، نفور است و با خاموشی گزیدن و امتناع از سخنرانی و ایراد نطق و خطابه، برای آن که سوء تفاهمات بیشتر نپاید و این تنها عملی است که به وساطت آن گسستن خود از اجتماع را آشکارا نشان می‌دهد و به معنای رمزی کلمه خود کشی می‌کند. در ماه‌های آخر عمرش ون گوگ را برادر با جان برابر خود می‌داند.

ستاری در همین کتاب تصویر دردناکی از آخرین جلسه سخنرانی آنتونن آتو ارائه می دهد:

«چون ۹ سال تمام در تیمارستان بستری می شود، زندانی وجود خسته خویش و دانش روانپزشکان تنگ‌نظر تا آنکه در ۱۹۴۶ به پایمردی آرتور آدامو از بند می‌رهد، اما دیگر انسانی در هم شکسته و سخت رنجور و ناتوان است و چندی بعد در ۱۳ ژانویه ۱۹۴۷ که قرار است در تئاتر لوویو- کولومبیه سخنرانی کند و همه مشاهیر ادب و هنر فرانسه برای شنیدن سخنانش گرد آمده‌اند، چند سطری از نوشته اش را ،که پس از مرگش به چاپ رسید، می‌خواند و سپس ناگهان خاموش می‌شود و بر می‌خیزد و می‌رود و دیری نمی‌گذرد که می‌میرد. آرتو دریافته که چیزی برای گفتن به روشنفکران کنجکاو ندارد که به وی چون موجودی افسانه‌ای می‌نگرند و او از این نکته نیک آگاه است.» – ص ۹۸

بعد‌ها گفت: «اگر در تیمارستان- زندان نمردم، برای این است که سخت جانم» و این هم از گفته‌های اوست: «آدم نمی‌میرد چون باور دارد که میراست، بلکه می‌میرد، چون نهادهای ساخته‌ی دست بشر به او باورانده‌اند که میرنده است.»

کتاب لاغر و دردناک ستاری با این جملات شگفت به پایان می‌رسد:

«تشخیص پزشکان به هنگام بستری کردن آرتو این بود که وی به بیماری پارانویا مبتلا ست و به شدت متشنج و هذیان گو است. آرتو در تیمارستان گرسنگی کشیده و از سرما و آلودگی محیط، سخت رنج برده و ناتوان شده و به راستی از پای درآمده است. با این همه در آن مدت مرتبا می‌نوشته، اما متاسفانه هیچ چیز از آن دست‌نویس‌ها باقی نمانده، چون پرستاران آنها را روزانه دور می‌ریختند و شگفت‌تر از همه این‌که یک تن از پزشکان معالج آرتو در یادداشت‌هایش مربوط به بیمار می‌نویسد: «مدعی است که شاعر است!»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)