تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

امپراتوری خورشید

بامداد راد


«میلیون‌ها چینی از لحظه‌ی تولد می‌دانستند که چیزی از مردگان بیش ندارند و جز این، خودفریبی‌ست.»

امپراتوری خورشید»، اثر جیمز گراهام (جِی. جی) بالارد

کتاب «امپراتوری خورشید»، اثر جیمز گراهام (جِی. جی) بالارد به ترجمه‌ی علی‌اصغر بهرامی توسط نشر چشمه در ۴۳۲ صفحه و با بهای ۷۰۰۰ تومان منتشر شده است. در سال ۱۹۸۷ نیز، استیون اسپیلبرگ فیلمی با همین نام از روی این کتاب ساخته است.

کتاب، داستان کودکی انگلیسی به نام «جیم» است که پیش از جنگ جهانی دوم در شانگهای زندگی مرفه‌ای دارد و این زندگی با آغاز جنگ، دستخوش دگرگونی‌های شگرفی می‌شود. او در ابتدا پدر و مادرش را گم می‌کند، در شانگهای سرگردان می‌شود و در نهایت به اردوگاه اسرای غیرنظامی «لونگ هُوا» فرستاده می‌شود و سه سال در آن‌جا می‌ماند و با پایان جنگ پدر و مادرش را می‌یابد و به انگلستان می‌رود.

روایت خوشخوان کودکی نویسنده در زمان اشغال شانگهای

داستان در واقع روایت کودکی خودِ نویسنده است. بالارد در مورد کتابش چنین می‌گوید:

«امپراتوری خورشید روایت تجربه‌های من از زندگی در شانگهای و اردوگاه غیرنظامیان لونگ هُوا در زمان جنگ جهانی دوم است. من از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ در لونگ هُوا زندانی بوده‌ام. این رمان عمدتاً روایت رویدادهایی‌ست که خودم زمان اشغال شانگهای به دست ژاپنی‌ها و نیز در اردوگاه لونگ هُوا شاهد بوده‌ام (...) امروزه در محل فرودگاه لونگ هُوا، فرودگاه بین‌المللی شانگهای را ساخته‌اند.»


«امپراتوری خورشید» بسیار خوش‌خوان است، به هیچ‌وجه حین خواندن خسته نمی‌شوید. در خوش‌خوانی کتاب، در درجه‌ی نخست پویایی قلم نویسنده و گیرایی رخدادهای داستان که به دلیل واقعی‌بودن چنین تأثیرگذار از کار درآمده‌اند، نقش داشته؛ و در درجه‌ی دوم ترجمه روان آن به فارسی و حروف‌چینی و ویراستاری حرفه‌ای اهمیت داشته است.

نویسنده، با چیره‌دستی خشونت عریانی را در کتاب به تصویر می‌کشد - که نمونه‌ی افسارگسیخته‌تر این خشونت بی‌پرده را پیش از این در کتاب «برج» از همین نویسنده دیده‌ایم- و با خونسردی هرچه تمام‌تر، رخدادهای دهشتناکی را که بر سر قهرمان داستان می‌آید و در واقع شرح خاطرات خود اوست، روایت می‌کند. او هیچ کوششی در آب ‌و تاب‌دادن به ماجراهای دلخراش داستان نمی‌کند؛ این ماجراها فی‌نفسه ‌چنان جذاب هستند که نیازی به افزودن هیچ چاشنی دیگری نباشد. آنچه گاه بسیار نفس‌گیر است، روایت محض مشاهدات است که از فرط سردی قلم به یک گزارش خبری می‌ماند؛ شرح روایت و جزئیات آن گاه چنان معمولی و عادی انجام شده که در وهله‌ی نخست عمق فاجعه احساس نمی‌شود و پس از گذشت مدّتی خواننده متوجّه تلخی سنگین ماجرا می‌شود.

خشونت عریان و نگاه بی‌طرف

قابل‌توجّه‌ترین موضوع کتاب، نگاهی صرفاً روایتگر است که در داستان جاری‌ست؛ نویسنده قضاوت نمی‌کند و این قضاوت درباره‌ی شخصیت‌ها و رویدادها را به خواننده واگذار می‌کند. این نکته شاید در برخورد نخست چندان به چشم نیاید، ولی با مطالعه‌ی رمان‌های ایرانی در فضای جنگ ناخودآگاه احساس می‌شود که نیازی به قضاوت نویسنده نیست و خواننده خود عقل دارد و می‌تواند در صورتی که روایت منصفانه باشد، قضاوت کند.

پیش از این گفتیم که مهم‌ترین نکته‌ی این کتاب، علاوه بر خشونت عریان، نگاه بی‌طرفانه‌ای‌ست که در جای‌جای روایت دیده می‌شود. در این میان اصلی‌ترین هدف داستان دگرگونی نگاه خواننده نسبت به مقوله‌ی جنگ است. به بخشی در توصیف جنگ از همین کتاب توجّه کنید:

«جنگ واقعی آن چیزهایی بود که خودش از اشغال چین به دست ژاپنی‌ها در ۱۹۳۷ دیده بود؛ جنگ واقعی رزم‌گاه‌های قدیمی هونگ جائو و لونگ هُوا بود که هر بهار استخوان مردگان دوباره در شالیزارها سبز می‌شدند و به سطح آب می‌آمدند؛ جنگ واقعی هزاران پناهنده‌ی چینی بود که انبوه‌انبوه در جان‌پناه‌های چوبی پوتونگ از وبا می‌مردند؛ جنگ واقعی سرهای غرقه به خون سربازان کمونیست بود که در سراسر بند چینی‌ها به سرِ نیزه زده بودند. در جنگ واقعی کسی نمی‌داند طرفِ کی‌ست، و نه پرچمی در کار است، نه گوینده‌ای، نه برنده‌ای. در جنگ واقعی دشمنی در میانه نیست.»

در جنگ برنده و بازنده وجود ندارد

نویسنده به‌درستی معتقد است که در جنگ برنده و بازنده‌ای در میان نیست و این ذات جنگ است، به همین دلیل نگاه نویسنده حتا در لحظات توصیف خشن‌ترین صحنه‌ها هیچ‌گاه از مسیر روایت بی‌طرف و گزارش‌گونه منحرف نمی‌شود و به قضاوت و اشک ‌و ناله نمی‌پردازد. خواننده هنگام مطالعه‌ی کتاب، گویی در حال مطالعه‌ی روایتی خاطرات‌گونه از جنگ است و همین روایت محض، به او اجازه می‌دهد، شخصاً تفاوت دیدگاه به زندگی را از یک نوجوان که در ابتدای داستان زندگی بسیار مرفّه‌ای دارد به همان نوجوان که در وضعی فلاکت‌بار از هرگونه احساسی تهی شده و از عقلی چنان تکامل‌یافته بهره می‌برد که انگار در این سه سال به اندازه‌ی چندین سال رشد کرده است، حس کند.

این دقیقاً وارونه‌ی روایت‌هایی‌ست که از جنگ در رمان‌های ایرانی وجود دارد و در بهترین نمونه‌های آن نیز نوعی قضاوت و احساسات ملی و دینی در بطن اثر جریان دارد. رمان‌های ایرانی با موضوع جنگ همگی روایتگر نبرد با «دشمن» با تمام ویژگی‌های آن هستند؛ شادی هنگام پیروزی و غم هنگام شکست، تزریق احساس غرور هنگام مبارزه و ایجاد نفرت از دشمن ستمگر، در حالی که مفهوم «جنگ» از چنین موضوعاتی تهی‌ست. تنها چیزی که در جنگ اصالت دارد ویرانی‌ست و ویرانی در یک روایت مستند و صریح، بدون هیچ احساسات و عواطف و قضاوتی‌ست که چشم‌درچشم خواننده می‌شود و او را وحشت‌زده بر جای می‌گذارد.

در جنگ، ویرانی چنان عظیم است که معنای تمام مفاهیم را دگرگون می‌کند:

«جنگ که شروع شده بود آسمان هم مثل چیزهای دیگر دچار تغییر شده بود. هواپیماهای ژاپنی با آن‌که حرکت می‌کردند تنها نقطه‌های ثابت آسمان بودند، منطقةالبروج تازه‌ای بود که بر فراز زمینِ درهم‌شکسته ایستاده بود.»

«از نظر جیم، مرگ به معنای یک کمربند کهنه بود، یا یک جفت بند شلوار، یک خودنویس، و یک بار به شکل معجزه‌آسایی صاحب یک ساعت‌مچی شده بود که سه روز آن را به دست بسته بود.»

چینی‌ها روزی انتقام می گیرند

کتاب در سال ۱۹۸۴ نوشته شده و در زمان نگارش و انتشار آن، چین به جایی که اکنون هست و یکی از قدرت‌های برتر دنیاست نرسیده بود. بالارد در پایان کتاب پیش‌گویی‌ای را مطرح می‌کند که اکنون به وقوع پیوسته و کتاب با همان تمام می‌شود. او پس از توصیف صحنه‌ای در پایان کتاب و در فضای پایان جنگ که در آن گروهی ملوان مست انگلیسی و آمریکایی از باری در شانگهای بیرون می‌آیند و پس از هوکردن بومیان چینی که تبدیل به برده‌های آنان شده‌اند، در برابر نگاه‌های حیرت‌زده‌ی‌شان دسته‌جمعی ادرار می‌کنند می‌نویسد:

«پانزده متریِ زیر پای ملوانان، چینی‌ها بی آن‌که یک کلمه خوب یا بد بگویند قوس‌های ادرار را تماشا می‌کردند که به شکل جویی کف‌آلود از پلّه‌ها پایین می‌آمد و وارد خیابان می‌شد. جوی شاش که به پیاده‌رو رسید چینی‌ها یک قدم پس نشستند. از چهره‌ی‌شان چیزی خوانده نمی‌شد. جیم به آدم‌های اطراف خود نگاهی انداخت؛ به اداری‌ها و به عمله‌ها و به زنان روستایی. جیم خوب می‌دانست در ذهن آن‌ها چه می‌گذرد؛ روزی بالأخره چینی‌ها باقی جهان را سخت مجازات می‌کنند و انتقام هولناکی از همه می‌کشند.»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)