تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
معرفی کتاب: «معامله با شیطان» نوشته‌ی لادیسلاو لوب

معامله با شیطان

امیر رسولی

سوم مارچ ۱۹۵۷ دو یهودی متعصب و بنیادگرا در تل آویل، در روز روشن، در خیابان مردی را به قتل رساندند. مقتول رسزو (رودولف) کاستنر نام داشت. کاستنر از آن زمان تاکنون شخصیتی بحث‌انگیز است. عده‌ای از یهودیان او را خائن می‌پندارند و در نظر عده‌ای دیگر او یک قهرمان است. «معامله با شیطان» نوشته ی لادیسلاو لوب به زندگی این شخص می‌پردازد.


کاستنر در سال‌هایی که اروپا در شعله‌های جنگ جهانی دوم می‌سوخت در مجارستان زندگی می‌کرد. او یک صهیونیست بود و موفق شد از سال ۱۹۴۴ به بعد جان هزار و هفتصد تن از یهودیان را نجات دهد.

کاستنر حقوقدان بود و با پنج زبان آشنایی داشت و از جوانی به حلقه‌ی صهیونیست‌ها درآمده بود و در سال ۱۹۲۰نخستین مقالاتش را در نشریه‌ی صهیونیستی «خاورمیانه نوین» منتشر می‌کرد.

کاستنر که پس از تشکیل دولت اسرائیل، نام خود را از رودلف به «اسرائیل» تغییر داد، در سال ۱۹۴۰، هنگامی که امپراطوری سوم آلمان به رهبری آدولف هیتلر در اوج قدرت و شوکت بود و کارگزاران نازی به رهبری هیملر و آیشمن در پی راه‌کاری برای «نابودی صنعتی» یهودیان بودند، به مجارستان پناه آورد و در این کشور همراه با برخی سران صهیونیست کمیته‌ای به نام «کمیته‌ی امداد و نجات» (وعدا) را برای نجات جان یهودیان آواره تشکیل داد.


سربازان آلمانی در ساحل رود دونا یهودیان را اعدام می کنند. (1944

این کمیته در اسلواکی و لهستان شعباتی داشت و توسط مأموران مخفی‌اش با ترکیه و فلسطین هم در ارتباط بود. آنها با اسم رمز «مارگرتا» به یهودیان آواره کمک می‌کردند که خودشان را از اسلواکی به لهستان و از آنجا به مجارستان برسانند. در مجارستان یهودیان می‌توانستند در امنیت نسبی زندگی کنند.

از آن طرف، به دستور هیملر، افسران اس اس از یهودیان کمیتهای تشکیل داده بودند. وظیفه‌ی یهودیانی که به هم‌کیشان خود پشت کرده بودند و با افسران اس اس همکاری می‌کردند این بود که به نقل و انتقال یهودیان به اردوگاه‌های کار اجباری سازمان دهند.

کاستنر از طریق این کمیته موفق شد با آیشمن و هیملر تماس بگیرد و آنها ترتیبی دادند که یک افسر ارتش آلمان به نام «کورت بشر» با کاستنر مذاکره کند.


کاستنر با اعضا کمیته وعدا

کاستنر در این مذاکرات موفق شد در یک معامله‌ی پایاپای در ازای پول، جواهرات و طلا جان عده‌ای از هم‌کیشان یهودی‌اش را نجات دهد. در آن زمان آلمان در جبهه‌های نبرد موقعیت مناسبی نداشت. ارتش آلمان در روسیه با مشکلات جدی مواجه بود و سران فاشیست ارتش آلمان در نظر داشتند با آمریکا و انگلستان معاهده‌ی صلح منعقد کنند و نیروهای‌شان را در جبهه‌ی شرق متمرکز سازند. به این جهت آیشمن نوعی سیاست دوگانه را در پیش گرفته بود:

از یکسو با کاستنر ِ صهیونیست سر میز مذاکره نشست و از سوی دیگر سیاست ِ یهودی‌کشی در اردوگاه‌های کار اجباری را بدون هیچ‌گونه وقفه‌ای پیش می‌برد. تاریخ‌نویسان آلمانی اعتقاد دارند که یکی دیگر از انگیزه‌های آیشمن در مذاکره با کاستنر، در خفا این بود که اگر جنگ مغلوبه شود، او بتواند در برابر متفقین ادعا کند که قصد داشته جان یهودیان را نجات دهد و بدین ترتیب از مجازاتی که در انتظارش بود بکاهد.

چنین بود که آیشمن به دعوت کمیته‌ی امداد و نجات پاسخ مثبت داد و مذاکراتی دامنه‌دار میان شکار و شکارچی آغاز شد. استراتژی هر دو طرف مذاکره نوعی استراتژی دوگانه بود. آیشمن تا می‌توانست بر تعداد یهودیانی که می‌بایست به اردوگاه کار اجباری اعزام شوند می‌افزود و کاستنر هم همچنان برای نجات دادن جان هم‌کیشانش وعده‌ی پول و طلا و جواهرات می‌داد. مشکل در اینجا بود که در اغلب مواقع دست کاستنر خالی بود.

روایت می‌کنند که او با این حال موفق شد در این مذاکرات به آیشمن رودست بزند و مانند قماربازی چیره‌دست او را با وعده‌ی ثروت بفریبد و در مقابل جان عده‌ای از هم‌کیشانش را نجات دهد.

پس از پایان جنگ هم کاستنر در دادگاه نورنبرگ حضور یافت و به نفع سرهنگ آلمانی «کورت بشر» که در مذاکرات با آیشمن رابط او با سران اس اس بود شهادت داد. صهیونیست‌ها هرگز این شهادت را به کاستنر نبخشیدند.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، کاستنر به اسرائیل رفت و به عضویت حزب سوسیال دموکرات درآمد و در سیاست روز دخالت می‌کرد. در آن زمان اسرائیلی‌ها از تلاش‌های کاستنر صهیونیست نه تنها تقدیر نکردند، بلکه حتی او را به خیانت به قوم یهود متهم کردند. در سال ۱۹۵۱ دادگاهی در اسرائیل تشکیل شد. این دادگاه کاستنر را به خیانت و خیانت در امانت و سکوت در برابر کشتار یهودیان با انگیزه‌ی منفعت شخصی و معامله و مذاکره با جنایتکاران متهم و محکوم کرد.

در نظر همگان کاستنر کسی بود که مانند فاوست در نمایشنامه‌ی گوته روح خود را به شیطان فروخته و به هم‌کیشان یهودی‌اش خیانت کرده است، آن هم صرفاً به این انگیزه که از این نمد برای خود کلاهی بسازد.


لادیسلاو لوب که از هولوکاست جان به در برد

در تاریخ اسرائیل دادگاه کاستنر پر سر و صداترین و جنجالی‌ترین دادگاهی است که در این کشور تشکیل شده است. کاستنر یک صهیونیست معتقد بود و با این حال مطبوعات دست‌راستی اسرائیل آنقدر هیاهو کردند که سرانجام دو بنیادگرای صهیونیست کاستنر را در روز روشن، در خیابان به قتل رساندند. قاتلان به حبس ابد محکوم شدند، اما پس از سه سال با دخالت مستقیم بن گوریون، نخست وزیر وقت اسرائیل عفو شدند.

لادیسلاو لوب، نویسنده‌ی کتابِ «معامله با شیطان» هم یک یهودی است. لوب در زمانی که جنگ جهانی دوم و یهودی‌کشی در اروپا بیداد می‌کرد کودکی بیش نبود و از ترس به کوهستان پناه آورده بود. کاستنر جان او را نجات داد و او اکنون به عنوان استاد ادبیات و زبان آلمانی در یکی از دانشگاه‌های انگلستان تدریس می‌کند.

نویسنده که از نظر شخصی خود را مدیون کاستنر می‌داند در پژوهشی دقیق و از نظر تاریخی اثبات‌پذیر و علمی و در کتابی مهیج و خواندنی نشان می‌دهد که به چه دلیل یهودیان پس از پایان جنگ و تأسیس اسرائیل در کشور فلسطین به جای آنکه از تلاش‌های کاستنر تقدیر کنند، او را محکوم کردند و سرانجام هم به قتل رساندند.


سربازان آلمانی در ساحل رود دونا یهودیان را اعدام می کنند. (1944

نویسنده‌ی این کتاب اعتقاد دارد که ریشه‌ی این نفرت عمومی را باید در احساس گناه یهودیان جست. یهودیانی که پس از پایان جنگ دولت اسرائیل را تأسیس کردند، از یهودیان مقیم اروپا و از بی‌عملی و انفعال آنان در برابر فاشیست‌ها نفرت داشتند. از سوی دیگر، به باور نویسنده، آنها احساس گناه می‌کردند که چرا نتوانسته بودند به هم‌کیشان‌شان در اروپا یاری رسانند و یا دست‌کم کاری انجام دهند تا ابعاد هولوکاست تا این حد وسعت نیابد.

نویسنده صراحتاً از کاستنر دفاع می‌کند و اعتقاد دارد که نشستن پای میز مذاکره و معامله کردن برای نجات دادن جان انسان‌ها نمی‌تواند خیانت به شمار آید. نویسنده می‌گوید در چنین شرایطی ممکن است انسان از خودش بپرسد: دوستان و هم‌کیشان من را دارند نابود می‌کنند. من در این شرایط چه کاری می‌توانم برای آنها انجام دهم؟ این پرسش به نظر نویسنده خواه ناخواه به اینجا می‌انجامد که انسان حاضر است حتی با شیطان هم مذاکره کند.

نویسنده توضیح می‌دهد که انگیزه‌ی او از فراهم آوردن چنین کتابی اعاده‌ی حیثیت از مردی است که جان او را نجات داده است. او با بازنگری در تاریخ نشان می‌دهد که کاستنر بیش از هر کس دیگری در طول تاریخ، جان یهودیان را از هولوکاست نجات داده است.

این اثر هر چند که بیشتر به کار یهودیان می‌آید اما از برخی لحاظ برای دیگران هم می‌تواند خواندنی باشد. از یکسو اثر تحقیقی کارشده‌‌ای است و ابعاد هولوکاست را به خوبی نمایان می‌سازد و از سوی دیگر بیانگر این حقیقت است که در بازنگری تاریخ گاهی قهرمانان ملتی در نقش جنایتکاران ظاهر می‌شوند و کسانی که گمان می‌رفت خیانتکارانی بیش نباشند، در پرتو نوری که گذر زمان بر آنها می‌افکند، این بار مانند قهرمانانی روی صحنه می‌آیند.

بر اساس زندگی کاستنر فیلمی هم در سال ۲۰۰۸ به کارگردانی گایلن روس ساخته شده است. در این فیلم، سوزی، دختر کاستنر با قاتل پدرش رو در روی هم می‌نشینند و با هم بحث می‌کنند.

شناسنامه‌ی کتاب:

Geschäfte mit dem Teufel
Die Tragödie des Judenretters Rezső Kasztner. Bericht eines Überlebenden
Böhlau Verlag Köln Weimar Wien
308 Seiten
Preis: € 24,90
ISBN: 978-3-412-20389-4

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

توهم هولوكاست

-- بدون نام ، Aug 28, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)