تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
معرفی کتاب علمی نوادر التبادر لتحفه البهادر

پر هدهد و آینه‌های کدر

امیر رسولی

در سال ۱۳۵۱ انتشارات بنیاد و فرهنگ ایران کتابی را منتشر کرد در ۳۳۳ صفحه به نام «نوادر التبادر لتحفه البهادر» . این کتاب را یک دانشمند ایرانی با نام بلندبالای شمس‌الدین محمد بن امین‌الدین ایوب دنیسری نوشته است. تاریخ نگارش این کتاب را حدوداً ۶۶۹ هجری قمری تخمین زده‌اند. اهمیت این کتاب در این است که جزو دانره‌المعارف یا دانشنامه‌های زمان قدیم در ایران به‌شمار می‌آید.

وقتی از کتاب‌های قدیمی صحبتی به میان می‌آید، معمولاً ذهن همه متوجه ادبیات قدیم ایران می‌شود، در حالی‌که در کشور ما کتاب‌های علمی که مشتمل بر انواع دانش‌ها و فن‌های روزگاران گذشته بوده نوشته و منتشر می‌شده است و هر چند که سهم کتاب‌های ادبی به مراتب بیشتر از کتاب‌های علمی بوده، اما کتاب‌های علمی زیادی هم مثل همین نوادرالتبادر نوشته و منتشر کرده‌اند.

نوادرالتبادر دوازده فصل دارد و نویسنده در هر فصل در شش مقاله یعنی مجموعاً در ۷۲ مقاله به فنون مختلف زمان خود پرداخته است، به شرح زیر:

فن اول در انواع علوم، فن دوم در علم ریاضی، فن سوم در فوائد نجومی و هندسی، فن چهارم به ترتیب درباره‌ی نیک و بد هوا (هواشناسی) شناختن نیک و بد آب‌ها (آب‌شناسی)، نیک و بد غذاها، مضرت‌های شراب (آشپزی)، فن پنجم در احوال زهرها و دفع مضرت آنها (داروسازی)، فن ششم در احوال جماع (چگونگی آمیزش جنسی)، فن هفتم در علم جواهر (کانی‌شناسی و جواهرسازی)، فن هشتم اندر علم فراست مردم (مردم‌شناسی)، فن نهم اندر عجایب زمان، عجایب بحرها، شهرها، جوی‌ها، کوه‌ها، صحراها، عجایب گوناگون (علم جغرافیا)، فن دهم در خواص و طبایع مردم، وحش و سباع، طیور، هوام و حشرات، اشجار و اثمار، منافع نبات و ازهار (جانورشناسی و گیاه‌شناسی)، فن یازدهم اندر علم فلاحت (کشاورزی) و سرانجام: فن دوازدهم اندر فواید علمی و عملی (حرفه و فن).

برخی مطالب نوادرالتبادر با توجه به پیشرفت‌های علمی، عامیانه و خرافی جلوه می‌کند، اما در میان مطالب این کتاب، مقالاتی را می‌توان یافت که با تازه‌ترین نظریه‌های علمی منطبق است و هنوز هم مورد پذیرش و تأیید دانشمندان است.نمونه‌هایی از دریافت‌هایی که هنوز هم اعتبار دارند را در اینجا نمونه‌وار می‌آوریم:

در صفحه‌ی ۲۳ کتاب نویسنده تفاوت رعد با برق را به این شکل توضیح می‌دهد:

«... و رعد و برق هر دو در یک حالت باشند؛ لیکن حس بصر مرئیات را بی‌زمان ببیند و حس سمع مسموعات را به مدتی شنود.»یعنی ما ابتدا برق را می‌بینیم، اما بعد از مدتی صدای رعد را می‌شنویم. ازین روی نمی‌توان گفت رعد با برق تفاوت دارد.

و در صفحه‌ی ۱۰۱ کتاب به شیوه‌ی خانه‌سازی اشاره می‌کند و می‌نویسد:

«... و این چنان باشد که آسمانه‌ی خانه را بلند کنند و نشست‌های خانه را روی سوی مشرق سازند و روزن‌های خانه را فراخ کنند و چنان سازند که بامداد که آفتاب برآید اندر نشست‌ها اندر تابد تا هوا را لطیف کند.»
هنوز هم اتاق‌ها را رو به مشرق می‌سازند و پنجره‌ها را بلند می‌گیرند تا اتاق‌ها آفتاب‌گیر باشد و هوای خانه مطبوع باشد.

یا در صفحه‌ی ۱۰۳ کتاب در بهداشت غذایی و آداب غذا خوردن می‌گوید:

«... بر سر طعام آب بسیار خوردن نیک نباشد ... و آب خوردن از پس ریاضت و از پس آن‌که از گرمابه به در آیند سخت زیان دارد، و از پس طعام گرم آب سرد زیان دارد. و آب را اندک اندک باید خورد و ناگاه به یک بار در معده نباید ریخت.»اما برخی از مطالب این کتاب هرچند که در زمان‌های گذشته مورد قبول همه بوده، اما امروز باورکردنی نیست و اتفاقاً دقیقاً به همین دلیل این کتاب ارزشمند است. از طریق همین مطالب باورنکردنی و غیرعلمی است که می‌توانیم به زندگی روزانه‌ی مردم در قرن هفتم پی ببریم و از ذهنیت آنها آگاه شویم. برخی از نوشته‌های به‌ظاهر علمی این کتاب امروز با بهترین داستان‌های رئالیسم جادوئی برابری می‌کند. برای مثال به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

در صفحه‌ی ۱۹۳ می‌خوانیم:

«... دیگر هم در آن بحر (یعنی دریا) خرچنگ‌ها بود که طول‌شان کمابیش یک گز بود. چون از آب به جزیره آیند سنگ گردند و آن سنگ داروی چشم است.»تصور کنید شما به قرن هفتم هجری قمری سفر می‌کنید و به مردی برمی‌خورید که کور شده و او به شما می‌گوید خرچنگی هست که اگر از آب بیرون بیاید، بلافاصله سنگ می‌شود و اگر او این سنگ را به‌دست بیاورد و بر چشمش بگذارد، بینا می‌شود.

در صفحه‌ی ۱۹۶ به این جمله برمی‌خوریم:

«... دیگر هر که در قصبه اهواز یک سال بنشیند خرد و عقل او کم شود و روی وی زرد گردد.»

در همان صفحه به این جملات برمی‌خوریم که خودش یک رمان کامل است:

«... دیگر به هندوستان شهری است که چون هر غریب به آن شهر شود البته جماع نتواند کردن، نه با نر و نه با ماده، و آن را به طلسم بسته‌اند.»

و وقتی که همین صفحه را ورق می‌زنیم، در صفحه‌ی بعد به این جملات می‌رسیم:

«... دیگر نزدیک اندولس طاقی هست و صورت‌ها از وی انگیخته و بر هر صورتی چیزی نبشته. هر که را اندامی به‌درد آید برود و آن چیز که بر آنجا که گفتیم نبشته باشد بر آن عضو خود بنویسد شفا یابد.»

و باز اگر کتاب را ورق بزنیم در صفحه‌ی بعد می‌خوانیم:

«... و اندر شهر سوم طبلی هست شش سوی. هر که را غایبی بود و نداند که مرده است یا زنده و به نام آن کس در طبل زند. اگر زنده باشد آواز برآید، و اگر مرده باشد آواز برنیاید. و اندر شهر چهارم آینه‌ای هست به دیواری درگرفته، همچنین اگر کسی را غایبی باشد درو نگردد. اگر زنده باشد، حالش ببیند و اگر مرده باشد کدری ببیند.»
و در ادامه از شهری سخن می‌گوید که در آن درختی هست.

اگر هزار نفر پای آن درخت بنشینند، می‌توانند از سایه‌ی آن استفاده کنند. اما اگر به این هزار نفر یک نفر اضافه شود، درخت سایه‌ی خود را دریغ خواهد کرد.و همچنین از قورباغه‌ای صحبت می‌کند که مردم خایه‌ی او را برای ساختن معجون می‌خواهند. برای همین قورباغه همین‌که آدم‌ها را ببیند، با دندان خایه‌اش را می‌کند و کناری می‌گذارد تا آدم‌ها او را راحت بگذارند و بتواند به زندگی‌اش ادامه دهد.و می‌نویسد: «دندان مرده با پر هدهد زیر بالش خفته نهند از خواب بیدار نشود تا آن را نستانند.»

و این وصف شاعرانه:

«و چون از پوست شیر دهلی سازند و بزنند هر اسپی که آن آواز دهل بشنود بیمار شود.»

کتاب نوادرالتبا در لتحفه البهادر را محمد تقی دانش‌پژوه و ایرج افشار ویرایش کرده‌اند و در انتهای کتاب هم واژگان دشوار و اصطلاحات را توضیح داده و معنی کرده‌اند. این کتاب شش سال پیش از انقلاب توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)