تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
سفرنامه عراق- بخش چهارم

«اگر می‌گفتی زرتشتی هستم، اعدامت می‌کردند»

رضا جمالی

Download it Here!

در ادامه‌ی گشت‌ وگذار در عراق تصمیم گرفتم به شهر موصل بروم. موصل سومین شهر بزرگ عراق و در شمال این کشور قرار دارد و مرکز استان نینوا است. شرایط استراتژیک این شهر باعث شده است که القاعده و نیروهای مخالف دولت عراق در این منطقه جمع بشوند و کماکان زد و خوردهای خونین در این شهر برقرار باشد.


از مسیر حاج عمران به منطقه قندیل وارد شدیم

در شهر اربیل همچنان دنبال راننده‌ای بودم که بتواند مرا به موصل ببرد. کمتر کسی حاضر بود که در مقابل دریافت حتی پول هنگفت حاضر شود که به موصل برود. در حال جست‌وجو بودم که صدای موسیقی ایرانی با صدای سیما بینا را از یک گالری نقاشی شنیدم. برایم جالب بود. وارد گالری شدم ومردی میان‌سال را با مو و ریش‌های بلند دیدم که در نگاه اول به نظر می‌رسید از اهالی حق و دراویش باشد.

در درون گالری سبک‌های گوناگون نقاشی و نیز مجسمه‌های زیبای دست‌ساز هر نظری را به خود جلب می کرد. از او به زبان فارسی پرسیدم شما ایرانی هستید ؟
به فارسی پاسخ داد: خیر!

گفتم در حال عبور بودم صدای موسیقی ایرانی را شنیدم و به‌نظر می‌آید شما اهل گروه حق ودراویش باشید؟

پاسخ داد: «اهل حق نیستم و زرتشتی‌ام. پدر بزرگ من روس بوده و مادر بزرگم ایرانی و من متولد شهر کرکوک عراق هستم. تحصیل لیسانس نقاشی و مجسمه‌سازی را از دانشگاه بغداد گرفته‌ام. سپس برای تکمیل رشته مجسمه‌سازی به ایران رفتم و تقریبا چهار پنج سال آنجا بودم. من زبان فارسی را خیلی دوست دارم چون به نظرم یکی از زیبا ترین زبان‌های دنیاست.»



فکر کردم از دراویش است، ولی زرتشتی بود

او از علاقه‌اش به موسیقی ایرانی و شعر پارسی گفت. از او در باره‌ی سبک‌های موسیقی ایرانی می‌پرسم. می گوید: «به ترانه‌های محمدرضا شجریان، ایرج، مرضیه، هایده، مهستی، آغاسی زیاد گوش می‌کند.»

می‌پرسم با توجه به این که زرتشتی‌ست آیا در اقلیم کردستان منعی از نظر انجام فرایض دینی ندارند؟
می گوید: «خیر. مشکلی نداریم. در حال حاضر در کردستان عراق آزادی مذهب وجود دارد و دراینجا زرتشتیان زیادی زندگی می‌کنند با اینکه بیشتر کردها زرتشتی نیستند ولی زرتشتیان را دوست دارند چون زرتشتی بودن را یک اصالت می‌دانند. فقط ما در اینجا آتشکده نداریم و امیدوارم که به‌زودی آن‌را بسازیم

او در ادامه می‌گوید: «گاهی برای انجام فرایض آیین زرتشتی به شهر یزد می‌رود
می‌پرسم دین زرتشت، آیین شادی، خوشحالی و جشن و سرور است. آیا در آن مراسم سوگواری و عزاداری هم هست؟

می‌گوید: «در این آیین عزاداری وجود ندارد. آیین زرتشت محبت است. سرور است. با پنداری نیک، گفتاری نیک و کرداری نیک. چه بگویم، شادی است، گل و گلزار است، همه دوست داشتن است و دروغ و کشتار نیست، معتقدیم که با آتش انشاالله نگرانی، غم و پژاره‌ و گریه‌ام همه می‌سوزند و گل‌های نرگس و شقایق , لاله و راستی، شعر و موسیقی می‌آیند انشاالله


عازم منطقه کوه‌های قندیل شدیم

می پرسم چرا از واژه‌ی انشاالله و الحمدالله استفاده می‌کند در حالیکه او یک زرتشتی‌ست. می گوید: «منظور همان پناه بردن به اهورامزداست و از آنجایی که سال‌ها با مسلمانان زندگی می‌کنیم بر حسب عادت آن‌را می‌گوییم.»

او در ادامه می‌گوید: «حدود پنجاه هزار زرتشتی در کردستان عراق زندگی می‌کنند که در زمان حکومت صدام نمی‌توانستند بگویند که زرتشتی هستند. به همان نسبت که نمی‌توانستند بگویند که کرد هستند. به‌طوری‌که اگر در دوره‌ی صدام کسی می‌گفت زرتشتی هستم او را اعدام می کردند چون او را وابسته به ایران می‌پنداشتند و می‌گفتند شما ایرانی مجوس هستید در حالیکه از نظر من ایرانیان از بهترین و روشنفکرترین ملل دنیا هستند

او از ارتبا ط خود با بیست و پنج هنرمند صاحب نام ایرانی می‌گوید و اینکه وضعیت هنردر اقلیم کردستان به مانند ایران گوناگون و فراگیر نیست ولی به آینده هنر در این خطه امیدوار است.
در پایان می‌گوید که او معمولا برای رفت آمد به ایران مشکلی ندارد.

می‌گویم: پس به امید دیدار، یک روزی درتهران!


کوه‌ها مقر اصلی گروه‌های شبه نظامی کرد

فردای همان روز به یکباره برنامه سفر را تغییردادیم و با صلاح حسن مترجم گروه عازم منطقه کوه‌های قندیل شدیم.

رشته کوه‌های قندیل واقع در تقاطع مرزهای ایران، عراق و ترکیه قرار دارند. دراین کوه‌ها مقر اصلی گروه‌های شبه نظامی کرد پ. ک. ک و پژاک قرار دارد که در حال جنگ با نیروهای نظامی ترکیه و ایران هستند.

یکی از شرایط ویژه این منطقه حضور گسترده نیروهای اطلاعاتی همه گروه‌های درگیر در این منطقه است به‌طوری‌که به محض کوچکترین غفلت توسط آنان به اسارت گرفته می شدی. ما از مسیر حاج عمران به منطقه قندیل وارد شدیم. برای رسیدن به منطقه حدود درگیری‌ها، باید با پای پیاده از یک دره بلند می گذشتیم .

در طول مسیر می شد دامنه کوه‌هایی را دید که بر اثر بمباران و حملات توپخانه‌ای سیاه شده بودند پس از عبور از یک دره بلند به محلی رسیدیم که می‌شد به راحتی صدای انعکاس انفجارهای بمب را شنید.

در این هنگام از فاصله نه چندان دور صداهایی را به زبان کردی شنیدیم که ظاهرا می‌گفتند از جای خود تکان نخوریم. تعداد حدود بیست سرباز با لباس یونیفورم ارتشی با سرعت به سمت ما آمدند. لحظه‌ای فکر کردم که توسط نیروهای ترکیه و یا ایران دستگیر شدیم ولی وقتی متوجه شدیم که آنها از پیشمرگان اقلیم کردستان هستند بسیار خوشحال شدیم.

پس از ساعت‌ها بازداشت و شناسایی هویت، از ما خواستند که سریعا به اربیل بازگردیم. راستش برای چند ساعت معنی اسارت را چشیدم و فهمیدم که در زندگی هیچ چیزی با آزادی عوض شدنی نیست.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین:
قسمت اول: آرامش در اربیل
قسمت دوم: شهردار کرکوک: «ما عراقی‌ها باید از آمریکا تشکر کنیم»
قسمت سوم: «کردها دنبال جدایی از ایران نیستند»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بسیار بسیار جالب بود. مطالب تازه و نابی داشت. ممنون از شما.

-- مانی پ. ، Jun 2, 2008

نوشته‌اید: «می‌پرسم دین زرتشت، آیین شادی، خوشحالی و جشن و سرور است. آیا در آن مراسم سوگواری و عزاداری هم هست»؟

نه دوست عزیز. شما «نمی‌پرسید». در عرصه‌ی علوم ارتباطات و خبرنگاری به این «سؤال» نمی‌گویند. اسم این رفتار شما که همه‌ی دانشجویان ترم دوم روزنامه‌نگاری آن را می‌دانند Suggetion است.
معنی Suggetion را نمی‌دانید؟
این مشکل شماست.
مانی ب.

-- مانی ب. ، Jun 3, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)