تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت و گو با دکتر هرمیداس باوند، استاد حقوق بین الملل در دانشگاه تهران

هر بیست و پنج سال یک کودتا

رضا جمالی
reza@radiozamaneh.com

به راستی مشکل جامعه سیاسی ایران در کجاست؟ در طول یک قرن گذشته درکشور‌، سه کودتای مهم رخ داده است‌. کودتای دوم تیرماه ۱۲۸۹، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲‌، و اگر کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را هم به آن اضافه کنیم در هر بیست و پنج سال شاهد یک کودتا در ایران بوده‌ایم.

اگر از کودتاگران علت اقدام‌شان پرسیده شود می‌گویند که هدف احیای نهادهای مدنی و اصلاح نهادهای نظامی‌ و بوروکراتیک حاکم بر جامعه است‌. کودتاگران معمولاً پس از تصاحب قدرت اقدام به برکناری، دستگیری و یا اعدام افراد وابسته به حکومت پیشین می‌کنند و در پی آن‌گاه، اقدام به معلق کردن قانون اساسی کشور کرده و منشورهای رسمی خود را منتشر و سپس تدوین و تصویب قانون اساسی جدید را به آینده موکول می‌کنند‌، اما در ایران، قانون اساسی پس از رخداد کودتاها کاملاً دستخوش تغییر و یا تعلیق قرار نگرفت.

Download it Here!

به اعتقاد‌ ساموئل ها‌نتینگتون، نظریه‌پرداز معروف سیاسی، کودتاها به سه دسته قسمت تقسیم می‌شوند:
نخست، کودتاهای اساسی و کامل مانند کودتای سال ۱۹۱۱ میلادی در چین، دوم، کودتاهای خیرخواهانه که هدف اصلی آن اصلاح امور کشور و مبارزه با فساد است، و نوع سوم استفاده کودتاگران از ارتش است به قصد مقابله و سرکوب مشارکت مردم در کسب حقوق سیاسی و اجتماعی‌شان، مانند کودتای ۱۹۷۳ میلادی در شیلی‌.

البته دو نوع کودتای بدون خونریزی هم وجود دارد که کودتاگران با تهدید دستگاه حاکم را سرنگون می‌سازند مانند آنچه در پاکستان در سال ۱۹۹۹ پرویز مشرف انجام داد‌. و نوع دوم که بسیار شبیه به حادثه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران است‌، نوعی کودتای خودساخته است که در آن کودتاچیان با سوء استفاده از امکانات دولتی پا از حدود مشروعیت قانونی خود فراتر می‌نهند و تمامی ارکان قدرت را به روشی به ظاهر قانونی در اختیار می‌گیرند.

به بهانه سالروز کودتای ۲۸ مرداد‌، موضوع را با دکتر هرمیداس باوند، استاد حقوق بین الملل در دانشگاه تهران در میان گذاشتم.


دکتر هرمیداس باوند

آقای دکتر باوند، مهم‏ترین دلایل رخ‏داد کودتادی ۲۸ مرداد ۳۲ چه عواملی بودند؟

عوامل خارجی و ابزارهای داخلی؛ چون ملی شدن صنعت نفت، به عنوان نیل به استقلال اقتصادی و سیاسی و به دیگر سخن، به عنوان رنسانس سیاسی، در ایران تلقی می‏شد.

دو مقصود مد نظر بود؛ یکی استیفای حقوق ایران که بر اساس ضوابط موجود بین‏المللی بتواند استفاده‏ی بهینه بکند. دوم هم استقرار نوعی نظام دمکراتیک و یا به دیگر سخن، اجرای اصول مشروطیت، به معنای صحیح خود.

پیامدهای حقوقی و سیاسی،مسأله‏ی ملی شدن که به تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا رسید، این بود که انگلستان از در چالش درآمد و مسأله را به دیوان بین‏المللی دادگستری ارجاع کرده بود. استدلال‏های انگلیس در دیوان پذیرفته نشد.

استدلال دیوان این بود که درست است که ایران صلاحیت اجباری را شناخته، ولی تصریح شده بود که هر اختلافی بعد از این تاریخ پیش بیاید، دیوان صلاحیت رسیدگی دارد. در صورتی که اختلاف ایران و انگلیس مربوط به قبل از این تاریخ است.

اصل استفاده از دول کامله وداد هم به همین دلیل، چون به ماسبق برمی‏گشت، قابل قبول نبود و ارجاع به شورای اجرایی هم بر اساس حمایت دیپلماتیک از شرکت نفت ایران و انگلیس بود و رسیدگی به اختلاف میان دو دولت طرح نبود، بلکه مسأله‏ی اختلاف بین دو شرکت بود. به این‏ علت دیوان صلاحیت رسیدگی نداشت.

از لحاظ سیاسی، دولت انگلیس به شورای امنیت شکایت کرد. استدلالش این بود که ملی کردن و خلع ید، تهدیدی است علیه صلح و امنیت بین‏المللی. شورا این مسأله را در دستور کار خودش قرار داد. ایران استفاده کرد، دلایلی آورد مبنی بر این‌که به هیچ وجه تهدیدی برای صلح و امنیت بین‏المللی نیست، بلکه ملی کردن حقی است و همان‏طور که حزب کارگر انگلیس اقدام به ملی کردن صنایع و بانک‏هایش کرده بود، اینگونه اقدامات یک ضابطه‏ی پذیرفته شده‏ی بین‏المللی بود.

نهایتاً، نظر شورا این بود که چون ماهیت دعوی حقوقی است و قبلاً هم مسأله به دیوان ارجاع شده، لذا شورای امنیت رسیدگی را متوقف می‏کند تا نظر دیوان مشخص شود. بنابراین، نتیجه برای ایران، از جهت حقوقی و سیاسی، پیروزی بود.

آن‏چه سبب شد، روند به بیست و هشت مرداد منتهی شود، این بود که دولت ایران، ضمن این‌که از ضوابط حقوق بین‏الملل استفاده‏ی بهینه کرده بود، از وجود جنگ سرد، شکاف بین شرق و غرب و رقابت بین آمریکا و انگلیس نیز بهره می‏برد.


نقش دولت وقت آمریکا و سیاست خارجی این کشور درقبال مسائل ایران را چگونه تحلیل می کنید؟

نکته‏ی اول این است که گروهی در وزارت خارجه‏ی آمریکا معتقد بودند که برای جلوگیری از نفوذ خزنده و فزاینده‏ی کمونیسم، باید از ناسیونالیسم حمایت شود. بنابراین، موضع اول آمریکایی‏ها، حمایت از اصل ملی شدن صنعت نفت در ایران بود.

مرحله‏ی دوم، نقش میانجی‏گری آمریکایی‏ها بود. ولی مرحله‏ی سوم، مرحله‏ای است که آمریکایی‏ها، در هر حال با انگلیسی‏ها کنار می‏آیند. ایدن در خاطراتش می‏نویسد: «در اجلاس مجمع عمومی در پاریس، ما متوجه شدیم که دکتر مصدق دارد از کارت آمریکا علیه ما استفاده می‏کند. ما هم بر آن شدیم، این کارت را از دست مصدق بگیریم.»

به این ترتیب، موافقت می‏شود که آمریکایی‏ها در منابع نفت ایران سهیم باشند و نهایتاً به این نتیجه می‏رسند که امکان کنار آمدن با دولت دکتر مصدق وجود ندارد و لازم است که دولت دیگری این مسئولیت را عهده‏دار شود.

در این‏جاست که آمریکا و انگلیس بر آن می‏شوند مشترکاً جهت برکناری مصدق، اقدام کنند. در این رابطه، از ابزارهای داخلی هم استفاده کردند. لذا به وسیله‏ی عوامل دربار و گروه‏هایی که از جبهه‏ی ملی منشعب شده بودند و مجموعه‏ی عواملی که تحت عنوان «توده نفتی» تلقی می‏کردند، کودتای بیست و هشت مرداد سازماندهی و اجرا شد.

آقای باوند، پیامدهای این کودتا در ایران چه بود و پس از آن، تأثیرش در آن زمان در منطقه، چطور بود؟

مسأله‏ی ملی شدن در آن شرایط، برای انتقال دارایی از بخش خصوصی به دولت، طبق قانون، برای توسعه‏ی اقتصادی و منافع عمومی، به شرط پرداخت غرامت، یک پدیده‏ی مترقی بود. نکته‏ی دوم اصل تنصیف بود که انگلیس حتا حاضر نبود اصل تنصیف پنجاه، پنجاه را هم بپذیرد.

از لحاظ منطقه‏ای نیز ملی شدن به عنوان یک پدیده‏ی مترقی تلقی می‏شد. بعد که کانال سوئز ملی شد، ناصر آن را به عنوان پیروی از «زعیم شرق» تلقی کرد. از لحاظ بین‏المللی، مسأله‏ی ملی شدن نفت در ایران و روی‏دادهایی که در پی آن صورت گرفت، سبب شد که مجمع عمومی سازمان ملل قطع‏نامه‏هایی در تأکید بر شناسایی حاکمیت دائمی کشورها برمنابع طبیعی خودشان، صادر کند.

یکی از پایه‏هایی که اُپک را بعدها تشکیل داد، دقیقاً استناد بر همین شناسایی حاکمیت ملی کشورها بر منابع دائمی‏شان و بهره‏برداری از آن‏ها، به هر صورتی که در جهت خیر و مصلحت مردم‏شان، مقتضی بدانند.


اگر بخواهیم تشابهات و یا تفاوت‏های امروز ایران را با حوادثی که در بیست و هشت مرداد سال سی و دو رخ داد مقایسه کنیم، به چه چیزهایی می‏توانیم اشاره کنید؟

اقدامی که آن زمان ایران انجام داد، صرفاً، بر اساس اصول و ضوابط حقوق بین‏الملل بود. به همین دلیل، هم در دیوان بین‏المللی حاکم شد و هم در شورای امنیت ادعای انگلیس پذیرفته نشد. یعنی هم از جهت سیاسی و هم از لحاظ حقوقی، ایران محق شناخته شد.

در شرایطی که امروز، مسأله‏ی تکنولوژی هسته‏ای مطرح است، اجرای این مقصود به نحوی پیش رفته که در شورای امنیت یک اعلامیه و چهار قطع‏نامه بر علیه ایران صادر شده است. هم‏چنین قطع‏نامه‏ی شورای حکام را داریم. یعنی ما نتوانستیم، حقی را که جزو حق ذاتی هر عضو ان‏پی‏تی است، به شکلی به منصه‏ی ظهور برسانیم که دچار تحریم‏ها و قطع‏نامه‏های متعدد نشویم. بلکه نهایتاً ایران در مقابل جامعه‏ی بین‏المللی قرار داده شده است.

به نظر من، رویه و منشی که برای نیل به این مقصود اتخاذ شده است، رویه‏ی صحیحی نبوده است.

گفته می‏شود در دهه‏ی سی، انگیزه‏های ملی‏گرایانه در عرصه‏ی سیاست ایران، به مراتب قوی‏تر از انگیزه‏های مذهبی بوده و یکی از ایراداتی که گروه‏های مذهبی به دکتر مصدق می‏گیرند این است که او از نیروهای مذهبی فاصله گرفته بود و علت شکست او در صحنه سیاست و در پی آن وقوع کودتای بیست و هشت مرداد را ناشی از اینگونه اقدامات می‏دانند، چقدر با نظر این گروه موافقید؟

وقتی دکتر مصدق پیشنهاد نخست‏وزیری را قبول کرد، دو برنامه داشت؛ یکی اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، دوم قانون انتخابات بود. مسأله‏ای که مطرح شد، فقدان یک ایدئولوژی بود و چون ایدئولوژی نبود، «قانون نه ماده‏ای ملی شدن صنعت نفت»، تبدیل به ایدئولوژی شد. بنابراین، هر گونه عدولی از قانون نه ماده‏ای، به عنوان خیانت تلقی می‏شد.

علاوه بر این، گروه‏های مخالف، گروه‏های عوامل دربار، انگلیس، حزب توده و یا حتا گروه‏هایی که از جبهه‏ی ملی کناره‏گیری کردند و به جناح مخالف ملحق شدند، همه مترصد بودند که هر گونه عدولی از این نه ماده را بهانه قرار بدهند و طرح کنند که ملی شدن اساساً، سیاست‏های خود انگلیس بود و این‏ها نیز عوامل انگلیس بودند.

بنابراین، شخص دکتر مصدق بر آن شد پای‏بند اصولی باشد که در مظان چنین اتهامی قرار نگیرد. این‏جا بحث پای‏بندی فردی به ارزش‏ها و اصول اخلاقی و ضرورت انعطاف‏پذیری در برابر تغییر شرایط پیش می‏آید. یعنی رقابت انگلیس و امریکا به تفاهم تبدیل شده بود، سیاست شوروی زمان مالینکف، هم‏سویی با غرب بود و عوامل داخلی هم منسجم‏تر و متشکل‏تر شده بودند.


اگر از منظر جامعه‏شناسانه به قضیه بخواهیم نگاه کنیم، با توجه به کودتاهای مختلفی که در طول دست کم یک‏صد سال گذشته در ایران رخ داده ، آیا باید اینطور اذعان داشت که جامعه‏ی ایرانی مستعد وقوع هرباره یک کودتا است؟

جامعه‏ی ایرانی در یک صد سال اخیر در طلب آزادی بوده و با کودتاهایی هم مواجه شده است. ولی این کودتاهایی که تا به حال در ایران انجام گرفته است، در مواردی در جهت خلاف اهداف مورد نظر پیش رفته است. کودتای ۱۹۲۱ از یک طرف و حوادث کودتای بیست و هشت مرداد از سوی دیگر.

معمولاً کودتاها در جهت تثبیت وضع موجود بوده و نه در راستای تغییر اساسی وضع موجود. در هر حال، با توجه به حوادثی که پیش آمده، احتمال بروز تغییراتی قابل پیش‏بینی است، حال شکل آن به چه ترتیب خواهد بود، آیا از طریق نوعی کودتا یا شکل دیگری از تغییر، این دیگر به آینده مربوط است.

از تجربه‏ی تاریخی بیست و هشت مرداد چه می‏آموزیم؟

نکته‏ی اول این‌که اگر بر اساس ضوابط و اصول حاکم حرکت شود و با استفاده از آن‏ها، خیلی آسان می‏توان به نتیجه رسید. این شکل حرکت در ارتباط با ملی شدن نفت، به نتیجه رسید. فرایند آن هم حکومتی بود که حاضر نشد، به پیشنهادهایی که از خارج شده بود، تن دردهد.

نکته‏ی دوم، به وجود آمدن دوران یک دمکراسی نسبی بود. یعنی آزادی مطبوعات، احزاب، گروه‏ها برقرار بود و هم‏چنین قوه‏ی مقننه دارای نقش نسبتاً بالایی شده بود‌. یعنی خاطره‏ی یک دوران دمکراسی نسبی در ذهن مردم پا گرفت که می‏توانست به آنان ثابت کند که اگر واقعاً حکومت پایگاه مردمی داشته باشد، اقداماتش هم در امور داخلی و هم در امور خارجی، می‏تواند قرین موفقیت باشد.

جنبش ملی شدن نفت، از نظر اصولی شکست نخورد. نفت ملی شد. اما تشخیص صحیح امکانات و فرصت‏ها، تضادها و تعارض‏ها و تلاش برای بهره‏برداری از این فرصت‏ها مسأله‏ی مهمی است. فرصت‏ها و امکانات تغییر می‏کنند و گاه‏گاهی نیاز به انعطاف‏پذیری هست و اگر با تغییر شرایط و اوضاع و احوال، آن‏چنان که باید صورت نگیرد، نیل به مقصود نهایی دچار نافرجامی خواهد شد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این کودتای انتخاباتی واقعا که نوبرش بود!!
دولتمردان ایرانی بی ساز می رقصیدن تازه فهمیدند که با تقلب هم میشه همیشه کارمند سیاست در این کشور بود

-- صادق ، Aug 20, 2009

dar 28 mordad alanan dolat cotea dar moghable mardom na eistadan va javoon ha ra nakoshtan

-- ma ، Aug 20, 2009

اگر جریان اخیر را کودتا محسوب کنید لاجرم وقایع منتهی به 30 خرداد 60 را بایستی بطور مضاعف کودتا محسوب کرد

-- ana ، Aug 21, 2009

آدم خردمندکسی استکه ازبهترین بهترین رابرگزیندماپس از
گذراندن چندکودتاکه باحونریزی هم توأم بوده لااقل بایداینبار
بیاموزیم که چه میخواهیم وبرای چه میخواهندکودتاراراه انداز
ی نمایندماایرانیهااگرشده فقط یکباربایددموکراسی رادرکشور
خودچنان مستحکم نمائیم که کسی بفکریک انقلاب کذائی
دیگری نیافتدبخصوص بنام دین.اصلامادین نمیخواهیم.

-- ایراندخت آریا ، Aug 21, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)