تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

فرهنگ خنده در جهان

حسین نوش‌آذر

زنی که روی زانوی شوهرش می‌نشیند

گروهی از زبانشناسان انگلیسی در پژوهشی که روز جمعه، اول اوت ۲۰۰۸ منتشر شد، اعلام کردند که کهن‌ترین جوک دنیا بیش از چهار هزار سال قدمت دارد و در تمدن سومر پدید آمده است. این جوک که با معیارهای امروزی از محتوایی زن‌ستیز برخوردار است، به هیچ‌وجه یک جوک خنده‌دار نیست:
«از آغاز خلقت تا امروز چه اتفاقی نیفتاده؟ زنی روی زانوی شوهرش بنشیند و بادی جدا نکند.»

با وجود آن که این جوک از هر نظر لوس و به اصطلاح بی‌مزه است، اما چنان که در این پژوهش تصریح شده است، همه جوک‌ها از قلمرو هر فرهنگی که بیایند در یک نکته با هم مشترکند: تابوشکنی و حدی از شورش بر ضد اخلاق و عرف مسلط در جامعه.

در میان جوک‌هایی که در این پژوهش از آنها یاد شده است، لطیفه‌ای به چشم می‌خورد که قدمت آن به ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد:

«اودیسه به سیکلوپون گفت: اسمم هست «هیچکس». وقتی اودیسه به سیکلوپون حمله کرد، سیکلوپون فریاد زد: آی مردم کمک کنید، «هیچکس» به من حمله کرد. برای همین کسی به کمک او نیامد.»

در این فهرست چند لطیفه هم درباره‌ی فراعنه وجود دارد که از بی‌همسری رنج می‌برند.

درویش و دزد گیوه

زیگموند فروید اعتقاد داشت که جوک از آرزوهای نهان مردم و مشکلات پنهان آنها با یکدیگر نشان دارد و از این نظر افشاگر است. به نظر او از اختصاصات جوک این است که در بی‌معنایی حامل معناست، با سرخوشی و بازیگوشی نوعی داوری را به نمایش می‌گذارد، اغلب دوسویه‌ی متضاد دارد، و بیانگر شگفتی و شگفت‌زدگی‌ست.

به نظر آندره ژوله، جوک از ساختار روایی ساده‌ای برخوردار است. جوک داستانکی است که از قلمرو ادبیات شفاهی می‌آید. پیرنگ این داستانک‌ها از وقایع روزمره و به ظاهر جدی نشان دارد، اما در اغلبِ موارد در بطن چنین وقایعی نشانه‌ای هشداردهنده پنهان است. پایان‌بندی این داستانک‌ها به شکلی‌ست که خواننده می‌تواند با خنده، لبخند یا زهرخند و پوزخند از جدیتِ واقعیتِ داستانی خود را برهاند.

برای مثال به این لطیفه از هزلیات عبید زاکانی توجه کنید:

«درویشی گیوه در پا نماز می‌گزارد. دزدی طمع در گیوه‌ی او بست. گفت: با گیوه نماز نباشد. درویش دریافت و گفت: اگر نماز نباشد، گیوه که باشد.»

واقعه‌ی روزمره در این لطیفه نماز گزاردن درویش است. نکته‌ی شگفت‌انگیز در این واقعه این است که درویش از روی رندی گیوه به پا دارد و نماز می‌خواند. پایان‌بندی داستان به گونه‌ای‌ست که دزد در نقش فقیه و درویش در نقش یک رند ظاهر می‌شود. تغییر این موقعیت‌های متضاد خواننده را به خنده وامی‌دارد یا لبخندی به لب او می‌آورد. نکته‌ی هشداردهنده در این لطیفه این است که گاهی امکان دارد دین‌داران متظاهر گیوه‌ای را به عبادت خداوند ترجیح دهند.

آزمایشگاه خنده

گروهی از جامعه‌شناسان انگلیسی در سال ۲۰۰۴ میلادی در پژوهشی به نام«Laugh Lab»، (به معنای: آزمایشگاه خنده)، بهترین جوک جهان را تعیین کردند.

ریچارد ویسمن، استاد دانشگاه هرتفوردشیر بنیانگذار این پژوهش دانشگاهی بود. او و همکارانش از مردم سراسر جهان خواستند که جوک مورد علاقه‌شان را در اینترنت منتشر کنند و جوک‌هایی را که دیگران منتشر کرده‌اند ارزش‌گذاری کنند.

این پژوهش به طرز غیرمنتظره‌ای موفقیت‌آمیز بود. نیم میلیون نفر از هفتاد کشور جهان در این پژوهش شرکت کردند. حاصل مشارکت کاربران در این پژوهش چهل هزار جوک از هفتاد قلمرو فرهنگی گوناگون بود که به تدریج در اینترنت منتشر شد. با این تمهید و در پوشش یافتن بهترین جوک جهان، ویسمن و همکارانش موفق شدند به اطلاعات ارزشمندی درباره‌ی ساز و کار طنز و مطایبه در فرهنگ‌های گوناگون دست یابند.

من ناراضی‌ام، برای همین می‌خندم

یکی از نتایج پژوهشِ «آزمایشگاه خنده» این بود که هر چقدر که ملتی از زندگی اجتماعی‌اش راضی‌تر باشد، به جوک‌هایی که در آزمایشگاه خنده منتشر شده است کمتر می‌خندد. کانادایی‌ها به نسبت ملت‌های دیگر احساس خوشبختی و رضایت بیشتری دارند. برای همین مشکل‌پسندتر هستند و هر جوکی آنها را به خنده نمی‌اندازد؛ برخلاف آلمانی‌ها که به دلیل نارضایتی‌های اجتماعی هر جوکی آنها را می‌خنداند.

در میان هفتاد ملتی که در این پروژه شرکت داشتند، ملت‌ها بسته به فرهنگ‌شان به نوع خاصی از جوک علاقه داشتند. تنها آلمانی‌ها بودند که در این زمینه ساده‌پسند بودند و سلیقه‌ی خاصی نداشتند.

ده تا مورچه و متشکرم

بسیاری از جوک‌ها اقلیمی هستند و ملت‌های دیگر نمی‌توانند به معنای آنها پی ببرند. گاهی این گونه جوک‌ها قابل ترجمه نیستند و اگر بتوانیم آنها را ترجمه کنیم، نشانه‌های خنده‌دارشان برای ملت‌های دیگر ارجاع‌پذیر نیست. برای مثال یک نوجوان مصری جوک زیر را که از جوک‌های اقلیمی‌ست و در دیگر فرهنگ‌ها نامفهوم است در مسابقه‌ی بهترین جوک جهان شرکت داده بود:

«چرا یک شتر در صحرا ره می‌سپرد؟ چون می‌خواهد از این طرف صحرا به آن طرف برود.»

از این نظر ژاپنی‌ها منحصر به فرد هستند. جوک‌هایی که ژاپنی‌ها را می‌خنداند، در نظر اقوام دیگر بی‌مزه و حتی بی‌معنی است. اهالی توکیو به جوک‌هایی که موضوع‌شان کمبود مسکن و کوچکی خانه‌هاست می‌خندند.

ژاپنی‌ها بعد از جنگ جهانی دوم از فرهنگ غرب تأثیر پذیرفته‌اند. به این جهت حتی در ژاپن هم جوک‌هایی هست که غربی‌ها را می‌خنداند. با این حال بیشتر جوک‌های ژاپنی برای اقوام دیگر نامفهوم است. برای مثال یکی از جوک‌های خنده‌دار در ژاپن جوک زیر است:

«اونجا ده تا مورچه‌ست. و متشکرم!»

از ناتوانی جنسی تا سنگ قبر

یکی از دیگر نتایج این پژوهش دانشگاهی این بود که کودکان و سالخوردگان از جوک‌های کثیف و جنسی لذت می‌برند. کودکان به جوک‌هایی که مدفوع را مضمون قرار دهد، بیشتر می‌خندند. سالخوردگان اما بیشتر از جوک‌های جنسی خنده‌شان می‌گیرد.

جوک زیر محبوب‌ترین جوکی بود که سالخوردگان را پسند افتاد:

«مردی به زنش گفت: روزی روزگاری روی سنگ قبر تو می‌نویسند: در این مکان بتی اسپنسر، زیباترین زن جهان آرمیده است. زنش در پاسخ گفت: ممنونم. اما وقتی تو بمیری، روی سنگ قبرت می‌نویسند: در این مکان فرنک اسپنسر آرمیده است. مردی که فقط پس از مرگ شق و رق بود.»

انسان‌ها برای یکدیگر جوک تعریف می‌کنند با این قصد که بتوانند موضوعاتی نامطبوع مانند مرگ یا ناتوانی جنسی را بهتر و ساده‌تر هضم کنند. در جوک‌های کودکانه ترس‌های کودکان و در جوک‌های سالخوردگان ترس‌های آنان نمودی آشکار دارد.

مادر شش تا و پدر چهار تا

مردان در نبرد میان مرد و زن جوک‌های خشن و کثیف را به لطیفه‌های عاشقانه ترجیح می‌دهند. زنان اما با ظرافت جوک تعریف می‌کنند و جوک‌هایی را می‌پسندند که در فاصله‌ی بین سطرها اتفاق بیفتد و شنونده را به فکر وادارد. از تحقیقات دیگر چنین برمی‌آید که زنان اصولاً در فراگیری زبان و از نظر ادبی مستعدتر از مردان هستند.

یکی از جوک‌هایی که در تحقیق «آزمایشگاه خنده» پسند کاربران زن افتاد، جوک زیر است:

«پدری که به شش فرزندش می‌بالید، هر موقع که می‌خواست همسرش را صدا کند، او را «مادر شش تا» خطاب می‌کرد. معلوم است که زنش دل خوشی از این ماجرا نداشت. برای همین، یک روز پیش از آن که به اتفاق به یک مهمانی بروند، وقتی مرد به زنش گفت: مادر شش تا، ما حاضر شدیم، زن در پاسخ گفت: پدر چهار تا، من هم دارم حاضر می‌شم.»

دوات سیه و مداد سپید

طنز انگلیسی‌ها و طرافت آنان در گفتن مطالب کنایه‌آمیز شهرت جهانی دارد. با این حال جوک محبوب انگلیسی‌ها نه از ظرافت برخوردار است و نه کنایه‌آمیز است. کاربران انگلیسی در تحقیق ویسمن جوک زیر را به عنوان محبوب‌ترین جوک انتخاب کردند:

«زنی، بچه به بغل سوار اتوبوس شد. راننده اتوبوس گفت: بچه‌ی شما، خانم! زشت‌ترین بچه‌ای‌ست که من در زندگی‌ام دیده‌ام. به زن برخورد. وقتی که روی صندلی عقب اتوبوس نشست، به مسافری که کنار او نشسته بود گفت: شنیدید، راننده چه توهینی به من کرد؟ مسافر به او گفت: این میمون رو بده من بغل کنم. برو جلو، شکایت کن ازش.»

عجیب است که آمریکایی‌ها به رغم زبان و فرهنگ مشترک از جوک‌هایی که انگلیسی‌ها تعریف می‌کنند لذت نمی‌برند. در اغلب موارد آمریکایی‌ها از کشف نشانه‌های پنهان در جوک‌های انگلیسی ناتوان اند. اهالی آمریکای شمالی هم مانند ایرانی‌ها از جوک‌هایی که برتری قومی را نسبت به اقوام دیگر نشان بدهد لذت می‌برند.

در ایران عقل معاش اصفهانی‌ها، خودنمایی خوزستانی‌ها، آزادمنشی گیلانی‌ها، تعصب آذربایجانی‌ها و پهلوان‌منشی کرمانشاهی‌ها و همچنین کردار اقلیت‌های اجتماعی مانند همجنس‌گرایان همواره دستمایه ساختن جوک‌هایی بوده است. بعد از انقلاب جوک‌های سیاسی و جوک‌هایی پیرامون نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی و ناکارآمدی مسئولان به این مجموعه اضافه شده است. با این حال هزلیات از انواع ادبی در ادب کهن ما بوده است و از فرهنگ غنی طنز در ایران حکایت‌ها دارد. این گفتار را با بیتی از هزلیات سعدی به پایان می‌برم:

«قلم به یاد تو در مشت من نمی‌گنجد/ که دیر شد که نرفته‌ست در دوات امید

تو را دوات سیه کرد روزگار و هنوز/ مرا ز چشم قلم می‌رود مداد سپید»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقا مرسی کلی خندیدم و چیز یاد گرفتم.خوش باشید.

-- کوروش ، Aug 9, 2008

ريزبيني هاي جالبي داشت.

-- فريبا ، Aug 10, 2008

اتفاقن اولین جوک دنیا خیلی هم باحال بود!

-- هادی ، Aug 10, 2008

عالی بود

-- اردوان ، Aug 10, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)