تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

وقتی سیا به پاسترناک نوبل داد

برگردان: ناصر غیاثی

در روزهای گذشته در اخبار رسانه‌ها گزارش‌های متعدد و متنوعی در مورد دست داشتن سیا در دادن جایزه‌ی نوبل به بوریس پاسترناک، خالق «دکتر ژیواگو» منتشر شده است. خبرنگار روزنامه‌ی آلمانی «دی‌ولت» کرستین هُلم، از مسکو، مقاله‌ای در این روزنامه نوشته که گوشه‌های تازه‌ای از ماجرا را برملا می‌کند. فارسی مقاله را در زیر می‌خوانید.

رمان «دکتر ژیواگو»ی بوریس پاسترناک، همان‌گونه که مطبوعات تبلیغاتی اتحاد جماهیر شوروی به فاصله‌ی کمی پس از اهدای جایزه‌ی نوبل سال ۱۹۵۸ به بوریس پاسترناک به او ناسزا گفتند، واقعأ فرزند تحت سرپرستی سازمان امنیت آمریکا، سیا بود.

این نتیجه‌ی بررسی ایوان تولستوی است که همچنین تأیید می‌کند بوریس پاسترناک تنها به ‌لطف تأمین هزینه‌ی چاپ اول روسی کتاب توسط سازمان سیا توانست باوجهه‌ترین جایزه‌ی ادبی را کسب کند.

این تاریخ‌دان روس، بیست سال تمام سرگذشت نشر داستان حماسیژ جنگ داخلی پاسترناک را بررسی کرد، گفت و گوها انجام داد و نیز نامه‌ها و پرونده‌های مربوط به آن را وارسی کرد. ایوان تولستوی که به عنوان مسئول «رادیو آزادی» در پراگ که هزینه‌های آن توسط آمریکایی‌ها تأمین می‌شود، کار می‌کند، نتایج تحقیقاتش را به‌تازگی تحت داستانی ماجراجویانه انتشار داد.

نام این داستان جنایی ـ جاسوسی «رمان شسته‌شده» است که نشان می‌دهد چگونه در دوران جنگ سرد آثار ادبی برگزیدگان که بلشویک‌ها در وطنشان ممنوع کرده بودند، توسط آمریکایی‌ها به‌ عنوان اسلحه‌ای برضد اتحاد جماهیر شوروی به‌کار برده می‌شد.


پاسترناک، تابستان ۱۹۵۸ در ده

روح ضدانقلابی: چاپ ناممکن

پاسترناک از زمان پایان جنگ جهانی دوم روی، به باور خودش، «تعیین‌کننده‌ترین، مهم‌ترین» اثرش درباره‌ی یوری ژیواگوی، شاعر کار می‌کرد؛ شاعری که به‌ خاطر احساس مسئولیت اجتماعی پزشک شد و در دوران برادرکشی خود را برای هم‌نوعانش فدا کرد.

پاسترناک دست‌نوشته‌ی کتاب را در سال ۱۹۵۶، سال برگزاری بیستمین کنگره‌ی حزب کمونیست شوروی به پایان رساند. کنگره‌ای که در آن خروشچف خشونت استالینی را محکوم کرده و نوید «پایان دوران یخ‌بندان سیاسی» را داده بود.

اما هیأت تحریره‌ی مجله‌ی «نوویژ میر» به نویسنده اطلاع داد، روح ضدانقلابی اثر و «فردیت بیمارگونه‌ای» که در آن بیان می‌شود، چاپ اثر را ناممکن می‌سازد. پاسترناک که مطرود در خانه‌ی ییلاقی‌اش در پردل‌کینو در حومه‌ی مسکو، منزوی و ‌مثل یک زندانی در دخمه، زندگی می‌کرد، پنج تحریر از آخرین اثر بزرگش را اما به غرب هم فرستاد.

تولستوی که از بستگان لئو تولستوی رمان‌نویس است می‌نویسد، پاسترنا تلاش می‌کرده مثل شطرنج‌بازان سر نخ دست خودش باشد. نویسنده در تابستان ۱۹۵۶ اختیار چاپ کتاب به زبان ایتالیایی و زبان‌های دیگر را به ناشر و کمونیست میلانی جيانکومو فلترينلی اعطا کرد.

البته پاسترناک به فلترينلی نسخه‌ی ماشین‌نویسی ‌شده‌ی ویرایش ‌نشده را تحویل داده بود. او در ژانویه‌ی ۱۹۵۷ نسخه‌ی تصحیح‌ شده را که بنا به اظهارات کتبی خودش می‌بایست مبنای چاپ روسی اثر می‌شد، به اسلاوشناس فرانسوی دو ژاکلین پرویار داد.


پاسترناک و آخماتوا در سال ۱۹۴۰ / منبع

تولستوی اطمینان می‌دهد، پاسترناک که در بهار ۱۹۵۶ توسط آلبر کامو برای جایزه‌ی نوبل کاندید شده بود، همان‌طور انتظار توفیق کتاب را داشت، انتظار این را هم داشت که درگیر یک رسوایی سیاسی شده و تحت تعقیب واقع شود.

آن‌چه او نمی‌تونست بداند این بود که تأخیر در چاپ نسخه‌ی اصلی روسی، کتاب را تهدید می‌کرد. ژاکلین دو پرویار با ناشرهای جدی ادبیات مهاجرت همکاری می‌کرد که از نظر مالی در وضعیتی نبودند چنین کتاب قطوری را به فوریت چاپ کنند و فلترينلی که حقوق بین‌المللی چاپ کتاب را در اختیار داشت از چاپ نسخه‌ی روسی آن اکراه داشت تا مبادا با انتشار آن آشکارا شوروی را تحریک کره باشد.

تغییر مسیر و تخلیه‌ی هواپیما، سرقت و تکثیر پیش‌نویس از اینجا مأموران آمریکایی وارد عمل شدند. اواخر پاییز 1956، روزی پس از ۳۱ اکتبر، یک پرواز داخلی که فلترينلی با آن متن روسی «دکتر ژیواگو» را از میلان برای مترجم روسی‌اش در رم ارسال کرده بود، به سمت مالتا تغییر مسیر داد.

مسافران باید به مدت دو ساعت هواپیما را ترک می‌کردند. این زمان برای آن‌که چند مأمور پیش‌نویس قطور را سرقت کرده، آن را مخفیانه در یک دفتر تکثیر کرده و دوباره به هواپیما برگردانند، کافی بود. تولستوی رمان‌نویس از «حکایتی» می‌گوید که سه بار برایش تعریف کرد‌ه‌اند:

یک بار توسط فلترينلی پسر، یک بار توسط ناشری روسی و یک بار هم توسط فاضلی به نام آسایا برلین که در تابستان ۱۹۵۶ پاسترناک را ملاقات کرده و یکی از پنج نسخه‌ی دست‌نوشته را با خود برده بود. پس از آن کپی‌های «شسته‌شده»ی نسخه‌ی فلترينلی سر در آوردند.


پاسترناک در کنار جمعی از اهالی ادبیات روس در سال ۱۹۲۰ / منبع

یکی از آن‌ها در آغاز سال ۱۹۵۸ در مونیخ حروف‌چنیی شده و در تابستان مخفیانه توسط موتون، ناشر آثار علمی، در لاهه به چاپ می‌رسد. تولستوی می‌گوید، فقط حیف که چاپی که با جایزه‌ی نوبل به آن پاداش دادند، آن‌چنان پرغلط بود که خودش در آن ششصد اشتباه چاپی، حذف و تحرف معنا یافته است.

به نظر تولستوی تناقض در این است که ادبیات روس از جنگ سرد بهره برد. سازمان‌های امنیتی غربی نه فقط آثار آندره ساخاروف را چاپ کردند، بلکه به‌ طور مثال اشعار سبک‌سرانه‌ی پوشکین یا لرمانتوف را هم که در شوروی یا نمی‌شد چاپ شود و یا در شمارگان بسیار پایین چاپ می‌شد، انتشار دادند.

پاسترناک چاپ سریع «ژیواگو»، جایزه‌ی نوبل و شهرت جهانی‌اش را مدیون جنگ سرد است. مطبوعات شوروی به همین دلیل به او حمله بردند، از کانون نویسندگان اخراج شد، مجبور شد جایزه را رد کند، منشی سازمان جوانان سمیچاست یینچ روسیه کومسومول از او خواست به منطقه‌ی سرمایه‌دارها مهاجرت کند.

از زمان چخوف، این پزشک حرفه‌ای، پزشکان در ادبیات روس سمبل تلاش برای دست‌کم تسکین دادن به مصایب علاج‌ناپذیر انسان شده‌اند. پزشک پاسترناک که نسبت به چخوف روزگار سخت‌تری را از سر گذرانده بود و تشخیصش در مورد پایان یخ‌بندان سیاسی چنین وخیم بود، بدترین رازهای زندگی‌اش را هیچ‌گاه افشا نکرد.

Share/Save/Bookmark

منبع:
Als die CIA Pasternak den Nobelpreis gab

نظرهای خوانندگان

منو یاد سرمقاله های کیهان انداختید...برای سایت شماجای تاسف داره......

-- مهرداد ، Feb 20, 2009

اين ترجمه بايد ويراستاري بشه . اقاي غياثي زحمت خودشان را كشيده اند ولي واقعا درست معلوم نيست چي نوشته اند .

-- سورنا ، Feb 20, 2009

متاسفم از این مقاله به قول اقای مهرداد بیشتر به مقاله کیهان میماند اگر هم واقعیت داشته باشد چاپ ان در راه ازادی و افشای نظام منحوس شوروی سابق بوده وکاری شایسته بوده

-- aziz ، Feb 21, 2009

ما آدمهای جالبی هستیم، فقط آن مطالبی را میپذیریم که با بینش و علائق ما همخوان باشند. سیا کارهای زیادی در دنیا کرده که در مطبوعات غرب و حتا آمریکا بازتاب یافته است و حتا خود امریکاییها هم آنها را محکوم کرده اند، حالا ما، کاسه از آش داغتر، به صرف شباهت با مطالب روزنامه کیهان نمیخواهیم واقعیت را بپذیریم. بد نیست یک نفر کارهای John Perkins را ترجمه کند تا این دوستان باور کنند که سیا، گذشته از دزدیدن و شکنجه مزدم در زندانهای مخفی، کارهای عجیب و غریبی در دنیا کرده است.

-- آذر ، Feb 21, 2009

من درباره ی خود موضوع مورد بحث این مقاله نظری ندارم. باید از منابع دیگر هم خواند و شنید. اما به نظر من متاسفانه خود ترجمه اصلا خوب نیست و همانطور که دوستانی در اینجا اشاره کردند نیاز به ویرایش زیاد دارد. متن یکدست نیست. بعضی اصطلاحات به نظر می رسد مستقیما و کلمه به کلمه از متن آلمانی ترجمه شده بدون اینکه در متن فارسی بطور طبیعی بنشیند. یک نمونه، این جمله است: "پس از آن کپی‌های «شسته‌شده»ی نسخه‌ی فلترينلی سر در آوردند". نمونه ی دیگر
پاراگراف ماقبل آخر است. حتی برای اصطلاح "رمان شسته شده" باید ترجمه ی روشن و با معنایی پیدا کرد. به نظر می رسد که منظور از شستشو در اینجا چیزی مانند پول شویی است. ترجمه ی انگلیسی آن The Laundered Novel است. و به نظر می رسد منظور آنجاست که (اگر حقیقت داشته باشد) سیا کتاب را در اروپا اما با فونت های رایج در روسیه چاپ می کند. برای همین باید اصطلاح بهتری بجای "رمان شسته شده" پیدا کرد.
امیدوار باشیم در آینده متن های بهتر و یکدست تری را در سایت بخوانیم
- پویا
http://www.pouyashome.com/weblog/

-- پویا ، Feb 22, 2009

به پویا: همانطور که در متن می بینید "شسته شده" هر بار در گیومه گذاشته شده است. در متن اصلی هم! معنی گیومه ها این است که درباره ی مفهوم "شسته شده" اتفاق نظر وجود ندارد یا اینکه نویسنده قصد دارد به خواننده اطمینان بدهد، حرف راجع به رمان "شسته شده" زیاد است یا او اصطلاح جدیدی که برای همه مفهوم نیست را به کار برده. گیومه ها در زبان نوشتاری و حتا گفتاری نقش خیلی مهمی بازی می کنند و مترجم مجبور است واژه هایی را که در گیومه آورده شده اند ترجمه به مضمون نکند، چرا که این نوع از ترجمه راه ارائه ی تفاسیر جدید را می بندد.
.
شاید می شد "شسته شده" را به "شوئی" هم ترجمه کرد. اصطلاح پول شوئی تنها چند سالی ست که در زبان فارسی جاافتاده است. شوئی اما اسم ِ اسم ِ مفعول شستن است. یعنی اگر بخواهیم راجع به فلان پول ِ از مالیات دررفته حرف بزنیم باز هم می گوییم "پول شسته شده". همانطور که نوشتم در این متن هم نویسنده ی اصلی اصطلاح جدیدی را در عرصه ی ادبیات وارد می کند و به خاطر همین از گیومه استفاده می کند. رمان ِ شسته شده مرسوم نیست و نویسنده ی مقاله به کمک گیومه ها این را به خواننده می فهماند.

-- شهلا باورصاد ، Feb 23, 2009

اگر CIA به پاسترناک جایزه نوبل را داده (که بسیار محتمل نیز هست) آنگاه جایزه نوبل خانم شیرین عبادی را چه سازمان یا نهادی به ایشان اعطا کرده است؟

-- بدبین! ، Feb 24, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)