تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

کافکا در دام کافکائسک

ناصر غیاثی

از بیش از نیم قرن پیش، مقداری از دست‌نوشته‌های فرانتس کافکا، این مهم‌ترین نویسنده‌ی یهودی آلمانی‌زبان، در یکی از گاوصندوق‌های یکی از بانک‌های زوریخ قرار داد. این دست‌نوشته‌ها شامل مهم‌ترین کتا‌ب‌های او، اوراق شخصی و طرح‌هایش است. آلمانی‌ها می‌خواهند آن را بخرند و به آرشیو ادبیات آلمان واقع در شهر مارباخ ببرند، اما اسرائیلی‌ها مانع شده‌اند. این گزارش نگاه کوتاهی دارد به چند و چون ماجرا.

وقتی کافکا در سال ١٩٢٤ ‌مرد، «ماکس برود» از خواست او مبنی بر سوزاندن تمامی دست‌نوشته‌هایش تن زد و وقتی ارتش آلمان نازی در سال ١٩٣٩ به چکسوالکی نزدیک می‌شد، ماکس برود آن دست‌نوشته‌ها را در چمدانی چرمی گذاشت و به فلسطین ‌گریخت.

هدیه‌ی برود

«ایلزه استر هوفه» (٢٠٠٧ - ١٩٠٦) نیز از ترس نازی‌های آلمانی در دهه‌ی چهل میلادی با خانواده‌اش از پراگ به فلسطین گریخت. او و هم‌سرش در اسرائیل با ماکس برود آشنا شدند و دوستی عمیقی بین آن‌ها پا گرفت. استر هوفه نه تنها دستیار برود شد بلکه حمایت‌های مالی زیادی از او که درآمد چندانی نداشت، نیز به عمل آورد.

برود که می‌خواست محبتی را که هوفه با هم‌کاری و حمایت‌ از او کرده بود، جبران کند، در ١٩٤٥ تمام محتوای چمدان را به استر هوفه هدیه کرد و در سال ١٩٥٢ یک بار دیگر و این بار به‌طور کتبی، هدیه‌اش را به او مورد تأیید قرار داد: «استر عزیز، من در سال ١٩٤٥ تمام دست‌نوشته‌ها و نامه‌های کافکا را که به من تعلق داشتند، به تو هدیه کرده‌ام.»

هوفه سال‌های سال از این میراث گران‌بها با جان و دل نگهداری و از فروش آن خودداری کرد و در ١٩٥٦ آن‌ را در گاوصندوق یکی از بانک‌های زوریخ به امانت گذاشت.

فروش دست‌نوشته‌ها

در ١٩٦٨ در عرض چند هفته همسر هوفه و ماکس برود می‌میرند. چند سال پس از مرگ برود و در دهه‌ی هفتاد میلادی هوفه تصمیم گرفت، بخشی از محتوای چمدان را که حالا دیگر طبق حکم دادگاه خانواده‌ی اسرائیل رسما به او تعلق داشت، بفروشد. ابتدا ٢٢ نامه و ١٠ کارت پستی کافکا به برود را به قیمت ٩٠ هزار مارک به معرض فروش گذاشت ولی مجبور شد با قیمت کمتری آن‌ها را بفروشد.


کافکا و ماکس برود

پس از فروش نخستین نامه‌های کافکا، آرشیو ادبیات آلمان با هوفه وارد مذاکره شد. در ١٩٧٨ استر هوفه نامه‌ی دیگری را به ٨٠٠٠ مارک فروخت که در نوامبر امسال در بازل بار دیگر به حراج گذاشته شد. سال ١٩٧٩ هوفه اعلام کرده بود برای هم‌کاری با آرشیو ادبیات آلمان آماده است.

این آرشیو قبلاً دست‌نوشته‌های برود و یکی از نامه‌های کافکا به برود را از هوفه خریده بود تا نشان بدهد که از سویی احترام ویژه‌ای برای برود قایل است و از سوی دیگر علاقه‌مند به خرید دست‌نوشته‌ها و نامه‌های کافکا نیز هست.

هوفه برای دست‌نوشته‌ی «توصیف یک مبارزه» ٢٠٠ هزار مارک تقاضا کرد. آرشیو این قیمت را بالا دانسته و از خریدن‌اش امتناع کرد. هوفه که حالا تمام محتوای چمدان را در بانکی در زوریخ به امانت گذاشته بود، آن دست‌نوشته را به ناشری در آلمان فروخت.

در ١٩٨١ یک ناشر آلمانی برای مذاکره درباره‌ی چاپ طرح‌هایی که کافکا در دوران دانش‌جویی کشیده و تا آن زمان انتشار نیافته بود، به دیدار هوفه به اسرائیل رفت. اما هوفه او را به داخل آپارتمان‌اش راه نداد و این دو مدتی طولانی در راه پله با هم حرف زدند. هوفه در ازای دیدن طرح‌ها تقاضای ١٠٠ هزار مارک کرده بود و گفته بود: «در مورد اجازه‌ی چاپ آن‌ها می‌توانیم بعداً حرف بزنیم.» ناشر این قیمت را نپذیرفت.


طرح‌های کافکا

هوفه در ١٩٨١ به آرشیو ادبیات آلمان پیشنهاد خرید «تدارک عروسی در دهکده» به مبلغ ٣٥٠ هزار کرد. آرشیو این بار نیز به خاطر قیمت بالا از خرید آن سر باز زد. اما پنج سال بعد، برای نشان دادن حسن نیت خویش، ٤٠ نامه‌ی «شتفان تسوایگ» به برود را به مبلغ ٢٣ هزار مارک خریداری کرد.

سال ١٩٨٤ یک ناشر هامبورگی دست‌نوشته‌ی «نامه به پدر» کافکا را جهت نمایش دائمی در اختیار آرشیو ‌گذاشت. او دو سال پیش این دست‌نوشته را همراه با چند نامه‌ی خانوادگی از یک عتیقه فروش مونیخی خریده بود. البته چهار صفحه از این دست‌نوشته کم است؛ احتمالاً به این خاطر که کافکا وقتی آن را برای تایپ کردن داده بود، تمام صفحات را به‌طور کامل پس نگرفته بود. این چهار صفحه هم اکنون در گاوصندوق بانک در زوریخ موجود است.

در ١٩٨٨ هوفه تلفنی به مدیر آرشیو خبر داد که یکی از دختران‌اش، اِوا هوفه، با فروش دست‌‌نوشته‌ها به آرشیو آلمانی مخالف است. اِوا امروز این نقل قول را تأیید می‌کند. در همین مکالمه‌ی تلفنی هوفه به مذاکره با یک شرکت حراج‌گزار در لندن نیز اشاره کرد. چهار ماه بعد هوفه به مدیر آرشیو خبر داد که دست‌نوشته‌ها به زودی در لندن به حراج گذاشته می‌شود.


دست‌نوشته‌ی نامه به پدر

دست‌نوشته‌ی «محاکمه» که کافکا به خواهش برود به او هدیه کرده بود، جزو آثار حراجی بود. نماینده‌ی آرشیو موفق شد در این حراجی دست‌نوشته را به قیمت سه و نیم میلیون مارک بخرد. هوفه در اسرائیل مالیات این درآمد را هم پرداخت، گرچه دست‌نوشته را مستقیماً از زوریخ به لندن آورده بودند.

اِوا هوفه، دختر استر، اما مانع فروش دیگر دست‌نوشته‌ها به آرشیو شد، امری که امروز از آن پشیمان است. در سال‌های نود میلادی هانس – گرد کوخ که مسئول انتشار متن انتقادی نامه‌های کافکا بود با استر هوفه ارتباط گرفت. هوفه به او گفت هم چنان مثل گذشته مایل است دست‌نوشته‌ها به مارباخ برود، اما اکنون آن چنان پیر و شکسته است که از عهده‌ی این کار برنمی‌آید و تنها می‌تواند از دختران‌اش بخواهد این آروزی او را برآورده کنند.

تصمیم دیرهنگام

استر هوفه دو سال پیش در صد و یک سالگی مُرد. دو دختر او اِوا و روت که وراث او هستند، پس از چندین سال این دست و آن دست کردن سرانجام تصمیم گرفتند دست‌نوشته‌ها را به آرشیو ادبیات آلمان بفروشند، اما تابستان امسال دادگاه خانوادگی تل آویو حق وراث آن‌ها را لغو کرده و دولت اسرائیل را مالک واقعی ِ دست‌نوشته‌ها اعلام کرد.

اسرائیل معتقد است جایگاه واقعی این دست‌نوشته‌ها در اسرائیل است و نه در آلمان. کتاب‌خانه‌ی ملی اورشلیم نه تنها خواستار بازگشت دست‌‌نوشته‌های موجود در بانک زوریخ است، بلکه می‌خواهد آرشیو ادبیات آلمان را مجبور کند دست‌نوشته‌ی «محاکمه» را نیز پس بدهد.

کتاب‌خانه‌ی ملی اسرائیل با شکایت خود مانع دسترسی به اسناد و مدارک و پول و جواهرات ِ توسط خواهران هوفه شده‌ است و فعلاً کسی حق خرید و فروش و حتا دیدن آن را ندارد. آخرین گزارش‌ها حاکی است که دادگاه تصمیم گرفته است که یک کارشناس بدون حضور و توافق خواهران هوفه گاوصندوق را باز کند و آن دو نیز تلاش دارند مانع این امر بشوند.

کافکائسک تمام ماجرا این است که دست‌نوشته‌ها و نامه‌های کافکا زمانی نوشته شد که هیچ کدام از دو کشور امروزی اسرائیل و آلمان وجود خارجی نداشتند و کافکا ٢٥ سال پیش از تأسیس دولت اسرائیل مرده بود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خیلی جالب است: می توان به هر خدایی که هر کس قبول دارد (یا ندارد!) قسم خورد که آن ناشران و آرشیوهای آلمانی خود از یهودیان آن کشور (و چه بسا از طرفداران صیهونیزم اسرائیل نیز) هستند اما این همه جنگ زرگری برای چیست؟


اگر خود کافکا فرضاً زنده بود آیا این دعوا به این شکل ادامه می یافت؟


چطور مرده یک هنرمند که احتمالاً خود نیز زندگی مرفهی نداشته می تواند برای عده ای دلال هنری و افراد معلوم الحال دیگر پولساز باشد همانطور که آثار ونگوگ به قیمتهای سرسام آور خرید و فروش می شود در حالی که وی از فقر و درماندگی خودکشی کرد.

-- یهودای اسخریوطی ، Nov 27, 2009

خدا کنه این دست نوشته ها به آرشیو ادبیات آلمان برسه. حیفه واقعا.برای این گزارش خوب هم سپاسگزارم.

-- احسان عابدی ، Nov 28, 2009

ای کاش شانس خواندن حداقل قسمتی از این
دستنوشتها،بحای این دعواها،فراهم میشد.

-- khosro ، Nov 29, 2009

من نمی دانم چرا ایران و دیگر کشورها آثار باقیمانده از تمدن درخشان خود را از کلونیستها و دزدان اروپایی نمی گیرند. این جنایتکاران و دزدان آثار تمدن درخشان مارا به سرقت برده و در روز روشن در سرقت گاه هایی بنام "موزه"
به مردم که خود خلاق این آثار بوده اند می فروشند. شرمتان باد

آنوقت اسراییل جنایتکار با کلک دین که موذیانه آن را نژاد بحساب می آورد می خواهد روز روشن آثار کشورهای دیگر را مانند زمینهای
فلسطین به سرقت برد تا شاید از این سرقت ها برای خود تاریخ بسازد که آبرویی از آن کسب کند. زهی به خیال باطل

-- بدون نام ، Nov 29, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)