تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی به کتاب «بلال» اثر فابریسیو گاتی

در جست‌وجوی نان و آزادی

ناصر غیاثی

هر روز هزاران آفریقایی برای یافتن آینده‌ای به‌تر با پشت سر گذاشتن سفری طاقت‌فرسا و پررنج به سمت اروپا می‌آیند. این آینده عبارت است از یافتن کار پست در مزارع، آشپزخانه‌ها و ساختمان‌سازی در ایتالیا، فرانسه و آلمان، با حقوق ساعتی سه یورو و بدون هرگونه بیمه‌ای.

فابریسیو گاتی، روزنامه‌نگار ایتالیایی با عده‌ای آفریقایی در این مسیر هم‌سفر شد و گزارش‌اش را در کتابی به نام «بلال» منتشر کرد.

فابریسیو گاتی

فابریسیو گاتی مدیر رپرتاژ مجله‌ی «L'Espresso» یکی از شناخته‌شده‌ترین روزنامه‌نگاران ایتالیاست.

هراز چندگاهی تغییر قیافه می‌دهد و لباس مبدل می‌پوشد تا از زندگی آن‌هایی رپرتاژ تهیه کند که در حاشیه‌ی جامعه زندگی می‌کنند.

او به عنوان کارگر ِ غیرقانونی در مزارع گوجه فرنگی ِ ایتالیا کار کرد، در خواب‌گاه بی‌خانه‌مان‌ها زندگی کرد و وارد دارودسته‌ی مافیا شد.

خودش را یک مهاجر رومانیایی جا زد و به زندان رفت و به‌عنوان یک آلبانیایی – کوزوو از رفتار پلیس سویس با پناه‌جویانی که برگردانده می‌شوند، گزارش تهیه کرد. آخرین کتاب او «بلال» نام دارد.


فابریسیو گاتی، روزنامه‌نگار ایتالیایی در لباس مبدل

ایست‌گاه اول

«مسیر برده‌ها» از داکار ِ سنگال شروع می‌شود تا از طریق مالی و نیجریه به مرز لیبی برسد. این مسیر از بیابان‌های شنی بی‌شماری می‌گذرد تا به ساحل دریای مدیترانه در لیبی و سپس از آن‌جا به دروازه‌ی اروپا یعنی جزیره‌ی لامپه‌دوسا در ایتالیا برسد.

سازمان‌دهی این سفر به عهده‌ی قاچاق‌چیان آدم است و خرج آن تا رسیدن به ساحل ِ دریای مدیترانه هزار یورو و از آن‌جا تا ایتالیا هم همین‌قدر است.

باری، فرار از فقر گران است. این مسافران خسته وقتی از هفت‌خوان گذشتند و پا به ایتالیا گذاشتند، وارد اردوگاه‌های پناهندگی می‌شوند و اگر بخت یارشان بود و به کشورشان بازگردانده نشدند، در مکان‌هایی بدون نور، آب آشامیدنی و سرد زندگی و با کم‌ترین دست‌مزد ممکن کار می‌کنند.

کنترل به کار گماشتن این عده را مافیا در دست دارد. گاتی چندی پیش با آفریقایی‌هایی که می‌خواستند با گذشتن از «مسیر برده‌ها» به اروپا برسند، هم‌راه شد و گزارش این سفر را در کتابی به نام «بلال» انتشار داد.

مسیر برده‌ها، مسیر مرگ

کامیون‌های بزرگ و کهنه مسافرین‌اش را که به‌هم فشرده شده‌اند از بیابان‌ها می‌گذرانند. در درون و بیرون هر کامیون جمعیتی نزدیک به دویست نفر نشسته یا از آن آویزانند.

کسانی که از کامیون آویزان شده‌اند باید به کسانی که درون کامیون نشسته‌اند، بچسبند تا نیافتند. و افتادن در بیابان همان و تلف شدن از گرسنگی و تشنگی همان.

کسی از سرنشینان سرشماری نمی‌کند. علاوه بر این کم‌بود ِ شدید ِ آب، غذا، به‌داشت و خواب در تمام طول سفر ملازم آن‌هاست.

در این سفر امکان استراحت تقریبن نیست. روزها از گرما عرق از سر و روی‌شان می‌ریزد و شب‌ها از سرما می‌لرزند.

پزشکی وجود ندارد. کوچک‌ترین بیماری ممکن است به مرگ منجر شود. اگر ماشینی راه را گم یا در شن گیر کند، مرگ‌ ِ سرنشینان‌اش حتمی است.

تازه در طول راه، راه‌زنان بسیاری آن‌ها را غارت می‌کنند، به زن‌ها تجاوز می‌کنند و آن‌ها را به بردگی می‌کشانند.

کسی از کنترل‌های فراوان ِ پلیس در امان نیست. هرکس می‌خواهد به راه ادامه بدهد، باید رشوه بدهد. پلیس به هر کس شک کند که چیزی قایم کرده، از بقیه جدا می‌کند و شلاق می‌زند.

این مسافرین برای این که بتوانند خرج سفر به «مسیر فراری‌ها» به سمت اروپا را تهیه کنند، باید تحت هر شرایطی و با هر مزدی از صبح تا شب کار کنند.

زن‌ها مجبور به خودفروشی می‌شوند. در لیبریا در خیابان زندگی می‌کنند، بدون کار و غذا تا این که پلیس دست‌گیرشان کند، شکنجه‌شان بدهند و دوباره آزادشان کند.

و سرانجام آن‌ها را سوار هواپیمایی کند که نه به سمت اروپا بل‌که به سمت وطن‌شان پرواز می‌کند. عده‌ی کمی از آن‌ها، اگر شانس بیاورند، وارد لیبی می‌شوند. بسیاری از این مسافران ِ در جست‌وجوی نان و آزادی در نیمه‌ی راه دیوانه می‌شوند.


خطرناک‌ترین بخش سفر زمانی آغاز می‌شود که پناه‌جویان جایی در قایق‌های مستعمل ماهی‌گیری به چنگ می‌آورند تا به سمت اروپا حرکت کنند

لیبی، ایست‌گاه ماقبل آخر

صدها هزار مهاجر در لیبی هم وضع به‌تری ندارند. خطرناک‌ترین بخش سفر زمانی آغاز می‌شود که پناه‌جویان جایی در قایق‌های مستعمل ماهی‌گیری به چنگ می‌آورند تا به سمت اروپا حرکت کنند.

از هر ده نفر یک نفر جان‌اش را در طول این سفر از دست می‌دهد و هر سال صدها نفر می‌میرند. آن‌ها یا در دریا غرق می‌شوند، چرا که قایق بیش از ظرفیت آدم سوار می‌کند و واژگون می‌شود یا از گرسنگی و تشنگی می‌میرند چون قایق در دریا گم می‌شود.

عده‌ی قلیلی موفق می‌شوند این مسیر را به انتها برسانند و به اروپا برسند.

ایتالیا، ایست‌گاه آخر

اگر کسی روی قایق‌های زنگ‌زده و کهنه موفق شد به سیسیل برسد، به لامپه‌دوسا اولین دروازه‌ی اروپای متحد در ساحل مدیترانه پا می‌گذارد و وارد اردوگاه‌ها می‌شود.

تا کنون کم‌تر بیگانه‌ای موفق شده است این اردوگاه‌ها را به چشم ببیند. اما گاتی توانست قاچاقی وارد آن‌جا بشود. او برای این که بتواند وارد ارودگاه بشود، خودش را از روی صخره‌ها به دریا انداخت تا او را از آب بگیرند و دست‌گیرش کنند و به ارودگاه ببرند.

در آن‌جا خود را یک کُرد فراری عراقی به نام بلال معرفی کرد. او را به «قفس» انداختند. قفس نامی است که گانتی به این ارودگاه می‌دهد.

آن موقع چون در ارودگاه جا نبود، گاتی نیز مجبور بود با بسیاری دیگر از پناه‌جویان روی زمین خشک و خالی بخوابد.

براساس توصیفات او شرایط طاقت‌فرسایی بر این اردوگاه حاکم است. اغلب در هوای آزاد می‌خوابند، چون جا به اندازه‌ی کافی برای همه نیست.

وضع به‌داشت اسف‌بار است. نگهبان‌ها فراریان را کتک می‌زنند و تحقیر می‌کنند. بخشی از آن‌ها را بلافاصله از همان جزیره به سمت آفریقا برمی‌گردانند و بخشی دیگر، بخشی بسیار کوچکی را می‌گذارند وارد کشور بشوند.

معلوم نیست این انتخاب بر اساس کدام معیار صورت می‌گیرد. در ارودگاه استبداد محض حکومت می‌کند.

پس از چندی که پای بلال یا همان فابریسیو گاتی به سیسیل می‌رسد، حکم اخراج از ایتالیا را به دست‌اش می‌دهند.

او مثل بقیه این حکم را پاره می‌کند و دور می‌اندازد. مأموران کنترل نمی‌کنند که آیا کسی واقعن از ایتالیا رفته است یا نه.

در واقع قصد این است که آن‌ها نروند، چون به‌عنوان نیروی کار ارزان به وجودشان نیاز است.


طرح جلد «بلال»

نان

بخشی از کتاب گاتی گفت‌وگوی او با چندتن از آن‌هایی است که به ساحل اروپا رسیده بودند.

برخی از آن‌ها از جنگ گریخته‌اند و برخی دیگر از نظر سیاسی تحت تعقیب بوده‌اند، برخی نیز تحصیلات دانش‌گاهی داشتند.

این گفت‌وگو نه در آزادی بل‌که در ارودگاه انجام گرفت‌. او از پناه‌جویان پرسید چرا تن به چنین خطری می‌دهند.

یک تونسی می‌گوید: «اگر در تونس آزادی داشتیم، به ایتالیا نمی‌آمدم.»

او یک‌بار دیگر هم موفق شده بود به ایتالیا برسد. با کار غیرقانونی در ساختمان‌ها سرمی‌کرد تا این‌که دست‌گیرش می‌کنند و به تونس برمی‌گردانند.

حالا دارد برای بار دوم آماده می‌شود تا وارد ایتالیا بشود. می‌گوید: «هرگز از عشق به آزادی ِ شما دست نخواهم کشید.»

یک دارفویی به شدت از این می‌ترسد که پایش هرگز به اروپا نرسد و از گاتی می‌خواهد در اروپا به مردم بگوید چه جنایاتی در کشورش رخ می‌دهد.

«تنها شانس ما برای نجات این است که شماها در اروپا باخبر بشوید در این‌جا چه می‌گذرد.»

بسیاری می‌خواهند از فقر و بی‌کاری فرار کنند. یک لیبریایی می‌گوید: «من این‌جا هستم، چون به کار اعتقاد دارم و نه به صدقه. وقتی می‌بینی خانواده‌ات گرسنگی می‌کشد، اگر مرد باشی، باید کاری بکنی.»

بسیاری براین گمان‌اند که در اروپا به آن‌ها نیاز است. یک مرد مالیایی می‌گوید: «من ماه‌واره می‌بینم و روزنامه می‌خوانم. خیال می‌کنی، خبر ندارم در اروپا کارگر ساده چقدر کم است؟»

یادداشت‌های این سفر گاتی اکنون تحت عنوان «بلال» (Bilal) در ۵۰۰ صفحه منتشر شده است.

در این کتاب از سویی با جست‌وجوگران ِ نان و آزادی غرقه در بیم و امید آشنا می‌شوی و از سویی دیگر چهره‌ی دیگری از اروپا در برابرت قرار می‌گیرد که آکنده از حرص و آز و بی‌توجه به مفاهیمی چون حقوق بشر است.

وقتی کتاب گاتی را می‌خوانی، گویی روایتی از رنج انسان ِ محروم در قرن‌های گذشته را می‌خوانی، اما «بلال» روایتی است از برده‌داری در قرن بیست و یکم در اروپا.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

مطالب فوق را اول خودتان بخوانید که عاشق سیاستمداران غربی هستید.(مسوولین رادیو زمانه) سپس یک نسخه هم برای رهبران امریکایی،انگلیسی جنبش سبز ارسال نمایید که بیراهه نروند.
ایا مسوولیت این همه بدبختی و فاجعه در ان قاره به عهده صادر کنندگان دمکراسی غربی نیست؟
کشتار سرخ پوستان و سیاه پوستان در امریکا و مردم بومی در استرالیا هم توسط مسلمانان بوده است؟
مشکل جوامع بشری منحصر به این یا ان دین و یا جهان بینی خاص نیست،بلکه خود انسانها مشکل سازند.لذا بهتر است ابتدا خود و سپس دیگران را بسازیم.
عدم قبول وجود دگراندیشان و احترام به انان، توسط هر گروه با هر بینشی و مذهبی در عصر مبادله اطلاعات الکترونی کوتاه فکری محض است.
چشم پوشی از حقایق و تحریف واقعیات هم خیانت به نوع بشر است.

-- mansour piry khanghah ، Feb 7, 2010

چون آقای ناصر خان را می شناسم عرض میکنم:
یادت هست در قسمت نظر خواهی شما چند سال پیش می نوشتم ( ادبیات یعنی نان و آزادی ) شما بنده را هم سانسور می کردی ، البته جای تعجب نداره به هر حال ایران رفتن هزینه داره و شما این ریکس را نمی کنید.
من قبلأ برای شما کامنت در همین قسمت گذاشتم اما سانسور رادیو زمانه هم شامل بنده شده.بازم جای تعجب نداره.

-- Solh ، Feb 7, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)