زیر پوست شب


گزارش یک اعدام از بند نسوان اوین

مریم حسین‌خواه:آن شب خیلی‌ها در اوین خوابشان نبرد، راحله و نازنین به همراه یازده مرد دیگر قرار بود اعدام شوند. زن‌های زندانی خدا خدا می‌کردند که دل اولیای دم به رحم بیاید. یکی راه می‌رفت و امن یجیب می‌خواند، یکی نشسته بود و تسبیح می‌انداخت، یکی ناخن‌هایش را می‌جوید از استرس. رسم اوین این است که آفتاب بالا نیامده اعدامی‌ها باید بالای دار باشند. ساعت یک ربع به شش صبح بود که یکی از لای میله‌های بند یک داد زد خبری نشد؟ هوا هنوز گرگ و میش بود و سر و کله خورشید داشت پیدا می‌شد. صدای قفل راهروی اصلی زندان که آمد، همه نفس‌ها در سینه حبس شده بود. زندانبان تنها بود. نازنین اعدام شده بود و راحله که تا پای چوبه دار رفته بود، همه جانش پر از هراس مرگ بود و هق هق می‌کرد.



شهلا جاهد، قربانی که نوبت اعدامش را انتظار می‌کشد

مریم حسین‌خواه: ماجرا فقط این نیست که پرونده شهلا پس از ۹ سال هنوز دارای نقاط مبهمی است که در دادگاه به آن توجه نشده و شهلا بارها گفته که زیر فشار به قتل اعتراف کرده‌ است. ماجرا فقط این نیست که شهلا جاهد، متهم به قتل و لاله سحرخیزان، مقتول هر دو قربانی قوانین حامی ازدواج موقت و مجدد هستند که زندگی و احساسات زنان را به بازی می‌گیرد. ماجرا، فارغ از همه اینها، خشونتی است که با اجرای هر حکم اعدام بر جامعه تحمیل می‌شود.



مشاجره‌ی مخصوص

نازنین محمدنژاد: من از خودم جدا نیفتاده‌ام و از تو هم. و با این حال می‌دانم همین حالا سر نوشته‌ام بریده شده است. بوی متلاشی شدنش از جامعه بلند خواهد شد. و تنها اثری که به جا خواهد ماند، قطره‌های خونی ست که از لحظه بریده شدن سر، تا آینده روی زندگیم می‌چکد. قطره‌های خونی که هیچ وقت محو نخواهد شد. نتوانستم داستان قیچی شده‌ای بنویسم. نتوانستم در داستان، از داستان ننویسم. نتوانستم خودم را وارد نکنم. داستان بی‌حضور من چرند است.



روایت اولین تجربه‌ی عادت ماهانه
به تلافی تن مادرم

مهسا صارمی: تا بیست سالگی حتی خودم هم فکر می‌کردم که واقعا در خواب کسی با من کاری کرده و متوجه نشدم، حتی از معاینه‌های پزشکی‌ای که مادرم هر شش ماه مارا می‌برد هم فرار می‌کردم. وقتی در بیست سالگی‌ام مسئله پریود و عادت ماهانه کاملا برام روشن شد یادآوری این‌که مادرم هیچ توضیحی نداد و همراه‌ نبود آزاردهنده شده بود که البته هنوز هست. اما اگر خودم دختر داشته باشم از آغاز کودکی همه‌ی مسائل مربوط به جنسیتش را برایش باز می‌کنم.



روایت تجربه اولین سکس
روایت‌های تاریکی که صلابتتان را خط میاندازند

مهسا: پرسیدن از تجربه جنسی حتی از نزدیک‌ترین دوستان و آشنایان هم دشوار است. پنهان کردن خوب و بد این بخش زندگی‌مان و در خفا نگه داشتن‌شان جزئی جداناپذیر از فرهنگ‌مان شده است. دست گذاشتن روی این لحظات دشوار است. هدف این مجموعه شنیده شدن روایت‌های ممنوع است. روایت‌های زنان متفاوت، با سرگذشت‌های متفاوت، روایت‌هایی که در برابر گستردگی دایره نگفتنی‌های ما قد علم می‌کنند.



گفت‌وگو با «الیزه»
نوشتار تنانه؛ سکوتی که تسخیر می‌کند

نازنین توانا: به‌نظر می‏رسد که زنان همیشه صداهای خاموش و دارای بخش عمده‏ای از روایت‏های ناگفته‏ی این جهان بوده‏اند و از این نظر، وجود نوشتار زنانه لازم و ضروری است. شاید اولین فایده‏ی تن‏نویسی این باشد که به زنان آرامش داده و آگاهی زیستی‌شان را بالا می‏برد. از همان ابتدای آغاز به‏کار وبلاگ‏های فارسی‏زبان شاهد تن‏نویسی زنان وبلا‏گ‏نویس در دنیای مجازی بوده‌ایم. «الیزه» یکی از معروف‌ترین‌های این بلاگ‌هاست که سال گذشته در مسابقه‏ی وبلاگ‏های برتر «دویچه‏وله» کاندیدای دریافت جایزه شد.