تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
مرور تاریخی و ادبی بر جشن فراموش شده

مردگیران، جشن بهاری زنان

جلال خالقی مطلق

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه که در سال ۳۹۱ هجری (۱۰۰۱) میلادی تالیف کرده است، آن جا که درباره جشن‌های ایرانی سخن می‌گوید، از جشنی نام می‌برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، یعنی در پنجم اسفند برگزار می‌شد.

او می‌نویسد:
«اسفندارمذ ماه الیوم الخامس منه و هو روز اسفندارمذ عیدلاتفاق الاسمین و معناء العقل و الحلم و اسفندارمذ هو الموکل بالمراة الصالحه العفیفه الفاعلة للخیر و المحبته لزوجها، و کان فیما مضی هذالشهر و هذالیوم خاصة عید النساء و کان الرجال یجودون علیهن و قد بقی هذالرسم باصفهان والری و سائر بلدان فهله و یسمی بالفارسیة مردگیران...»1

اسفندارمذ، روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و آن جشن هم‌خوانی دو نام [ ماه و روز] است. معنی اسفندارمذ خرد و بردباری است و اسفندارمذ فرشته نگهبان بر زمین است و فرشته نگهبان بر زنان درست‌کار و پاکدامن و نیکوکار و شوهر دوست.

در گذشته این ماه و این روز به ویژه جشن زنان زنان بود و چنین بود که مردان به زنان بخشش می‌کردند و این آیین هنوز در اصفهان و ری و دیگر شهرهای پهله برجای است و آن را به فارسی مزدگیران (در دو دست‌نویس دیگر کتاب: مردگیران) می‌نامند.2

بیرونی درباره این جشن در کتاب التفهیم نوشته‌ی سال ۴۲۰ هجری (۱۰۲۹) میلادی نیز سخن گفته است:

«و [اسفندارمذ] پنجم روز است از اسفندارمذ ماه. و پارسیان او را مردگیران خوانند. زیرا که به شوهران اقتراح‌ها (درخواست‌ها) کردندی و آرزویی‌هایی خواستندی از مردان.»3

بیرونی همچنین در کتاب قانون مسعودی نوشته سال ۴۲۲ هجری (۱۰۳۱) میلادی یک بار دیگر از این جشن نام می‌برد و می‌نویسد:

«و اما الیوم الخامس من اسفندارمذ فاسمه اسم الملک الموکل بالارض و بالنساء العفیفات، و قد کان فیما مضی عبدلنساء خاصة، و یسمی مردگیران ای باقتراحاتهن.»[۴]

و اما روز پنجم از ماه اسفندارمذ، نام آن فرشته نگهبان بر زمین و بر زنان پاکدامن است. و آن در گذشته به ویژه جشن زنان بود و آن را مردگیران نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها خواستند.

پس از بیرونی، گردیزی نیز در کتاب زین الاخبار نوشته در سال‌های ۴۲۲-۴۲۳ هجری (۱۰۵۰ – ۱۰۵۱) میلادی از این جشن یاد کرده و نوشته است:

«این روز پنجم اسفندارمذ باشد و این هم نام فرشته است که بر زمین موکل است و زنان پاکیزه مستوره. و اندر روزگار پیشین این عید خاصه مر زنان را بودی. و این روز را مردگیران گفتی، که به مراد خویش مرد گرفتندی.»5

در نگاه نخستین، پاسخ به این پرسش که آرزوهای زنان در آن جشن و نام درست آن جشن چه بود،‌ آسان می‌نماید. چون در گزارش نخستین سخن از «زنان درست‌کار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست» است و در گزارش دوم سخن از «شوهران» است و در دو گزارش دیگر نیز سخن از «زنان پاکدامن» و «زنان پاکیزه‌ی مستوره» است.

همه این توصیف‌ها رهنمون بر این هستند که در این جا عموم زنان منظور نیستند، بلکه زنان شوهرداری که چون همه‌ی سال شوهر را از خود خرسند و خشنود داشته و در خانه‌داری و پاکدامنی و روی پوشاندن از مردان بیگانه دست از پا خطا نکرده بودند، به پاداش آن در روز پنجم اسفند از شوهر برای خود درخواست کفش و جامه‌ای نو می‌کردند و یا از او می‌خواستند که کاسه و کوزه‌ی آبخوری را که بارها شکسته و بند خورده بود، دیگر دور بیندازند و کاسه و کوزه‌ی نویی بخرند.

با این برداشت، پس نام درست این جشن نیز باید «مژدگیران» بوده باشد. همچنین آمدن گونه مژد که گویشی از مزد است، در دست‌نویسی از نیمه دوم سده‌ی یازدهم هجری که دیگر کاربرد مژد چندان محتمل نمی‌نماید، می‌توان رهنمون بر کار رفت مژد در دست‌نویس‌های کهن باشد و تایید بر اینکه در کتابت مرد یک نقطه از قلم افتاده است.

ولی موضوع به این سادگی نیست: اولا، از سه دست‌نویسی که اساس تصحیح کتاب التفهیم بوده، مژدگیران تنها در دست‌نویس مورخ ۱۰۷۹ هجری آمده است و دو دست‌نویس دیگر، یکی مورخ ۱۲۵۴ هجری و دیگری بی‌تاریخ و محتملا از نیمه دوم قرن یازدهم هجری، مردگیران دارند.6

همچنین در التفهیم و قانون مسعودی و زین الاخبار مردگیران آمده است. شادروان همایی مصحح التفهیم در پی نویس کتاب به گونه‌ی مژدگیران در آثارالباقیه اشاره کرده است و این توضیح او روشن می‌کند که در دست‌نویس التفهیم حتما مردگیران بوده و نیز اگر این نام در نگارش عربی کتاب التفهیم که همایی در چاپ دوم کتاب در دست داشته بوده، صورت دیگری می‌داشت لابد مصحح از آن یاد می‌کرد.7

دوم آنکه جمله پایان گزارش گردیزی که می‌نویسد: «و این روز را مردگیران گفتندی که [زنان] به مراد خود مرد گرفتندی»، نه تنها تاییدی بر درستی مردگیران دارد، بلکه می‌توان آن را حمل بر آزادی زنان در این روز در معاشرت با مردان و یا دست کم اشاره‌ای به رسم همسرگزینی دختران در این روز گرفت (ما پایین‌تر دوباره به این مطلب بازمی‌گردیم).

سوم،‌ از جمله پایان گزارش گردیزی که بگذریم، دیگر اشارات گردیزی و بیرونی درباره درست‌کاری و پاکدامنی و نیکوکاری و شوهردوستی و پاکیزگی و پوشیدگی زنان، همان‌گونه که در بالا گفته شد، همه گونه‌ مزدگیران را توجیه می‌کنند و نه مردگیران را.

از این رو در واقع جای شگفتی است که کاتبان جز در یک مورد مردگیران را به مزدگیران تغییر نداده‌اند. به سخن دیگر، اگر در اصل مزدگیران نوشته شده بود، بسیار بعید می‌نمود که با این توصیفی که در این گزارش‌ها از زنان شده است، پنج یا شش کاتب در چهار اثر مزدگیران را به سهو یا به عمد مردگیران بنویسند و تنها یک کاتب در یک اثر مژدگیران.8

چهارم، گونه‌ی مژدگیران که یک بار به کار رفته است، مژده‌گیران نیز باشد. ولی از سوی دیگر، مژده را می‌توان به معنی «مزد» نیز گرفت.

در جست‌وجوی جای پای دیگری از این جشن به روایات دیگری نیز برمی‌خوریم که نظر ما را در بالا کمابیش تایید می‌کنند:

نظامی گنجه‌یی در شرفنامه (سروده پس از سال ۵۹۳ هجری / ۱۱۹۷ میلادی)، پس از شرحی که درباره ویران گشتن آتشکده‌ها و کشته شدن هیربدان به دست اسکندر می‌آورد، می‌نویسد که یکی دیگر از آیین‌های بد مجوس که اسکندر برانداخت آیین زیر بود:

دگر آفت آن بود کاتش پرست
همه ساله با نوعروسان نشست
به نوروز جمشید و جشن سده
که نو گشتی آیین آتشکده
زهر سو عروسان نادیده شوی
ز خانه برون تاختندی به کوی
رخ آراسته دست‌ها در نگار
به شادی دویدندی از هر کنار
مغانه می لعل برداشته
به یاد مغان گردن افراشته
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی به چرخ بلند
همه کارشان شوخی و دلبری
گه افسانه گویی، گه افسون‌گری
جز افسون چراغی نیفروختند
جز افسانه چیزی نیاموختند
فروهشته گیسو شکن در شکن
یکی پایکوب و یکی دستزن
چو سرو سهی دسته گل به دست
سهی سرو زیبا بود گل پرست
سر سال کز گنبد تیزرو
شمار جهان را شدی روز نو
یکی روزشان بودی از کوی و کاخ
به کام دل خویش میدان فراخ
جدا هریکی بزمی آراستی
وزآن جا بسی فتنه برخاستی
چو یک رشته شد عقد شاهنشهی
شد از فتنه بازار عالم تهی
به یک تاجور تخت باشد بلند
چو افزون شود ملک یابد گزند
یکی تاجور بهتر از صد بود
که باران چو بسیار شد بد بود
چنان داد فرمان شه نیک‌رای
که رسم مغان کس نیارد به جای
گرامی عروسان پوشیده روی
به مادر نمایند رخ یا به شوی9

اگر از زهر پاشی‌های نظامی چشم‌پوشی کنیم، به پیروی از گزارش او زنان در آغاز سال خود را می‌آراستند و یک روز در کوچه‌ها راه می‌افتادند و به پایکوبی و افسانه گویی و شادی می‌پرداختند.

این که نظامی در آغاز با مبالغه و زخم زبان و تهمت می‌گوید که «کار آتش‌پرست سراسر سال نشستن با دختران بود»، شاید اشاره‌ای بدین باشد که در پایان آن روز که زنان از آزادی برخوردار بودند، رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا ناکرده نیز جزو برنامه‌ی این جشن بود.

نظامی برای این جشن بهاری نامی نمی‌برد، ولی این که او این جشن را ویژه «عروسان نادیده شوی»، یعنی «دختران شوهر نکرده» دانسته است، همان نام مردگیران را به ذهن می‌آورد. و اما خواست او از موضوع بیت‌های ۱۵ تا ۱۷ چیست؟

چرا نظامی ناگهان در گزارش این جشن به این مطلب پرداخته است که برای یک کشور یک تاجور بس است و سپس دوباره و در پایان، سخن را به «عروسان پوشیده روی که باید رخ خود را یا به مادر نشان بدهند یا به شوی» کشانده است؟ ارتباط این دو موضوع در چیست؟

به گمان نگارنده مقصود نظامی این است که در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هر روزه می‌انداختند و در واقع زنان در آن روز حاکم بر شهر بودند، یعنی رسمی کمابیش مانند رسم کوسه برنشین و میرنوروزی.

جای دیگری که جای پایی از این جشن بهاری زنان می‌یابیم در شاهنامه است. در این کتاب در آغاز داستان «بیژن و منیژه» پس از آنکه گرگین برای بیژن از جشن دختران بزرگان توران سخن می‌گوید و بیژن را بدان جایگاه می‌کشاند و میان منیژه و بیژن دیدار می‌افتد، از زبان منیژه به بیژن می‌شنویم که دختران بزرگان هر ساله در نوبهار در آن جایگاه جشن می‌گیرند:

که من سالیان تا بدین مرغزار
همی جشن سازم به هر نوبهار10

چنان که خوانندگان می‌دانند، منیژه بیژن را به چادر خود می‌برد و با هم به آمیزش و کامرانی می‌پردازند. در این داستان سخنی از نام آن جشن نیامده است و رفتار آزاد منیژه را هم می‌توان حکایتی جدا از موضوع سخن ما دانست. ولی در این جا نیز دست کم تا این اندازه مسلم است که دختران در هر نوبهار جشن می‌گرفتند و به کام دل شادی می‌کردند.

در شاهنامه در سرگذشت بهرام چوبین در ترکستان نیز از یک جشن بهاری زنان که هرساله برگزار می‌شد گزارش شده است.11

اگرچه جای این جشن در ترکستان و شرکت‌کنندگان در آن دختران بزرگان ترک‌اند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی هنگام روایت‌سازی به سرزمین‌های دیگر نیست.

شاید در متون فارسی و ایرانی نمونه‌های دیگری نیز در ارتباط با این جشن باشد که از نگاه نگارنده نگذشته یا در یاد او نمانده است. ما فعلا جست‌وجوی بیشتر در این زمینه را می‌گذاریم و در پایان می‌پردازیم به مقایسه‌ای میان این رسم ایرانی با رسمی کمابیش همسان در میان برخی از کشورهای مسیحی غرب.

از دیر باز برخی همانندی‌ها میان آیین‌های نوروزی و پیش نوروزی با آیین‌های عید پاک یا عید قیام مسیح (Easter) و رسم‌های پیش از آن نظر پژوهندگان را به خود جلب کرده است.

از آن جمله است دادن تخم مرغ رنگ کرده، افروختن آتش برای راندن زمستان و دیو سرما، مانند رسم آتش افروختن در جشن چهارشنبه سوری، راه انداختن هیاهو با کوبیدن طبل و زدن اشیایی به یکدیگر برای راندن ارواح خبیث، مانند رسم قاشق‌زنی در ایران و یا پاشیدن آب به یکدیگر، مانند آنچه در جشن آبریزگان در ایران مرسوم بود.12

یکی از جشن‌های پیش از عید پاک جشنی است که در آلمان آن را (Fastnacht) یعنی «روز پیش از آغاز ایام روزه» (Shrove Tuesday) می‌نامند. و در جزو مراسم آن راه انداختن کارناوال در برخی جاها و برخی از کشورهای مسیحی غرب است.

این جشن در گذشته مراسم بسیاری داشت که همه آنها برجای نمانده است. از جمله یکی نیز ریشخند کردن «دوشیزگان خانه مانده» بود، یعنی در واقع تشویق دخترانی که زمان زمان شوهر کردن آنها رسیده یا گذشته بود به گزیدن همسر.13

در این جشن دختران و عموما زنان در معاشرت خود با مردان از آزادی بسیاری برخوردارند تا آن جا که در زبان مردم این جشن را به نام زنان (Weiberfastnacht) می‌نامند و برای خود تاریخچه‌ای جدا دارد.

آخرین روز این جشن سه‌شنبه است. روز پیش از آن را (Resenmontag) «دوشنبه گل سرخ» (Monday before lent) روز به راه انداختن کارناوال و روز پس از آن را Aschermittwoch (Ash Wednesday) می‌نامند که در واقع روز کلیسا و توبه از گناهان است و وجه تسمیه آن چنین است که در این روز با خاکستر تبرک یافته بر پیشانی مومنان صلیب می‌کشیدند.

همچنان که جشن‌های ایرانی با آیین‌های پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشن‌ها در غرب مسیحی نیز بازمانده‌های آیین‌های پیش از مسیحیت‌اند که با مسیحیت کمابیش پیوند خورده‌اند.

از سوی دیگر، اگر همسانی‌هایی را که میان آیین‌های ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشه آنها را در زمان‌های بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد.14

ولی اگر همه این همانندی‌ها را اتفاقی هم بگیریم، باز وجود این آیین‌های همسان در غرب مسیحی مثالی است در تایید آنچه درباره چگونگی جشن زنان در ایران گفته شد.

از آنچه رفت می‌توان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به ویژه دختران «دم بخت» به همسرگزینی تشویق می‌شدند و از این رو این جشن را «مردگیران» می‌نامیدند.

سپستر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یک سال پارسایی و خانه داری و شوهردوستی «مزد» می‌گرفتند، تا این که همین نیز رفته رفته فراموش شده است.

روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بی‌راه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگره‌ها و جلسات ویژه مسایل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.


پانوشت‌ها:
۱. بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد بن احمد، آلاثار الباقیة عن القرون الخالیة، به کوشش ا.زخانو (E.Sachau)، لایپزیگ ۱۹۲۳، ص ۲۲۹.

۲. بنگرید همچنین به: بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، تهران ۱۳۴۹، ص ۲۶۳.

۳. بیرونی، ابوریحان، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، به کوشش جلال الدین همایی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۲، ص ۲۶۰.

۴. بیرونی، ابوریحان، کتاب القانون المسعودی فی الهیئة و النجوم، حیدر آباد دکن ۱۳۷۳/۱۹۵۴، یکم، ص ۲۶۶.

۵. گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک ابن محمود، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۴۷، ص 247.

۶. درباره دست‌نویس‌های کتاب بنگرید به گزارش پیرایشگر در صفحه‌های LIV LVI .

۷. مشروط بر اینکه نگارش عربی کتاب نیز این بخش را داشته باشد. نگارنده بدان دسترسی نیافت.

۸. البته اگر باز هم دستنویس‌های دیگری از این آثار در دست باشند یا به دست بیایند،‌ این حساب ما به سود یکی از دوصورت این نام تغییر خواهد کرد.

۹. نظامی گنجه‌یی، الیاس بن یوسف، شرفنامه، به کوشش ع.ع.علیزاده، باکو ۱۹۴۷، ص ۲۰۳-۲۰۴.

۱۰. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش نگارنده، سوم ۱۷۶/۳۱۸.

۱۱. شاهنامه، هشتم (زیر چاپ) ۱۷۷/۲۳۱۵؛ ۱۷۹/۱۸۰۴۲۳۵۱/۲۳۵۹.

۱۲. آثار الباقیة، ص۲۲۹؛ زین الاخبار، ص ۲۴۷.

۱۳. چون بی‌شوهر ماندن دختران گاه نیز به علت سخت‌گیری زیاد آنها در برگزیدن همسر بود و از این رو نیاز به تشویق نزدیکان داشتند. در شاهنامه در پادشاهی انوشروان در داستان «درج سربسته» از یکی از این دختران شوی گریز سخن رفته است. در آن جا دختری به فرستاده بزرگمهر که از دختر می‌پرسد که شوی دارد یا نه، می‌گوید ( هفتم، زیر چاپ، بیت 3649):
مرا گفت هرگز نبوده ست شوی
نخواهم که بیند مرا شوی روی
یک مثال دیگر و مشهور آن، داستان دختر پادشاه روس در گنبد سرخ در هفت پیکر نظامی است.

۱۴. نگارنده گمان دارد که درباره این جشن در ایران و مقایسه آن با آیین‌های همسان در غرب در نوشته‌های یکی از ایران‌شناسان مطلبی خوانده باشد، ولی نام نویسنده و اثر او را به یاد ندارد. از چند تن از همکاران نیز در این باره پرسش کردم، آنها نیز چیزی نمی‌دانستند. اکنون نمی‌دانم که دچار وهم شده‌ام و یا در آغاز جوانی گرفتار نسیان پیری!

------------------------
این مقاله نخست در مجله ایرانشناسی، شماره سوم از سال 17 (1384) منتشر شده است و با اجازه نویسنده در زمانه بازنشر می‌شود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جناب آقای دکتر خالقی مطلق شما با استناد به کدام منبع تاریخی به این نتیجه رسیده اید:
" اگرچه جای این جشن در ترکستان و شرکت‌کنندگان در آن دختران بزرگان ترک‌اند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی هنگام روایت‌سازی به سرزمین‌های دیگر نیست."؟
دیگر اینکه آیا منظور شما این است که این جشن یا شبیه آن پیش از اسلام در میان اقوام ترک زبان نبوده است؟ آیا منظور شما اینست که ترکستان و یا اقوام غیر ایرانی/غیر "آریایی" فاقد چنین رسم و رسوم هایی بوده اند؟ خدمت شما عرض شود که هم اکنون در قبیله ای از قبایل افریقایی، مردان جوان سر و صورت را می آرایند و ردیف می ایستند و هزار قر و قمییش می آیند تا زنان جوان یکی یکی بیایند و آنها را ببیند، تا بلکه، شاید زنی آنها را خوش بیابد و انتخاب شوند. و در مثال مورد ذکر شما البته به نظر می رسد که قضیه برعکس است، یعنی زنها خود را می آرایند تا انتخاب شوند!
و باز خدمت شما عرض شود که در ازبکستان و قرقیزستان و حتا مغولستان رسومی هست که نشانه هایی بسیار آشکار تر از دوره ی مادر سالاری در میان این اقوام دارد. و البته چرا نباشد؟ چرا که دوره ی مادرسالاری پیشینه ی تاریخی بشریت و همه ی اقوام بوده است.
اما در باره ی پیشینیه ی "مغان" و ساختار فکری مرد سالاری در اوستا و دیگر متون ایرانی پیش از اسلام نیز بحث بسیار است...
حال اگر قرار باشد ما "زهر پاشی" نظامی را از یاد نبریم، با برهان ضعیف علمی شما برای به کرسی نشاندن یک تاریخ و گذشته ی رتوش شده چه باید بکنیم؟

-- بدون نام ، May 17, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)