تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با آذر نصر و برادر محبوبه کرمی، درباره‌ی هزینه‌های انسانی جنبش زنان

هزینه‌های آشکار و پنهان جنبش زنان ایران

پانته‌آ بهرامی

آنجا که ظلم جاری است، مبارزه ریشه در خاک دارد. جنبش زنان ایران با وجود سرکوب‌های عریان و برهنه‌ی دهه‌ی اول انقلاب باز سر از خاک برکشید، جوان‌های است که بسیاری آن را آبیاری می‌کنند، برخی به آن دل می‌بندند، عده‌ای خود را با آن تعریف می‌کنند و بخشی آن را جزو هویت‌شان می‌دانند، گروهی در مورد آن قلم می‌زنند و جوانان بسیاری در کمپین‌های مختلف‌اش فعالاند.

Download it Here!

جنبش زنان ایران، جنبشی که برایش هزینه‌های گزافی پراخت شده و می‌شود. برخی از این هزینه‌ها آشکارند، مثل بازداشت‌ها، آن‌هم اگر در تهران باشد پوشش خبری پیدا می‌کند. هزینه‌های دیگری وجود دارد که از نظرها پنهان است. مثل کسانی که از کار خود محروم می‌شوند، از تحصیل محروم می‌گردند، ستاره‌دار می‌شوند و یا به دانشگاه‌ها راه پیدا نمی‌کنند.

سطح دیگر این نوع هزینه‌ها در حوزه‌ی خانواده تعریف می‌گردد: زوج‌ها تحت فشار قرار می‌گیرند که از هم جدا شوند و یا این‌قدر اتهامات ناموسی به زن زده می‌شود تا همسرش به ناچار از او جدا شود. معمولاً به این نوع خشونت‌ها نه تنها اهمیت داده نمی‌شود بلکه این خشونت، آزار و اذیت‌ها اصولاً نه دیده می‌شود و نه رسانه‌ای می‌گردد. شاید به این دلیل ساده که خشونت‌های آشکار مثل زندان، تجاوز و شکنجه آنقدر وسیع، گسترده و شنیع است که برای پرداختن به خشونت‌های دیگر نه وقتی باقی می‌گذارد و نه فرصت تأمل و تفکری و به نوعی عادی می‌گردد.

با رسانه‌ای کردن این نوع هزینه‌ها تلاش می‌شود جلوی عادی‌سازی این نوع خشونت‌ها در جامعه گرفته شود. در پیوند با هزینه‌های آشکار و پنهان جنبش زنان در دو برنامه به آن خواهیم پرداخت که بخش نخست آن پیش روی شماست.


آذر نصر در یکی از شهرستان‌های ایران زندگی می‌کند، او عضو کمپین یک میلیون امضاست و به خاطر حفظ امنیت‌اش به درخواست خودش از بردن نام واقعی او خودداری می‌کنیم.

در واقع می‌خواهم از تجربیات خودم در جنبش زنان در طول این سه/چهار سال صحبت کنم. از جمله هزینه‌هایی که تا به حال پرداخته‌ام، اخراج از کار بوده است. در دانشگاه خوبی کار می‌کردم و پست اجرایی خوبی داشتم. وقتی متوجه شدند در حوزه‌ی زنان فعالیت می‌کنم، از کار بیکارم کردند و حتی اجازه‌ی ورود به دانشگاه را به من ندادند. هدف آنها گرفتن تمام منابع اقتصادی‌ام بود.

مسأله‌ی دیگری که تأثیر روحی بدی بر من گذاشت، اتهامات اخلاقی، هتک حرمت و افترا بود. وقتی دستگیر شدم، فشار زیادی به خانواده‌ی من و همسرم وارد آورند و در واقع می‌خواستند با اعمال این فشارها بین ما جدایی بیاندازند. در طول بازجویی‌ها به من، همسرم و خانواده‌هامان فشار می‌آوردند تا از فعالیت‌هایم دست بکشم. به دلیل اینکه بعد از آزادی به فعالیت‌هایم ادامه دادم، آنها نیز سکوت نکردند و از پدر، برادر و همسرم خواستند تا کاری کنند که من از فعالیت‌هایم دست بردارم و به دلیل اینکه می‌خواستم هر طور شده به فعالیتم ادامه دهم، این مسأله در نهایت منجر به جدایی ما شد.

طوری به من اتهامات اخلاقی زدند که خانواده‌ی همسرم آن حرف‌ها را باور کردند. دروغ‌هایی به من بستند، هنوز ثابت نشده، چون پرونده هنوز باز است.

اتفاقاً همسرم به فعالیت‌های من علاقه‌مند بود ولی به دلیل اینکه او را تهدید کرده بودند و اتهامات سیاسی خیلی بدی به او زده بودند، بالاخره با تهدید و ارعاب و فشار وادارش کردند که از من جدا شود. گقتند یا باید او را کنترل بکنی و لگام بزنی بهش تا دیگر فعالیت نداشته باشد یا از هم جدا شوید.

مسأله‌ی دیگر تهدیداتی است که از جانب نیروهای امنیتی و اطلاعات به طور مداوم با آن مواجه هستیم. آنها می‌خواهند کاری کنند که درباره‌ی دستگیری و هزینه‌های دیگری که متحمل شدم با رسانه‌ها صحبت نکنم و به این ترتیب موضوع مسکوت بماند و جایی منتشر نشود. به اعضاء خانواده هشدار داده‌اند که وارد فعالیت‌های من نشوند و اگر می‌توانند جلو فعالیت‌های مرا بگیرند.

پیگیری می‌کردند که کجا کار می‌کنم. منزل من تحت کنترل است و مدام با من و خانواده‌ام تماس می‌گیرند و می‌پرسند آیا مشغول به کار شده‌ام یا خیر تا جلوی کارم را بگیرند. رفت‌وآمدهایم را کنترل می‌کنند. من البته خبر نداشتم، تا اینکه در حین بازجویی متوجه شدم که قبل از دستگیری تحت مراقبت نامحسوس بودم. وقتی دیدند فعالیت‌هایم همچنان ادامه دارد، از جمله فشارهای جدیدی که به من وارد آوردند، این بود که از برادر و پدرم خواستند اظهار پشیمانی کنم تا بتوانند پرونده را بدون هیاهو ببندند.

متأسفانه یکی از دوستانم که با من فعالیت می‌کرد از کار اخراج و از تحصیل محروم شد. البته این درد مشترک همه‌ی ماهاست.

محبوبه کرمی حدود دو ماه است که در بازداشت به سر می‌برد، مورد او یکی از ده‌ها و یا صدها نمونه‌ای است که این جنبش برای اینکه دوام بیاورد پرداخت می‌کند. محسن کرمی، برادر او چند روز پیش با وی دیدار حضوری داشت. این فعال حقوق زنان، امروز نه تنها برای تغییر برای قوانین نابرابر در بازداشت به سر می‌برد بلکه به علت مصاحبه نیز تحت فشار قرار گرفته است.

محبوبه از نظر جسمی وزن کم کرده و این مسأله کاملاً مشهود است. از نظر روحی هم حال خوبی نداشت و آنجا داروهای آرام‌بخش مصرف می‌کند. به او گفتم اگر امکان دارد دارو مصرف نکن. گفت اگر دارو مصرف نکنم، حالت اضطراب شدید پیدا می‌کنم. از این گله داشت که خوابش راحت نیست و شب‌ها نمی‌تواند راحت بخوابد و مسائل دیگری از این دست. صحبت دیگری که با هم کردیم این بود که از او پرسیدم آیا اتهامات‌ات مشخص شده؟ گفت بله و امروز آخرین روزی بود که بازجویی داشتم و دو مورد اتهام را برای من ذکر کرده‌اند. یکی عضویت در کمپین یک میلیون امضاء و دیگری عضویت در مجموعه‌ی فعالان حقوق بشر.

حالا با توجه به نحوه‌ی بازداشت ایشان، خشونتی که در این بازداشت به کار رفت و اینکه ایشان را حدود دو ماه با یک مقدار بدرفتاری در سلول انفرادی نگه داشتند، حالا مواردی که بعد از این همه مدت به عنوان اتهام دارد ذکر می‌شود، وقتی که با وکیل او، آقای هوشنگ بابایی درباره‌ی مواردی که اکنون به عنوان اتهاماتش ذکر می‌شود، صحبت کردم، آقای بابایی گفتند: اتهامات عنوان شده حاکی از یک عمل مجرمانه نیست و از نظر دادگاه این اتهامات نمی‌تواند به عنوان جرم تلقی شود. با توجه به این موضوع و با توجه به اینکه خانواده‌ی ما صدمه‌ی زیادی از این بابت دیده، امیدوارم مسئولین به طور عادلانه و با دقت و حوصله‌ی بیشتر و با توجه به مدارکی که در دست است، ترتیبی بدهند که محبوبه کرمی زودتر از زندان آزاد شوند.

روال معمول این است که ابتدا باید برای ایشان کیفرخواست صادر شود و قراری تعیین شود، بعد جلسه‌ی دادگاه مشخص می‌شود ولی این احتمال نیز هست که قبل از صدور قرار، مستقیماً به دادگاه بروند. نکته‌ی دیگری که با صحبت با محبوبه برای من مشخص شد این بود که ظاهراً از او خواسته‌اند مصاحبه‌ای انجام دهد. من فکر می‌کنم انجام این کار غیرضروری است و به جز اینکه انجام دادن چنین مصاحبه‌هایی در جامعه این تصور را به وجود می‌آورد که زندانی را تحت فشار قرار داده‌اند، هیچ فایده‌ی دیگری نخواهد داشت. محبوبه می‌گفت اگر هم این مصاحبه را انجام دهم، جز اینکه بگویم عضو کمپین یک میلیون امضاء هستم و برای تساوی حقوق خانم‌ها فعالیت می‌کنم، حرف دیگری ندارم که بگویم.

درخواست من این است که نه فقط ایشان بلکه هیچ زندانی را وادار نکنند بر خلاف میل خودش در مصاحبه‌ای شرکت کند. این مصاحبه‌ها بازتاب خوبی هم در جامعه نخواهد داشت.

و سخن آخر از آذر نصر است. او به نوعی تبعیض ناپیدا و ظریفی که در رسانه‌ای کردن هزینه‌های پنهان جنبش زنان در شهرستان‌ها اعمال می‌شود می‌پردازد.

یکی از دلایلی که دستگیری‌ها، هزینه‌ها و فعالیت‌های کسانی که در شهرستان‌ها فعالیت می‌کنند کمتر مطرح می‌شود این است که آنها بیشتر از فعالان تهرانی تحت نظر و فشار نیروهای امنیتی هستند. در تهران به دلیل جمعیت زیاد، کنترل کمتری اعمال می‌شود و فعالین فشارها را بهتر رسانه‌ای می‌کنند و با مشکلاتی که ما با آنها مواجه هستیم، کمتر مواجه می‌شوند.

وقتی در شهرستان فعالیت می‌کنیم، فقط شخص من مورد هدف اطلاعات نیست، بلکه کل خانواده مورد هدف قرار می‌گیرد و کل خانواده هزینه می‌دهد و اگر در خانواده فقط یک یا دو نفر با فعالیت‌ها موافق باشند و فعال باشند، بقیه‌ی خانواده نیز باید هزینه بپردازند. این هزینه‌ها خیلی سنگین است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)