تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
هویت جویی زنان در تاریخ معاصر(بخش ۱۳)

چرخه‌ی خشونت را باید شکست

فروغ.ن.تمیمی

خبردردناک و باورنکردنی است. خبر اعدام‌های روز یکشنبه، دیدن تصاویر فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان برروی صفحه فیس بوک شوکه‌کننده است. چشمان خیره وبی‌گناه فرزاد و معصومیت چهره‌ی شیرین او، آدم را میخکوب می‌کند. دریغ و درد که چرخه‌ی خشونت در مملکت ما هم چنان در چرخش است و ظاهراً سر باز ایستادن ندارد.

اما چرخه‌ی خشونت را باید شکست و آن را باید برای همیشه متوقف کرد. خشونت از هر نوع و جنس، خشونت نهفته در نگاه، در کلام، در کردار، جاری شده در دستی که برای زدن بلند شده و پایی که بر شکم فرو می‌آید. خشونت مخفی شده در پوسته و هسته‌ی آیین‌ها، سنت‌ها، مذاهب، خشونت مشروعیت یافته و نهادینه شده در بخش نامه‌ها، قانون‌ها، سیاست‌ها و فرمان‌های دستگیری، تحقیر، شکنجه و اعدام.

بخش عمده‌ی مبارزه‌ی مدنی در دو دهه‌ی گذشته درایران مبارزه با بی‌عدالتی و سرکوب دگراندیشان بوده است. مبارزه برای حق زندگی و آزادی، و درافتادن با فرهنگ و سیاست کور خشونت‌محور و خشونت‌پرور! آزار و اعمال خشونت روانی، فیزیکی و جنسی، اجتماعی و سیاسی علیه شهروندان موضوع تازه‌ای در جامعه ما نیست و سالانه هزاران نفر را شامل می‌شود.


مبارزه‌ی زنان برای ایجاد یک جامعه‌ی مبتنی بر آزادی و حقوق برابر برای همه شهروندان پیوندی ناگسستنی با مبارزه‌ی آنان علیه خشونت منتشر در جامعه در تمام ابعادش داشته است

در این میان مبارزه‌ی زنان برای ایجاد یک جامعه‌ی مبتنی بر آزادی و حقوق برابر برای همه شهروندان پیوندی ناگسستنی با مبارزه‌ی آنان علیه خشونت منتشر در جامعه در تمام ابعادش داشته است.

افشاگری و مبارزه با اعمال و تداوم ظلم همه جانبه‌ی فرهنگی و اجتماعی در جامعه و هم مبارزه با به‌کارگیری سیاست‌های خشونت‌محور علیه زنان یکی از زمینه‌های مهم فعالیت‌های فمینیستی در ایران است. خشونت اجتماعی یعنی خشونت درونی شده در بافت فرهنگی، مذهبی مانند قتل‌های ناموسی و هم انواع آزارهای مبتنی بر جنسیت.

خشونت سیاسی و ظاهراً قانونی یعنی هر آن چه در قوه‌های سه‌گانه مشروعیت یافته، هم در قوانین نابرابر متبلورشده و مبارزه با خشونت روانی، فیزیکی و جنسی، خانگی، سه حوزه‌ی متفاوت و به هم پیوسته‌ای هستند که کنشگران مسائل زنان در سه دهه‌ی گذشته به آن پرداخته‌اند.

سه حوزه‌ای که دوران و گردش چرخه‌ی خشونت را ممکن ساخته‌اند؛ چرخه‌ای که تنها با یک کار آموزشی و تربیتی مداوم، و نیز آگاهی‌رسانی و افشاگری بی‌دریغ مرعوب شده و از حرکت باز می‌ایستد.

اولین تجمع اعتراضی زنان علیه فرهنگ خشونت‌محور با فراخوان مرکز فرهنگی زنان و شبکه‌های فعال فمینیستی در پارک لاله به مناسبت روز زن در سال ۱۳۸۱ برگزار شد. در واقع این اولین گردهمایی اعتراضی زنان پس از تظاهرات علیه حجاب اجباری در سال ۱۳۵۸ است. روزی که زنان کنش‌گر و هم جمع کثیری از شهروندان به فراخوان فمینیست‌ها برای بحث درباره آموزش، گفت‌و‌گو و تابوشکنی درباره خشونت علیه زنان پاسخ مثبت دادند.

آن ها در این روز با اعلام تشکیل کمپین مبارزه علیه خشونت خانگی اعلام کردند که در طول سال با برگزاری کارگاه‌های آموزشی به بحث، آموزش و چاره‌جویی در مورد این معضل خواهند پرداخت. این کمپین در واقع اولین کمپین و سرآغازی برای به راه افتادن کمپین‌های خشونت‌ستیز دیگر مانند کمپین ضد سنگسار و کمپین یک میلیون امضا و غیره در سال‌های بعد بود.

به شهادت تمام آمار موجود نه تنها در ایران بلکه تمام جهان بیشترین رفتار و کردار خشونت محور از طرف مردان نسبت به زنان و نه برعکس در نود و هشت درصد موارد اتفاق می‌افتد. خشونت در تمام گروه‌های اجتماعی زنان به نسبت‌های متفاوت وجود دارد. اما آسیب‌پذیری زنان تهی‌دست به علت محروم بودن از امکانات مالی، وجود نداشتن آگاهی و یک شبکه‌ی حمایتی فرهنگی، اجتماعی و قوانین کارآمد بیشتر و گاه به فجایع جدی و جبران ناپذیر منتهی می‌شود.


استراتژی افشاگری، نوشتن و پیگیری درباره‌ی انواع خشونت در ایران در تمام موارد به بالابردن آگاهی و حساسیت جامعه منجر شده است

افشاگری و عدم سکوت در برابر خشونت از هرنوع‌اش یکی از راه‌های مبارزه برای از بین بردن آن است. توسعه‌ی فرهنگ دموکراتیک در کشورهای پیشرفته درجه‌ی حساسیت مردم را نسبت به گسترش خشونت و ظلم افزایش داده است. در این جوامع خشونت از هر قسمی تابوست و در صورت وقوع حادثه‌ای چه در پشت درهای بسته‌ی خانه‌ها و چه در کوچه و خیابان، رسانه‌ها، سیاست‌مداران و افکار عمومی با تمام امکانات‌شان به آن توجه کرده و قربانیان مورد حمایت جدی قرار می‌گیرند.

استراتژی افشاگری، نوشتن و پیگیری درباره‌ی انواع خشونت در ایران در تمام موارد به بالابردن آگاهی و حساسیت جامعه منجر شده است. اگرچه در مواردی که فرد آزار دیده به اتهام سیاسی و اقدام علیه امنیت ملی بازداشت، شکنجه و یا اعدام شده و متأسفانه اغلب پیگیری‌ها متوقف و بی‌نتیجه مانده و مسئولان هم با استفاده از اهرم‌های قدرت جلو رسیدگی و تحقیق را گرفته‌اند. ده‌ها مثال در این مورد را می‌توان به خاطر آورد. مرگ فجیع پوینده و مختاری، فروهرها و زهرا کاظمی و بسیاری دیگر!

اما افشاگری و شکستن سکوت جامعه در موارد خشونت‌های غیر سیاسی اغلب و البته نه همیشه منجر به مجازات مجرمان واقعی و اثبات بی‌گناهی بعضی از افراد شده است. برای مثال دو حادثه جنایی مهم در اواخر دهه‌ی هفتاد باعث افزایش حساسیت و آگاهی جامعه و نیز تشدید فعالیت‌های کنشگران زن و مداخله‌ی مستقیم آنان در پی‌گیری ماجرا، سرانجام به مجازات مجرمین و نجات زنان بی‌پناه و قربانی انجامید.

حادثه اول محاکمه و اعدام سعید حنایی عامل قتل‌های معروف به عنکبوتی در ۱۳۸۱ بود. او در فاصله مرداد ۱۳۷۹ تا مرداد ۱۳۸۰، شانزده زن را در مشهد به قتل رساند. اکثر قربانیان او جوان، فقیر و بی‌پناه بودند. قاتل پس از تجاوز، آن‌ها را کشته بود. سعید حنایی در دفاعیاتش با استفاده از همان گفتمان‌های رایج و زن‌ستیز در پاک کردن جامعه از فساد و گسترش اخلاق، جنون و بربریت خود در زن‌کشی را توجیه و تفسیر می‌کرد.


اولین تجمع اعتراضی زنان علیه فرهنگ خشونت‌محور با فراخوان مرکز فرهنگی زنان و شبکه‌های فعال فمینیستی در پارک لاله به مناسبت روز زن در سال ۱۳۸۱ برگزار شد

پخش مصاحبه‌های حنایی، اعضای خانواده‌اش و خانواده‌های قربانیان با فعالان مسائل زنان در افشای حقایق هولناک این جنایات بسیار تأثیرگذار بود و راه هر گونه حمایت از او را مسدود کرد.

حادثه‌ی دوم ماجرای افسانه نوروزی مادر دو فرزند بود. زنی که برای دفاع از خود، دوست شوهرش - یک افسر پلیس، یعنی مردی را که قصد تجاوز به او را داشت - کشته بود. او پس از هشت سال تحمل زندان در سال ۱۳۸۳ با پی‌گیری مطبوعات و شبکه‌های فمینیستی و روشن‌فکری و سازمان‌های بین المللی و حمایت افکار عمومی از محکومیت به اعدام نجات یافت. افشاگری فعالان زنان برای جلب حمایت افکار عمومی در سطح جهان، جمع‌آوری هزاران امضاء، مذاکره و چانه‌زنی با مقامات همه و همه راه‌کارهای مدنی مؤثری برای اثبات بی‌گناهی افسانه بود.

تلاش مدنی شبکه‌های مدافع حقوق بشر و گروه‌های زنان برای جلوگیری از اعدام زنان و مردان بی‌گناه محکوم به سنگسار و همچنین افشاگری وسیع این بربریت باورنکردنی در سطح جهان در مواردی به نجات جان چند نفر از محکومین به این نوع خشونت قانونی انجامید. فشار همه‌جانبه برای لغو این قانون سرانجام در سال گذشته به حذف این نوع مجازات وحشیانه از قانون مجازات اسلامی منجر شد.

حذف خشونت در روابط میان دو جنس بدون پی‌گیری و آموزش همه‌جانبه و نیز از بین بردن محرومیت‌های اجتماعی میسر نیست. بر طبق آمار وزارت کشور خشونت مبتنی بر جنسیت در ایران میزان بالای جرائمی از این دست را نشان می‌دهد. این نوع جرایم در سال ۱۳۸۶ برابر با ۲۱۷۸۰۴۲ و در سال ۱۳۸۷ برابر با ۱۴۹۳۵۲۹مورد بوده است. این آمار تنها موارد ثبت شده را بازگو می‌کند و تمام موارد واقع شده را دربرنمی‌گیرد. با این وجود نشان‌گر عمق فاجعه‌ی خشونت نسبت به زنان در کشور ماست.

برطبق آمار دیگری (طرح ملی به سرپرستی دکتر محمود قاضی طباطبایی در سال ۱۳۸۵) پدیده‌ی خشونت خانگی و آزار علیه زنان در بیست و هشت مرکز استان کشور از این قرار است. شصت و شش درصد از زنان ایرانی به طور مستمر در معرض خشونت خانگی قرار دارند. پنجاه و دو درصد از زنان ایرانی در معرض خشونت روانی و کلامی همسران خود قرار دارند و بیست و هشت درصد از مردان در این بررسی تمام ارتباطات خانوادگی و اجتماعی زنان خود را با هدف محدود کردن و جلوگیری از پیشرفت فردی او تحت کنترل شدید قرار می‌دهند.

مبارزه‌ی آگاهانه زنان ما در شبکه‌های فمینیستی برای ترویج صلح و علیه فرهنگ خشونت‌سالاری، شکنجه‌سالاری، مرگ‌سالاری و با اعتقاد بر حذف شعار مرگ بر این و مرگ بر آن، در پی حوادث بعد از انتخابات سال گذشته ادامه دارد.

فعالان جنبش زنان در پیوند با جنبش مدنی و آزادی‌خواه سبز، خواهان مبارزه با ادامه‌ی خشونت‌گستری مستتر در خانواده، جامعه و قانون نسبت به هر فرد و گروه سیاسی، فکری، قومی و جنسیتی هستند. افشاء هرچه بیشتر موارد نقض قانون و شکستن تابوی ترس و سکوت تنها راه برای توقف چرخه‌ی خشونت در ایران، شکستن و حذف آن است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)