تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
مروری بر نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی با محوریت زنان - قسمت اول

جادوی هم‌زاد مسطح من

لیلی اکبری

«به یاد ندارم کی و چطور نقاشی را شروع کردم. اما بدون تردید نخستین‏بار که مفهوم نقاشی را درک کردم هنگام تماشای حرکت دست مادرم بود که نرم‏ و روان، چهره زن زیبایی را با چشم‏های خمار، مژه‏های بلند، ابروهای کمانی و موهای مواج طراحی می‏کرد.

این تنها طرحی بود که او هرگاه لازم می‏دانست برای سرگرم کردن خود یا من می‏کشید. هر بار که چهره آشنای زن روی صفحه سفید ظاهر می‏شد، دیگر انگار من تنها نبودم و هم‌زادی پیدا می‏کردم.

این عمل جادویی، یعنی آفرینش و ظاهر کردن چیزی یا شخصی روی کاغذ، از همان آغاز چنان مرا محو و مجذوب کرد که از آن پس تمام بازی و کار، لذت و رنج من نقاشی شد.»

این نخستین خاطره ثمیلا امیرابراهیمی از علاقه‌مندی‌اش به نقاشی است.

امیرابراهیمی متولد ۱۳۲۹ در تهران است و در سال ۵۱ تحصیلات اولیه دانشگاهی خود را در رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران به پایان رسانده است.


عکس اول

او به نسل جوانانی تعلق داشته که روح زمانه‏شان (جوانان نسل ۱۹۶۸) با اعتراض و عصیان، آرمان‏خواهی و عدالت‏جویی، آرزوی کشف حقایق مدفون شده گذشته و تحقق بخشیدن به رویاهای گنگ و شیرین آینده درباره «عشق و صلح» تعریف می‏شد.

تضادهای شدید اجتماعی، تاثیر فرهنگی الگوهای ایرانی و خارجی چون هدایت، فرخزاد، شاملو، ساعدی و آل احمد از یک سو و مارکس. سارتر، کامو، بکت و دیگران از سوی دیگر، زندگی درونی این نسل را به آتشی زیر خاکستر تبدیل کرده بود.

پس از پایان گرفتن دوره دانشگاه، ثمیلا امیرابراهیمی در یک مدرسه شبانه‏روزی در پاریس با تکنیک حکاکی روی فلز و چاپ دستی (کالکوگرافی) آشنا می‏شود.

از مجموعه کارهای کالکوگرافی او تعدادی از موتیف‏های انسانی و جانوری است که با تکنیک‏های مختلف از جمله حکاکی روی فلز وکنده‏کاری روی چوب و لینولئوم، اجرا شده است.

این مجموعه، نقش مایه‏های ایرانی حدود ۴۰۰۰-۸۰۰ سال پیش از تاریخ رانشان می‏دهد و از محوطه‏های باستانی سیلک، شوش، موسیان، تل جری، لرستان و سایر نقاط کشف شده اند. این نقوش در پیوند تنگاتنگی با ساخته‏ها و بافته‏ها، اشیاء کاربردی و زندگی روزمره مردم کوچنده ایران بوده است.


عکس دوم

سادگی وقدرت زبان ستیلیزه و گرافیکی این سایه‏های خشن و بدوی، همراه با ترکیب‏‏بندی‏های گاه خام‌دستانه و گاه هوشمندانه اشکال و عناصر انسانی، حیوانی و گیاهی، این نقش مایه‏های کهن را به گنجینه‏ای از آثار هنری مستقل و بی‏زمان تبدیل می‏کند.

انتقال نقوش از ظروف حجم‏دار به سطح دوبعدی، تغییر در اندازه، ترکیب‏بندی و فضاسازی، بافت ویژه حکاکی و رنگ‏هایی که امیرابراهیمی بر آنها به کار برده است. هیئات تازه‏ای به این آثار بخشیده است. (عکس اول)

در سال ۱۳۵۷ از دانشگاه اوکلند لیسانس هنرهای زیبا می‏گردد. از میان مجموعه کارهایی که خلق کرده است، محوریت اصلی دو مجموعه (نقاب‏ها) (به شاعر) را زنان می‏سازند.


عکس سوم

در فاصله سال‏های ۶۸ تا ۷۰ آثار مجموعه (نقاب‏ها) شکل می‏گیرند که لحن سردشان به دوره اجتاعی تلخی ارجاع دارند. این آثار با بیانی سمبلیک به توصیف سرخوردگی‏های ناشی از واقعیت‏های عینی سیاسی واجتماعی دهه شصت می‏پردازند:

«هنوز این پرسش در برابر من است که ما چگونه زنده ماندیم؟ بعد از اینکه امیدهایمان به بهبود و نجات، یکی بعد از دیگری به فجیع‏ترین شکل نابود شد چه طور هیچ‏کدام از ماخود کشی نکرد؟ درواقع این امیدهای ما بودند که به قتل رسیدند.»

بعد از گذراندن سال‌ها نقاشی واقع‏گرایانه، انگیزه اصلی ثمیلا امیرابراهیمی از آفریدن این آثار، آزمودن بیانی عناوین از این واقعیت کهنه و تاریخی بود که ما در جامعه‏ای پنهان کار زندگی می‏کنیم.

جامعه‏ای که افراد آن با نقاب و صورتک‏هایی متفاوت و گاه حتی مغایر با سرشت و هویت خود (بالماسکه)ای جمعی را شکل می‌دهند.

در بیشتر کارهای این مجموعه، زن نقش‏اصلی را برعهده دارد. زنانی که در این سال‏ها وحشیانه‏ترین واقعیت‏ها را با پوست وگوشت خود تجربه کرده‏اند، بانمایش شخصیتی قهرمانانه در برابر موجودی متجاوز و شیطانی از ارزش‏ها و خاطرات خود دفاع می‏کنند.


عکس چهارم

نماد شر از موتیف‏های باستانی لرستان انتخاب شده است که باچهره‏ی دیومانند، شاخ و پنجه‏های کشیده نمایانگر چهره بیگانه موجود متجاوز است. تصویر زن و موجود کریه، همچون استعادره‏ای از نبرد خیر و شر در جامعه ماسک زده در این آثار وارد شده‏اند.(عکس دوم)

آثار مجموعه (نقاب‏ها) مردم نقاب داری را نشان می‏دهد که با ماسک‏ها و دستکش‏هایشان، در بالماسکه جامعه شرکت می‏کنند و گاه چنان آلوده به جبر زندگی و زمان و مکان که یکسره فراموش کرده‏اند که چه بوده‏اند، چه می‏خواستند و چه شد... (عکس سوم)

نقاب‏هایی که چهره‏های حقیقی را می‏پوشانند و دستکش‏هایی که ارتباطات میان افراد را ناممکن کرده است از سطح نقاشی‏ها بیرون زده‏اند. (عکس چهارم)


عکس پنجم

ماسک‏های چهره‏ها، ابتدا با گل ساخته و بعد با خمیر کاغذ (پاپیه ماشه) قالب‏گیری شده‏اند. بعد از خشک شدن، نقاب بر روی بوم و در جای سر انسان چسبانده و رویشان با رنگ و روغن و اکریلیک نقاشی شده است.

ماسک‏ها گاه نشان دهنده چهره ظاهری و نقش‏های انتخابی آدم‏ها هستند و گاه برعکس افشاگر چهره حقیقی و باطن آنهاست. (چهره‏ها و نقاب‏ها) در عین همزیستی، در جنگ مدامند و رفته‏رفته این تضاد میان بیرون فرد و سرشت او، آنچنان درونی می‏شود که وی را به (از خود بیگانگی) در جامعه‏ای می‏رساند که دیگر ماسک به عنوان جزئی از هویت او درآمده و بالماسکه به عنوان شکلی از زندگی عادی و روزمره او. (عکس پنجم)

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

به کارهای ایشان بسیار علاقمند هستم

-- فتانه ، May 18, 2010

ای کاش عکسی هم از ایشان اینجا بود.

-- جواد ، May 19, 2010

ali bood kash bishtar ashna mishodam chon man ham male haman doran hastam!

-- alirezakhoshvaght ، May 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)