تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

نه شبیه همه، نه متمایز از هیچ

آنی‌تا

«که مرد باید از قدرت، چهارشانه‌گی و توان دفاعی برخوردار باشد و زنانی را مناسب برای ازدواج تشخیص داده‌اند که از ظرافت اندام و ظرافت مو و ابرو برخوردار باشند.»

این بخش‌نامه که خاطرتان هست: گواهینامه‌ی ازدواج؟

ایده‌ی آن از سازمان ملی جوانان بود و هدفش «ساماندهی ازدواج و کاهش آمار طلاق». فارغ از ملاک‌های ظاهری و ایده‌آل‌گرایی غریب، در تعیین ملاک‌ها و مستقل از این که پس «تکلیف شعور ما چی و تا کی این چرند گفتن‌های باد‌آلود»؛ که با این بخش‌نامه‌ی دستوری- سفارشی، نسخه‌ی خوشبختی‌مان پیچیده شود.

این بخش‌نامه را می‌گذارم کنار طرح «ساماندهی نوامیس خیابانی» که هدفش انگار «رفع مزاحمت از نوامیس» و «مبارزه با بدحجابی» اعلام شده است.


من این دستورها را کنار هم می‌گذارم و صحبتم بر سر این بخش‌نامه‌های چرتِ فاسدِ از سکه افتاده نیست. صحبتم بر سر اهمیت ندادن به‌حرمت آدمی هم، گرچه بسی مهم و یا دمدمی، بی‌پا و زودگذر بودن این فرمایشات نیست. فعلاً نیست.

گیرم که همه نق زدیم و دور از زبان، روزی گیرشان افتادیم... صحبتم بر سر دست‌اندازی آن نگاه ایدئولوژیک تمامیت‌خواه به میدان فکر و حس من است که من را تیپ می‌خواهد: «سری‌دوزی، بی‌بو، بی‌رنگ، و شبیه به همه، متمایز از هیچ».

آن نگاه تنگ که می‌گوید من مرکز این دایره (بخش‌نامه‌نویس) و فاصله با سلیقه‌ی من یعنی «انحراف» از مرکز. نگاهی که متر و وجب می‌گذارد برای ازدواج و احساسات و برای تن‌پوش من. عجب هم نیست که ملاک‌هایش هم شبیه تیپ‌های رایج ادبیات کلاسیک، کلیشه‌ای است. همین نگاه است که از «چندگرایی» وحشت دارد و می‌گوید «همین و لاغیر».

جمع «هم این و هم آن» را حقه می‌داند و مکر «دیگران»؛ و آن «دیگران» را متهم به توطئه می‌کند. این دید، «فردیت» را آن‌قدر تجملی کرده که مجبور شوی در همین چهارچوب خفه‌ی ایدئولوژیک، کنش‌هایت را جوری تنظیم کنی که مبادا در آفساید بازی‌ای قرار بگیری که از اساس، بازی تو نبوده، انتخاب و دلخواهت نبوده؛ و مبادا گل به‌خودی بزنی و بعد آن چرخه‌ی بی‌پایان تولید و بازتولید ملامت. از هر دو طرف.

به این نگاه خو گرفته‌ام و آن را بلدم، اما وقتی بی‌دقتیم، ادامه‌ی نشتی‌ این نگاه در ذهن من و تو می‌شود یا تعمیم یا تقلیل دادن: «صفر و یک»، «همه یا هیچ».


بدون هیچ باریکه‌ی خاکستری‌رنگ، ویژگی های شخصی داشتن، بعد داشتن، حجم داشتن. این‌طور می‌شود که در این بسته‌بندی، انتهای نقد نگاه آن «دیگران» که شبیه «ما» نیستند هم یا عربده‌کشی‌های قلدرانه است یا شهیدنمایی ننه من غریبانه (مثال تر و تازه‌ی‌ آن می‌شود دعوای شادی صدر و حامد قدوسی) یا قوم‌ستیزی/ گروه‌ستیزی‌های بی‌انصاف تحقیرآمیز (نگاه به جوک‌های‌مان بکن. هر قوم را تقلیل داده‌ایم به یک صفت یا وقتی صحبت از فمینیست‌ها در یک جمع است). این بی‌دقتی، آن هم از «ما» که منتقد رفتارهای انحصار‌طلبانه»‌ی آن‌هاییم.

تا کی می‌شود در چیزهای بدیهی بی‌دقت بود؟ تا کی «هنوز» را تکرار کنیم؟ چیزهایی که در غلط بودن همانند هم هستند. هرقدر هم صادقانه باشند در حمق و حقارت صادق‌اند. ابلهانه صادق‌اند و ما فقط قرقره‌کنندگان مکانیکی آن.

حالا هرقدر هم که در شعارهای‌مان بگوییم رای «من» کو؟

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)