تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - بخش ششم

تحول در سکوت

حمید حمیدی

۲- گفتمان »جنسیتی» زنان و گفتمان »دینی» حکومت:

با پایان یافتن جنگ، در سال های ۱۹۹۰ موارد مربوط به امور زنان به مطالب صفحه‌ی اول نشریات تبدیل شد. مجله‌ی «زنان» در سال ۱۹۹۲ منتشر شد که از قوانین مربوط به زنان انتقاد می‌کرد.

آن‌ها معتقد بودند که برابری جنسی در اسلام وجود دارد ولی متون اسلامی‌ توسط مردان شرقی ضدزن تحریف شده است.

در این دوره وارد گفتمان نوینی می‌شویم که سامان اقتصادی کشور براساس مناسبات اقتصاد آزاد جهانی تکیه زده است.

در این دوره زن از سنگر انقلاب به نیروی انسانی که باید توسعه و رشد پیدا کند، مبدل می‌شود. اگر در گفتمان نخست، حوزه عمومی به مردان تعلق داشت و زن ترجیحاً در خانه و ضرورتاً در بیرون از خانه فعالیت می‌کرد، در گفتمان جدید حضور بیش‌تر زنان در عرصه عمومی رقم زده شد.

اگر در گفتمان سابق، حجاب اسلامی تک الگو و ناسازگار با اختلاط با مردان بود، در گفتمان اخیر به سازگاری رسید و این برخاسته از این بود که فضای عمومی نسبت به زنان در دهه دوم پس از انقلاب نسبتاً بازتر شد در این دوره، تشویق به کنترل جمعیت و اصلاحاتی در قوانین ازدواج، طلاق و حضانت فرزندان صورت گرفت.

در ۲۴/۱۱/۷۱، اولین دوره مسابقات ورزشی بانوان کشورهای اسلامی در تهران برگزار شد. در ۲۸/۸/۷۵، زهرا صدر اعظم‌نوری به‌عنوان اولین شهردار زن پس از انقلاب در یکی از مناطق تهران منصوب شد.

در ۱۳/۱۱/۷۶ برای اولین بار بعد از انقلاب، کتابخانه تخصصی زنان به همت دفتر امور مشارکت زنان به ریاست خانم زهرا شجاعی افتتاح شد.

در ۲۴/۳/۷۷ نیز دانشگاه پلیس برای زنان افتتاح گردید. در آذر ۱۳۷۹، انجمن ایرانی مطالعات زنان با عضویت محمد موسوی بجنوردی، معصومه ابتکار، اله کولایی، نسرین مصفا و... تشکیل شد.

حضور زنان در انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا و ورود ۷۸۳ نفر از بانوان در این شوراها از جمله رخدادهای مهم در عرصه سیاسی این دهه با حساب می‌آمد.

مشارکت سیاسی زنان که در این دوره حتی نسبت به سال‌های قبل از انقلاب نیز افزایش یافته بود به گونه‌ای خیره کننده بود که فائزه هاشمی در انتخابات مجلس پنجم بیش‌ترین آراء را به خود اختصاص داد و این برای نخستین بار بود که یک زن این همه رأی در ایران به دست می‌آورد.

زنان در انتخاب محمد خاتمی نیز نقش به‌سزایی داشتند و اگر اعظم طالقانی از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت نمی‌شد معلوم نبود که اوضاع به کدام سو می‌رفت.

در این دوره زنان فعال سکولار، مهرانگیز کار، شهلا لاهیجی و شهلا شرکت - سردبیر مجله ی زنان - رهبران مناظره درباره‌ی حقوق زنان بودند.

برابرحقوقی و حذف نگاه «جنسیتی» از سوی بخش زیادی از زنان خواسته می‌شد و برای اولین بار دیگر نتواستند «جنبش نوین زنان» ایران را خاموش کنند.

جداسازی و تبعیض جنسی باعث ورود میلیون‌ها دختر از طبقات پایین جامعه و از خانواده‌های سنتی به زندگی اجتماعی و سیستم آموزشی شد، چرا که جداسازی نیازمند آموزش زنان برای به‌کار گرفتن آن‌ها در امور زنان بود.

هزاران زن در انتظامات و گروه‌های امر به معروف و سایر مراکز استخدام شدند تا قوانین و شئونات اسلامی را به اجرا درآورند.

برای بسیاری از این زنان این اولین حضور جدی در اجتماع همراه با حقوق و مزایای بازنشستگی بود. صدها کتاب در مورد فمینیسم و امور زنان و حتی کتاب‌هایی درباره‌ی فمینیست‌های رادیکال و بیوگرافی آن‌ها چاپ شد.

فائزه هاشمی در سال ۱۳۷۱، وارد بازی‌های آسیایی زنان مسلمان شد. او به‌علت بی‌یروایی در سخنان، پوشیدن شلوار جین و دوچرخه‌سواری مورد حمله و انتقاد قرار گرفت.

با تغییری که در افکار عمومی ایجاد شده بود، فمینیسم اسلامی در ایران آغاز شد.

در سال ۱۳۷۶، شرایط ضمن عقد برای ازدواج پذیرفته شد که به زنان حقوقی را که در شریعت و مذهب از آنان سلب شده بود، برمی‌گرداند.

بدین ترتیب شوهر، حق داشتن چند هم‌سر و طلاق بدون دلیل را از دست داد. زنان می‌توانند حق طلاق، تقسیم دارایی و حضانت از فرزندانشان را داشته باشند.

ولی همان‌طور که منتقدان این شرایط می‌گویند، تمامی این موارد مشروط بر امضا کردن مردان بوده و در واقع یک قرارداد داوطلبانه است، مردان مجبور به امضا نیستند و در صورت عدم تایید آنان این شرایط جنبه‌ی قانونی ندارند.

کارکرد این شرایط تا امروز چندان موفقیت‌آمیز نبوده و اکثر مردان از امضا کردن آن امتناع می‌کنند. دادگاه‌های خانواده دوباره تشکیل شده‌اند و باوجود تعداد کم این دادگاه‌ها، طلاق به آن‌ها ارجاع داده شده است.

زنان می‌توانند قضاوت کنند ولی عنوان قاضی را ندارند. میزان مهریه براساس نرخ تورم سنجیده می‌شود. زنان زمینه‌های بیش‌تری برای درخواست طلاق دارند ولی هنوز تغییرات اساسی و بنیادی صورت نگرفته است.

در اواخر سال ۱۳۶۷، «گروه ملی زنان مسلمان» با حمایت و پشتوانه‌ی مالی دولت سازمان حمایتی قدرتمندی برای سازماندهی و پشتیبانی شصت سازمان دیگر زنان شد.


نسل جوان با این‌که در زمینه های اقتصادی و نیز فرهنگی بی‌تفاوت هستند، اما به لحاظ طغیان‌گری با نسل‌های قدیمی‌تر از خود متفاوت‌اند

در سال ۱۳۷۷، پنجاه و دو درصد از دانشجویان دانشگاه‌ها را دختران تشکیل می‌دادند و شرایط اقتصادی نامساعد میلیون‌ها زن را مجبور به کار در رشته‌های غیرتخصصی می‌کرد.

در مجلس پنجم در بین ۲۷۰ نماینده، ۱۳ زن وجود داشت. تغییرات و سرکوب‌ها، قدرت سیاسی بی‌سابقه‌ای ایجاد کرده بود که نتیجه‌ی آن ایجاد تشکل فعالی از جنبش زنان فمینست بود که باور دارند فرهنگ و قوانین زن‌ستیز حق زنان را تحریف کرده وخواهان «تغییر قوانین تبعیض‌آمیز» و برابرحقوقی با مردان می‌باشند.

با این روند بود که در ایران زنان به گروه‌های مختلف تقسیم می‌شوند. جنبش نوین زنان در ایران طیف وسیعی از سنتی تا مدرن، از اسلام‌گرا تا سکولار، از محافظه‌کار تا لیبرال میانه‌رو و از لیبرال تا چپ‌گرا را شامل می‌شود.

باوجود این، بسیاری از فعالین زنان، در آغاز با حرکت اصلاح‌طلبی در مورد جامعه مدنی، آزادی بیان و قانون‌گرائی هم‌سوئی داشتند.

در مقابل آن‌ها، مخالفت شدید و گاهی خشن، جناح سخت‌سر مذهبیون محافظه‌کار قرار دارد. درحقیقت، زنان و مطالبات آنان برای برابری، بخش کلیدی جنبش برای عدالت و دمکراسی است.

موفقیت‌ها ناچیز است. ازجمله به‌خاطر این‌که شورای نگهبان [با حق وتوئی که دارد] می‌تواند قوانین مصوب مجلس را رد کند.

بدین ترتیب، از ۸ آذر ۱۳۸۲، مادران ایرانی طلاق گرفته، می‌توانند سرپرستی کودکان پسر خود را تا ۷ سالگی کسب کنند (پیش از آن این امر تا ۲ سالگی ممکن بود) آن‌ها قبلا حق نگهداری دختران را تا ۷ سالگی داشتند.

این حق، دراثر تلاش‌های خستگی‌ناپذیر خانم شیرین عبادی به‌دست آمده بود. وی در سال ۱۳۷۶ با دفاع از یک مادر طلاق گرفته که دختر ۶ ساله‌اش (آریان) در اثر بدرفتاری‌های مادرشوهر و برادرشوهرش در خانه پدری‌اش درگذشته بود، توجه همگان را به این مسئله جلب کرد.

پس از بیست سال بی‌اعتنائی، این قدم به جلو، به‌مثابه پیشرفت بزرگی به‌نظر آمد. در خرداد ۸۱ در انتهای راهی چنین پرنشیب و فراز، حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و پسران ۱۵ سال تعیین گردید.

این یک تفاهم متقابل بود زیرا که قانون پیشنهادی مجلس در مرداد ۱۳۷۹ سن ازدواج را برای دختران و پسران به ترتیب ۱۵ و ۱۸ تعیین کرده بود [رد شورای نگهبان].

با وجود این، از سال ۱۳۸۰، دختران بیش از ۱۸ سال می‌توانند بدون کسب اجازه، به خارج از کشور مسافرت نمایند. زنان پس از ازدواج به اجازه‌ی شوهر نیاز دارند.

قوانین دیگر مصوبه‌ی مجلس (توسط مجلس ششم) از سوی شورای نگهبان رد شده است. از جمله می‌توان از اصلاحیه قانون مطبوعات، طلاق، ممنوعیت شکنجه در زندان‌ها و پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان نام برد.

هم اکنون، ارزش زندگی یک زن کم‌تر از یک مرد است. «خون‌بها» (دیه) (که هنگام مرگ یا تصادف پرداخت می‌شود) برای زنان معادل نصف مردان است.

ماهنامه «زنان» با مدیریت شهلا شرکت که از سال ۱۳۷۱ منتشر می‌شد، توقیف گردید. «زنان» بحث‌های نوینی به راه انداخت.

این مجله به صدای فمینیستی متعهدی که زیاد از اسلام دور نمی‌شد، معروف شد.

مجله زنان پرتیراژترین نشریه زنان بود و در ٤٠٠٠٠ نسخه منتشر می‌شد. تیراژ جدی‌ترین رقیب آن، ٥٠٠٠ نسخه است.

شهلا شرکت می‌گوید: «زمانی‌که من «زنان» را منتشر کردم، تنها می‌خواستم کاری مفید انجام داده باشم. این کار جسارت می‌خواست. کلمه «فمینیست» مترادف با ناسزا بود.

من نمی‌خواستم مرا فمینیست معرفی کنند. قصد من تنها بحث درباره آن بود. فمینیسم، در این‌جا پدیده جدیدی است؛ باید زنان را تشویق کرد که دسته جمعی، علیه نابرابری بین زن و مرد اعتراض کنند.

به‌همین دلیل من با زدن هر برچسبی مثل «اسلامی» یا «سکولار» مخالف‌ام. من نگران برچسب‌ها نیستم. من به شکلی ساده یک فمینیست هستم.

در کنفرانس برلن در سال ٢٠٠٠، شهلا شرکت به‌طور علنی اجباری بودن حجاب را مورد پرسش قرار داد. شهلا شرکت به شش ماه زندان تعلیقی محکوم شد.


در کنفرانس برلن در سال ٢٠٠٠، شهلا شرکت به‌طور علنی اجباری بودن حجاب را مورد پرسش قرار داد

شهلا لاهیجی فعال حقوق بشر، از بیست سال پیش مدیر انتشارات روشنگران است. او به‌دلیل صحبت از وجود سانسور به چهار سال و نیم زندان محکوم شد که بعدا به ٦ ماه کاهش یافت.

شهلا لاهیجی می‌گوید: «در این‌جا مسئله زنان هنوز بسیار حساس است. واژه «فمینیست اسلامی» مشکل‌زا است.

مردم خیال می‌کنند که تو خودت را برتر از مردان تلقی کرده و کاملا برهنه راه می‌روی. مشکل این‌جاست که مذهب در زندگی خصوصی مردم وارد شده است.

ما نیاز به جدائی مذهب و دولت داریم. آن‌ها می‌خواهند که تبعیض را از طریق اختصاص پارک‌های عمومی و اتوبوس‌های مجزا و غیره برای زنان شدت بخشند.

در حالی‌که، به آن‌چه ما واقعا نیاز داریم، آموزش مردان است. خانم لاهیجی از سخنرانی عمومی منع شده است.

او، مثل همه در ایران، این قاعده را می پذیرد. او حجاب بر سر می‌کند. «برای این‌که قانون است. حتی اگر من آن تفکری را که در پشت این مسئله وجود دارد، یعنی «شما زنان، قلب گناه هستید» را دوست ندارم.»

اما او دل‌سرد نشده و به‌طور شگفت‌آوری امیدوار است. او با اشاره به عواقب جنگ عراق در سال‌های ۵۹-۶۷ می‌گوید: «زنان به سرپرست خانواده تبدیل شدند. این امر به آنان اعتماد به نفس بخشید. و این آغاز کار بود.

امروزه، نسل جدید کارهای اعجاب‌انگیزی می‌کند. استعداد در میان ما فراوان است. به سینما بنگرید! نقش «زن» در فیلم‌ها زیاد نیست و نباید تن زن و مرد به هم بخورد، ولی ببینید که چند نفر کارگردان درجه اول زن داریم!

تعداد دانشگاه‌دیده‌های دختر را نگاه کنید. دخترانی را که در دانشکده‌ها ریاضیات و تکنولوژی کامپیوتر تحصیل می‌کنند درنظر بگیرید.

در سال‌های گذشته بیش از ۶۲ درصد دانشجویان سال اول دانشگاه دختران و زنان بودند. با تمام محدودیت‌هائی که به ما تحمیل می‌شود، این به معجزه می‌ماند.

نوشین احمدی خراسانی، دیگر چهره‌ی سکولار فعال زنان است. او فصل‌نامه «فصل زنان » را منتشر می‌سازد و برای حقوق بشر فعالیت می‌کند.

او به اتفاق پروین اردلان مدیر مرکز فرهنگی زنان بودند. آن‌ها به رغم فشارهای مقامات، از سال ۱۳۷۸، نمایش‌هائی را به صحنه می‌آورند.

آنان موفق به تأسیس یک انجمن غیر دولتی گردیدند ولی این کار دوسال طول کشید. آن‌ها از امکانات و کمک‌های مالی به انجمن‌های سکولار، هیچ بهره‌ای نمی‌برند.

خانم احمدی خراسانی و اردلان به روشنی خود را فمینیست می‌نامند. «ما سکولار هستیم ولی نیازی به تکرار آن نداریم. در ایران واژه «حقوق بشر» به‌طور ضمنی جدائی دولت و مذهب را تداعی می‌کند. تا دو سال پیش، کلمه فمینیست نیز مترادف با سکولار بود. حتی شیرین عبادی در آن زمان خود را فمینیست نمی نامید.» (در ایران و مراکش، بحث میان زنان در سرزمین اسلامی)، نوشته: لوموند دیپلماتیک سال ۲۰۰۴ Wendy KRISTIANASSEN


واقعه مهم، جایزه نوبل سال ۱۳۸۲بود که به فعال حقوق بشر ایرانی شیرین عبادی اعطا شد. کسی که تلاش خود را در چارچوب تغییرات قانونی و حقوق زنان، کودکان و مخالفان دنبال کرده است.

او وکیل چندین موکل سرشناس زندانی یا بستگان آن‌هایی که توسط حکومت به قتل رسیدند، بود. او نخستین ایرانی بود که جایزه صلح نوبل را به خود اختصاص داده است.

برخی ادعا کردند که جایزه در نتیجه سیاست منتقدانه امریکا در برابر ایران و نشانه‌ای از حمایت‌های بین‌المللی از تلاش‌های نه چندان زیاد ایرانیان در جهت حقوق بشر و دموکراسی است.

اما او اولین کسی بود که بیان کرد، برخی گزارش‌های غربی به‌طور اغراق‌آمیزی سعی به نسبت دادن فعالیت‌ها و تلاش‌های حقوقی یکایک زنان ایرانی به وی داشته‌اند؛ در حالی‌که بسیاری از زنان شجاع و با استعداد دیگر نیز در این زمینه فعال هستند.

پس از آن، رابطه بین فعالان سکولار و اسلامی حقوق زن با هم تنیده شد و اشکال متعددی به خود گرفت. هر دو گروه خارج و درون کشور، نوشتارهای خود را به مساله زنان اختصاص دادند.

در بسیاری اوقات فمینیست‌های سکولار و اسلامی مجبور شدند که در حل مسائل زنان با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند.

آن‌ها هم‌چنان با ایرانیانی آمیخته شدند که در تبعید به صورت یک فمینیست زاده شده و اغلب برای روزنامه‌نگاران حقوق زن، مطلب می‌نوشتند.

در کشوری که بحث و جدل در لفظ و شیوه اسلامی مورد بررسی و تفحص قرار می‌گیرد و برای آن پاداش و جزا هم در نظر گرفته می‌شود، همیشه این امکان وجود ندارد که بفهمیم کدام بحث صادقانه و کدام یک از روی تملق و ریا است، ولی بدون شک مسلمانان صادق بسیاری وجود دارند که حامی حقوق برابر برای زنان هستند.

زنان ایرانی در عرصه های دیگری از فرهنگ نیز به موفقیت دست پیدا کردند. از جمله بردن جایزه‌های مختلف توسط کارگردانان فیلم، نویسندگان داستان، شعر و به‌علاوه نویسندگان وبلاگ‌ها.

وبلاگ‌ها چه توسط مرد نوشته شده باشد و چه توسط زن، به شیوه اصلی ارتباطات در ایران تبدیل شده‌اند و اغلب به مسائلی در رابطه با فعالیت‌ها و زندگی زنان می‌پردازند؛ مسائلی که در تاریخ ایران، از قلم افتاده بودند و به آنان چندان پرداخته نشده بود.

بسیاری از زنان، همانند بسیاری از مردان درآمدهای اقتصادی و اشتغال را بزرگ‌ترین مساله می‌دانند.

برآوردهای دولتی در سال ۱۳۸۲ نشان می‌دهد که زنان جوان بیش‌تر نگران این موارد هستند: ۳۴% درآمد اندک، ۱۸% مشکلات اقتصادی، ۱۱% مشکلات اجتماعی فرهنگی، و ۹% ناامنی در اشتغال.

هم‌چنین از جمله مسائل دیگری که احتمالا ذیل عنوان مسائل فرهنگی اجتماعی قرار می‌گیرند، فقدان امنیت، امکانات تفریحی و فرصت‌های ورزشی است. (با وجود محدودیت در فرصت‌ها و نحوه پوشش به هر صورتی که هست، زنان و دختران حتی بیش از پیش در ورزش‌های مختلف شرکت کرده و رکوردهای سابق در ورزش را نیز شکسته‌اند)

تنها ۷% رتبه‌های مختلف برای دخترانی بود که ازدواج را به‌عنوان مسیری برای پیش‌برد زندگی خود انتخاب می‌کردند.

نسل جوان با این‌که در زمینه های اقتصادی و نیز فرهنگی بی‌تفاوت هستند، اما به لحاظ طغیان‌گری با نسل‌های قدیمی‌تر از خود متفاوت‌اند.


پروین اردلان برنده جایزه بنیاد اولاف پالمه در سال ۲۰۰۷

در سال ۱۳۸۵ فعالان حقوق زنان ایرانی، کمپینی را برای پایان دادن به تبعیض قانونی علیه زنان بنیاد نهادند. خاستگاه «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز» تجمع اعتراضی مسالمت‌آمیزی بود که برای پی‌گیری هدفی مشابه در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در تهران برگزار شد، اما به‌شدت توسط پلیس سرکوب شد.

گردآوری یک میلیون امضاء برای پشتیبانی از تغییرات [قانونی توسط مجلس]، تنها یکی از اهداف کمپین [یک میلیون امضاء] است که می‌کوشد زنان را با جریانات زندگی روبه‌رو کند.

کمپین [یک میلیون امضاء] هزاران زن را آموزش داد که درباره حقوق زنان و نحوه رسیدن به آن به دیگران آموزش دهند.

کمپین [یک میلیون امضاء] به زنان عادی می‌آموزد که آن‌ها به چه چیزهائی نیازمند هستند. تمامی این جریان در‌حالی است که کمپین خواسته‌های خود را در تعارض با قوانین اسلامی ارائه نمی‌دهد و این مساله از سوی دو تن از آیت‌الله‌های ایرانی ذکر و تایید شده است.

کمپین اهدافی برای متوقف ساختن مجازات سنگسار را دنبال می‌کند. این مجازات اخیرا پس از مدت‌ها توقف دوباره از سر گرفته شده است.

جایزه بنیاد اولاف پالمه در سال ۲۰۰۷ به پروین اردلان از فعالان جنبش نوین زنان و یکی از پایه‌گذاران «کمپین یک میلیون امضاء» داده می‌شود، هم‌چنین این کمپین توانست «جایزه سیمون دوبوار» در سال ۲۰۰۹ را به خود اختصاص دهد.

Share/Save/Bookmark

قسمت‌های پیشین:
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت اول
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت دوم
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت سوم
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت چهارم
بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت پنجم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بسیار عالی، اما از مردانی که در جنبش فمینیستی شرکت داشته اند، نامی برده نمی شود.

-- میرزا ، Feb 24, 2010

من خود مقیم خارج از ایران‌ام. از دوستانی که از ایران میآیند، مطالب شایان توجهی مربوط به تکانهای ریشه ای تر زنان گزارش میشود. یک نمونه اینکه در محله ای در تهران زنان با هم تصمیم گرفتند که تا زمانی که شوهرانشان از جنبش زنان حمایت نکنند، از همخوابگی با آنها سرباز زنند. جالب اینکه نتیجه ی 7% مثبت بدست آوردند.

-- بدون نام ، Feb 24, 2010

من خود مقیم خارج از ایران‌ام. از دوستانی که از ایران میآیند، مطالب شایان توجهی مربوط به تکانهای ریشه ای تر زنان گزارش میشود. یک نمونه اینکه در محله ای در تهران زنان با هم تصمیم گرفتند که تا زمانی که شوهرانشان از جنبش زنان حمایت نکنند، از همخوابگی با آنها سرباز زنند. جالب اینکه نتیجه ی 70% مثبت بدست آوردند.

-- بدون نام ، Feb 24, 2010

عجیب است که خانمهای محترم اسرار در به کار بردن وازه فمینیست به جای جنش زنان را دارن با توجه به اینکه حتی در غرب برخی از مردم فمینیستها را هم جنس باز میدانند.دوم اینکه چرا تلاش نمی کنید گام به گام به جلو حرکت کنید و دوست دارید حتما تمام خواستهای به حق زنان را بدون فراهم بودن شرایط یکجا و اجبارا به جامعه و مسوولین تحمیل کنید؟
مردان و زنان حتی در غرب با هم مشکل دارند و قانون هم در تمام کشورهای غربی صد در صد به برابری حقوق زنان با مردان تغییر نیافته است.لذا دلیلی ندارد که با افراط گری و بدون اموزشهای فرهنگی و همراه کردن مردان روشنفکر با خود انتظار معجزه داشته باشید.ضمنا جامعه ای اسلامی داریم و بی توجهی به اعتقادات زنان و مردان نادانی بزرگی می باشد.
دادن کودکان به مادر و یا پدر نیز باید طبق برسی کانون حمایت از خانواده و حمایت از کودکان به فردی که صلاحیت دارد ،داده شود و با یک نمونه بالا که مثال زده اید و تلاش کرده اید خانم شیرین عبادی را هم به شکلی مطرح کنید،نمی توان نتیجه عمومی گرفت.ضمنا در این مقاله اصلا اشاره ای به این واقعیت نشده که در تمام جوامع اسلامی و غیر اسلامی،اگر زنان دارای شغل و درامد کافی نباشند چطور می توانند مخارج کودک را بپردازند؟ ٢ - در جوامعی که هنوز به زنان مطلقه بی احترامی و بی اعتنایی می شود و کسی حاظر نیست به زن تنها و یا دارای فرزند اپارتمان اجاره دهد،چطور می توان مسوولیت کودک را به مادر داد؟ ٣ - نبودن مهد کودک دولتی،خانمها را اجبارا خانه نشین میکند و بدون کسب درامد زنان قادر به نگهداری فرزند خویش نخواهند بود.
در این نظر از ذکر مشکلات روانی خود داری می کنم که مطالبم باعث سو تفاهم نشود.
ضمنا ان دسته از خانمهای چپی که گمان می کنند با گفتاز روشنفکرانه می شود افکار مردان و زنان در ایران را اجبارا و فورا تغییر داد هم کاملا اشتباه است و نتیجه کار رفقا هم طبق معمول گذشته منفی خواهد بود.برای روشن تر شدن دوستان فعال جنبش زنان یک نمونه کوچک را مثال میزنم؛خانم مطلقه جوانی را در ایران می شناسم که چون طلاق گرفته و روستایی می باشد،کسی حاظر به ازدواج با وی نیست.اینجا دیگر نمی شود به دولت ایراد گرفت ،بلکه باید فرهنگ جامعه را تغییر داد.اینکه بگویید علتش اموزش و فرهنگ اسلامی است هم غلط است.چون در المان دختران المانی و دختران لهستانی و روسی مطلقه زیادی را می شناسم که انان نیز همان مشکل را دارند.البته کمتر چون این خانمها کار میکنند و منبع در امد دارند و به سینما و دیسکو و خیابان می روند و اجازه گفتگو با مردان را دارند.لذا امکان ازدواج مجددشان هم بیشتر است ولی به خاطر مسایل فرهنگی مردان روسها و یا روسی،المانی ها و یا لهستانی و حتی خود الانی ها هم علاقه چندانی به ازدواج با زن مطلقه ندارند.با توجه به اینکه مسلمان هم نیستند.موفق باشید

-- mansour piry khanghah ، Feb 26, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)